شیخ حیدر حب الله
ترجمه: سامان اقدامی
در چند محور به این سوال پاسخ میدهیم
الف -ذکر متن این دعا؛ و کتبی که این دعا در آن ذکر شده است
این دعا،در کتاب «المحتضر» نوشته «شیخ حسن بن سلیمان حلی»(۱) ذکر شده است.
درآنجا آمده است :روایت شده که امیرالمومنین علیه السلام، در قنوت نمازش این دعا را میخواند: «خدایا لعنت کن دو بت قریش را …الخ»(۲)
و در جای دیگری گفته است: «دلیل دیگری که کلام ما را اثبات میکند که آن دو منافق وبی ایمان هستند، دعایی است که گفته میشود امیرالمومنین آن را درقنوت نمازشان می خواندند. آن دعا چنین است: خدایا! درود فرست بر محمد و ال محمد و لعنت فرست بر دو بت قریش و دو معبود و دو گمراه کننده و دو دروغ گوی آنها را و دخترانشان را. همانان که با فرمان تو مخالفت کردند…»(۳)
منبع این دعا بر می گردد به «شیخ ابراهیم کفعمی»(۴) «محدت نوری»(۵) و«علامه مجلسی»(۶)ازکفعمی (در بلدالامین)نقل کرده اند:
از «عبدلله ابن عباس» از «امیرالمومنین»: «علی در قنوت نمازش این دعا را می خواند و می فرمود هرکس که این دعا را بخواند مانند تیر اندازی است که در جنگ بدر و احد،همراه پیامبر بوده و یک میلیون تیرپرتاب کرده است.(۷)
«علامه مجلسی»چنین می گوید: «دعای صنمی قریش، بین شیعه مشهور است و کفعمی از ابن عباس روایت کرده که امیر المومنین علیه السلام در قنوت نمازش این دعا را میخواند که انشالله به زودی در کتاب صلاه خواهد آمد. در این دعا تمامی بدعت های آن دو نفر آمده است. و چنان مبالغه و اهتمامی بر لعنت آن دو شده که از آن بیشتر وجود ندارد.(۸)
و مجلسی پس از این که بعضی از قسمتهای دعا را شرح داده می گوید: «ما در کتاب فتنه ها شرحی طولانی در طعن و بدگویی آن دو آورده ایم و آنچه را کفعمی آورده است، آنجا ذکر کرده ایم. تا کسی که این دعا را میخواند برخی از بدی ها و زشتی های آن را به یاد آورد؛ که لعنت خدا برآن دو و پیروانشان باد.»(۹)
شیخ انصاری(۱۰) نیز درمباحث خود در «کتاب صلاة» این چنین میگوید:
«علاوه بر ورود برخی ادعیه که شامل این سخن میشود، مانند دعای صنمی قریش که امیرالمومنین علیه السلام آن را درقنوت نمازش میخوانده است.»(۱۱)
«عبدالحسین لاری»(۱۲) میگوید:«علی علیه السلام هرروز صبح، در قنوت نمازش بردو بت قریش لعنت میفرستاده است».(۱۳)
و«سید مرعشی نجفی»(۱۴)، پس از این که برخی شرح های این دعا را ذکر میکند، میگوید:«صدور این دعا قابل اطمینان است؛ به دلیل این که بزرگان آن را در کتبشان ذکر و به آن اعتماد کرده اند.»(۱۵)
«سید صادق شیرازی» در حاشیه ای که بر کتاب «شرایع اسلام»«محقق حلی» نوشته است در بحت قنوت می گوید:«بهترین آنها، همانطور که بارها بر آن تاکید کرده است، کلمات فرج است(لا اله الالله الحلیم الکریم) که در کتاب طهارت در شماره ۱۷۸ ذکر گردید. اما شاید بهتر از همه آنها،دعای صنمی قریش باشد.»(۱۶)
برخی به اشتباه گمان کرده اند که این سخن برای «محقق حلی» است. در صورتی که این سخن،سخن «سید صادق شیرازی» است. ما در هیچ کدام از کتب «محقق حلی» که در دسترس ماست، چیزی که مرتبط باشد به دعای صنمی قریش، پیدا نکرده ایم. «سید ابن طاووس» نیز دعایی را نقل کرده که با اندکی از قسمتهای این دعا هم خوانی دارد و با بیشترش هم خوانی ندارد.(۱۷) که «کفعمی» در «مصباح» پس از ذکر دعای صنمی قریش، این دعا را نیز ذکر می کند.(۱۸)
ب: شرح هایی که بر این دعا نوشته شده است
بیش از ده نفر از علمای شیعه،در شرح این دعا، کتب و متونی را نوشته اند. که «شیخ اقا بزرگ طهرانی» بیشتر آنها را ذکر کرده است. او این چنین توضیح می دهد:
«۱-رشح الولا فی شرح الدعا؛ نوشته ابی سعادات اسعد ابن عبد القاهر؛ استاد خواجه نصیر طوسی و دیگران
۲-شرح دعای صنمی قریش؛ نوشته ی مولاعلی عراقی؛ تالیف سال ۸۷۸ هجری که در الریاض آمده است. این شرح، فارسی است و من آن را در استرآباد دیدم و مولف،آن را در قصبه جاجرم،نوشته است.
۳- شرح دعای صنمی قریش؛ به زبان فارسی؛ نوشته ی فاضل عیسی خان اردبیلی
۴-شرح دعای صنمی قریش؛ به زبان فارسی؛ نوشته یوسف بن حسین ابن محمد نصیر طوسی اندرودی؛ ابتدایش: الحمدلله رب العالمین … این شرح را در نزد علامه ابی مجد شیخ اقا رضا اصفهانی دیدم.
۵ـ شرح دعای صنمی قریش به نام ذخر العالمین – که ذکر آن گذشت.
۶- شرح دعای صنمی قریش؛ به زبان فارسی؛ شرحی بسیار طولانی است، به مانند مجمع البحرین. میرزا عبدالرزاق همدانی به من گفت: که این شرح نزد من موجود است.
۷-شرح دعای صنمی قریش به نام نسیم زندگی.
۸شرح دعای صنمی قریش؛ که عباراتش ازرشح الولا ساده تر است. اما مضامینش با آن همخوانی دارد.این شرح نه اسم خودش معلوم است ونه اسم نویسنده اش.مولا مهدی قزوینی درسال ۱۱۱۹ زمانی که مشغول تالیف ذخر العالمین بود، این شرح را در نزد خود داشت.چنانکه در اول آن به ذکراین مطلب پرداخته است. و من به گمانم همان ضیاءالخافقین است- که در حرف ضاد به آن خواهیم پرداخت.
۹شرح دعای صنمی قریش؛ نوشته ی میزا محمد علی مدرس چهاردهی نجفی؛ که به خط خود او در نزد نوه اش مرتضی مدرسی بود.»(۱۹)
برخی از شخصیت های معاصر-و هر کدام با دیدگاه های خودشان- انتقاد هایی را به این دعا وارد ساخته اند. و البته عده ای هم به این انتقادها جواب داده اند،که میتوانید مراجعه کنید و ببینید.
ج – بررسی بعد تاریخی این دعا
۱-آنچه که ظاهر امر است، ابتدای پیدایش این دعا در عصر صفویان نبوده، بلکه قبل از آن نیز وجود داشته است. قدیمیترین شرح این دعا شرح «شیخ ابی سعادات اسعد بن عبد القاهراصفهانی» است.(استاد خواجه نصیر طوسی و دیگران…) به نام «رشح الولا فی شرح الدعا».
پس این تصور که این دعا درعصر صفوی شناخته شده است اشتباه است.
بلکه دیرترین زمانی که این دعا دیده شده، ابتدای قرن هفتم هجری بوده است. روایت کفعمی و حسن ابن سلیمان و شرح اندرودی و علی عراقی نیز شاهدی بر این مدعاهستند. چون همه آنها، کمی قبل از ظهور دولت صفوی فوت کرده اند.
پس این نکته که بر زبان ها جاری شده که این دعا از محصولات عصر صفوی است، وشیعه قبل از آن، با این دعا آشنا نبوده، صحیح نیست. یا حداقل سخنی است که اطمینانی بر آن نیست. بله! آنچه که به آن اطمینان داریم این است که از عصر صفوی به بعد، شیعه بیشتر به این دعا اهتمام ورزیده؛ به طوری که نام بردن از این دعا در کتب مختلف و نوشتن شرح بر آن فزونی یافته است. در صورتی که در کتب قدیمی که در حال حاضر در اختیار ماست، کمتر این دعا به چشم میخورد.
۲ – قدیمیترین متنی که امروز در دست ماست، کلام «شیخ کفعمی» و«حسن بن سلیمان حلی» است. که هر دوی آنها در قرن نهم هجری زندگی میکرده اند. البته هیچ سندی بر این دعا نیست. هیچ منبعی هم نیست که ثابت کند که این دعا از امیرالمومنین است و ابن عباس آن را روایت کرده. و نمیدانیم که این دعا چگونه به دست کفعمی،حلی و اصفهانی رسیده است. این در حالی است که اصفهانی از زمان صدور،حداقل ۶۰۰ سال فاصله دارد و کفعمی و حلی حداقل ۸۰۰ سال.که این فاصله زمانی،برای اتبات تاریخی و حدیثی کم نیست. و اینجا جای صحبت کردن از روی احساس و تسامح نیست. و مجادله کردن نیز بی فایده است. بلکه این جا، جای صحبت علمی است. پس به داده های سندی و قرینه های علمی نیاز دارد.
د.انتساب این دعا به امیر المومنین
«ملا محمد مهدی نراقی»(۲۰) می گوید:(نقل به مضمون)یقینا این دعا، منتسب به امیرالمومنین است. و بزرگان شیعه که عادل نیز هستند، این دعا را با روش های معتبری به امیرالمومنین منسوب کرده اند.(۲۱)
و پیش از این سخن مجلسی را ذکر کردیم که میگفت: «این دعا بین شیعه مشهور است»(۲۲)
جواب این حرف ممکن است احتمال صدور این دعا را بیشتر کند. اما این کلام نیز واضح نیست.
دلیل:۱- روش های معتبر
شیخ نراقی نگفته است که این «روش های معتبر» که از آن صحبت میکند چیست.و نمیدانیم این روش های معتبر کجا هستند. و در کدام یک از کتب شیعه آمده اند. و تمام آنچه که از این دعا به ما رسیده است نیز هیچ روشی را برای ما بیان نمی کند. حتی سخنان مجلسی و محدث نوری نیز راه و روشی را بیان نمی کند-با آن که آن دواز محققان خبره روایات شیعه هستند.
پس اگر«روشی» یا «روش هایی» و یا «منابعی قدیمی» وجود داشت، مجلسی و نوری تمام آن یا حداقل برخی از آنها را بیان می کردند. و یا رجال بزرگ دایرة المعارف های جامع حدیثی شیعه که در نهایت دقت و جامعیت است، آن را بیان می کردند. مانند «فیض کاشانی» و «حر عاملی»(درصورتی که این دو،اصلا این دعا را ذکر نکرده اند.) بنا براین ما همچنان این
«روش ها» را نشناخته ایم.
۲-منابع قدیم
همچنین ما «منابع قدیمی» این دعا و کتب قدیمی که این دعا در آن ذکر شده باشد را نشناخته ایم. مجلسی و نوری این دعا را از کفعمی روایت می کنند.آن هم با «روایت مرسله» که از عصر نص علوی بیش از ۸۰۰ سال فاصله دارد. نکته این جاست که اگر مجلسی «منبعی قدیمی» را پیدا می کرد آن را بیان می کرد و به نقل از منبعی که به عصر خودش نزدیک است(شیخ کفعمی) اکتفا نمی کرد.
با توجه به نکات ذکر شده و باتوجه به کتبی که از عصر صفوی به دست ما رسیده است، میتوانیم نتیجه بگیریم که هیچ یک از علمای بزرگ عصر صفوی این دعا رادر«منبعی قدیمی» نیافته اند.
ه- بررسی کیفیت روایات نقل شده از «شیخ کفعمی»
گفته میشود که هر آنچه که درکتاب «مصباح» کفعمی موجود است صحیح است. زیرا از کتب معتبره نقل شده است. این ادعا از نظر رجالی صحیح نیست.
۱- بین علمای رجالی و حدیثی شیعه معروف است که این ادعا درست نیست.
۲- محقق رجالی «شیخ مسلم داوری» در کتاب «اصول علم رجال بین نظریه و تطبیق» این ادعا را رد کرده است.که میتوانید مراجعه کنید.(۲۳)
۳-کفعمی از متاخرین محسوب میشود.
۴-وی در مقدمه کتبش برخی از راویان را ثقه و برخی احادیت را صحیح می داند که برای سایر علما معتبر نیست.
۵ – محققین فهمیده اند که منابعی که او استفاده می کند و روایاتش را از آنها استخراج میکند چند مشکل دارد.
اول- برخی از آنها منابع فقهی متاخر هستند.
دوم – برخی اصلا منابع حدیثی نیستند.
سوم – بسیاری از آنها روایات مرسله هستند.
این نکات باعت میشود که کلام وی به سختی افاده «توثیق عام» یا «تصحیح معتبر» کند و در نتیجه باعت میشود که حجیت کلامش برای ما سخت شود.
و- بیان چند قاعده ی رجالی
۱- فرض کنید امروز کسی بیاید و کتابی بنویسد و ادعا کند که روایات این کتاب صحیحه و نزد من معتبر هستند. این ادعای او «تصحیح اجتهادی» است و برای سایر مجتهدین الزام آور نیست. این مساله ی روشنی است که میتوانید برای آشنایی بیشتر به مباحت محققین علم رجال رجوع کنید.
برهمین اساس میشود گفت «شیخ نراقی»-که حداکتر بیش از دویست سال است که فوت کرده و با مکتب اخلاقی اش شناخته می شود- اعتقادات خاصی در اثبات حدیث داشته است که اصلا با نقد حدیثی تاریخی و رجالی هم خوانی ندارد. شاید هم چون مضامین دعا را صحیح میدانسته و سخت به آن معتقد بوده یقین به صدور پیدا کرده است. و از آنجا که او منشا یقینش را برای ما بیان نکرده ما نمیتوانیم به شکل درست و علمی قضاوت کنیم. پس یقینش برای خودش حجت است؛ حجتی برای او در مقابل خدا و برای خدا در مقابل او. و روشن است که این حجت برای سایر محققین الزام آور نیست. دقیقا مانند یقین «سید مرعشی نجفی» که از علمای زمان معاصر ماست. چرا که احتمال میرود یقین او هم، به خاطر یقین به صحت مضمون دعا باشد. و یک محقق باید تحقیق کند، نه این که از علمای متاخر تقلید کند. (با تمام احترامی که ما به آنها و به شان و منزلت و مقام آنها قائلیم. که رضوان خدا برآنها باد.) این روش علما و فقهای متاخر ماست. آنها به یقین یکدیگر احترام میگذارند، ولی برایشان حجت نیست، تا زمانی که منشا این یقین مشخص شود و به آن قانع شوند.
۲-شهرت این دعا بین شیعه: علامه مجلسی ادعا کرده است که «این دعا بین شیعه مشهور است.»
جواب اول- این دلیل نمیشود که بین قدما هم مشهور باشد. شاید ایشان به زمان خودش و به زمان نزدیک به خودش نگاه کرده است.
ما این دعا را در کتابهای علمای اولیه شیعه-تاقرن هفتم هجری پیدا نمی کنیم. حتی پس از قرن هفتم هجری- تا زمان کفعمی این دعا بسیار کم دیده می شود.
پس حال که از این دعا نمونه و اثری در کتب اولیه ی شیعه -که امروز در دسترس ماست-یافت نمی شود، دلیل شما بر شهرت این دعا در بین شیعه چیست؟
دوم- این «شهرت بین شیعه» دلیل بر اثبات دعا از نظر تاریخی نمی شود. چون صحبت از دعا است و دعا از سنن است. و چه بسیار سنت هایی که شهرت دارند و بسیار هم مرسوم می شوند،اما با هیچ «روش معتبری» اثبات نمیشوند.حتی با تعاضد اسانید نیز اثبات نمیشوند.
و ممکن است منشا شهرت دعا(اگر از نظر تاریخی اثبات شود که شهرت دارد)قاعده «تسامح در ادله سنن» باشد. که مشهور را به وسیله این قاعده قبول می کنند و این قاعده ای است که خود فقها و علما نیز در آن اختلاف دارند. پس ضرورت ندارد که دلیل این شهرت،«اثبات تاریخی و حدیتی دعا با روش های معتبر» باشد. بلکه ممکن است از قاعده «تسامح در ادله سنن»نشات گرفته شده باشد.
حالا کسی که این قاعده را قبول ندارد، خودش را ملزم نمیداند به شهرتی که منشا آن شهرت، قاعده ای است که به آن اعتقاد ندارد. از جمله این افراد «سید خویی، محدت بحرانی، سید محسن حکیم، شیخ جواد تبریزی، شیخ وحید خراسانی، سید علی سیستانی، شیخ اسحاق فیاض، سید محمد باقر صدر، سید محمود هاشمی، شیخ ناصر مکارم شیرازی، سید روح الله خمینی، محمد روحانی و سید عاملی»هستند.
بنابراین، این سخن که «اعتقاد به این دعا سیره علمای جدید ما است» (که البته خود همین سخن هم نیاز به دلیل و اتبات دارد) سبب نمیشود که صحت این دعا اثبات شود. چون ممکن است به نظر آنها مضمون این دعا درست باشد و با قرآن و اصول مذهب هممخالفت نداشته باشد، پس با توجه به قاعده «تسامح در ادله سنن» آن را پذیرفته اند. اما این برای ما، از نظر تاریخی، اثبات نمی کند که این دعا از «امیرالمومنین» صادر شده است.
پس فقیهی که اعتقاد دارد به «قاعده تسامح»، یا مقلدی که از فقیهی تقلید می کند که این اعتقاد را دارد، میتواند با توجه به این روایت، این دعا را بخواند، بدون این که اشکالی داشته باشد. زمانی که فقیه اعتقاد ندارد که صدور این دعا از زبان امیرالمومنین کذب و دروغ باشد. زیرا معمولا «قاعده تسامح» در«معلوم الکذب» جاری نمیشود.
از همین جا میتوانیم بفهمیم چرا بیشتر از ده شرح بر این دعا نوشته شده است. عالمی که اشکالی در متن این دعا نمی بیند و به قاعده ی تسامح-چنان که مشهور است-اعتقاد دارد براو خرده ای نیست که به شرح این دعا بپردازد. اما با این شرح، دلیل نمیشود که این دعا از نظر تاریخی نیز اثبات شود. و بگوییم واقعا «امیرالمومنین»این دعا را میخوانده اند یا عادتشان بر خواندن این دعا بوده است.و مساله دو احتمال دارد.
ممکن است در نزد عالم،این دعا از نظر تاریخی اثبات شود، اما منشا این اثبات، اعتقاد او به صحت مضمون باشد. نه این که این دعا نسل به نسل و با «وسایل متعارف نقل تاریخی» به او رسیده باشد و نه این که آن را در «منابع قدیمی» یافته است. پس خوب باید به این نکات دقت کنیم.
اشکال: برخی از معاصرین میگویند :«این دعا مجرب است»
جواب: ما ردی براین اشکال نمی آوریم. کسی که صحت دعاها با این روش برایش اثبات میشود، پس برایش حجت است.
ز-مضمون دعا
اشکال: ممکن است گفته شود:«مضمون این دعا حق است و شیعه به آن اعتقاد دارد. و این نکته، احتمال صدور را قوی تر میکند.»
جواب: ما از «وقایع تاریخی» که این دعا شامل آن میشود، صحبت نمیکنیم. بحث «صحت تاریخی مضامین» نیاز به این دارد که قسمت های مختلف دعا را به خوبی بررسی کنیم .که ممکن است محقق بخشی را قبول کند و بخشی را رد کند. سخن در این جاست که «آیا این مضامین را اهل بیت با روش دعا و لعن بیان کرده اند یا خیر؟ آن هم در نماز؟ و آیا در نماز و مانند آن و یا غیر آن چنین روشی از دعا را درست کرده اند؟» و این سوالی است که اثبات «وقایع تاریخی» برای جواب به آن کافی نیست. بلکه این امری اضافی است که به «روش تربیتی» در انجام این شکل از ادعیه مربوط است و باعت میشود ما حکمی را اثبات کنیم که مثلا «خواندن این دعا در قنوت مستحب است.»
بگذارید با یک مثال توضیخ دهیم: ما میدانیم طبق نص قرآن فرعون چنین و چنان کرده است .حالا اگر روایتی به ما برسد که «پیامبر، در قنوت نمازش فرعون را نفرین میکرده است؛ بدین شکل که خدایا برفرعون که بنی اسراییل را عذاب داد لعنت بزرگی بفرست.» آیا به مجرد اینکه بر ما ثابت شود که فرعون به بنی اسراییل ظلم کرده است، میتوانیم بگوییم «بله! این دعا از پیامبر صادر شده و واقعا ایشان آن را در قنوت نمازشان میخوانده اند.»؟
آن چه که ما از آن بحث میکنیم هم به همین شکل است؛ ما نمیخواهیم صحت این روایات را با توجه به وقایع تاریخی اثبات کنیم، بلکه میخواهیم اثبات کنیم که «این نصی که دعا است آیا واقعا از امیرالمومنین صادر شده است یا خیر؟» بحت ما، از داده های علمی است که باعث «اثبات تاریخی» این دعا میشود و بحث از وقایع تاریخی نیست. بحث در مساله لعن هم نیست، بلکه این دو بحث کاملا با آن چه که ما از آن صحبت میکنیم، متفاوت است. پس امید است که دقت شود تا تفاوت این دو بحث را بفهمیم که ما از «صحت صدور» این دعا صحبت میکنیم. نه از «صحت مضمون.»
ح- نقد این دعا در بین علمای شیعه
من عالم شیعه ی برجسته ای را ندیدم که در باره این دعا به طور خاص تحقیق کند. از علمای بزرگ شیعه بیانات آشکاری زیادی در نقد این دعا پیدا نمی شود. حتی برخی علما در متن این دعا شک کرده اند. و تعبیرات بلاغی این دعا سبک و زشت دانسته اند. زیرا که با قوت کلام علوی درنهج البلاغه و امتال آن فاصله دارد. و نیز گفته اند که در آن مضامینی هست که با ادله ی ثابت قطعی فاصله دارد. مانند این کلام که «آن دو قرآن را تحریف کردند»(۲۴) که با ایمن بودن قرآن از تحریف منافات دارد. مساله ای که با ادله قطعیه ثابت شده است.
البته این اشکالی است که مدافعان این دعا را به سختی نمی اندازد. زیرا میتوانند جواب دهند که «مقصود از تحریف تحریف معنوی است.»همچنان که در خیلی از «روایات معروف تحریف» این کار را انجام دادند. و بحث از آن باید در مباحت جامع قرآنی انجام شود واز حوصله کلام ما خارج است.
اشکال دیگری که بر نص دعا وارد است، مربوط به جایی است که میگوید «اهلش را ریشه کن کردند و یارانش را نابود و اطفالش را کشتند.» که منتقدین میگویند که «این عبارات، با تاریخ ابوبکر و عمر هم خوانی ندارد. بلکه بیشتر با عصر بنی امیه هم خوانی دارد که کشتار کربلا را انجام دادند»
بنابراین بعید است که این دعا از امیرالمومنین صادر شده باشد. البته هر کس ارزیابی خودش را از این دعا دارد. برخی آن را در حق آن دو کم دانسته اند و برخی زیاد و بسیار با مبالغه. ما در این موضوع وارد نمیشویم.
ط- عدم وجود این دعا در کتب قدیم شیعه
آن چیزی که سبب میشود اعتمادمان به این دعا کمتر شود-که قرینه ای است که ارزش دارد برآن توقف کرد- این است که در کتب معروف مذاهب مختلف شیعه که در شش قرن اولیه نوشته شده وبه دست ما رسیده است، ما نمونه ای و اثری و حتی اشاره ای به این دعا پیدا نمیکنیم. به رغم تلاش های بسیار زیادی که طرفداران این دعا انجام داده اند، تا به معلومات اولیه و قدیمی دست پیدا کنند، این دعا در هیچ کدام از کتب اربعه شیعه و در کتب صدوق، مفید، سید مرتضی، طوسی، طبری شیعه و غیر آنها ذکر نشده است. و حتی شیخ طوسی نیز در کتاب «مصباح» (که مخصوص مناجات ها و ادعیه و سنن است)آن را ذکر نکرده است. این درحالی است که در این کتب، بسیار دیده میشود که به خلفای سه گانه بدگویی شده است. «مشهدی» نیز در کتاب «مزار» اصلا آن را ذکر نکرده است. عجیب اینکه «سید بن طاووس» هم این دعا را ابدا ذکر نکرده است. با وجود اینکه استادش و استاد خواجه نصیرالدین طوسی-«شیخ اسعد بن عبد القاهر اصفهانی»- شارح این دعا است و سید نزد او علم آموزی کرده است. سید ابن طاووسی که کتب زیادی در ادعیه و مستحبات دارد. و شاید بشود گفت که هیچ دعایی ریز ودرشتی را از قلم نینداخته. و حتی روایتی را از «امام رضا» نقل کرده که در برخی قسمتهایش با این دعا همخوانی دارد.
این امری است که سوالات زیادی را موجب میشود:
اگر استادش صاحب این شرح است، چرا سید، اصل این دعا را در کتبش (که شامل مجموعه ی ادعیه مندوبات نمازها و اذکار قنوت و غیر آن است)ذکر نکرده است. این در حالی است که او از این شرحی که استادش نوشته خبر داشته است و شرح در نزد او بوده و در جاهای دیگر از آن استفاده کرده است. برای متال در کتاب «الیقین» میگوید: «باب ۱۸۴. چرا مولانا علی علیه السلام را امام المتقین نامیده اند؟ و در مخالفت پرداختند. که از کتاب رشح الولا فی شرح الدعا آن را نقل کرده ایم.»(۲۵)
علاوه براین ، به خلاف آنچه رایج است که کتاب اصفهانی را «رشح الولا فی شرح دعا صنمی قریش» می نامند، سید آن را «صنمی قریش» نام گذاری نکرده است.
دیگر اینکه با وجود اینکه سید ابن طاووس به تسامح در ادله سنن و درنقل دعاها و روایات و مناجاتها معروف است، میبینیم که برخی از روایاتی که در این شرح وارد شده را نقل میکند، اما خود این دعا را،در هیچ کدام از کتبش ذکر کرده نکرده است.
ی- آیا «امام خمینی» و «امام خویی» این دعا را تایید کرده اند؟
برخی از طرفداران این دعا میگویند امام خمینی و امام خویی آشکارا و صراحتا این دعا را تایید کرده اند. و امام خمینی هرروز صبح این دعا را میخوانده است.
جواب:من بسیار تحقیق کردم؛ اما ندیدم که در کتب آنها یا در آنچه که با مدرک از آن دو ذکر شده است،چنین چیزی آمده باشد. و خدا عالم است.
و بسیار بعید است که مراجع و فقها در قرن اخیر آشکارا اعلام کرده باشند که این دعا صحیح است. هرچند که ممکن است این دعا را صحیح بدانند، اما آشکارا بیان نکنند و شاید هم صحیح ندانسته اند، یا درآن توقف کرده اند و رای ممتنع داده اند،یا اصلا به آن توجه نکرده اند و از این رو چیزی نگفته اند. بنابراین ما نمیتوانیم بدون وجود دلیلی روشن نظر بدهیم. نه دلیلی بر رد و نه دلیلی بر قبول.
باتوجه به آنچه گفته شد شاید به همین دلیل است که «شیخ عباس قمی» در «مفاتیح الجنان» و «سید محسن عاملی» در «مفتاح الجنات» این دعا را ذکر نکرده اند. که البته خدا عالم تر است.
صرف نظر از شعارات سیاسی و عناوینی چون وحدت اسلامی باید گفت :
کسی که از نظر مضمون، مشکلی در متن این دعا نمیبیند و به قاعده «تسامح در ادله سنن» اعتقاد دارد(چنان که عده ای از علما نظرشان همین است) میتواند این دعا را بنا بر اجتهاد یا تقلیدش بخواند.
اما کسی که خودش یا مرجعش این قاعده را قبول ندارد، و یا قبول دارد اما دلیل علمی دارد که این دعا کذب است و بر زبان امیرالمومنین وضع و جاری نشده است، دلیلی ندارد که بگوییم این دعا در نزد او هم مستحب است.(وتوجه داریم که همانطور که اثبات صدور دعا نیاز به دلیل دارد اثبات وضع حدیث هم نیاز به دلیل دارد)
و به نظر ما اثبات تاریخی این دعا، با «روش حدیتی» یا «تاریخی»-هر چند با روشی غیر از روش مصطلح الحدیثی صحیح – امری ناقص و مبهم است. خدا عالم است.
پانوشت:
۱-وفات:قرن نهم هجری
۲-المحتضر.ص۷۱
۳-المحتضر۱۱۳-۱۱۱
۴-وفات:۹۰۵ ه
۵ -۱۳۲۹ه
۶ -۱۱۱ه
۷- مستدرک الوسائل ج۴۰۵٫۴؛بحارلانوارج۲۶۰٫۸۲
۸- بحارالانوارج۳۹۴٫۳۰
۹-بحارالانوارج۲۶۸٫۸۲
۱۰ – -۱۲۸۱ه
۱۱- کتاب الصلاة۱: ۴۱۶-۴۱۵
۱۲- ۱۳۴۲ه
۱۳-حاشیه بر مکاسب ۱: ۲۳۲
۱۴- ۱۴۱۱ه
۱۵- شرح احقاق حق۱: ۳۳۷
۱۶- شرائع الاسلام۱: ۷۱ حاشیه شماره ۲۳۰
۱۷- رک منهج الدعوات ۲۵۸-۲۵۷
۱۸-مصباح۵۵۵-۵۵۳
۱۹- ذریعه۱۳: ۲۵۷-۲۵۶
۲۰ -۱۲۰۹ه
۲۱- شهاب ثاقب:۲۹
۲۲بحارالانوار۳۰: ۳۴۹
۲۳- ۲۲۰-۲۱۷
۲۴- وکتابت را تحریف کردند…خدایا برآنان لعنت فرست به اندازه هر آیه ای که تحریف کردند
۲۵- الیقین:۴۷۳-۱۱۸
منبع: مجله الکترونیک وحدت
انتهای پیام/
جناب استاد حیدر حب الله از مجتهدان و محققان برجسته لبنانی هستند که البته لباس روحانیت به تن نکرده اند ولی تحصیلاتشان دقیقا در حد یک آیت الله است.
یک اشکال که به این مقاله وارد است و ممکن است در اثر عجله یا اشتباه مترجم رخ داده باشد اینست که قدیمی ترین منبع دعای صنمی قریش را قرن نهم دانسته است. قطعا این درست نیست زیرا دعای صنمی قریش در زمان ابن طاوس بوده و ابن طاوس در آثارش به آن اشاره کرده است. لذا بنده در جایی عرض کردم که در قرن هفتم این دعا وجود داشته است. البته برداشت بنده اینست که بخش عمده یا همه این دعا جعلی است اما تاریخ جعل آن قرن نهم ینست بلکه حدود سال ۶۰۰ هجری یا اندکی پیش از آنست.