چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳ , 04 December 2024

تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۹۱
ساعت انتشار : ۲:۰۹ ق.ظ
چاپ مطلب

تقديم به سردار بي نشان شهرمان

آهای سردار! در کدامین زمین تف دیده خفته ای؟ درکدام گوشه از حاج عمران ساکت و بی نشان آرمیده ای؟ بگو تو را چه راز است با فاطمه زهرا(س)؟

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ماسال، محمد صادق زاد شفق در وبلاگ خاكيان افلاكی درباره ی شهید حسین فلاح زرین کار از شهدای جاوید الاثر شهرستان ماسال نوشت:

آهای سردار! در کدامین زمین تف دیده خفته ای؟ درکدام گوشه از حاج عمران ساکت و بی نشان آرمیده ای؟ بگو تو را چه راز است با فاطمه زهرا(س)؟

آهای سردار! در کدامین زمین تف دیده خفته ای؟ درکدام گوشه از حاج عمران ساکت و بی نشان آرمیده ای؟ بگو تو را چه راز است با فاطمه زهرا(س)؟

امام خامنه ای (حفظه الله):هميشه آنجايي كه مربوط به شهيد است، هر چه مي‌شود بهترين‌ها را انجام بدهيد. چرا؟ چون شهيد بهترين است.

تقدیم به سردار بی نشان شهرم شهید حسین فلاح زرین کار

سلام  حسین آقا
مرا نمیشناسی اما  من در این چند وقت تو را خوب شناخته ام.
نه تورا دیده ام و نه صدایت را شنیده ام، به دنیا که آمدم دوسال بود که مادرت چشم براه پیکر مطهرت بود.
اما از وقتی که تمثال زیبایت را دیدم مجذوب چشمان زیبا و چهره یوسف گونه ات شدم.آنروز که  نامت را در بین”  شجاعان شهید ” گردان حمزه دیدم ، به خودم بالیدم و در دلم غروری وصف ناشدنی حس کردم که شهید شهرم ، همچون عباس بن علی(ع)  شهره است به شجاعت و دلاوری.
در مرام و مسلک آسمانیت همین بس که با یک دیدار طرف مقابلت را شیدای خود میکردی. وچه صدها شیدا  همچون من، که تو را درک نکردند ، اما مجنونت شدند.
حسین آقا
همه جا شنیدیم که” یاد امام و شهدا دل و میبره کرب وبلا…” اما این بار تو ما را به مدینه بردی و دلهای زنگار گرفته مان را به یاد تشییع غریبانه مادر سادات(س) انداختی.

چه مظلومانه تنها یادگاری هایت را بخاک سپردند!!

و وقتی در توجیه اینکار شنیدم که ((خواست خدا بوده است که اینطور پیش آمد!!!)) لبخندی از روی حرص بر لب نشاندم و در دل ،های های گریستم و غربت و مظلومیتت را با جان و دل درک کردم.

آهای سردار!

درکدامین زمین تف دیده خفته ای؟درکدام گوشه از حاج عمران ساکت و بی نشان آرمیده ای؟
بگو تو را چه راز است با فاطمه زهرا(س)؟
حسین جان!
حتما میدانی که  ۲۵ سال است که مادرت چشم بر درب خانه  دوخته است ، و با هر صدای در به امید دیدن پسر رشید ش شتابان به سمت در می دود!
شنیدم بچه های گروهان ابوالفضل(ع) از شب عملیات کربلای ۲ در حاج عمران دیگر فرمانده دلاورشان را ندیده اند!
برگرد سردار!
برگرد و عطر روح بخش وجودت را در کوچه پس کوچه های شهرمان پراکنده کن. برگرد و تلنگری بر پشت میز نشینان دیارمان بزن. آنان که در پیچ و خم دنیا هویت خویش را گم کرده اند!
حسین فلاح عزیز!
نمی دانم چرا به این بخش از وصیت نامه سراسر نورت که رسیدم:
اي كساني كه مسئوليتي بر عهده شما است نكند كارها يتان را از روي نفس ا نجام دهيد ، پس از شما مي خواهــم كه تما م كـار ها ي خود را خا لصا نه بخا طر خدا انجام دهيد.
ناگاه به فکر آنانی افتادم که تمام هم و غمشان گزارش کار دادن به مسئول مافوقشان شده است!

وای کاش همه مان برای خدا قدم برداریم.

وتو ای سردار بی نشان شهرم

مطمئن باش اگر در پیچ و خم دنیا و ما فیها  که برای خیلی ها شهدا و مرامشان کم اهمیت شده است، مابسیجیان امام خامنه ای(حفظه الله) هرگز رزمندگان در رکاب خمینی کبیر(ره) را از یاد نخواهیم برد و با جان دل قدم در مسیر ولایت می گذاریم و انشاءلله  با شهادت مان به جمع تان بپیوندیم.

روحت شاد دلاور شهرم

 


سردار شهید حسین فلاح زرین کار فرمانده دلاور گروهان ابوالفضل(ع) گردان حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر قدس گیلان بود که در تاریخ ۱۰/۶/۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۲ در منطقه حاج عمران به مقام ولای شهادت رسید و پیکر مطهرش  تاکنون نیز  تفحص نشده است.

شادی روح این شهید گرانقدر صلوات

انتهای پیام/