به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ماسال، هفته نامه راه ۵۷ در آخرین شماره خود برای اولین بار متن سخنان وحید جلیلی مدیر مسئول مجله راه، مسئول شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی فیلم عمار و مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را در نشست فعالان فرهنگی استان گیلان منتشر کرد.
جلیلی در این نشست ضمن ارائه تصویری هوایی از رویکردهای مورد نیاز برای فعالیت فرهنگی، سرفصلهایی برای فعالیت بومی در گیلان، به عموم فعالان فرهنگی پیشنهاد داده است.
در این متنگفتار، در برخی قسمتها که جلیلی به سخنرانیهای دیگرش ارجاع داده است، جهت سهولت خواننده، عین متن مد نظر سخنران، آورده شده است:
بسم ا… الرحمن الرحیم
چندگانه ضروری برای حزب اللهیگری
چیزهایی که در این چند سال در فکر بنده بودند و تجربه کردهام عمدتا تا حالا بیان کردهام یا به صورت یادداشت در دسترس است. بحثهای اندکی است، مثل بحث جبههی فرهنگی انقلاب، دشمن شناسی و جمهوریت، یک تعداد انگشت شماری بحث است که آنها را متناسب با شرایط بسط دادهام. به نظر بنده یک نیروی حزبالهی باید به چند موضع و مؤلفه توجه داشته باشد. چهار رویکرد، لازمهی سبک زندگی حزباللهی است.
یکم: شما به دنیا آمدهاید نه به رشت!
اولین آنها، رویکرد جهانی است که متاسفانه ما کمتر داریم. وقتی به نسل اول انقلاب توجه میکنید میبینید واجد این رویکرد هستند. رویکرد جهانی یعنی چه؟ یعنی اینکه ما به دنیا میآییم و از جهان چشمهای خود را میبندیم. یعنی به رشت، تهران، خاورمیانه و آسیا نمیآییم بلکه ما به دنیا میآییم و وقتی میمیریم از جهان میرویم. یعنی آرمانها، فرصتها و البته تهدیدهای ما جهانی است. ما این مورد سوم، یعنی تهدیدها را جهانی میبینیم ولی آن دو مورد دیگر را کمتر. کمتر در دنیا زندگی میکنیم.
شما وقتی به زندگی به مصطفی چمران تا مرتضی آوینی توجه میکنید همه در جهان زندگی میکنند. در یک شهر، کشور و منطقه زندگی نمیکنند. قرآنِ ما هم این را فرموده است: * وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا (آیه ۷۵ سوره نسا: چرا در راه خدا، و مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؟! همان افراد ستمدیدهای که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر که اهلش ستمگرند ، بیرون ببر!)
مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ… (آیه ۳۸ سوره توبه: شما را چیست که چون به شما گفته میشود در راه خدا به سوی جنگ حرکت کنید، سنگینی نموده به زمین می چسبید؟!)
القاعده و داعش، محصول کمکاری بسیجیها
ما وقتی فقط از ارضها و مرزهای خود محافظت میکنیم در حقیقت از سبک زندگی دینی دور میشویم. امام(ره) در آخرین پیام خود در آذر ماه سال ۶۷ به نیروهای بسیج، تاکید کرد که شما باید به فکر تشکیل هستههای مقاومت در جهان باشید. ولی ما فرمان امام را کنار گذاشته ایم و فضا را خالی کردیم و راه برای القاعده و داعش باز شد. از نظر بنده این دو گروه، محصول بیکاری نیروهای بسیجی ما هستند. بالاخره جهان اسلام، تشنهی مقاومخواهی بود، اگر نسخه اصیلش نباشد نسخه قلابی میآید و غالب میشود. ما فرمان امام را رها کردیم و آنها دنبال آن رفتند.
مثالهای متعددی در این مورد وجود دارد. آقای بشارتی، معاون آقای ولایتی زمانی که وزیر خارجه بود تعریف میکردند. گفتند زمانی به یک سفر خارج از کشور رفته بودیم. یک گروه از دانشجویان کره جنوبی اجازه دیدار محرمانه با ما خواستند و ما هم وقت به آنها دادیم، آمدند گفتند: ما از شما برنامهی آقای خمینی برای سرنگونی دولت می خواهیم. آنها از ما چنین توقعی داشتند و چنین تصوراتی نسبت به انقلاب اسلامی دارند. انقلاب اسلامی واقعا یک چنین تفکری را در مستضعفان جهان دامن زده بود در حالیکه این دانشجویان کره جنوبی مسلمان که هیچی، مسیحی هم نیستند، بتپرست هستند.
تیم فوتبال محلی بابی ساندز!
بنده خاطرهای از دوران کودکی خودم در ذهن دارم. در سالهای ۶۲-۶۳ قرار بود تیم کوچهی ما با تیم یک کوچهی دیگر مسابقه بدهیم. ما روی دیوار کوچه نوشته بودیم تیم شهید علی قاسمپور برای مسابقه آماده است. تنها چیزی که خیلی از آن مسابقه در خاطرم است اسم تیم آنها است که روی پیراهنهای خود گلدوزی کرده بودند. اسم تیم آنها بابی ساندز بود. بابی ساندز، یک مبارز ارتش جمهوریخواه ایرلند بود که بر اثر اعتصاب غذا در یکی از زندانهای انگلیس از دنیا رفت. فضای آن زمان این گونه بود. امروز چنین چیزهایی بیان نمیشود، مثلا کسی الان از ارتش جمهوریخواه ایرلند و جنبش هورو در فیلیپین و سرخ پوستان آزادیخواه در آلاسکا چیزی نمیگوید ولی در زمان ما، شهید محمد منتظری همهی این موارد را در تهران در یک کنفرانس بیان میکرد ولی اگر امروز ما در جمع حزب اللهیها اعلام کنیم و از آنها بخواهیم اسم پنج تن از شهدای حزب الله لبنان را بگویند هیچ کس نمیتواند بگوید. این وضعیت و فضای الان ما است.
کمبود امکانات، بهانه است
قشر مذهبی حزب اللهی ما این گونه است؛ وضع قشر رنگین کمانی و خاکستری کشور چگونه خواهد بود؟ وضعیت ما از لحاظ شناخت فرصتهای خود در منطقه و در سطح جهان بسیار بد است. ما در شرایطی زندگی میکنیم که ابزارها و امکانات ما نسبت به ۲۰ سال گذشته تقریبا صد برابر است. سال ۷۰ که ما وارد دانشگاه شدیم قصد داشتیم در بسیج دانشجویی یک مجله منتشر کنیم. دانشگاه امام صادق (ع) در تهران مثلا خیلی امکانات داشت ولی یک مجله را با سه تا تایپ کار میکردیم. فکس به زور داشتیم، ولی الان شما حتی کامپیوتر هم لازم ندارید، با همین گوشیهای موبایل خود میتوانید به راحتی از سراسر جهان اطلاعات جمع آوری کنید ولی باز هم با وجود این همه امکانات، اطلاعات بسیجیها و حزب اللهیهای امروز با آن زمان اصلاً فرق نکرده است. این نشان دهندهی این است که ما حتی اگر ابزارهای بیشتری هم داشته باشیم مثل این است که هیچ اتفاقی نمیافتد. پس مشکل ابزار نیست مشکل در جای دیگر است. مشکل از رویکردها، راهبردها و انگیزههاست. بعضی آدرس را اشتباه بیان می کنند میگویند بسیجیها ابزار و امکانات ندارند. شبکه نداریم و یا امکانات به ما نمیدهند. الان که دیگر شبکه سازی هم صورت گرفته است و انواع شبکه سازیها در کشور اتفاق میافتد. پس نگاه جهانی، آرمانها و فرصتهای جهانی را باید شناخت. بسیاری از آثار، عناصر و مراکز در جهان هستند که آمادگی دارند که با ما ارتباط داشته باشند ولی نه تنها ما با آنها ارتباط نداریم بلکه حتی هیچ اطلاعاتی دربارهی آنها نداریم.
همسایهی رها شده بسیجیهای گیلانی
پس گام اول این است که هرکدام از ما به جهان دور و اطراف خود توجه کنیم چون اتفاقات زیادی میتواند توسط ما رقم بخورد. به بچههای تبریز این را گفتهام، به شما هم میگویم که وقتی شما الهام علیاف را به حال خود رها میکنید معلوم است که میآید و شما را تهدید میکند. اصلا معنی ندارد که جمهوری آذربایجان، ۲۰ سال بعد از فروپاشی شوروی در دست یک دیکتاتور مثل الهام علیاف باشد. ما باید عرضه داشته باشیم و با آنها ارتباط برقرار کنیم چون زبان ترکی آنها به زبان ترکی ما نزدیک تر است. چند نفر از بسیجیهای تالش باید بروند به طرف آنها و در آنجا هستهسازی کنند. هستههای مقاومت که امام خمینی (ره) میفرمود چیز عجیب و غریبی نبود، مثل همین موارد بوده است.
ناتوان از یک احوالپرسی ساده با خارجیزبانها
پس نگاه ما باید از آمریکای لاتین تا آسیای جنوب شرقی تا کشورهای همسایهی ما را در بر بگیرد. حداکثر نگاه ما جناح اصلاح طلب رشت شده است وقتی که سقف نگاهها و سقف آرمانهای ما پایین باشد این گونه رشد میکنیم. این هم در همه جای ایران همه گیر است. سطح نگاه آوینیها و چمرانها کجا بوده است و افق نگاه ما کجا است؟ پس اگر ما میخواهیم کار فرهنگی-تربیتی حتی برای بچههای دبستان و دبیرستان انجام دهیم باید این نگاه جهانی را به آنها تزریق کنیم. ابزارهای بسیار خوبی در اختیار ماست. خیلی کمیاب است که یک حزب اللهی دو زبان یاد گرفته و به آن مسلط باشد. ما حتی به زبان عربی مسلط نیستیم. در طول هر سال یک میلیون و ۲۰۰ هزار زائر عرب زبان وارد کشور میشوند، ما ۱۰ نفر بسیجی نداریم که بتوانند با اینها عربی صحبت کنند. حتی نمیتوانند یک احوالپرسی ساده با آنها داشته باشند. اگر کمی زبان بیاموزیم میتوانیم کارهای بسیار زیادی انجام دهیم. بنده از روی تجربه میگویم اتفاقات خیلی مهمی میتواند بیافتد.
دوم: انصاریهای گیلان را میشناسید؟
رویکرد و نگاه دوم تاریخی است. ما از لحاظ تاریخی اطلاعات اندکی داریم. تاریخ کشور خود را نمیدانیم. چه تاریخ دور و چه نزدیک خود را نمیشناسیم. روی تاریخ انقلاب خیلی کم کار شده است. تنها حوزهای که الحمدلله روی آن کار شده است دفاع مقدس است که نتایج خوبی هم از آن گرفته ایم. در ۲۰ سال اخیر تنها برگ برندهای که داشتهایم و در جاهای مختلف به کمک ما آمده است چه در حوزهی فرهنگ عمومی و چه در حوزهی رسانه و هم در حوزهی هنر ما را جلو برده، دفاع مقدس بوده است ولی در مورد تاریخ انقلاب جدا اطلاعات کمی داریم. هم در تاریخ محلی و هم در تاریخ سراسری اطلاعات ما کم است. مثلا در مشهد کسی شهید کامیاب را نمیشناسد یا در رشت کسی انصاری و بقیه بزرگان را نمیشناسد. این ضعف ما است و نباید آن را به کسی نسبت دهیم. پس در حوزهی تاریخ انقلاب قطعا جای کار کردن داریم. یعنی ما باید یک نصابی را در نظر بگیریم و بگوییم هر دانشجوی حزباللهی باید این نصاب از تاریخ انقلاب را بداند و هر دانش آموزحزباللهی باید این نصاب از تاریخ انقلاب را بداند. مثلا این ۴۰ نفر از چهرهی انقلاب را باید بشناسد و به سن ۲۵ سالگی که رسید باید صد نفر از چهرههای تاریخ انقلاب را بشناسد و در مورد هر یک از آنها در حدود دو دقیقه صحبت کند ولی متاسفانه چنین اطلاعاتی نداریم.
ناآگاهی از تاریخ، ریشه فتنههای بعدی
در مورد تاریخ خیلی عرض کردهام. یکی از متعلقات ذکر برای خدا است و یکی از متعلقات آن مربوط به تاریخ است. شخصیتها و ماجراهای تاریخی «و ذَکّر هُم بِأیامِ الله» امر صریح قرآنی است. «فاذکُر فی الکتاب مریم، فی الکتاب داوود و…» متاسفانه نگاه ما به تاریخ نگاه بسیار ضعیفی است. چند سال پیش حضرت آقا در یکی از دیدارهای خود با دانشجویان تقریبا کل بحث را به تاریخ اختصاص دادند ولی متاسفانه هیچ اتفاقی نیفتاد. یعنی دهها اردوی فلسفهی غرب و… تشکیل میشود و بچهها را میبرند و بحثهای کلامی و… انجام میدهند. نمیخواهم کلاً این کارها را رد کنم ولی معلومات تاریخی به بچهها منتقل نمیشود و دلیل آن را نمیدانم. ما اگر واقعا فتنهی سال ۶۰ را درست تجزیه و تحلیل کرده بودیم و به جامعه منتقل شده بود بعد از ۲۳ سال مطمئنا به فتنهی دیگری در سال ۸۸ نمیرسیدیم. یعنی اگر درست فتنهی سال ۶۰ ترسیم شده بود و فرآیندها و جریانهای آن مشخص شده بود و به نظر بنده زمینه برای فتنهی ۸۸ پیش نمیآمد.
سوم: اسلام و امامی که نمیشناسیم
رویکرد چهارم، رویکرد اصول گرایانه است البته منظور، معنای اصطلاحی آن نیست. متاسفانه در حال حاضر اصول گرایی به اسم تبدیل شده و دیگر صفت نیست. مثل اینکه یک نفر نام شناسنامهایاش کریم باشد و بسیار آدم بخیلی باشد، کریم اسم او است. مثل اینکه وقتی برای کسی شناسنامه میگیرند اسم او را اصولگرایی بنامند، این در طول عمر خود هرچقدر از هر لحاظ تغییر کند بازهم اسم او همان است و تغییر نمیکند، مثل اصول گرایی که الان فقط اسم است، صفت نیست. دربارهی اصولگرایی هم نکاتی در جزوهی دین همهی دین است عرض کردم.
تنگه احد حزب اللهیهای انقلاب
(آذر ۷۶ که خداداد عزیزی به استرالیا گل زده بود و مردم ریخته بودند توی خیابانها، با بچهها رفته بودیم شهرک غرب. آنجا ایستاده بودیم. معلوم بود چه جوری بود دیگر. شهرک غرب بود و جشن بود. یک دختری از پنجره ماشین آمده بود بیرون و روسریاش عقب بود و داشت کف میزد. یک بچه بسیجی کنار ما ایستاده بود. با یک سوز و دردی از عمق جانش گفت: آخه ما اینهمه شهید دادیم تا این کثافت اینجوری بیاید بیرون؟ و من دیدم این برادر عزیزم هیچ اعتراضی ندارد که این کثافت چرا سوار ماشین ۶۰ میلیونی است؟ تنها اعتراضش به روسری اوست. حالا اگر یک خانم چادری توی آن ماشین نشسته باشد اصلاً انگار نه انگار. یک زمانی واقعاً اینجوری بود. یعنی اگر این بیحجابها دست به یکی میکردند و میگفتند امروز میخواهیم با حجاب برویم بیرون، اصلاً بچه حزباللهی به پوچی میرسید. دیگر چه جور احساس حضور و احساس وجود کنیم در جامعه؟ خب این را مقایسه کنید با آن جنگ فقر و عنا که امام میگوید. اسلام پابرهنهها و اسلام مرفهین بیدرد. امام تنگه احد بچه حزباللهیها را شناخته بود که آنجوری فریاد میزد.
تحریف مفهوم حزباللهی و بسیجی
ما باید به شناخت اسلام امام برسیم. البته فضا خیلی شبهه آلود است. آمدهاند سعی کردهاند چه علناً و چه غیر مستقیم و چه ناخودآگاه، اسلام امام را تحریف کردهاند. انقلاب اسلامی امروز در خیلی از جاها تحریف شده است. اگر میخواهیم بدانیم رمز موفقیت زمان جنگ و اول انقلاب چی بود، باید آن شرایط را دقیق بشناسیم. فقط شباهتها را نگوییم که شهدا ریش داشتند، ما هم ریش داریم! خانمها چادر داشتند، ما هم چادر داریم! اینها که معیار اصلی نبود. همان زمانی که بچه حزباللهیها داشتند توی جبهه زیارت عاشورا میخواندند، پشت جبهه هم یک عده داشتند زیارت عاشورا میخواندند. و بعدش هم بد و بیراه به امام میگفتند یا حداقل اینکه اهل جبهه و انقلاب و غیره نبودند. مذهبیهای غیر انقلابی. مگر کم داریم؟ زیارت عاشورایشان بجا، روضهشان بجا، زیارتشان بجا متاسفانه. امروز وقتی میخواهند بچه بسیجی را تعریف کنند در مقابل بچههای لات و لاابالی و سوسول میگویند فلانی بچه بسیجی است. این که یک چیز بدیهی است. تمایز بچه بسیجی با الوات و سوسولها بدیهی است. آن چیزی که باید تبیین شود تفاوت بچه بسیجی با مذهبیهای غیر انقلابی است.
مذهبیهای خواجه ربیعی!
بسیجی یعنی جامع عدالت و معنویت. کسی که الگویش امیرالمؤمنین و امام است. اگر این دو تا دوش به دوش هم رفتند، میتوانیم بگوییم که طرف بسیجی است. ولی اگر از خوف خدا غش کرد یا شش ساعت سینه زد اما دغدغه عدالت نداشت، بسیجی نداشت. فوق میشود خواجه ربیع. میگویند یک جمله در امور دنیوی حرف زد آنهم مدتها بخاطرش استغفار کرد. آن جمله هم این بود که وقتی به او گفتند حسین بن علی را در کربلا کشتند، یک لحظه از قبری که برای مناجاتش کنده بود بیرون آمد و گفت: ا؟ فرزند رسول خدا را کشتند؟ چه بد کاری کردند! بعد مدتها استغفار میکرد که چرا چنین جملهای را من گفتم؟! چرا به دنیا آلوده شدم؟ همان موقع که امام حسین در مسلخ بود توی سپاه شمر یک عده داشتند نماز جماعت میخواندند. فرق نمیکند وقتی امام حسین دارد میگوید هل من ناصر ینصرنی، شما در حال نماز جماعت باشی یا زیارت عاشورا. عاشورا یعنی نفی یک نوع اسلام و فریاد کردن یک نوع اسلام دیگر. در زیارت عاشورا چه کسانی را لعن میکنیم؟ فقط آنهایی که آمدند در مسلخ امام حسین را کشتند؟ نه، همه را. آنهایی که در برابر این قضیه تمکین کردند و ممهد ماجرا شدند. روی اینها تامل کنید. عاشورا فقط در مسلخ اتفاق نیفتاد. از همان زمان که روی اسبهایشان زین گذاشتند و حرکت کردند و تمام احزابی که کمک کردند به رواج این حرکت. هم نماز جماعت میخواندند و هم حسین را میکشتند. براحتی هم قابل جمع بود برایشان. بنابراین باید چشمهایمان را باز کنیم و از این مشهورات فاصله بگیریم. چپ و راست و اینها همهاش جوک است. به ماها که میرسند یقه همدیگر را پاره میکنند که آقا اینها دشمن اسلامند. آن طرف هم میگوید که اینها دشمن آزادیاند. خانههایشان را که میبینی دیوار به دیوار هم است در شمال شهر!) (متن داخل پرانتز از جزوه دین همه دین است)
قضاهای فراموش شده
هيچ چيز، جاي واجبات ما را نميگيرد، متأسفانه ما در فرار از واجبات ديني به مستحبات پناه ميبريم، فكر كرديم كه ۱۰ تا زيارت عاشورا بگذاريم، جايگزين سكوت ما در برابر ظلم و جايگزين بيهمتي ما در برابر فقر محرومين و تكاثر متكاثرين ميشود! اينجور نيست. همان قدر كه دغدغهي نمازها و روزههاي قضا شده را داريم، بايد دغدغهي نهي از منكرهاي قضا شدهمان را نيز داشته باشيم. چه نهي از منكرهايي كه از ما قضا شد. (متن داخل پرانتز از جزوه عدالتخواهی)
این نگاهها باید به طور همزمان دنبال شود. دیده اید که گفتمان های رهبری به جای اینکه محور وحدت شود محور تفرقه شده است. به دوستان میگوییم چرا با یکدیگر هم افزایی ندارید و با هم کار نمیکنید میگویند آقا فرمودند: جنبش نرمافزاری؛ ما هم به دنبال انجام جنبش نرم افزاری هستیم. یا گروه دیگر میگوید ما داریم عدالتخواهی میکنیم. آن گروه دیگر میگوید ما داریم مثلا در حوزهی تمدن اسلامی کار میکنیم، مثل اینکه اینها هرکدام یک موتور جداگانهای هستند و چرخ دندههای یک موتور نیستند یعنی فهم مشترک و کلی از آرمانها و گفتمانها و شعارهای اصلی انقلاب نداریم. به نظر بنده یکی از ضروریترین چیزها برای کسی که ادعا میکند حزباللهی است این است که بتواند همزمان بگوید نسبت بین عدالتخواهی و مثلا جنبش نرم افزاری و رفتن به سوی تمدن اسلامی و… چیست؟ این موارد را باید بتواند همزمان با هم در نسبت کاملی که بهم دارند تبیین کند وگرنه هرکس میرود در یک حوزه مشغول میشود و بعد هم ادعا میکنیم که همهی ما داریم در یک جهت کار میکنیم.
چهارم: جبهه باشیم نه سلسله جزایر
رویکرد بعدی رویکرد جبههای است. رویکرد جبههای یعنی «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفا کانهم بنیان مرصوص» باید بازو به بازوی یکدیگر باشیم و مهارت های متنوع داشته باشیم و اینها به همدیگر وصل باشند. امیرالمومنین در خطبهی ۳۴ نهجالبلاغه میفرمایند «غلب والله المتخاذلون» امام معصوم قسم جلاله می خورد که شکست می خورید، متخاذلون چه کسانی هستند؟ آنها که یکدیگر را یاری نمیکنند و به اصطلاح جزیرهای کار میکنند و بازو به بازوی هم نمیدهند.
(وقتی میگوییم «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی»، در جبهه نظامی آیا فقط تكتیرانداز هست؟ یا همه بیسیمچی هستند؟ یا همه تخریبچی هستند؟ یا همه فرماندهاند؟ یا همه در اطلاعات عملیاتاند؟ یا همه آشپزند؟ یا همه رانندهاند؟ نه! یك جبهه است یك هدفی را میخواهند محقق بكنند، حالا هدفی آفندی یا پدافندی، همه اینها هستند. این جبهه هم به رزمنده نیاز دارد، هم به راننده، هم به آشپزخانه، هم به بیسیمچی، به همه اینها نیاز هست. این میشود جبهه فرهنگی. در ما چنین اتفاقی نیفتاده است، چون اصلاً جبهه نیستیم. ۳۰ هزار تا سنگر است بدون هیچ ارتباطی با هم، بدون فرماندهی مشترك، بدون وجود بیسیمچی، بدون حضور دیدهبان!
نیرو هست، امكانات هست، پول هست ولی جبهه شكل نگرفته است، چرا؟ چون ما نمیخواهیم یك هدف اجتماعی كلان را محقق كنیم، نمیخواهیم توی مجموعه جامعه تأثیرگذار باشیم. ما میخواهیم همان اسلام فردی را حفاظت بكنیم و این وضعیت برای ما كفایت میكند یعنی هر پایگاهی، هر جلسهای، چهار نفر، ۱۰ نفر، ۵۰ نفر، صدنفر جذب كند و دلش خوش باشد كه آقا اینها نمازشان را میخوانند، زیارت عاشورا میآیند، اردوی جبهه هم سالی یكبار میروند و گریه میكنند و كجایید ای شهیدان خدایی را هم بلدند! ببینید این مشكل محتوایی چگونه در بخشهای شكلی هم دردسر ایجاد میكند! دیگر من نیازی نمیبینم كه با بچههایی كه در فارس هستند ارتباط برقرار كنم یا با آنها كه در تبریز هستند یا حتی توی مسجد محل خودم هستند، من كارم مشخص است.) (متن داخل پرانتز از جزوه جبهه فرهنگی انقلاب)
پنجم: توهمِ تشکیلات بدون عملیات
از شما خواهش میکنم دنبال درست کردن تشکیلات و هیئتهای زیادی نباشید. تشکیلات بد نیست ولی اصل قضیه، عملیات است. تفاوتی که بعضی از حرکتهای ما با بعضی از حرکتها ی دوستان دیگر دارد در این است که ما تشکیلات محور عمل نکردهایم. جشنوارهی عمار را اگر تشکیلاتی شروع میکردیم شاید تا ۲۰ سال دیگر هم به اینجا که در حال حاضر رسیده است، نمیرسید. عملیات واقعی تعریف کنید. خود عملیات، تشکیلات را سازماندهی میکند. ما اول دور هم جمع میشویم و بعد کار کم میآوریم و بعد از یک مدت انشعابها شروع می شود و بعد برای انتخاب رئیس بحث صورت میگیرد و در آخر تشکل از هم میپاشد. اگر به سابقهی همهی تشکلها در ۲۰، ۳۰ سال اخیر توجه کنید این گونه بودهاند. عملیات واقعی تعریف کنید یعنی بگویید تا آخر سال باید با همهی والدین شهدا در استان گیلان مصاحبه صورت بگیرد و در حدود نیم ساعت فیلم از آنها ضبط شود. چند تا عملیات واقعی تعریف کنید در هر زمینهای، تربیت نیرو و محتوا و یا در هر زمینهی دیگر عملیات واقعی تعریف کنید. حتی تربیت نیرو بدون تعریف عملیات یک امر واهی است کسی در پادگان تربیت نمیشود. شما عملیات تعریف کنید نیروها در عملیات تربیت خواهند شد.
این همه تشکل، و کارهای همیشه زمین مانده
در همین قضیهی هستهای یک مثال خیلی بدیهی و معمولی است. آقای خامنهای، ۲۰ فروردین سال ۹۴ در ضمن سخنرانی میفرمایند: ای مردم! شیرین کردن آب دریا هم به انرژی هستهای نیاز دارد. آب شیرینکن هستهای نیاز داریم. خیلی مسخره است که بعد از ۱۲ سال که کشور درگیر مسألهی هستهای بوده است این مسائل بدیهی را نه خبرگزاری فارس و نه شبکه صالحین بسیج و نه اتحادیهی انجمن اسلامی دانش آموزان و نه تشکلات و فعالان فرهنگی بیان نکرده اند، بلکه خود آقا مجبور شوند یک سری بدیهیات را از تریبون عمومی توضیح بدهند. این اطلاعات که حضرت آقا به مردم منتقل میکنند خیلی مسائل عجیب و پیچیدهای نیست و مسائل تنشزایی هم نیست که شک کنیم که اگر آنها را بیان کنیم به دولت بر بخورد یا دخالت در مذکرات هم محسوب نمی شود یا به همدلی و همزبانی همخوانی دارد یا خیر؟ با وجود این همه شبکه که در چند سال اخیر در کشور به وجود آمده است باید از این همه کارکرد که انرژی هستهای دارد که گفته شده، ۶۴۰۰ کارکرد دارد، حد اقل ۶ مورد آن را به مردم منتقل کرده باشیم بدون اینکه تعرض و تعریضی به فلان دولت و مذاکره کننده داشته باشیم. ما همین ابتدائیات انرژی هستهای را هم به مردم منتقل نکردهایم. اگر یک نفر از ما ۱۰ دقیقه در اینترنت جستجو میکرد میتوانست اطلاعات زیادی را به دست بیاورد. این است که بنده عرض میکنم عملیات نمیکنیم. در هر شهری صدها حلقهی صالحین و پایگاه بسیج و تشکل دانشجویی و فعال فرهنگی وجود دارد ولی این کارهای ساده را هم برای اقناع مخاطب فرهنگی که در جامعه وجود دارد انجام نمیدهند.
از نصیحتِ امسال آقا چه خبر؟
از این جنس موارد زیاد است. حضرت آقا همین امسال در دیدار با دانشجویان چه فرمودند؟ گفتند بروید گروه تئاتر تشکیل دهید و از ابزار تئاتر استفاده کنید.
از زمان صدور این پیام رهبر دو ماه گذشته است ولی از این ۲۵۰۰ واحد بسیج دانشجویی که میگویند ما سرباز تو هستیم در کشور وجود دارد حتی یکی از اینها فرمان رهبر را انجام ندادند و اعلام نکردند که ما یک گروه تئاتر تشکیل دادهایم. فضای ما به همین بداهت است، خیلی پیچیده نیست. «و لا تکونوا کالذین سمعنا و هم لا یسمعون» شما خیلی از این بدیهیات را نمیشنوید با اینکه خود آقا توضیح و راهکار میدهند ولی باز هم ما عمل نمیکنیم. حتی یک گروه تئاتر هم در کل تشکلهای دانشجویی گیلان به من نشان بدهید. حتی خود آقا دستور صریح دادهاند دستور هم نه، نصیحت کرده اند، پیشنهاد دادهاند. عملیات که بنده عرض میکنم یعنی مشخص کنیم که تا دو ماه دیگر باید ۱۰ گروه تئاتر دانشجویی باید در گیلان تشکیل شده باشد.
سؤال حضار: جشنواره عمار در گیلان هم بجز یک افتتاحیه و اختتامیه فرمالیته چیز دیگری نیست.
جشنوارهی عمار در بعضی از استانها خیلی واقعی و پر رنگ ظاهر شده و در بعضی استان های دیگر هم فقط یک رو بنایی بوده است. مثلا یک نفر از نارمک تهران میآید میگوید که شما اطلاع رسانی ضعیفی دارید، بنده به ایشان عرض میکنم که پیام جشنوارهی عمار را در ایذه خوزستان دریافت کرده اند، این دیگر از تقصیر بنده نیست، خود شما کوتاهی نکنید. قویترین واحدهای عمار در نیشابور، داراب فارس و ایذه خوزستان است، در نارمک تهران نیست. این نشان میدهد همین که کار پیش میرود به خاطر آن همت و اخلاصی است که در بچههای شهرستان وجود دارد ولی در مراکز نیست. هر کسی که ضعیف است بروید او را تقویت کنید. این همه سوژه در استان گیلان برای ساختن فیلم است، حتی اگر کارهای ضعیفی هم ساخته شود ولی اول باید شروع کنید. ظاهراً چند کار هم راجع به تاریخ انقلاب در گیلان ساخته شده است ولی برای نشرآنها همت نشده است.
سوال حضار: در گیلان، به بچههای حزباللهی برچسب میزنند و مثلا افراطی میگویند. دوستان از این برچسب خوردنها نگران هستند.
البته نمیشود انتظار داشت که همه در یک سطح به این صحبتها اعتقاد داشته باشند و نیاز به یک عده خط شکن دارد. «و السابقون السابقون اولئک المقربون» یک عده به تعبیر بسیجی آن خط شکن باشند و نباید منتظر باشید تا کسی آنها را نصیحت کند بلکه حتی خودتان بروید و بگویید چرا به ما افراطی میگویید و دیگر اینکه شما باید «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم » باشید. نیاز به حلم و صبر و تحمل دارید و یعنی بر روی مردم بدون گفتار بلکه با رفتار تأثیر بگذارید. و تحمل مخاطب کار بسیار مشکلی است. هنرمندان دیداری با حضرت آقا داشتند داریوش ارجمند به حضرت آقا گفتند آقا هنرمند بد نداریم همانطور که روحانی بد نداریم همانطور که در یک زمانی یک نفر با لباس روحانیت به دزدی رفته بود و آمدند خدمت حاج آقا حائری یزدی گفتند فلان روحانی دزدی کرده است ایشان فرمودند این را نگویید بلکه بگویید یک دزد لباس روحانیت پوشیده است وقتی آقای ارجمند به این قسمت از سخنش رسیدند آقا فرمودند که آقای ارجمند چه کسی گفته ما روحانی بد نداریم؟ روحانی بد هم داریم. و بعد آقا خاطره ای تعریف کردند که من سال۵۴-۵۵ نامه ای برای حضرت امام (ره) نوشتم که آقا سه گروه ما را در مشهد اذیت میکنند یک گروه ساواک که مادام ما را دستگیر و شکنجه و بازجویی میکند و یک گروه هم مارکسیست ها که خیلی علیه ما توطئه می کنند و یک گروه دیگر هم لباسهای ما هستند که ما را اذیت میکنند و به ما برچسب میزنند چه کار کنیم آقا ؟ امام (ره ) در جواب فرمودند که زیاد نگران نباشید این جا هم همینطور است. به خود حضرت امام برچسب کافر بودن میزدنند. آقا مصطفی پسر امام از یک ظرف آب خورده بود میگفتند از این ظرف آب نخورید چون پدر او کافر است ظرف نجس شده است. نسبت الحاد و کفر به امام دادند با این همه عظمتی که داشتند حال ما به عنوان چند نفر حزباللهی نباید نگران باشیم که فلان برچسب به ما زده شده است.
انتهای پیام /
اقای جلیلی توجامعه اسلامی اگر دروغ ودزدی نباشد هیچ اتفاقی نمیافتدومردم پایبند به حکومت میشوند این دو بنیان هرجامعه یا اجتماع ویاهر خانواده ای را پاشیده میکند هرچقدر بیایم فرهنگ وراه روشها راعوض کنیم نتیجه حاصل نمیشود مگر با اصلاح این دو مورد =انهم الحمدالله توجامعه ما کم نیست
[…] اعجوبه به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛به نقل از پایگاه خبری تحلیلی ماسال، هفته نامه راه ۵۷ در آخرین شماره خود برای اولین بار متن […]