پنج شنبه ۰۸ آذر ۱۴۰۳ , 28 November 2024

تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۹۵
ساعت انتشار : ۷:۱۶ ق.ظ
چاپ مطلب
نگاهی به آخرین ساخته ابوالقاسم طالبی؛

آغاز فیلم سینمایی «یتیم خانه ایران» از مزار میرزا در رشت

نویسنده : صابر الله دادیان

فیلم در زمان حال و بر سر مزار میرزا کوچک خان در رشت آغاز می شود، و با الگویی کلاسیک و تکراری به فلاش بک می رود. پیرزنی صد و چند ساله بر سر مزار میرزا نشسته و به واسطه گروه فیلمبرداری که در حال فیلم گرفتن از او هستند شروع به تعریف داستانی می کند

تحلیلیبه گزارش ماسال نیوز به نقل از سینما روایت؛ فیلم سینمایی«یتیم خانه ایران» آخرین ساخته ابوالقاسم طالبی پس از نرسیدن به جدول اکران سی  چهارمین جشنواره فیلم فجر سرانجام توانست تسخه تکمیلی و اصلاح شده خود را در روز دوشنبه ۲۳ فروردین ماه برای جمعی از اهالی رسانه و سینما در پردیس سینمایی کورش اکران کند، در حالی اکران این فیلم در دو سانس پشت سر هم صورت گرفت که چهره های شاخص فرهنگی، هنری و سیاسی برای تماشای فیلم طالبی به سالن کورش آمدند.

داستان فیلم مستقیما به ماجرای قحطی عظیمی می پردازد که در سال‌های ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ و در کوران جنگ جهانی اول در زمان اشغال ایران به دست قوای بیگانه روس و انگلیس رخ داد.

فیلم در زمان حال  و بر سر مزار میرزا کوچک خان در رشت آغاز می شود، و با الگویی کلاسیک و تکراری به فلاش بک می رود. پیرزنی صد و چند ساله بر سر مزار میرزا نشسته و به واسطه گروه فیلمبرداری که در حال فیلم گرفتن از او هستند شروع به تعریف داستانی می کند که ما را مستقیما به روایت اصلی فیلم می برد. در حلی که طالبی نمایی از خودش به عنوان کارگردان در قاب فیلم به تماشاگر نشان می دهد تا گواه این ادعا باشد که این فیلم صرفا روایت شخصی اوست از ماجرایی تاریخی که بسیاری از نگفته های تاریخ را نیز در دل خود دارد.

با آغاز فلاش بک به جنگل های رشت می رویم؛ جایی که قشون انگلیس برای دستگیری یکی از رهبران جنبش جنگل و یاران نزدیک میرزا، کمین کرده اند. صدای پیرزن که راوی فیلم است به طور نامفهومی در جریان فیلم در فلاش بک ها ادامه می یابد، که حاکی از عدم انتخاب درست دوبلور و نیز نقص در صداگذاری فیلم است-همان نقص فنی که برای اصلاحش فیلم به اکران جشنواره فیلم فجر نرسید-  اما اولین سکانس فیلم در رجوع به گذشته سکانسی پر تحرک، با تصاویر و قاب هایی حساب شده است که تماشاگر را مجاب می کند جای خود را روی صندلی اش محکم کند. لوکیشن جنگل انبوه و سرسبز شمال هم به پویایی این سکانس و التهابش کمک زیادی کرده است.

پس از این صحنه و دستگیری محمد جواد«با بازی علیرام نورایی» به دست افسر انگلیسی، تلاش او برای رها سازی خودش و فرار از دست قشون انگلیسی که دستور کشتن او را هم ندارند، فیلم به صحنه ای می رسد که موجبات هیجان و در عین حال غرور تماشاگر را فراهم می کند، پرش قهرمان فیلم  با اسب از پل معلق، به داخل رودخانه خروشان که به طوراسلوموشن نیز پخش می شود، تماشاگر ایرانی را تا حدی متحیر و غافلگیر می کند. اما صد حیف که این صحنه از دو نقص بزرگ رنج می برد و نمی گذارد تا این پلان به غایت پر زحمت و اثرگذار، به صحنه ای ماندگار در سینمای ایران بدل شود. اولی منطق کنش از سوی قهرمان فیلم است که کمترین الزام را از سمت او برای به آب انداختن خودش با اسب در بر دارد و از لحاظ منطق صحنه نیز نقص جدی دارد و دومی، فیلمبرداری این صحنه است که تنها با یک دوربین انجام شده است، آن هم از زاویه ای نه چندان خوب و اثرگذار که انرژی صرف شده برای فیلمبرداری این صحنه را تا حد زیادی همراه با بازیگر و اسبش به آب می دهد!

 

 

اما با این حال «یتیم خانه ایران» از این دست صحنه ها در فیلم کم ندارد، صحنه هایی که تماشاگر مشتاق و کمتر سر ذوق آمده سینمای ایران را آن هم در سال گذشته، به ذوق و هیجان می آورد.

فیلم با معرفی قهرمان فیلم به درون خانواده و زندگی او نقب می زند، پدر پیر و بیمارش که از بزرگان تهران است سرپرستی یتیم خانه بزرگی را به نام «یتیم خانه ایران» بر عهده دارد که نگران است پس از مرگ او و وضع موجود مملکت، چه بر سر نوانخانه خواهد آمد! عموی محمدجواد پزشک حاذقی است که در زمان شیوع بیماری های واگیردار، امید محمدجواد برای کنترل بیماری و درمان آن در نوانخانه است.

اما پیش از آنکه داستان وارد فاز اصلی خود یعنی هجوم قحطی و بیماری در میان مردم ایران شود، باید گفت بیننده نمی تواند به طور منطقی و داستانی علت این قحطی عظیم را درک کند، حداقل تا نیمه دوم فیلم که ژنرال انگلیسی در فلاش بکی دلایل این قحطی و نسل کشی عظیم را عیان می کند.

داستان به دلیل پرداختن به سوژه ای ناب و بکر جذابیت های خاص و نهفته خود را دارد هرچند کاستی هایی در عدم پرداخت درست در شیوه روایت، کمی آن را از تکاپو انداخته است. همچنین ایراداتی که در شیوه روایت فیلم وجود دارد که منطق باورپذیری فیلم را کاهش می دهد، نظیر روایت تمام جزئیات داستان از دید شخصیتی که در گذشته یعنی در زمان دراماتیکی اثر تنها ۴ سال دارد و در ۹۰ درصد صحنه ها و وقایع داستان حضور ندارد، با آنکه فیلمساز در انتها سعی می کند این نقص را با آوردن عدله ای جبران کند. این گونه که پیرزن در منولوگ انتهایی فیلم می گوید آنچه تعریف کرده است را یا به چشم خود دیده یا از میان اسناد و مدارک موجود بیان کرده و یا آنچه پدراش و اقوامش بازگو کرده اند را تعریف کرده است، اما باز هم نمی تواند ایرادات شیوه روایت را در جریان بازگشت به گذشته استدلال کند.

کارگردانی اثر متناقض نمای بزرگی است از قدرت صحنه پردازی کارگردانی کارآزموده و خام دستی برخی اتصال صحنه ها در دکوپاژها، که به خصوص در نیمه ابتدایی فیلم و صحنه های داخلی یتیم خانه محسوس است، ایراداتی که شاید بتوان آن را ناشی از نبود استراتژی منسجم در تدوین برای روایت صحیح داستان دانست که جدا از عدم تسلط کارگردان در دکوپاژ نیست.

با این همه «یتیم خانه ایران» را بی شک باید یکی از مهم ترین دستاورد های سینمای ایران در سال گذشته و در سال های اخیر دانست، چرا که از حیث داستان و پرداختن به موضوع و مضمونی استراتژیک در معادلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تاریخ معاصر نقش بسیار مهمی دارد. نسل کشی عظیمی که در صد سال پیش ایران به دست قوای انگلیسی و با سیاستی از پیش تأیین شده در بحران های جنگ جهانی اول در این مملکت رخداده و از چشم تاریخ نویسان و تحلیلگران و … دور مانده است و به دلایل متعددی مهجور و مقهور مانده است. در مقابل باید ماجرای ساختگی و ادعای دروغین هلوکاست را در غرب جریانی تبلیغاتی پویا و مؤثر دانست که فیلمسازان غربی هرچند سال یک بار با رجوع به آن، از ساخت فیلم های به ظاهر مستقل تا پروژه های بزرگ سینمایی نظیر کمپانی های مترو گلدن مایر، دیزنی، یونیورسال،سونی پیکچرز و … به آن می پردازند تا این ادعا که بیش از شش میلیون یهودی در جریان جنگ جهانی دوم به دست نیرهای آلمانی سوزانده شدند، برای لحظه ای از دل و ذهن اقشار مختلف مردم جهان خارج نشود و همیشه بهانه ای زنده و به ظاهر منصفانه باشد پشت وحشیگری ها و خشونت ها و تجاوزات صهیونیست های یهودی، تا عمل آن ها را استدلال کند و آن را در نظر روشنفگران غرب عملی مترقی و از ملزومات جامعه مدرن نشان دهد.

در فیلم یتیم خانه ایران نیز به ظرافت در پرداخت شخصیت میزرا«با بازی جعفر دهقان» که یهودی به ظاهر مسلمان شده است، مکر یهود و ارتباط آن ها به سیاست انگلیسی و پادشاهی بریتانیا آورده شده است که در تأثیرگذاری فیلم و در تشدید جنایت های انگلیس علیه ایران صحه می گذارد و همچین از گذشته پلی به زمان حال می زند تا دشمن شماره یک جمهوری اسلامی ایران یعنی رژیم صهیونیستی را در ذهن ها متبلور سازد. دشمنی که با اتکا به دروغی بزرگ و تاریخی و تکیه بر سیاست های مزدورانه آمریکای غاصب دست به کشتار مسلمانان فلسطینی بزند. تا سیاستی را پیاده کند که بریتانیا در صد سال پیش علیه مردم مظلوم و بی رهبر و پشتیبان ایران اتخاذ کرده بود.

 

 

یکی از نکات مهم فیلم پرداخت هوشمندانه و اثرگذار طالبی به نقش ولایت، رهبری و ولایت پذیری  و لزوم آن در گستره یک سرزمین غنی و استراتژیک همانند ایران است. در دیالوگی مؤثر که میان جوان خبرنگار ایرانی به نام «حسام» با خبرنگار انگلیسی صورت می گیرد، خبرنگار انگلیسی دلیل این بدبختی و فلاکت ایرانیان را عدم پشتیبانی و نداشتن رهبری می داند که نه به فکر مملکت خودش است و نه مورد حمایت مردمش به عنوان یک لیدر و رهبر قرار می گیرد. او در مقابل، اقتدار پادشاه انگلیس و اتحاد مردم بریتانیا را رمز موفقیت کشور خود می داند.

این تأکید و تحقیر، در پایان فیلم با بازگشت به زمان حال به طور متضاد، در تناقضی بصری و دراماتیک در دل فیلم به طور مستند شکل می گیرد. اقتدار نظام جمهوری اسلامی در پلان هایی گویا و مستند از دستگیری و خفت نیروهای دریایی انگلیسی در بک گراند تصویر روایت می شود و دستاوردهای علمی و نظامی ایران در دل تحریم هایی که همان کشورهای سابق با مکر و نیرنگی جدید علیه مردم ایران اتخاذ کرده اند پشت سر پیرزن راوی نمایش داده می شود.

در این میان شاید به زعم برخی منتقدان و کارشناسان، نام گذاری فیلم «یتیم خانه ایران» نتوانسته است گواه محتوا و استراتژی فیلم و مضمون مهم آن باشد؛ چرا که رستگاری کودکان یتیتم در یتیتم خانه با رسیدن آذوقه ها و دارو ها در میان قحطی و بیماری نمی تواند معنایی روشن از پویایی نسلی باشد که با اصالت و ترقی، در این زمان، راه رشد را برای نسل بعدی خود فراهم کرده اند؛ اما همین امر می تواند در ادامه تناقض و تضاد حاصله از روایت گذشته فیلم با زمان حال، معنایی استعاری و کنایی ارائه دهد. یعنی همان نوانخانه مظلوم و بی پشتوانه به نام ایران، که نه صاحبی داشته و نه دلسوزی، اکنون صاحب ولی و ولایت مطلقه  ای است که با داشتن پدری آگاه و هوشیار، راه نفوذ هر بیگانه بد دلی را بر دل و جان این خاک و مردمش بسته است و نگذاشته تا با وجود همه بحران های منطقه، آسیبی به این مردم شریف و اصیل برسد.