جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ , 22 November 2024

تاریخ انتشار : ۱۹ اردیبهشت ۹۶
ساعت انتشار : ۱:۱۳ ب.ظ
چاپ مطلب
نگاه آزاد/ عبدالرضا استودان؛

تقدیری کوچک ولی زیبا و ماندنی از معلم

شاید باور نکنید و شاید از دیدگاه خیلی ها مسخره باشد ولی دوست داشتم جای آن دخترکانی بودم که در تجلیل از بازنشستگان بر روی آنها گل ریختند.

نگاه آزاد- عبدالرضا استودان؛ شاید سخت ترین کار دنیا  شغلهایی مثل معدن و یا مربی گری فوتبال و …. غیره باشند ولی به نظر من مهمترین شغل دنیا(حتی بالاتر از ریاست جمهوری) معلمی است. ساختن یک شخصیت، احتمال به یقین بعد ازخلقت(آن فرد)، کار بزرگیست.

نوشتن و گفتن از مقام شامخ معلم هدف این نوشتار نیست هرچند نمی توان با چند خط مدح کسانی گفت که طلایه داران عشقند.

و اما بعد….

تالار پاتریس همایش تقدیر از مقام معلم

“به همت اداره آموزش و پرورش ماسال”

مجری : مهرداد فیاض

با ورود به تالا رهمه چیز معلوم شد. حضور گرم و صمیمی همکاران فرهنگی در کنار هم و پذیرایی مقبول از طرف کارگزاران برنامه.

نوشتن گزارش کار و اینکه در آن چند ساعت دقیق چه گذشت ؛به عهده ی دیگران است ولی حتما یکی از بهترین روزهای من در پاتریس بود. الحق تدارکات و خیر مقدم ها و نکته سنجی ها (هرچند نواقص کوچکی داشت) مطلوب و عالی بودند.

از آنجایی که تجربه برگزاری سمینار و اجرا دارم ؛ می دانم که چه زحمتی برای این برنامه انجام شده است؛  بالاخص وقتی مهمانان شما از طبقه ی فرهیخته جامعه باشند.

ظرفیت بالای شوخ طبعی ، سعه ی صدرمدیران، اجرای شاهکار و دلچسب استاد فیاض، اشعار تلخ و شیرین اساتید، طنز نمکین نمایش و… همه و همه نشانه های خوبیست  و می توان امیدوار بود به اینکه اگر بخواهیم می توانیم بدون حاشیه و درخور عمل کنیم.

هیچ معلمی انتظار تجلیل شاهانه و هدایای آنچنانی ازین گونه همایشها ندارد. چون نه در خور شخصیت اوست که بایک سکه تمام بهار نرخ گزاری شود و نه در بودجه ی وزارت خانه اش چنین توانی می بیند! ولی می داند که چه رنجی و چه تلاشی برای همین اندک صورت گرفته است.

شاید باور نکنید و شاید از دیدگاه خیلی ها مسخره باشد ولی دوست داشتم جای آن دخترکانی بودم که در تجلیل از بازنشستگان بر روی آنها گل ریختند و یا جای آنها زمانی که با فریاد؛ خوش آمد می گفتند و ازین طریق من هم سهمی داشته  باشم در این مراسم.

 

دلم تنگ  شده برای آنهایی که یادم دادند مرد باشم در برابر ناجوانمردی، عشق باشم در مقابل نفرت، گل باشم در کنار خار،اشک باشم به غم دیگران و بخندم به شادی مردمانم. یادم دادند برخیزم بعد از هر افتادن، شروع  کنم بعد از هرپایان. دلم تنگ شده برای آن فرزانه زنی که ساعتها دستم گرفت و خندید تا بنویسم : بابا آب داد.

دلم تنگ شده برای آن نازنین مردی که در ۱۰ سالگی با خط کش بر دستانم زد، برای نمره ی ۱۸ وگفت می‌زنم چون تو لایق ۲۰ هستی پسر. دلم تنگ شده برای آن مهربانی که در فراق مادر در آغوشش ساعتها گریه کردم. دلم تنگ شده برای آن عزیزی که یادم داد قدرت در افتادگیست. دلم تنگ شده برای خیلی ها که مادرانه و پدرانه رنجم کشیدند و صبور بودند.

دوستتان دارم که لایق دوست داشتنید.

تعظیم و سپاس از همه ی آنها که ۱۸ اردیبهشت ۹۶ را برایم خاطره کردند.  دست مریزاد.

شب نادانیم را صبح کردی | معلم ای که نامت جاودان باد

انتهای پیام /