به گزارش ماسال نیوز، رضا ربیعی از فعالان رسانه ای استان گیلان ضمن یادداشتی درباره خبر اعلام جنگ ولیعهد عربستان به ایران نوشت:
در برخی رسانه ها و به طور وسیع تر در رسانه های مجازی به نقل قول از ولیعهد جدید عربستان سعودی (محمد بن سلمان) آمده است که علیه جمهوری اسلامی ایران وارد جنگ نظامی خواهد شد!
صرفنظر از صحت این خبر و یا این که این خبر شایعه بوده باشد، طی یک مقاله تحقیقی- تحلیلی ابتدا به مرور زمینه های تاریخی رویارویی سیاسی، اقتصادی و جنگ نیابتی بین عربستان و جمهوری اسلامی ایران در چند دهه اخیر پرداخته ، در پایان، احتمال بروز این درگیری و پیامدهای آن مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.
…
دشمنان منطقه ای ایران، در احتضار!!
جمهوری اسلامی ایران، همواره راهبرد خود را در عرصه نظامی، “تدافعی” تعریف نموده است، چنین راهبردی، عام و فراگیر است که حتی شامل رژیم اشغالگر قدس -که آن را دشمن شماره یک خود می شمارد- نیز می شود، چه برسد به عربستان سعودی، که حتی در جنگ با یمن مظلوم نیز بعد از گذشت ۲۷ ماه از شروع جنگ، نه تنها به هیچ کدام از اهداف تعریف شده خود نرسیده بلکه روزبروز بیشتر در باتلاق آن فرو می رود.
جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با رژیمهایی چون عربستان سعودی و رژیم اشغالگر قدس، تاکتیک خود را بر فعال کردن جبهه مقاومت در برابر طرح ها و تحرکات این دو رژیم و حامیان غربی آنها مبتنی نموده است و از مقطع زمانی بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر تاکنون، ضمن ناکام گذاشتن طرحهای میان مدت این دو رژیم در راستای زمینه سازی برای طرح بلند مدت “خاور میانه بزرگ” آمریکا، برتری و درستی راهبرد منطقه ای خود را با اتخاذ کنش های نظامی، سیاسی و ایجاد ائتلاف در مبارزه با تروریسم بین المللی به رخ قدرت ها کشیده است، همان قدرت هایی که سعی داشتند با پیش بردن اهداف منطقه ای خود، ضمن به انزوا کشیدن جمهوری اسلامی ایران ، آن را از سیاست های اصولی و مستقل خود منصرف نمایند.
در این مجال به برخی از طرح ها و برنامه های مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت و واکنش های تدافعی ایران بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر می پردازیم:
۱) حمله نظامی به افغانستان توسط ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا با هدف مقابله با تروریسم در سال ۲۰۰۱ که به اشغال چندین ساله این کشور منجر شد و نیز حمله نظامی همین ائتلاف علیه رژیم صدام با هدف مبارزه با سلاح های کشتارجمعی در سال ۲۰۰۳ زمینه ساز هدف بزرگتری در منطقه بود به نام ایجاد “خاور میانه بزرگ” ! با محوریت :
الف) ایجاد امنیت پایدار برای رژیم صهیونیستی با تحقق گفتگوهای سازش بین این رژیم و کشورهای مخالف !
ب) تجزیه برخی کشورهای منطقه با هدف زمینه سازی برای تغییر رژیم سیاسی جمهوری اسلامی ایران و یا حداقل محصور کردن آن در مرزهای خود
ج) سلطه بلند مدت بر منابع غنی نفت و گاز منطقه .
د) و البته اهداف جهانی نیز در این بین وجود داشت که به دلیل عدم ارتباط با بحث اصلی از آن ها می گذریم.
اما با صرف هزاران میلیارد دلار هزینه و مخدوش شدن اعتبار ائتلاف جهانی و خصوصا کشورهای محور، هیچ کدام از اهداف سه گانه یادشده حاصل نشد:
۱-۱) به دلیل این که تروریسم پدیده ای است که موجودیتی مستقل از سیاست های جهان سلطه با محوریت ایالات متحده آمریکا ندارد، نه در طی اقدام علیه تروریسم در افغانستان و نه سالها حتی پس از کشته شدن مرموز اسامه بن لادن و نه اکنون پس از ۱۶ سال از آن ائتلاف جهانی، نه تنها تروریسم ریشه کن نشده، بلکه بر تعدد گروه های تروریستی و ابعاد جنایات آنها افزوده شده به طوری که اکنون نقطه ای در دنیا نیست که از عملیات تروریستی در امان باشد!
۱-۲) با اشغال عراق، اگرچه رژیم صدام ساقط شد اما هیچ نشانه ای از سلاح های کشتار جمعی در این کشور به دست نیامد! سال ها بعد آمریکا و کشورهای ائتلا ، از عراق خارج شدند اما یک اعتراف بازگو کننده واقعیت اشغال عراق در تاریخ ماند. این اعتراف مربوط به “لری فرانکلین” افسر برجسته وزارت دفاع جرج بوش (پسر) و مسئول میز ایران در پنتاگون بود که گفت:
“عراق در سینی طلا تقدیم ایران شد،”
گذشته از این، اشغال این دو کشور که با مجوز شورای امنیت سازمان ملل انجام شد، وجاهت و اعتبار این سازمان را بیش از پیش در چشم جهانیان مخدوش نمود.
۱-۳) با اشغال این دو کشور در شرق و غرب جمهوری اسلامی ایران و محاصره کامل نظامی آن، آمریکا دستیابی به هدف اصلی خود را با ورود به فاز اول آن ، سهل الوصول تصور می کرد ، این هدف ، چیزی بود که از ۵۰ سال پیش توسط رئیس جمهور “وودرو ویلسون” طراحی شده بود اما اولین بار رسما توسط کانولیزا رایس وزیر امور خارجه جرج بوش در سال ۲۰۰۵ مطرح شد و در سال ۲۰۰۶ با حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان با اهداف مهمی از جمله از میان برداشتن حزب الله لبنان به عنوان بازوی مهم محور مقاومت یا حداقل خلع سلاح آن شروع شد. که تعبیر کانولیزا رایس از این جنگ، “درد زایمان خاور میانه بزرگ” بود. خود طرح نیز معطوف به تجزیه کشورهای مهم منطقه از جمله ایران، افغانستان و عراق بود تا به صورت کشورهای کوچک تحت حمایت رژیم صهیونیستی و در واقع به عنوان پادگان های آمریکا در منطقه در جهت اهداف و منافع ملی آن ایفای نقش نمایند.
اما این جنگ نیز که به جنگ ۳۳ روزه معروف گشت برای اولین بار با شکست رژیم صهیونیستی و تن دادن به آتش بس در برابر یک گروه مقاومت (حزب الله لبنان) به اتمام رسید و نوزاد طرح بزرگ خاورمیانه!، مرده به دنیا آمد و پس از آن تاکنون هیچ گاه رژیم صهیونیستی یا نتوانست به خوی تهاجمی خود در منطقه ادامه دهد و یا هر گاه اقدامی کرد، با شکست مواجه شد، مثل جنگ ۲۲ روزه در سال ۲۰۰۸ در برابر حماس در غزه که در آنجا نیز شکست خورد و مجددا در جنگ ۵۱ روزه در سال ۲۰۱۴ در برابر حماس. لذا از سال ۲۰۰۶ اقتدار نظامی این رژیم به عنوان پنجمین ارتش قدرتمند جهان به چالش کشیده شده، به طوری که از آن زمان تاکنون همواره در وضعیت انفعالی و دفاعی قرار دارد.
۲) جنگ سوریه: در پی بیداری اسلامی در منطقه که منجر به سقوط حاکمان تونس، مصر و لیبی گردید در سوریه نیز در سال ۲۰۱۱ تظاهرات و درگیری هایی در برخی استان ها به وجود آمد که در پی کشته شدن تعدادی از مردم در این ناآرامی ها، منجر به خروج تعدادی از نظامیان از ارتش و شکل گیری ارتش آزاد سوریه گردید و در ادامه نیز شاخهای از القاعده در این کشور به نام جبهه النصره، درگیری ها را مستعد دخالت قدرتهای خارجی جهت پیگیری اهداف برزمین مانده این قدرت ها و در راس آن آمریکا نمود به طوری که خواسته گروههای معارض سوری را به عنوان سقوط دولت بشار اسد قدرت بخشید تا به واسطه آن، کاری که در سال ۲۰۰۶ با تهاجم رژیم صهیونیستی به لبنان و حذف حزب الله لبنان، ناقص مانده بود این بار با حذف دولت بشار اسد به عنوان متحد استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و عضو دیگر محور مقاومت به انجام برساند.
این بار اما جمهوری اسلامی ایران با ورود به موقع و تدریجی خود در چند مرحله از سال ۱۳۹۲ تاکنون نه تنها مانع از سقوط بشار اسد گردیده، بلکه با کمک ائتلاف روسیه، عراق، حزب الله و سوریه، گروه های تروریستی تحت حمایت همه جانبه مثلث غربی، عبری و عربی را از بخش اعظمی از استان ها و شهرهای تحت اشغال شان بیرون رانده و شرایط میدانی را از رویارویی نظامی به سوی گفتگوهای سیاسی بین دولت و معارضان سوری (گفتگوهای سوری-سوری) تغییر داده است.
بدین ترتیب تلاش های ۶ ساله آمریکا و متحدانش در منطقه شامل عربستان سعودی، قطر، امارات و… برای به زانو در آوردن محور مقاومت بار دیگر با شکست مواجه گردیده است.
۳) جنگ نفنی: عربستان سعودی به عنوان دارنده دومین منابع نفتی دنیا و بزرگترین صادر کننده نفت جهان، تاکنون در مقاطعی از حربه نفت علیه مخالفان خود در منطقه استفاده نموده و این حربه بوده است که (چه به لحاظ سلبی و چه ایجابی) به آن نقش رهبری در جهان عرب بخشیده است. مقاطع زمانی ای که عربستان از حربه نفتی استفاده کرده است:
الف) عربستان در سال ۱۹۷۳ در جریان جنگ چهارم اعراب و رژیم صهیونیستی با استفاده از سیاست کاهش قیمت نفت باعث تضعیف اقتصاد این رژیم و در نتیجه پیروزی اعراب در این جنگ شد.
ب) در دهه ۱۹۸۰ (دهه ۶۰شمسی) با کاهش قیمت نفت (به طوری که به پایین ترین سطح قیمت خود در سال ۱۳۶۵ رسید)، با اشاره آمریکا همزمان دو رقیب نفتی خود را هدف گرفت تا ضمن ضربه به اقتصاد جمهوری اسلامی ایران با هدف تضعیف قدرت ایران در اداره جنگ با صدام، همچنین منجر به تضعیف اقتصاد شوروی گردید و زمینه های فروپاشی آن فراهم شد.
ج) در سال ۲۰۰۶ نیز یک بار دیگر اراده کرد که با کاهش قیمت نفت از قدرت حمایتی جمهوری اسلامی ایران از حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه و پس از آن بکاهد، این اراده نهایتا در سال ۲۰۰۸ اجرایی شد اما دوامی نیاورد و شکست خورد.
د) در سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۳شمسی)، نفت از دو سو به بازار سرازیر شد، از یک سو با ورود نفت شیل آمریکا و از سوی دیگر با مازاد عرضه عربستان، قیمت نفت تا ۷۰ درصد کاهش یافت .
این بار نیز هدف از کاهش قیمت نفت از یک سو جمهوری اسلامی ایران به دلیل حمایت از سوریه در جنگ با داعش و معارضان تحت حمایت آمریکا و عربستان و… و از سوی دیگر تنبیه روسیه به دلیل مناقشه اوکراین بود.
جمهوری اسلامی ایران علاوه بر کاهش قیمت نفت، به دلیل تحریم های نفتی غرب به خاطر فعالیت های هسته ای با کاهش درآمد نفت مواجه شده بود. این رویه کاهش قیمت نفت تا ۱۸ ماه استمرار داشت. اما این بار دو کشور ایران و روسیه، کمتر از خود عربستان، از جنگ نفتی زیان دیدند، زیرا ایران از قبل از کاهش قیمت نفت، به دلیل تحریم نفتی ناشی از فعالیت های هسته ای خود، اقتصادش کمتر به نفت وابسته بود، و از طرف دیگر در پی مذاکرات برجام ، هم بخشی از پول های بلوکه شده اش در بانک های خارجی، آزاد شد و هم موانع صدور نفت ناشی از تحریم ها به دلیل توافق برجام برداشته شد و توانست با تولید مازاد، کسری بودجه ناشی از کاهش قیمت نفت را جبران کند. روسیه نیز ۵۰ درصد درآمدش معطوف به فروش نفت بوده است اما عربستان ۸۰ درصد بودجه اش از نفت تامین میشود.
این دلایل و دلایل دیگر باعث شد که عربستان در این جنگ نفتی بیشترین ضرر را بکند، به طوری که کشورهای حاشیه خلیج فارس، به دلیل کاهش قیمت نفت ، ۳۰۰ میلیارد دلار زیان دیده اند.
صندوق بین المللی پول در گزارشی هشدار داده است که عربستان تا سال ۲۰۲۰ ورشکسته می شود.
نتیجه این که، وقتی جمهوری اسلامی ایران بتواند با اتخاذ سیاست معقول، منطقی و اصولی با صرف کمترین هزینه، زمینه های شکست دشمنان منطقه ای خود را فراهم نموده و نیز باعث شکست اقدامات دشمنان جهانی اش در منطقه گردد ، دیگر نیازی برای توسل به جنگ به عنوان یک ابزار پرهزینه نخواهد داشت.
بدیهی است هدف تقویت بنیه دفاعی جمهوری اسلامی ایران، (همانگونه که همواره اعلام کرده است و بررسی های تاریخی نیز موید آن می باشد)، نقش بازدارندگی آن می باشد، اما زمانی که موجودیت اش مورد تعرض قرار بگیرد، متجاوز را از کرده خود پشیمان خواهد کرد، و در این کار هیچ گونه مسامحه ای روا نمی دارد خواه متجاوز، دیکتاتور متجاوزی چون صدام باشد، یا ابرقدرتی همچون آمریکا باشد و یا گروه تروریستی ای چون داعش باشد. بزرگترین موید چنین ادعایی:
الف) در تجربه ۸ سال دفاع مقدس که تازه انقلاب شده بود و به هیچ وجه انتظار و شرایط ورود به یک جنگ تمام عیار وجود نداشت و از سوی دیگر، حتی جمهوری اسلامی ایران، ۱۰ درصد بنیه دفاعی فعلی را نداشت و در عین حال، صدام از حمایت تسلیحاتی، اطلاعاتی، مالی، سیاسی و نیروی رزمی آمریکا، شوروی، فرانسه، انگلیس، آلمان و بیش از ۶۰ کشور جهان از جمله همین عربستان با ۷۰ میلیارد دلار کمک بلاعوض برخوردار بود و در شرایط تحریم های همه جانبه جمهوری اسلامی ایران ،اما ایران بدون آن که حتی یک وجب از خاکش در دست دشمن بوده باشد جنگ را با سرفرازی پشت سر گذاشت.
ب)در قضیه ورود غیر قانونی دی ماه سال ۹۴ دو فروند قایق تفنگداران آمریکایی که تحت پوشش ناوهای آمریکایی به آبهای ایران در خلیج فارس تجاوز کردند، نیروی دریایی سپاه پاسداران با توقیف این دو قایق و اسارت تفنگداران آن، سرشکستگی بزرگی را برای نیروی دریایی آمریکا رقم زد.
ج) در قضیه اقدام تروریستی ۱۷ خرداد سال ۹۶ داعش در حرم امام (ره) و مجلس شورای اسلامی – که به شهادت ۱۵ نفر از هموطنانمان گردید- در فاصله کمتر از دو هفته، جمهوری اسلامی ایران به تلافی این اقدام تروریستی، با حمله موشکی از خاک ایران مواضع داعش را در استان دیرالزور سوریه مورد حمله قرار داد .
با توجه به آنچه گفته شد، حال اگر ولیعهد خام و کم تجربه عربستان با تکیه بر محاسبه ذهنی برتری تسلیحاتی عربستان بر پایه خرید تسلیحاتی۱۱۰ میلیارد دلاری از آمریکا (در بهار ۹۶) – که با محاسبه عقبه این تسلیحات که احتمالا به ۵۰۰ میلیارد دلار هم خواهد رسید- تصور کرده پیروز میدان جنگ با جمهوری اسلامی ایران خواهد شد ، باید گفت که این قیاس، قیاسی مع الفارق باشد، زیرا:
اولا، نتیجه یک جنگ را فقط تسلیحات نظامی رقم نمی زند، مرور جنگ ۸ ساله صدام علیه جمهوری اسلامی ایران ، ولیعهد جوان عربستان را در درک این واقعیت کمک خواهد کرد.
ثانیا، تسلیحات، قدرت مالی و حمایت های سیاسی و اطلاعاتی که عربستان در جنگ با یمن از آن برخوردار بوده است به هیچ وجه قابل قیاس با داشته های کشور مظلوم یمن نبوده است، و این در حالی است که عربستان تا کنون بعد از ۲۷ ماه جنگ با یمن، هیچ گونه برتری نظامی در این جنگ نداشته است اگر چه هزاران نفر از غیرنظامیان را کشته و زیرساخت های این کشور را نابود کرده است ، اما هیچ یک از این ها، اهداف عربستان در برافروختن این جنگ نبوده است، مضافا این که برتری تسلیحاتی عربستان و توان این کشور در ایجاد یک ائتلاف علیه یمن با چالش جدی مواجه شده است.
ثالثا ، قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران ، عامل بازدارنده بسیار مهمی حتی برای کشورهایی است که به مراتب قدرتمندتر از عربستان هستند ، که نمونه بسیار کوچک از آن علیه مواضع داعش در دیرالزور سوریه به کار گرفته شد!
این احمق ولیعد عربستان.نمیداندهدف آمریکا نابودکردن مرکزظهوراسلام رامیخواهد.یادشان رفت امریکاصدام راهمینطوربردبالا.امایلان وشیران علی وارورستم بازو به ذلت کشاند.ملخ خوربرو بگو این مثل برایت معنی کنند.چون تنهادلیل رفاقت امریکا باشماست.قربون بندکیفتم..تانفت داری رفیقتم.البته امریکا خوب میداندچه خری راسوارشده.دیرنست سرنوشت تحقیرآمیزتان.ماتیغ رویاروزنیم…..