جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ , 22 November 2024

تاریخ انتشار : ۰۴ شهریور ۹۶
ساعت انتشار : ۷:۵۰ ب.ظ
چاپ مطلب
رضا احسان پور؛

شعر طنز/ کارمندم من و اوضاع مدیرم خوب است!

کارمندم من و اوضاع مدیرم خوب است! وضع مالی‌اش اوکی، زندگی‌اش مطلوب است ساعت هشت الی شانزده اینجا میخم جسم بی‌جان من و میز به هم مصلوب است

 

 

کارمندم من و اوضاع مدیرم خوب است!
وضع مالی‌اش اوکی، زندگی‌اش مطلوب است

ساعت هشت الی شانزده اینجا میخم
جسم بی‌جان من و میز به هم مصلوب است

زنده‌ام با مدد بیسکوییت و چایی
از غذایم چه بگویم که خودِ مخروبه است

چه چلویی؟! که برنجش یونولیت هندی‌ست
چه خورشتی؟! همه‌اش محتویات جوب است

گاه‌گاهی هم اگر مرغ و کبابی بدهند
مرغش انگار تیوپ است و کبابش چوب است

فک و دندان و‌ مری و جگر و … عرض کنم،
معده و روده و الباقیِ من معیوب است

از حقوقم چه بگویم که نگفتن بهتر
دائماً بین من و همسر من آشوب است

ماه تا ماه مرا نیست به جز چندرغاز
کارمند از نظر مقتصدان اعجوبه‌ست

«کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت»
روی پیشانی من قسط فقط مکتوب است

چاره جز سوختن و ساختن آیا دارم؟
هر‌ که از هر چه شکایت بکند مغضوب است

کارمندم من و در هفته‌ی دولت حتی،
زیردستان که نه! بالای‌سری محبوب است

 

منبع: فردا

انتهای پیام /