به گزارش ماسال نیوز به نقل از ۸دی؛ حاج محسن ادعا میکرد هیاتاش سنگری برای مبارزه است، مبارزه در راه انقلاب اسلامی، و محل عملیات کل شهرستان ماسال است، شاید تصور کنید مگر یک هیات چقدر توان دارد، مگر یک مداح چقدر تاثیرگذار است و با خود بگویید محسن حامدی شعار داده است، اما ادعای او گزافه نیست چون حاج محسن تنها نیست، از ساختمان سه طبقه و آیندهنگریهایی مثل مهدکودک و کلاسهای آموزشی هم که بگذریم، او همراهانی هم قد و قامت خود دارد از جنس انقلاب که “هیات محبین ماسال” را مرکز عالم فرض کردهاند و شعر و سبک و روضههای انقلابی تنها قسمت کوچکی از ایدههای بزرگشان است.
گفتگوی صمیمانه خبرنگار ۸دی با محسن حامدی عزیز پایانی خاکی داشت، حاج محسن کفشهای خبرنگار و هیات همراه را خودش از کفاشی آورد و جلوی پاهایشان جفت کرد، آنقدر گفتگو شیرین و دلنشین بود که متوجه نشدیم همهی بچههای هیات رفتهاند و حاج محسن خودش باید درها را قفل کند و ما را بدرقه.
خبرنگار ۸دی: آیا مداحی برای شما یک حرفه است یا یک هنر است مثل خوانندگی یا چیز دیگری است؟ البته حرفه و هنر بودن بذات بد نیست، حرفه هم می تواند برای خدا باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم، اسلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، تسلیت عرض میکنم ایام عزاداری سید شهیدان عالم آقا اباعبدالله الحسین.
مداحی هنری هست که روزی عدهای از انسانها شده و نمیتوان حد و وسعتی برای آن قائل شد، شاید بچهتر که بودیم میگفتیم مداحی یک صدای خوب و متن خوب و یک هیات و چند نفر سینهزن میخواهد و شما میشوید مداح امام حسین، که البته همین اندازهاش هم شرف دارد، به قول یکی از اولیاء خدا هر که میگوید حسین باید لبانش را بوسید چون این حسین گفتنها از ذاتی بیرون میآید که مورد نظر خداست و خدا مهر حسین را در دل کسانی میاندازد که دوستشان دارد.
اما وقتی سنمان رفت بالا و با اساتید بزرگتر و استخواندارتری مواجه شدیم، به یقین رسیدیم که وسعت مداحی حد ندارد، یعنی شما در کدام حوزه مداحی میخواهید بروید که به یک جایی متوقفش کنی، من یادم نمیآید در جلسه هیات خودمان که بیش از دو دهه است که قدمت دارد روضهای تکراری خوانده باشم، همیشه از یک زاویه جدید نگاه میکنیم، نه اینکه مقتل ساخته باشم ولی هنر مداح این است که بتواند زوایای پنهان روضه را بیرون بیاورد و موضوعاتی که میتواند از گفتار معصوم یا با تجاهل عارفانه بیرون بکشد، ما اینها را با مشورت کردن بیرون کشیدیم و خورد مستمع دادهایم و اشک هم ریختهاند.
پس مداحی هنر بزرگی است که یک قسمت اعظم آن عنایت اهل بیت است، و کفه دیگر هم همت خود روضهخوان است که چقدر تلاش میکند که روضه را به کمال برساند، حقالناس است که مداح روضه را به کمال نرساند و به مستمع تحویل بدهد، بارها به دوستانم گفتهام، اگر در جلسهای به شما یک ربع وقت بدهند و در آن جلسه صد نفر باشند، شما این یک ربع را باید ضرب در صد بکنید، به آن میزان حقالناس بر گردن شماست، و اگر حرف مفید نزده باشید…
خلاصه مداحی هنری است که حد و مرز ندارد، هم در شعر، هم در روضه، هم در سبکسازی و آواهایی که الهام میشود، نه کپی پیست آهنگهای غربی و مبتذل، سبکسازی هم یک هنر بزرگی است، قسمتهای مختلف اش هنر بزرگی است که باید به آن پرداخت و این حاصل نمیشود جز با زانو زدن جلوی استاد.
خبرنگار ۸دی: آرزوی شما در عرصهی مداحی چیست؟ نقطه ایدهآلی برای خود تصور میکنید یا خیر؟ مثلا آرزوی بعضیها مداح اصلی روز عاشورا در کربلا بودن است.
آرزویم این است که آقا از من راضی باشد، و آن چیزی که خودش دوست دارد را من بخوانم و همیشه از او خواستهام آن چیزی را که تو میخواهی در دلم بیانداز، تو میخواهی روزیام کن، و هرچی هم هست روزی خودش هست، یاد این شعر زیبا افتادم: ” من ز خود هیج ندارم که به آن فخر کنم، هر چه دارم همه از آل محمد دارم” واقعا هرچه هست از کرم ارباب هست، ما چیزی نداریم، فقط از ما راضی باشند آن لحظه اخر، آن لحظه آخر که می خواهیم به آنها ملحق بشویم از ما راضی باشند و بپذیرند ما را.
این را هم بگویم، ما به تکلیفمان عمل می کنیم، اصلا هم برایمان مهم نیست کجا کار می کنیم، تهران یا شهرستان فرقی نمی کند، ما هیات را یک جبهه و خاکریزی می دانیم، و مانند دفاع مقدس اگر سنگر را حفظ نکنیم سنگر های دیگر تصرف می شود، اینجا جبهه ماست. حسینیه شهدا سنگر ماست، و حول شهر ما خاکریز بستیم، حول فعالیت ما هم همینجاست، اگر کار ما خالصانه باشد و اگر خود ارباب نظر کند، این کار فراگیر می شود و صدای این کار به همه ی عالم می رسد، اخلاص محسن حججی کاری کرد که همه عالم او را بشناسند، ما به تکلیف خود عمل می کنیم، اگر تکلیف را درست انجام دادیم به هدف میرسیم، و تمام هدف ما از انجام دادن تکلیف این است که ببینیم آقا چه می گوید، مقام معظم رهبری چه می گوید.
بارها شده بلافاصله بعد از سخنان رهبری دوستان شور گذاشته اند، از این حرف آقا که برای این مجموعه زده ما چه چیزی را میتوانیم استخدام کنیم برای هیات خودمان، که آن را بکار ببندیم و از آن استفاده کنیم، پس یک، تکلیف محوری و دو، ولایت پذیری محض از خود مقام معظم رهبری در این جبهه.
خبرنگار ۸دی: پدیده حسادت در میان مداح ها چگونه است؟ آیا تاکنون شده به مداح یا مداحی کسی حسادت کنید؟ یا به کسی غبطه بخورید؟
خدا را شکر میکنم که کسانی بالای سر ما بودند تا یادمان بدهند حسود نباشیم، برای حسادت مثالی میزنند و میگویند یک پاکتی را در نظر بگیر پر از میخ و سوزن، حسادت آن میخ و سوزن است، که اول میزند خود پاکت را پاره میکند، ظرف خودت را اگر پاره کردی دیگر هر چه بریزند خالی میشود، حسادت بیچارهکننده است، انشالله که هیچ مداحی حسود نیست و همه غبطه میخورند، خدا را شاکرم که تا حالا حسادت نکردم، رفاقت کردم، غبطه خوردهام و واقعا دوست داشتم حضرت آن عنایتی که به آن رفیق مداح ما، به آن عزیزی که مثلا برای ما الگو بوده را روزی ما هم بکند، آدم پر توقعی هستم و همیشه خواستهام من را بیشتر از هر کسی مورد توجه خودشون قرار بدهند، چون خودشان گفتهاند رحمتالله الواسعهاند، حضرت میتواند آنقدر پیش خودش عزیز کند، اگر مشهور نباشی، یا مشهور نباشی فرقی نمیکند، مهم این است پیش آنها چقدر عزیز باشی.
این را هم بگویم، همیشه غبطه میخورم به حال حاج محمود، وقتی دوره دانشجویی تهران بودیم زیاد میرفتیم جلسات ایشان را، ایشان یک رزق خاصی دارد که هنگام روضه گریه میکند، خودش میخواند، خودش گریه میکند، به این حالش خیلی غبطه میخورم، خیلی دوست داشتم که خدا من را شبیه ایشان کند.
یا وقتی در جلسات حاج حسن خلج شرکت میکردیم، به اینکه چقدر حضرت زهرا(س) گرم کرده مجلس این آقا رو غبطه خوردم، یا اینکه شاگردی کردیم محضر استاد سازگار، غبطه میخوردم به این پیر مرد بیسواد که چه حافظهای دارد و چه کلماتی برایش ردیف می کنند و در خدمتش قرار میدهند، و همهاش هم نور و دُر است و همهاش هم ماندگار است، اینها غبطه های ماست.
خبرنگار ۸دی: آیا تا کنون به خارج شدن از شهر یا استان خود فکر کردهاید؟ به اینکه در جای دیگر ممکن بود موفق تر یا مشهورتر میشوید؟ آیا تا حالا از شما دعوت کردهاند خارج استان؟
خب در طول سال جلسات متعددی را خارج از استان می رویم، اتفاقا خارج از استان هم پاکت های خوبی می دهند، و هم چون مهمان هستی بیشتر تحویلت می گیرند، چون یک دورنمایی از تو فقط دیده اند بیشتر به عنوان یک ذاکر بهت احترام می گذارند، صدایت را شنیده اند، حرکات و سکناتت را ندیده اند، کارهایت را دیده اند و می پسندند.
نظر من این است، آدم باید در یک مرجعی باشد و خب از آن مرجع تغذیه بشود و برگردد و محیط خود را تغذیه کند، تا من نتوانم خوب تغذیه بشوم هم از نظر روحی و هم از نظر محتوایی، نشستن با اساتید خیلی تاثیرگذار است، خب ما محرومیم از این اساتید اخلاق مثلا، مثلا استادی هست در تهران یا اصفهان یا مشهد، اینها را باید به مرور زمان بروی و بشینی پیششان و بگردی، مداح باید جاری باشد، عین آب که اگر یکجا بماند می گندد، باید بری بگردی خوب تعذیه بشوی، غنی بشوی و برگردی و وفادار به جمع خودت باشی.
به هر حال تو با یک جمعی شروع کردی، توی مداح هم یک نفری از اهالی این جمع، تو با آن آبدارچی هیچ فرقی نمی کنی، او هم دارد خدمت می کند، اگر او نباشد چایی بدهد یا کفش جفت کند کار هیات لنگ می ماند، تو هم نباشی لنگ می ماند، فرقش این است که به او آن روزی را دادند به تو این روزی را، اگر همه ما وفادار به هیات باشیم هیات می تواند بزرگ بشود و فکر کنم رمز موفقیت مجموعه ما تاکنون ضمن عنایت شهدا وفاداری بچه ها بوده است، و با اینکه بچه ها در کل کشور پخش هستند اما جلسات را می آیند با اینکه متاهل هستند و سرکار می روند.
این را هم بگویم هرسال در دهه محرم پیشنهاد های زیادی می دهند برای خارج از استان، چه ذاکرین کشوری و چه دوستان، این ها را با پاکت های خوب هم معرفی می کنند، بندر عباس بوده، شیراز بوده، همین امسال هم چند استان بوده که پیشنهاد داده اند، در همین استان خودمان هم چند جلسه خوب و استخواندار بوده که پیشنهاد شده اما خب ما به واسطه جلسه خودمان معذور بودیم.
خبرنگار ۸دی: تا کنون چندبار شده که روایتی بخوانید یا مداحی انجام دهید که بعدها به هر دلیلی موجب دردسر برای شما شده باشد؟ سبک تقلیدی باشد یا روایت غلطی باشد یا مداحی شما اشعار سبکی داشته باشد؟
یادم نمی آید، چون من خیلی دست به عصا در روضه راه می روم، سوای از چند مقتل صحیح السندی که اساتید به ما معرفی کردند و رجوع می کنیم، بلافاصله اگر شبهه ای هم باشد، به استاد مقتل زنگ می زنیم و مشورت می کنیم و بعد مطرح می کنیم، اصلا سعی نکرده ایم متشابهات را عنوان کنیم، دعب ما این است محکمات را عنوان کنیم، بارها شده گذشتیم از یک مطلبی با اینکه می دانستیم اگر الان بگوییم همه آتش می گیرند اما خب نگفتیم، دست نگه داشتیم تا مطلب صحیح برسد.
مداحی سبک هم خدا را شکر نداشتیم، چون جمع ما بزرگتر داشته و دوستان غالبا با هم مشروت می کنیم و خودمان هم همیشه ناراحت بودیم از کارهایی که خوانده می شود و مقام معظم رهبری با همه ی گرفتاری هایش می آید در مورد قشر ما اینگونه صحبت می کند و ابراز ناراحتی می کند.
یادم می آید در یک جلسه ای بودیم، یکی از علمایی هم که در آن شهر خیلی قبولش داشتند هم در جلسه بود، یک مداحی قبل از ما رفت بالا و شروع کرد روضه خواندن و من خیلی ناراحت شدم چون روضه دروغ خواند و توهین کرد به حضرت زهرا(س)، من خیلی ناراحت شدم و به آن عالم گفتم شما قیم اینها هستی اینها اگر یک دروغی بگویند شما هم مقصر هستی، چون شما می توانستی به اینها تذکر بدهی و مقبولیت داشتی و تذکر نداری، که الحمدالله آن عالم هم بلافاصله بعد از مداح منبر داشت، از آن مداح هم درخواست کرد بنشیند، تذکر داد و اصلاح شد.
اینکه حالا خودم بخواهم یقه به یقه بشوم نه، فقط یکی دو بار یادم هست زنگ زدیم به دوستان مداح و چند تا تذکر دادیم، البته احساس کردیم که ناراحت شدند زنگ زدیم به استادمان و گفتم من حس می کنم فلانی دلخور شده و اگر می توانید شما زنگ بزنید و بگویید و بعد هم حل شد و حتی از صفحه شون پاک کردند آن روضه را.
خبرنگار ۸دی: چه انتقاداتی به پامنبریهای اصلی خود دارید؟ تا حالا شده از دست آنها عصبانی شوید؟ اقدامی هم کردهاید؟
وسط هیات یادم نمی آید که برای غیر از سیستم صوتی عصبانی شده باشم، برای صدابردار هم ناراحت شده ام، اولا خودم اذیت می شوم، و دوما حق الناس هست یکی از سرمایه های مداح صدایش است، یادم هست در یکی از جلسات حاج منصور بودم و ایشان یک فتوای ذاکرانه می داد و می گفت مداحی که در ۳۰ شب ماه رمضان و ده شب محرم و … می خواهد مداحی کند و حواسش به صدایش نباشد، هرچیزی بخورد، سرخ کردنی بخورد، آب یخ بخورد و اذیت بکند خودش را، اون مداح باید فردای قیامت جوابگو باشد، چون مردم آمده اند فیض ببرند، اگر مردم فیض نبرند یعنی او وظیفه اش را درست انجام نداده، صدابرداری هم همین گونه است هم من اذیت می شوم و هم مردم.
یک خاطره جالب هم دارم، یادم می آید شمالغرب بودیم، خدا رحمت کند شهید جهانگیر جعفری نیا را، چهلمش بود فکر کنم، با بچه های رزمنده همه جمع شده بودیم در آن دشت وزینه در مقر فرماندهی که یک برنامه ای آنجا بگیریم برای شهید جهانگیری، بچه های تکاور آمده بودند، بچه های رزمنده، همه ی دوستان جهانگیر آمده بودند، سردار حق بین سخنرانی کرد و من هم روضه خواندم.
ما مشغول روضه خوانی بودیم، من عادت ندارم یک جا آرام بگیرم، موقع روضه چندبار بلند می شوم و می روم وسط جمعیت، چون آدم باید از همه ی اعضا و جوارحش برای مجلس گردانی و روضه خوب استفاده کند، استاد ما می گفت اگر عینکی باشی باید عینک خود را برداری تا بتوانی حس خودت را با ابرو ها و گونه ها انتقال بدهی، بعضی حس ها و التماس ها را فقط باید با چشم انتقال داد.
ما هم اینجوری هستیم، کلا تحرک ما زیاد است، من یک لحظه وسط روضه پاشدم از روی صندلی، انتهای روضه بود، یک رفیقی هم داشتیم دست چپ ما نشسته بود دیگر اسمش را نمی آورم اینجا، پا شدم و روضه خودم را به سمت راست خواندم، این بنده خدا هم در این حین که فکر کرده بود روضه ما تمام شده و الان سر پا شروع می کنم به سینه زنی، از پشت آمده بود صندلی ما را برداشته بود، که من برگشتم یا حسین آخر روضه رو کشیدم و آرام آرام نشستم، نشستن همانا و افتادن روی زمین همانا، یعنی اگر دیوار نبود، مغز ما می ترکید، حالا خوشبختانه آنجا داشتیم روضه می خواندیم و همه سرشان پایین بود، دو سه نفری که سرشان بالا بود و دیده بودند (برای اینکه نمی توانستند جلوی حنده خود را بگیرند) فرار کردند از جلسه و رفتند بیرون، یک نفر هم فیلم جلسه را گرفته بود و ما کلی حق السکوت دادیم تا فیلم جلسه را پخش نکنند(با خنده)
خبرنگار ۸دی: تا حالا شده که سیاسی بخوانید؟ البته سیاسی خواندن به خودی خود نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح هم هست. به هر حال شده که سیاسی بخوانید ؟ مثلا راجع به شهدای مدافع حرم، یا بصیرت افزایی؟
این کاری که چندسال است از صدا و سیما پخش می شود تحت عنوان ” هیات سکولار نداریم( اسلام سیاسی)” این کار ماست، آقا حمید محمدی ذاکر و شاعر اهل بیت این کار را نوشته اند، فتوکلیپ خیلی خوبی شده است و مضامین آن کاملا سیاسی است، سیاست زده نیست، سیاست های انقلاب اسلامی را گفته، صدور انقلاب اسلامی ار مطرح کرده، طعنه ای به رئیس جمهور آمریکا زده، استکبارستیزی را گفته، این یکی از کارهای خاصی بود که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
کار دیگه ای هم در این عرصه داشتیم تحت عنوان ” نحن قادمون ” که کانال تلگرامی ما هم با تاثیر از این کار به همین اسم گذاشته شد، کاری درباره فلسطین بود، آن هم کار قشنگ و خیلی انقلابی بود.
کارهای انقلابی دیگر هم که خوانده ایم عموما مورد استقبال قرار گرفته و مردم از آن لذت برده اند، سعی نکرده ایم سیاست را جوری عنوان کنیم که مردم فرار کنند، سیاست ما جذب حداکثری است و به همین جهت سعی کرده ایم همیشه لطافت را مدنظر داشته باشیم، این یکی از دامنه های وسیع مداحی است، یک مداح باید به این هنر برسد که با حرف انقلابی زدن یک جماعتی را متوجه کند و حرف آقا رو زمین نماند، تا می گویند شهید مدافع حرم همه می روند کار بکنند ولی خب کاری که قشنگ و قوی باشد، جذابیت داشته باشد و همه گیر باشد کم است.
خدا را شکر تا حالا نشده شعرهایی که خوانده ایم حساسیت زا بشود، چون جلسه ما هم یک جلسه عمومی است، مردم عادی می آیند که شاید مثل حزب اللهی ها ولایت پذیر نباشند، درست است قبول دارند آقا را و می دانند همین اندازه امنیت و برکت که در مملکت هست از ایشان هست اما خب نظر متفاوتی دارند، اینها هم چون هستند ما به خودمان اجازه تمی دهیم هر مطلبی را عنوان کنیم.
خبرنگار ۸دی: بعد از ازدواج موفق تر شدید یا ضعیف تر؟ دردسرهای زندگی با یک مداح چیست؟
صد در صد بعد از ازدواج موفق شدم، البته بگذارید یک چیزی را هم تذکر بدهم، اخوی بزرگ ما آقا ناصر حامدی که خودشان از شعرای معاصر هستند و عموم شعرای استان می شناسند ایشان را، ایشان یک شاعر ملی هستند اکثرا هم بیت اجرای برنامه دارند، ایشان به من می گفت جایی برو ازدواج کن که هنرت را بفهمند، اگر جایی ازدواج کنی که هنرت را بفهمند قطعا آن بال دومت را پیدا کرده ای و الحمدلله ازدواج ما باعث شد وارد خانواده ای بشویم که پدر خانم ما روضه خان بودند، برادر خانم ما روحانی هستند، بقیه برادر خانم های ما هیاتی هستند و این درک متقابل باعث شده ما آرامش بیشتری داشته باشیم، ایشان خودشان را کنیز خانه حضرت زهرا می دانند و به واقع همیشه موانع را برداشته اند، هر زمان نیاز به آرامش داشتم بچه ها را از من دور کردند، یک زمان نیاز به کمک داشتم کمک کردند، حتی بعضی اوقات متنی باید می نوشتم و عجله داشتم و ایشان در نوشتن کمک کردند، خیلی از اوقات در تهیه محتوا در موضوعاتی که به ایشان معرفی می کنم کمک کرده اند، خلاصه کمک کار بودند، من این جور ازدواج کردن را به دوستان ذاکر پیشنهاد می کنم، جایی بروند ازدواج کنند که هنرشان را بفهمند تا موفق بشوند.
به هر حال البته ما مداج ها برای همسران خودمان مشکل آفرین هستیم، چون توقع ما زیاد است، در آرامش داشتن یا … اما تا حالا دردسر خاصی نبوده ولی خب بچه ها که آمدند بعضی اوقات باعث کلافگی می شدند خصوصا دختر اولم که بسیار شیطون بود، در بیرون از خانه هم مشکلی پیش نیامده تاکنون و سعی کرده ام همیشه با مردم باشم، هرچه قدر ما مداح ها با مردم راحت باشیم مردم هم راحت تر با ما انس می گیرند و ما نیاز داریم در جلسه این ارتباط دو طرفه باشد، انس بین مردم و ذاکرین باعث می شود جلسه گرم تر بشود، باید تو را قبول داشته باشند تا در جلسه ات حاجت خودشان را عنوان کنند.
خیلی از مادرها هستند که مشکلات فرزندانشان را پیش ما عنوان می کنند و ما اگر امانت دار نباشیم خیلی از معضلات و مشکلات پیش می آید، بحث آبرو هست، ما اون حاجت ها و مشکلات را مستمسک قرار می دهیم و در جلسه روضه همان خواهش مادر را پرورش می دهیم، یا مثلا در ماه رمضان در سه شب با برکت قدر یک فراخوانی می کنیم و می گوییم صد تا حاجتی که فکر می کنید را بنویسید و به ما برسانید، ما هم روی آن خواسته ها مانور می دهیم و حرف مردم را می زنیم، ما آمده ایم حرف مردم را بزنیم و واسطه باشیم، واسطه خوبی نباشیم طرف حال نمی کنه با ما.
خبرنگار ۸دی: می توانم بپرسم در انتخابات ها به چه کسانی رای داده اید؟
ما چون در نهاد مقدس سپاه پاسداران شاغل هستیم و با توجه به اینکه مقام معظم رهبری فرموده اند فاکتور ها را بگویید، اسم معرفی نکنید، این که حالا من بگم به کی رای دادم یا ندادم شاید خوب نباشد.
خبرنگار ۸دی: حالا می خواهید قدیمی هایش را فقط بگویید
سال ۷۶ به آقای ناطق رای دادم، سال ۸۰ به آقای توکلی رای دادم، سال ۸۴ به احمدی نژآد رای دادم، سال ۸۸ هم همینطور.
سال ۹۲ به آقای امنیت ملی رای دادم، آقای سعید جلیلی، سال ۹۶ هم به آقای رئیسی رای دادم.
چند خاطره هم دارم بگویم، یکی در زمان انتخابات ۷۶ هست، در آن زمان کارناوال هایی که طرفداران آقای خاتمی در دهه محرم راه انداختند برای ما خیلی ناراحت کننده بود، خوب سن ما کم بود و شناخت سیاسی ای نسبت به سید محمد خاتمی نداشتیم ولی واقعا برای ما جای تعجب داشت که چطور یک کسی که روحانی و سید هست جلوی هوادارانش را نگرفت و تذکر نداد، این خیلی برای ما ناراحت کننده بود.
در سال ۸۴ هم یادم می آید اتفاقا یکی از اقوام آقای احمدی نژاد با ما رفیق بود و با اینکه در یک اتاق بودیم اینقدر تواضع داشتند که ما نمی دانستیم ایشان از اقوام آقای احمدی نژاد است، که بعدها متوجه شدیم، آن زمان هم بنرهای خیلی بزرگ آقای هاشمی یادم هست و البته جو خاصی که علیه ایشان ایجاد شده بود، و یک فضای سیاسی جدیدی را تجربه کردیم، خب یک فضای انقلابی ایجاد شده بود در کشور ولی یه مقدار رای آوردن آقای احمدی نژاد دور از ذهن بود، خب من خودم به علت مجموعه ای که در آن بودم نمی توانستم فعالیت میدانی بکنم اما می دیدم بچه ها خیلی تلاش می کنند، البته روشنگری می کردیم و شاخص های مدنظر رهبری را می گفتیم.
یک خاطره خیلی بد هم از دوره دوم آقای احمدی نژاد دارم، یادم هست در راه برگشت از عمره دانشجویی بودیم، درست در هواپیمای جده بودیم و زنگ زدیم که خبر بگیریم، چون در مکه زیاد تماس نمی گرفتیم، دوستان و خانواده هم که ایران بودند به ما نمی گفتند چه اتفاقی افتاده است، اینقدر هم در جو معنوی بودیم دنبال اخبار را نمی گرفتیم، گفتیم یک بار آمدیم و معلوم نیست بشود دوباره بتوانیم بیایم، دیگه هم نرفتیم، خلاصه زنگ زدیم و شنیدیم که آقای احمدی نژاد ۸ روزی است خانه نشین است، این مثل پتکی بود روی سر ما، دلمان سوخت برای همه ی تلاشهایی که برای بزرگ کردن یک فرد انجام شده بود و ایشان چقدر نمک نشناسی کرده بود، حداقل کسی که در زبان ادعای ولایت مداری داشت نباید چنین کاری می کرد که مستمسک سیاسیون بشود، و به عنوان خانه نشینی تلقی بشود، خیلی ناراحت کننده بود و یادم هست که بغض کردیم و این یکی از تلخ ترین خبرهای آن سال بود.
خبرنگار ۸دی: آیا اصولگرا هستید یا اصلاحطلب؟ یا راه سومی را می پسندید؟
ما زده شدیم از هر دو طیف حقیقتا، و وقتی اختلافات درون مجموعه ای آنها ار می بینیم بیشتر به غربت خود آقا پی می بریم، هیچکدام از این دوجناح که مال این نظام هستند و حقیقت بنیانگذاری شان این است که باید در خدمت نظام باشند، و نظام یعنی مردم، یعنی ولایت فقیه، یعنی طبقه ضعیف و قوی، اینها نتوانستند مال همه باشند و فقط مال خودشان بوده اند، و اصلاحطلب ها بیشتر مال خودشان بوده اند، یا اینکه در اصولگراها که گفتمان انقلاب اسلامی را داشتند انتظار می رفت تخصصش را هم داشته باشند، آن تخصص را نتوانستند در بعضی جاها کسب کتند، یا اینکه مواظبت های خوبی نکردند، مثلا آقای احمدی نژاد خوب داشت کار می کرد، مردم قربون صدقه اش می رفتند، آقا می فرمود رایحه خوش خدمت به مشام می رسد و ما هم می گفتیم خدا را شکر آقا خیالش راحت است، ولی خب وقتی یک بزرگتر نتواند از بچه اش مواظبت کند، از رئیس دفترش، از مشاورش، از معاون اولش، معلوم است که او خیلی نقص دارد، نباید افسار یک مملکت را به هرکسی داد، ما هنوز به آن نقطه آرمانی نرسیده ایم که فضای جدیدی شکل بگیرد، نمی گویم بیاییم یک جناح جدیدی بسازیم، نه باید خود عزیزان به این فکر برسند یک شخصیت جدیدی بیاید که بتواند همه طرف را حفظ کند و همچنین خدمت به خلق الله و قشر ضعیف بکند، اقتصاد فلج را نجات بدهد، صادرات و واردات را درست بکند، هنوز نشده چنین شخصیتی بیاید، رضایت ها مسکن و موقتی بوده.
بعضی اوقات به دلیل سیاسی بازی پروژه های خوب یک جناح توسط طرف مقابل له شده است چون مثلا آن دولت اصولگرا بوده، مثلا مسکن مهر پروژه خیلی خوبی بود خیلی ها خانه دار شدند، درست است برخی پروژه ها ضعیف بود، خب شما بیایید و خوبش را ادامه بدهید، مثلا در همین گیلان فقط همین هایی که در همان ساخته شده بودند هست و کار جدیدی نشد، تقویت نشد،شما نقد دارید عیب ندارد، نقد شما بالای سر، بیا با یک طرح جدیدی حجمش را کم کن و استخوان دار تر بساز، ولی هیچ کار نشد و کلا زمین گذاشته شد.
خبرنگار ۸دی: شغل اصلی شما چیست؟ آیا از طریق مداحی امرار معاش می کنید یا شغلی دارید؟
ما الحمدلله پاسدار انقلاب اسلامی هستیم و اگر خدا قبول کند در مجموعه مقدس سپاه پاسداران هستیم و خدا کند که لایق باشیم که این لباس پاسداری را تن ما کرده اند و بتوانبم امانت دار باشیم و انشالله بتوانیم در همین لباس به آن علاقه و کمالی که مد نظر ما هست برسیم.
یک عالمی در دوران جوانی نکته ای گفت که برای من خیلی جالب بود، ایشان می گفت “من وقتی پاکت می گیرم نگاه نمی کنم، می دهم دست خانواده خرج خانه انجام بدهند با این یقین که مالم برکت پیدا می کند”، نه، امرار معاش من از مداحی نیست، خیلی از جلسه ها رفته ایم که اصلا به ما پاکت نداده اند، خیلی از جلسات پیاده سوار رفته ایم، یا رفته ایم جلسه ای که هزینه ای که داده است کم تر از هزینه ایاب و دهاب بود، جلساتی هم بوده که صله های بابرکت و خوبی داده اند، این را هم بگویم که تک ریال روضه سیدالشهدا برکت دارد، ما هرچه داریم از سیدالشهدا است ولی امرار معاش نکرده ایم در این راه.
من یک خانه دارم که آن هم پروژه مسکن مهر است که البته ما پولش را گرفتیم و من و اخوی با کمک پدرمان خانه ساختیم، یک دستگاه ماشین ۲۰۶ هم دارم که آن هم لیزینگی خریده ام، قبل از آن هم یک پراید غراضه داشته ام، حدود ده سال اون پراید در خدمت ما بود.
خبرنگار ۸دی: چه شد که مداح شدید؟ از بچگی می خواستید مداح شوید یا آرزوی دیگری در سر داشتید؟
پدر بزرگوار ما که خدا حفظش کند روضه خوان بود، الان پیرغلام شده و نمی تواند بخواند، پدربزرگ مادری ما هم روضه خوان بودند، دایی ما وقتی به شهادت رسیدند، مفقودالاثر شدند و جنازه ایشان برنگشت، این باعث شد یک غصه ی سنگینی در خانه پدربزرگم ایجاد شد و تنها شدند، من هم کوچک ترین عضو خانواده بودم، مادربزرگ ما هم درخواست کرد که محسن را بدهید به ما پیش ما باشد، ما خودمان تربیتش می کنیم، بزرگش می کنیم، مادر و پدر ما هم از بس ارادت داشتند به پدربزرگ و مادر بزرگ ما این پدرو مادر شهید، قبول کردند و من از وقتی که یادم هست خانه پدر شهید بزرگ شدم، یعنی سر سفره پدر بزرگوار شهید جاویدالاثر منوچهر اسدی که هنوز هم جنازه اش برنگشته بزرگ شدم، و سر سفره محبت اینها ما با امام حسین بیشتر آشنا شدیم و تا پایان ابتدایی با پدربزرگ و مادربزرگ بودیم و من خیلی مدیون اینها هستم.
در روضه های من چند نفر شریک اند، یکی اش پدر و مادرم، یکی اش پدر بزرگ و مادربزرگم، یکی اش خاله ای که در دوران طفولبت در خانه مادربزرگم بود و خیلی زحمات تحصیلی من را ایشان می کشید و همسرم، اینها قطعا در روضه های من شریک اند الی الابد.
اولین مداحی من شب تاسوعا بود در مسجد روستایی که پدربزرگم در آن زندگی می کرد، اسم روستا هم مهدی خان محله بود، که مهدی خان هم از اجداد پدربزرگم بودند، یک آقایی به اسم ابراهیم در آن مجلس بود که کارهای مجلس گردانی را انجام می داد، صدا و صوت را تنظیم می کرد، آن دهه هم دهه ای بود که پدرم در آنجا مداحی می کرد، جمعیت هم کیپ به کیپ هم نشسته بودند، من هم یک بچه ۶ ، ۷ ساله، برای اولین بار رفتم پشت میکروفون.
یک نوایی هست که در هیات های زنجیرزنی مداح که می خواند و به یک فضایی می رساند و می خواهد یک شوری ایجاد کند، یک جوری “یا حسین” را می کشاند که همه جمعیت با او همراهی می کند، ” یا ” را می گوید و حسین را جمعیت با او تکرار می کنند، این در ذهن من مانده بود، یکدفعه به ما گفتند محسن پاشو بخون، ما هم گفتیم چی بخونیم، گفتند مگر نمی خواستی مداحی کنی، گفتم می خواستم آقا ابراهیم ولی چیزی الان در ذهنم نیست، گفت بخون یا حسین بگو، ما هم رفتیم بالا بلند و کشیده گفتیم “یا”، دیدم این همه جمعیت نشسته اند هیچ چیزی نمی گویند و فقط همدیگر را نگاه می کردند، تعجب کرده بودند که نه بسم الهی گفتم نه چیزی، پشت میکروفون روشن یه بچه داره میگه “یا”، بعد آقا ابراهیم گفت محسن ما چی بگیم، گفتم بگید حسین دیگه، روبه جمعیت کرد و گفت آقا همه بگید حسین، دوباره گفتم ” یا” جمعیت گفت حسین، این اولین یا حسینی بود که ما در آن هیات گفتیم، دو سه تا یا حسین گفتیم و آمدیم پایین.
خبرنگار ۸دی: آیا نماهنگی در دستور کار دارید؟
خیلی از دوستان پیشنهاد دادند که وارد کار موسیقایی مداحی بشید، حتی یکی از دوستان گفت من خودم اسپانسر آلبومت می شوم، ولی من خواستم که مداح بمانیم، یک کار را خوب انجام بدهیم و اگر از ما راضی بودند همین یک کار را به منزل برسانیم، میشه چند کار رو هم انجام داد، ولی خب ما برکتی که در همین روضه خوانی ساده می بینیم در هیچ جا نمی بینیم، اون باشد برای اهلش، انشالله خدا خواننده های پاپ ما را به این سمت بکشاند که بتوانند کارهای فاخری برای سید الشهدا انجام بدهند، همه ی این خواننده های پاپی که در کشور هستند، یا سنتی هستند یک عشق خاصی به اباعبدالله دارند، و دیدید که در ایام محرم می روند در محل خودشان می خوانند، اینها اگر بتوانند واقعا کارهای فاخری انجام بدهند می توانند اهل آن هنر را جذب امام حسین(ع) بکنند، ما به هر طریقی که شده باید مردم را بیاوریم زیر پرچم امام حسین(ع).
کلام آخر:
خدا انشالله همه ما را برای سربازی امام زمان (عج) چه در عصر غیبت چه در حین ظهور محیا و آماده بکند انشالله.
حاج محسن بعد از مصاحبه یک گردش اختصاصی با ما در ساختمان هیات زد و از کارها و برنامه ها و ایده هایشان برای آینده گفت، اگر می خواهید بیشتر با این هیات و کارهایشان آشنا شوید اولا که پیشنهاد می کنم سری به آنجا بزنید و طعم مراسمشان را هم بچشید و دوما سری به کانال تلگرامی ” نحن قادمون ” nahnoghademoon@ بزنید.
انتهای پیام/