نگاه آزاد- براتعلی حذار: اگر سبک و شیوه تبلیغات را از ۵۰ سال گذشته تا به امروز بررسی کنیم، دچار تغییرات و دگرگونی های زیادی شده است.
در دوره های جدید، کاندیدهای(مجلس و شوراهای شهر و روستا) تمام تلاش و کوشش خود را با استفاده از زبان و زبان بدن، تصویر، تراکت و اعلامیه ها انجام می دهند تا اعتماد مردم را به خود جلب و رأی آنها را تصاحب کنند.
در قدیم کاندیدها فقط از مدت تعیین شده قانونی برای تبلیغات، آن هم بصورت محدود استفاده می کردند.. درمقابل، باور مردم از همه لحاظ بیشتر بود.
ولی اکنون تعداد کاندیدها بیشتر، قول های گذشته تکراری و روی هم انبار شده، و مهمتر از همه، اعتماد و باور مردم به کمترین رسیده است.
امروزه مجلس ترحیم و جشن عروسی هم از ابزار تبلیغی نوین محسوب می شوند که گاهی نتیجه مثبت هم داده است.
مخارج تبلیغات، که در بعضی شرایط با ماشین حساب های پیشرفته هم با مشکل قابل محاسبه نیست.
دید و بازدیدهای روزانه و شبانه بصورت محفلی و مجلسی، در هر کوی و برزن، گاهی با قسم و قرار و قول های زیاد انجام می پذیرد. اسم این روش ها به “رایزنی و لابی گری” معروف شده است.
نمی خواهم بار حقوقی نوشته را زیادتر کنم. تهمت های ناروایی بنام خرید رأی و بقیه که “پول” در آن نقش اول را دارد، هم در جای خود شنیندنی است.
یک روش “عاقبت اندیشانه” هم وجود دارد. اینکه کاندیداها وعده های سرخرمن می دهند. بدین صورت: ” اگر من پذیرفته شوم، آنگاه تو این کاره خواهی شد…”
بسیاری از این وعده ها عملی شده و ما در جامعه شاهد رشد نوکیسه گان و طبقاتی شدیم که از قشر “نوپدید” هستند.
حلقه های اول و دوم و سوم و… کاندیداهای دیروز، و مسئول منتخبین امروز، خوشه چینانی بودند و هستند که حق را تفسیری دیگر نمودند و جایگاه خود را برحق می دانستند.
حال اگر کسی به هر دلیلی در این “حلقه های ارباب قدرت” نوپدید یا بازپدید نبودند، سهمی جز حرمان و بی بهرگی از حقوق اجتماعی نصیبشان نمی شود و مانند مسافرانی که از خطر سواره ها، در پیاده روها هم امنیت نداشتند.
شورا درشهر و روستا الگوی کوچکی از مردم سالاری بوده است. حتی اگر کاندیدایی به دموکراسی عقیده داشت یا نداشت، مجبور بود تا از این رویه پیروی کند و تبلیغاتش را به همان شیوه رایج انجام دهد و رفتارش هم، چنین.
شوراها را، نمود و ظهور مردم سالاری تعریف کرده اند.
اگر بدی و بداخلاقی های فرضی هرصحنه ای در انتخابات را نادیده بگیریم، چهره مردمی آن بیشتر در دیدگان مردم خودنمایی می کند.
اگر غیر از این باشد، حکایت قدیمی؛
” گندم نمای جوفروش” در ذهن ها زنده می شود..
بیش زمانی از تبلیغات اعضای شورا شهر نمی گذرد. متن های احساسی و حماسی بلند، تصویرهای زیبا و رنگارنگ، سلام و احوالپرسی های گرم و آتشین خیابانی و مهمتر از همه سخنرانی های بنیان افکن که کاندیدها خود را تک ستاره های پرفروغ و بی بدیل شهر و روستا می نامیدند.
هرگز یادم نمی رود، می دانم که خوانندگان عزیز هم به یاد دارند، قول جداگانه ای بود که کاندیدا ها دادند. و آن اینکه مرتب از عملکرد خود به مردم گزارش می دهند. بعبارتی از رفتار و گفتار خود در جلسات و تصمیم گیری ها شفاف سازی کنند و مردم هم بخاطر داشتن انتخاب های خوب، قند در دلشان آب شود.
اگر با دیدگانی باز و امیدوار به آینده ای روشن و زیبا بنگریم، بزرگترین شاهکار شورای شهر، انتخاب شهردار بود.
چه نیک انجامی!
تیم برنده سه نفره خوشحال و خندان از انتخاب خوب، همچنان تیم دونفره متبسم را به همراه دارد.
بی گمان جلسات بسیاری به شکل و صورت های متفاوت، با برنامه و اهداف مختلف تشکیل شده است. ولی برای داوری و صدور یک کارنامه ثلث اول یا ترم اول چیزی را در نظرگاه مردم نمی بینیم.
یعنی اگر کارنامه شهردار را کاملا جدا بررسی کنیم، که باید چنین باشد. از اعضای شورا بصورت جمعی و فردی چیزی دیده نمی شود.
بلدیه دیروز و شهرداری امروز، مرکز خدمات شهری است. گرچه امروز یک کانون قدرتی است که برای رسیدن به آن باید قدرتی چندگانه داشت یا از پشتیبانی قدرت های زیادی برخوردار بود.
شورای شهر در کجایی این قدرت خودنمایی می کند، هنوز پرواضح نیست! نقش برنامه ریز، پشتیبان، تصمیم گیر، تصمیم ساز، مشوق روی سکو و یا ناظر کار شهردار و کارمندانش!؟
ولی هر نقش ساده و برجسته ای که دارد، باید براساس قانون و اخلاق، پایبند برنامه های اعلامی و قول های دوران تبلیغات خود به مردم باشد.
در دنیای امروز سخنگو نقش بسیار مهم و اساسی برای بیان و شرح مصوبات و تصمیم های جلسات در تمام دنیا را دارد.
سخنگوی دولت و سخنگوی شورا، یا سخنگوی هر GO یا NGO می تواند زبان آن ارگان باشد تا مردم، بدانند. چون یکی از شعارهای دموکراسی است که ” دانستن، حق مردم است. ”
پس وظیفه قانونی ماست که حق مردم را در زمان مناسب و به اندازه به آنها بدهیم.
در پایان امیدوارم که با دیدگاهی باز، براساس الگوهای دموکراتیک به این نوشته نظر افکنده و اگر نیازمند پاسخی است ما را بی نصیب نگردانید.
انتهای پیام /
سلام – اول اینکه متاسفانه از زمان های گذشته اجازه انتقاد های آتشین به کاندیدا ها داده شد که اکثرا از این امکان بهترین بهره را بردند – در بیشتر سخنرانی ها کاندیدای مورد نظر فقط به نقد عملکرد کاندید منتخب قبلی اشاره میکرد و چون حرفهایش حرف دل مردم بود مردم هم به سمتش روی خوش نشان میدادند و این کاندید محترم بدون ارائه هیچگونه برنامه ریزی رای می آورد – دوم عدم تنبیه مناسب در مقابل عملکرد است در تقریبا تمامی کشورهای پیشرفته و حتی نیمه پیشرفته فردی که حرفی میزند یا تصمیمی میگیرد که منافع یک کشور به آن حرف یا عمل وابسته است در صورت خسارت کشور مورد بازخواست و تنبیه قرار میگیرد البته در ژاپن خود فرد اقدام به خودکشی میکند سوم عدم رعایت اخلاق است که فردی که امروز اصلاح طلب است شاید فردا اصول گرا باشد و البته برعکس آن هم صادق است و همچنین عدم آگاهی مردم از این الفاظ که این چیست و آن چه میگوید – و آیا مرز خاصی برای اصلاح طلبی و اصول گرایی تعریف شده است ؟ و اگر مرز خاصی هست چرا شرایط حال حاضر بدین گونه است ؟