جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ , 22 November 2024

تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۹۳
ساعت انتشار : ۸:۲۰ ب.ظ
چاپ مطلب

پایان انتظار ۳۵ ساله مادر شهید مفقود الاثر محمود حسرتی

بانو «گلتاج حيدري» مادر اولین شهید شهرستان ماسال صبح امروز به فرزند شهیدش پیوست.

به گزارش ماسال نیوز، قربان صحرایی چاله سرایی در همین خصوص نوشت:

مرحومه بانو «گلتاج حيدري» مشهور به «تاجي»، امشب تاجي از گل را از دستان پسرش دريافت خواهد کرد.
اين بانوي چشم انتظار، امروز دعوت حق را لبيک گفت و به سوي پسرش، شهيد محمود حسرتي شتافته است و اين محمود است که امشب از مادرش ميزباني مي‌کند.
محمود در غرفه‌اي از بهشت، سفره‌اي گسترده است. او با جمعي از بهشتيان به استقبال خواهد آمد. با ورود مادر، آغوش مي‌گشايد و پيشاني و دستان رنجديده‌اش را مي‌بوسد و و را به «سَرينگا سَر» و صدر آن سفره دعوت مي‌نمايد. امشب «گلتاج‌ماشي» صدرنشين محفل با صفا و دوستانه شهيد محمود است.
کسي چه مي‌داند شايد شهيد محمود با «تالشه‌خله‌»اي رسا پدرش را نيز که در روضه‌اي ديگر متنعم است، به اين بزم دعوت نمايد.
مي‌گويند «تاجي ماشي» حلواي ضيابري بسيار خوشمزه‌اي درست مي‌کرد. ايام عيد نوروز که مي‌شد خويشان و همسايگان از هم پيشي مي‌گرفتند تا هرچه زودتر به ديدن «گلتاج ماشي» بروند و ضمن تبريک عيد به وي از حلواي خوشمزه‌اش نيز لقمه‌اي ميل کنند.
اما امشب ديگر اين محمود است که ميوه‌هاي بهشتي بر سفره استقبال چيده است و در طبقي از نور «حلواي بهشتي» نهاده و از مادر استقبال مي‌کند و کامش را با حضور مادر حلاوت مي‌بخشد.
يادش به خير. وقتي مي‌شنيد فلان همسايه يا خويشاوند بيمار است و به قول تالشان قدري «ناخوش احوال‌» است، اولين کسي که به ملاقاتش مي‌رفت اين «گلتاج ماشي‌» بود. او در اولين فرصت خود را به بالين بيمار مي‌رساند و دلجويي‌اش مي‌کرد و بنا به تشخيص تجربي و سنتي خويش مي‌گفت براي بيماري تو فلان موضوع را رعايت کني بهتر است. و گاهي دست مهربان و نوازشگرش را بر سر بيمار مي‌کشيد و با خوشخويي مي‌گفت «بَلَه جان، نيگران مبن، ترا خوب آبي». اما خويشان و اقوام و همسايگان ديگر سيماي مهربان و چشمان منتظر «گلتاج ماشي» را ديدار نخواهند کرد. زيرا انتظار ۳۵ ساله «تاجي ماشي» به پايان رسيده است و از امشب وي نزد پسرش محمود مأوا گزيده است.
مرحومه بانو «گلتاج حيدري»، مادر جاويدالاثر شهيد محمود حسرتي، اولين و غريب‌ترين شهيد شهرستان ماسال، امروز دعوت حق را لبيک گفت و به پسر شهيدش، محمود پيوست.
وي بنا به وصيتش در مسجد شهيد بهشتي روستاي معاف شاندرمن و در کنار يادمان پسرش به خاک سپرده شد.
يادش گرامي و روحش شاد.

انتهای پیام/


3 ديدگاه

  1. داریوش گفت:

    درود و رحمت خدا بر این مادر عزیز و شهید بزرگوارش خدایش بیامرزد و چه زیبااقای صحرایی با ان قلم شیوای خود وصف حال مادر وفرزند را گفتن افرین بر ایشان

  2. mehdi گفت:

    سلام و درود بر روان پاک همه شهدا و پدر و مادر آن عزیزان به ویژه شهید بزرگوار محمد حسرتی
    و احسن به قلم شیوا و دلنشین آقای صحرایی

  3. رضا نعمتی کرفکوهی گفت:

    باسلام و درود به روان پاک این اسوه صبرواستقامت
    چه سخت است برای چشمی دیدن کوهی را به زیر خاک مدفون شدن!
    شاید هرگزباور براین نباشد هرگزt بر گفتن این سخن که برتر از حسین اسوه ای را یافتن . ولی باورباید کرد که هست. وآن پیام زینب درمقابل شهادت حسین است. دیدن شهادت پدرش علی ع ومادرش فاطمه ع وبرادرش حسن ع وسرانجام دیدن چگونه شهید شدن برادر دیگرش حسین ع و فرزندانش در نقطه ی عطف بین مرگ وزندگیِ تاریخ. شاید کوه را هم چنین استقامتی را نشاید که زینب درزیر بارعظیم وطاقت فرسای این همه اندوه بتواند پیام حسین را به فردای تاریخ برساند. وبه درستی آنان که رفتند کاری حسینی کردن وآنان که ماندند بایستی زینبی باشند وگرنه یزیدی اند، وچه خوب این مادر، وفرزند شهیدش مصداق این هردو بودند.
    خواستم بنده حقیر هم چند کلمه در عظمت این مادر شهید که الحق اسوه صبر وتحمل بود قلمی بزنم ولی قلم قاصر بنده کجا وشیوایی نگارش جناب صحرایی چاله سرایی کجا. خداوند این مادروفرزند را قرین دریای رحمتش بگرداند.