به گزارش ماسال نیوز؛ به نقل از فردا: وقتی آیتالله منتظری فوت کرد، بنیصدر در مصاحبهای گفت: «ایستاده در برابر ولایت فقیه جان داد.»
نسلی که در دهه چهارم انقلاب دارد زیست میکند، نه امثال منتظری را روزی بر کرسی قائممقامی رهبری و روزی بر کرسی سخنرانی هتاکانه ۱۳ رجب ۷۶ دیده، نه قطبزاده را روزی کنار امام و روزی پشت میز محاکمه به خاطر کودتا بر علیه امام دیده تا معنای ریزش و سقوط را بفهمد.
مهدی کروبی را ماها شاید خیلی بخواهیم به حافظهمان فشار بیاوریم از مجلس ششم و تمکینش به حکم حکومتی رهبری به یاد بیاوریم. قدیمیترها هم ایامی را به یاد بیاورند که شیخِ بنیاد شهید و همسرش دغدغه شان رسیدگی به خانواده شهدا بود. اما مبارزین قبل از انقلاب، مهدی کروبی را با ماجرای لیلهالضرب و کتک خوردنش از هواداران آیتالله شریعتمداری میشناسند.
کسی که سالها در رژیم شاه مبارزه کرد، پس از انقلاب هم وسط میدان بود، با همه فراز و فرودش در بنیاد شهید، مجمع روحانیون مبارز، ریاست مجلس، اعتماد ملی، انتخابات؛ با همه اینها باز هم «نیروی نظام» و از «چهرههای جمهوری اسلامی» بود؛ کسی که مواضع انقلابیاش علیه بنیصدر و منافقین، سخنرانی آتشینش علیه نهضتآزادی در نمازجمعه پس از ۳۰ خرداد ۶۰ و نامه معروفش به منتظری در بهمن ماه ۶۷ هنوز در یاد خیلیها هست؛ کارش به جایی رسید که از تندترین و قدیمیترین دشمنان جمهوری اسلامی هم تندتر شد و آنقدر لجاجت کرد که در راه مبارزه با جمهوری اسلامی نزدیک بود جانش را هم هدر دهد. کاری که نه شبیهش در جریان منتظری هست و نه در نهضتآزادی.
دیدن سقوط «سیفالاسلام»ها سخت است و البته همانقدر عبرتآموز. علت سقوط را باید در حدیثی که امام روز تنفیذ بنیصدر خواند (حبّالدنیا رأس کلّ خطیئه) جست یا در آن یکی حدیث نبوی که «ایاک و اللجاجة، فإنّ اولها جهل و آخرها ندامة؛ از لجاجت بپرهیزید که آغازش جهل و پایانش پشیمانی است»؟
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
امین فرج الهی