به گزارش ماسال نیوز؛ به نقل از الف رفیق همکاری دارم که گهگاه باهم از تاریخ و سیاست بحث می کنیم و سعی می کنیم همدیگر را به راه راست هدایت کنیم، اما معمولا به نتیجه نمی رسیم و باز هر کدام راه خودمان را می رویم. رفیقم معتقد است همه انقلاب های تاریخ در نهایت مایه خسران و پشیمانی هستند، چرا که زیرساخت های اقتصادی، سیاسی و مدیریتی جامعه را ویران می کنند و بنای مجدد این زیرساخت ها برای کشورها و ملت ها خسارت محض است.

من هم به عنوان کسی که هنوز هم به آینده انقلاب امیدوار است، جواب می دهم که انقلاب گاهی مثل یک جراحی فوری، اجتناب ناپذیر است و می تواند باعث سلامتی و رشد دوباره یک ملت و کشور شود. او هم بلافاصله از من می خواهد که چند تا از شاخص های رشد و بالندگی دوران پس از انقلاب را نام ببرم!

فارغ از پاسخگویی به چنین شبهات و سئوالاتی که این روزها به مدد توسعه فضای رسانه ای در کشور رونق گرفته است، مدتی است که ذهنم درگیر تلقی ها، تعاریف و تصورات انقلابیون دیروز و امروز از انقلاب و آرمانهایش شده است. به نظرم فهم و تحلیل درست این موضوع می تواند کلید جدیدی باشد برای پاسخگویی به شبهات و سئوالات رو به رشد نسل امروز درباره انقلاب و انقلابی ها. اشارات قابل نقد ذیل فتح بابی است در این موضوع و شاید مشتی نمونه خروار!

آرمان اصلی؟!
هدف اصلی انقلابی‌های دهه ۵۰ از مبارزه و انقلاب چه بود؟! آنها واقعا دنبال چه چیزی بودند؟! برقراری حکومت اسلامی؟ سرنگونی استبداد پهلوی؟ زمینه سازی برای ظهور موعود؟ مبارزه با مفاسد اخلاقی و اجتماعی؟ رسیدن به آزادی و مبارزه با خفقان؟ مبارزه با آمریکا و اسرائیل؟ و یا بهبود شرایط اقتصادی، بهداشتی و معیشت مردم؟!
جواب راحت برخی انقلابیون امروز، گزینه «همه موارد» است. اما مرور منصفانه تاریخ انقلاب نشان می دهد، هر کدام از انگیزه های فوق در یک مقطع زمانی و در بخشی از مبارزان انقلابی پررنگ تر بوده است و به راحتی نمی توان به یک علت و هدف واحد قائل شد. اما در سال های منتهی به انقلاب دو هدف عمده برقراری حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی و سرنگونی رژیم شاهنشاهی نسبت به سایر اهداف و آرمان ها اولویت و فراگیری بیشتری داشته است. هر چه قدر که هدف سرنگونی حکومت شاه شفاف و روشن بوده، همان قدر آرمان برقراری حکومت اسلامی تفسیر پذیر و محل اختلاف بوده و هنوز هم هست. تعریف و قرائت مردم و انقلابی ها از حکومت اسلامی چه بوده است؟ آیا آنها دنبال رسیدن به حکومتی چون حکومت علی(ع) بودند؟ آیا دنبال جامعه ای بودند که از سیر تا پیاز دولت و حکومتش اسلامی باشد و مبتنی بر فقه و اصول؟! جایگاه روحانیت در این حکومت چه بوده و خواهد بود؟! جالب این جا است که خود حضرت امام نیز در چنین موضوعاتی در زمان های مختلف، نظرات مختلف ارائه داده اند. ایشان در کتاب «ولایت فقیه» خود از «حکومت اسلامی» در زمان غیبت معصوم سخن گفته اند، اما در شرایط عملی دوران پیروزی انقلاب، شیوه حکومتی «جمهوری اسلامی» را ترجیح می دهند. در خصوص حضور روحانیون در مناصب حکومتی نیز، نظر حضرت امام در اوایل انقلاب و دوران پس از آن متفاوت است. این وقایع مستند تاریخی نشان می دهد که تعاریف سیاسی و حقوقی شکل گرفته در دوران انقلاب، وحی منزل نیست که نتوان در باب آن سئوال و نقد وارد کرد و حتی تعاریف جایگزین دیگری را مطرح نمود.

با گذشت زمان، برخی انقلابیون که نگران ثبات و دوام انقلاب بودند دامنه تعاریف و ارزش های مقدس انقلاب را آنچنان گسترش دادند که بسیاری از امور نسبی و قابل نقد و تغییر در سال های نخست انقلاب، در سال های بعد در محدوده خطوط قرمز قرار گرفت و از دسترس نقد و اصلاح خارج شد.

کم نبوده و نیستند جوانانی که به خاطر اصرار انقلابیون بر برخی تعاریف، ارزش ها و قوانین هیجانی شکل گرفته در دوران انقلاب، از قطار انقلاب پیاده شده و راه دیگری رفته اند.عملکرد و دیدگاه خاص برخی انقلابی ها در موضوعات مهمی چون حجاب اجباری، قوانین گزینش، تعاریف تنگ نظرانه در موضوع ولایت فقیه، حدود آزادی بیان، ممنوعیت و محدودیت موسیقی، حق نقد و اعتراض به ارکان حکومت، عدم تحمل رسانه های منتقد و مستقل، فعالیت احزاب و دسته ها و… از جمله مواردی هستند که به نظر کارشناسان منصف و اهل فن، قابل نقد و اصلاح هستند، اما عجیب است که هنوز هم بخشی از انقلابیون، این مواضع را مصداق وحی الهی می دانند و از چسباندن برچسب «ضدانقلاب» به منتقدان و دلسوزان ابایی ندارند!

انقلاب، فرزند زمانه!؟
انقلاب اسلامی ایران چه نسبتی با روح زمان و وقایع زمانه دارد؟! آیا همه فرض و حکم های انقلابیون دهه های گذشته در همه زمان ها صادق و جاری است؟! چه قدر از اصول و آرمان های انقلاب ذاتی و لایتغیر است و چه قدر دیگر عرضی و متغیر با زمان و زمانه؟! چرا برخی انقلابیون از مرور تاریخ هراس دارند و بر قداست آن اصرار می ورزند؟! مگر نه اینکه امام در وصیت نامه خود آل سعود را بیش از آمریکا مورد حمله قرار داده بود، اما در دوره بعد از ایشان و بنا بر مصالح جهان اسلام، روابط دوستی بین ایران و عربستان دوباره برقرار شد؟!

و مگر نه اینکه رهبر انقلاب در دوره ای حتی نشستن بر سر میز مذاکره با آمریکا را منع کرده بودند و در دوره ای دیگر بنا به تغییر شرایط و رعایت مصالح چنین مجوزی را در موضوع امنیت عراق و مذاکرات برجام به مسئولین دولت های دهم و یازدهم دادند؟! آیا رعایت مصالح زمان و تغییر در تاکتیک ها و حتی استراتژی های سیاسی و اقتصادی و… خیانت به انقلاب و آرمان های آن است یا استفاده به جا از ظرفیت های درونی نظام که مبتنی بر فقه پویای شیعه است؟!

علاوه بر ابعاد سیاسی و حکومتی، در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هم باید به اجتهاد و فقه پویا میدان داد. بعد گذشت چهل سال از انقلاب، فریاد زدن از رباخواری بانک ها هیچ حسن و ارزشی ندارد که هیچ، بلکه نشانه ای از ناکارآمدی انقلاب در طراحی زیرساخت های اقتصادی مختص به خود است. ارزش و شجاعت حقیقی در این است که بتوان با فقاهت آگاه به زمان و اجتهاد هوشمندانه تعریف و ساختاری جدید در برابر بانکداری غرب علم کرد و گره از کار خلق الله گشود، نه در تکبیر گرفتن از مردم ساده ای که پای منبر نشسته اند و برای شبهه ناک شدن وام ها و سودهای بانکی خود، دنبال مقصر می گردند!

آمار انقلاب!
تا همین چند سال پیش، تلویزیون در ایام دهه فجر نمودارهایی نشان می داد درباره مقایسه شاخص های پیشرفت جامعه در دوران شاهنشاهی و سال های پس از انقلاب. عجیب بود چنین برنامه هایی که در آن مثلا افزایش نجومی تعداد دانشجویان در سال ۸۷ نسبت به سال ۵۷ به عنوان نشانه جهش و پیشرفت کشور تعبیر می شد! یا مثلا تعداد خطوط تلفن، تعداد مشترکان آب و برق، تعداد دانشگاه ها و پزشکان و مهندسان و…

هرکس که با الفبای صنعت و اقتصاد آشنا باشد، خوب می داند که دهه پنجاه شمسی آغاز دوران صنعتی و فنی و توسعه خدمات بهداشتی و آموزشی در ایران است و اگر رژیم شاهنشاهی هم سرنگون نمی شد کم و بیش توسعه آموزشی و صنعتی و نصب تلفن و آب و برق و… اتفاق می افتاد، چرا که این موارد اقتضائات طبیعی ورود تکنولوژی به ایران است و چندان متاثر از حاکمان سیاسی جامعه نیست!

باور به ارزش و فوق العاده بودن چنین آمارهایی شبیه این است که کسی دولت اول اصلاحات را به خاطر راه اندازی و توسعه شبکه تلفن همراه در کشور، تقدیس و تمجید کند و در قیاس با دولت های قبل، آن را به عنوان مجری انقلاب صنعتی و ارتباطات در کشور بشناسد و بشناساند! متاسفانه هنوز هم بسیاری از خطبا و مسئولان در توجیه ارزش و کارآمدی انقلاب به چنین قیاس های کم ارزش و بی منطق متوسل می شوند و شعور مخاطب خود را به بازی می گیرند. آیا چنین شاخص های نسبی و کم ارزش می تواند ارزش و قداست انقلاب را به مخاطب امروز اثبات کند؟! تازه بماند که افزایش آمار و ارقام همیشه هم نشانه پیشرفت و بالندگی نیست! مثلا افزایش فارغ التحصیلان بیکار، آمار جمعیت شهری، آمار اعتیاد و…

کارآمدی انقلاب!
نسل امروز را نه می توان همانند دهه شصت، با بیان خاطرات چریکی مبارزان و روایت شکنجه های تلخ ساواک با انقلاب آشنا کرد و نه با بحث های شبه فلسفی و عرفانی در خصوص ارتباط انقلاب و ظهور و… مرسوم در دهه هفتاد!

حتی حواله دادن به تاریخ و رونق مستندها و تصاویر دیده نشده تاریخ پهلوی نیز که اپیدمی رسانه های انقلابی در دهه هشتاد بود، در این دهه تاثیر چندانی ندارد. نسل امروز منتظر و تشنه کارآمدی انقلاب است. این نسل کم حوصله که ابزار رسانه های جدید را هم در دست دارد، رنجور از فقر و تبعیض و فساد رونق گرفته در دوران اخیر است. در نگاه نسل امروز، «چه بود» پهلوی ها چندان مهم نیست، حتی «چه باید بود» انقلاب هم برایش اهمیتی ندارد! بلکه فقط دنبال چون و چرا در «چه هست» انقلاب است.

ثمره عملی انقلاب در اقتصاد، فرهنگ، جامعه و سیاست چیزی نیست که صرفا با ارقام و اعداد و منبر و تریبون بشود نشانش داد، اتفاقا این چیزی است که مردم و به ویژه نسل جوان امروز با همه پوست و استخوانشان آن را می چشند و درک می کنند. اگر شعار مهم انقلاب رسیدن به عدالت اجتماعی بوده، باید بتوان آن را لااقل در بخش هایی از جامعه چشید و احساس کرد. اگر تعالی فرهنگ و اخلاق و معنویت هدف انقلاب بوده، باید شاخص های این تعالی را در اخلاق عمومی جامعه مشاهده کرد. اگر آرمان انقلاب رشد اقتصادی و صنعتی و علمی بوده باید بتوان ثمره آن را در تولیدات فنی و صنعتی، افزایش صادرات غیرنفتی، رقابت با محصولات خارجی و… به نمایش گذاشت.اگر آرمان انقلاب مبارزه با فقر و فساد و تبعیض بوده باید بتوان پایان کپرنشینی و حاشیه نشینی و ختم پرونده های اختلاس و فساد آقازاده ها را جشن گرفت! و ده ها «اگر و باید» دیگر…

اگر این بایدها و لو به شکل نسبی اتفاق افتاده، پس خوشا به حال ما که هنوز دل در گرو انقلاب داریم و به آینده اش امیدها بسته ایم، و اگر خدای ناکرده نشانه ای از این بایدها در جامعه نیست، دیگر چه سود از بحث کردن با رفیقم که دنبال شاخص های رشد و بالندگی ایران پس از انقلاب است!