ماجرا خیلی ساده است. سینمای ایران به جز چند سال دوره طلایی سینمای کودک و چند صباحی تنفس در بازار پر رونق فیلم های گیشه ای اکشن در اواخر دهه شصت و اواسط دهه هفتاد، همواره درگیر بیماری مسری رئالیسم آن هم از نوع اروپایی و به ویژه فرانسوی، ایتالیایی و کمونیستی اش بوده. به خصوص در سال های اخیر که تب فیلمسازی به سبک اصغر فرهادی، تخیل را در سینمای ایران به اغما برده و سینمای مان را در آپارتمان محبوس کرده است.
در چنین شرایطی عجیب نیست که حتی انیمیشن های ایرانی هم گرفتار این رئالیسم و فقدان تخیل شده باشند و قصه هایی را برای روایت انتخاب کنند که اگر مشکل بودجه نباشد، خیلی راحت میتوان همان قصه ها را در سینمای رئال و غیر انیمیشن هم ساخت بدون آنکه چیز خاصی از دست برود و دریغ و افسوسی از این تغییر مدیوم بر جا بگذارد.
این چنین است که قصه هایی چون قصه مادر بزرگوار امام عصر (عج) یا روایت قرانی اصحاب اخدود یا ماجرای زندگی شهید چمران، بی انکه در زاویه دید روایی انها خلاقیت و فانتزی هایی از جنس سینمای انیمیشن به کار رفته باشد، تبدیل به قصه های مهم ترین انیمیشن های ایرانی در سال های اخیر میشوند. در حالی که سوال مهم این است که چه نیازی به روایت این قصه ها در قالب انیمیشن است؟ و ایا در این اثار و با این زاویه دیدهای رئالی که انتخاب شده، از ظرفیت های بسیار غنی انیمیشن به درستی بهره گرفته شده است؟ واضح است که جواب منفیست.
فیلشاه اما درگیر این رئالیسم مزمن نیست؛ چرا که ایده مرکزی قصه یعنی روایت ماجرای حمله سپاه ابرهه به مکه از زاویه دید یک فیل، به درستی از همان ابتدا بر فانتزی و تخیلی بودن و بهره گیری از ظرفیت های انیمیشن بنا شده است و همین است که فیلشاه را منحصر به فرد کرده. واگرنه فیلشاه در تکنیک و طراحی کاراکتر به وضوح عقب تر از فهرست مقدس و در کارگردانی نسبت به دروازه بهشت قدمی رو به عقب است. اما قطعا از این دو اثر برجسته، انیمیشن بهتری است.
در واقع این بار نویسندگان در اتفاقی بدیع، اجازه داده اند تا تخیل شان به پرواز درآید و خارج از جغرافیای واقعگرای سینمای ایران حرکت کند. به همین واسطه هم هست که میتوان پیش بینی کرد که فیلشاه بتواند بیش از تمام آثار قبلی، با مخاطب واقعی سینمای انیمیشن، یعنی کودکان و نوجوانان ارتباط برقرار کند.
بنابراین اجازه دهید به واسطه فهم همین شاه کلید، بگذریم از اینکه کارگردانی فیلشاه و تقطیع نماها و تدوین مشکلات جدی دارند، نماهای نزدیک از حد استاندارد سینمای انیمیشن بیشترند و شخصیت ها به هیچ وجه به خوبی معرفی نمیشوند. در عوض همه اینها، فیلشاه ما را صاحب سینمای انیمیشن از جنسی که بچه ها با آن حظ می کنند، کرده است و این دستاورد کمی نیست.