به گزارش ماسال نیوز، متن زیر، سخنرانی حسن رحیم پور ازغدی در بیستمین همایش سراسری هیأت رزمندگان اسلام در مشهد در سال ۹۳ است که در آن تفاوت هیأتهای مذهبی سکولار و انقلابی تشریح شده است و متن این سخنرانی در شماره اخیر هفته نامه راه ۵۷ منتشر شد:
امروز با پدیدهای به نام هیأتهای سکولار مواجه هستیم و باید به آن توجه داشت چون سکولاریسم به معنی بیدینی نیست بلکه جدا کردن دین از حوزهی نظامسازی و مفاهیم جامعهسازانه و انقلابی است. در سال ۴۲ اکثریتی از هیأتها بودند که اساساً توجهی به مسائل مکتبی و انقلابی نداشتند و عملاً آگانه و یا نا آگاهانه هیأت سکولار بودند و مذهب، امام حسین و نیمه شعبان و ۲۱ رمضان را از کل مکتب جدا میکردند و مستقلاً به آن به عنوان ادای دین میپرداختند. اینها این مناسک را از کل شعارهای مکتب از جمله توحید، نبوت، عدالت اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و قسط جدا میکردند و هیأتهایی که علم امام حسین (ع) را بلند میکردند و در کنار آن اسم امام خمینی و انقلاب و جهاد را میبردند میگفتند این هیأت سیاسی هستند و قاطی اینها نشوید و از آنها فاصله بگیرید.
در همین مشهد در سال ۵۶ حدود دو سه هیأت از مجسمه شاه شروع کردند. اولین هیأت که اسم امام حسین (ع) را آورد و آن را به انقلاب و امام خمینی (ره) گره زد و ترجیع بند آن این بود که مرگ بر یزید و معلوم بود منظور از مرگ بر یزید، یزید ۱۴۰۰ سال قبل نبود و وقتی این شعار خوانده شد مأموران به این هیأت حمله کردند و مابقی هیأتها از این هیأت فاصله گرفتند. یعنی هیأت قبلی و بعدی یک فاصله مشخصی از این هیأت داشتند و اینها میفهمیدند که در این دسته سینهزدن خطرناک است. یعنی فرق بین دو نوع هیأت مشخص بود. وگرنه اولین مراسم سینهزنی خیلی تشریفاتی و رسمی را یزید گرفت تا خود را از قتل امام حسین (ع) تبرئه کند. یعنی هیأت قلابی با هیأت واقعی از همان زمان مشخص بودند. امام سجاد (ع) افرادی را مأمور میکردند و اگر کسی نبود کسانی را اجیر میکردند که برای شهادت امام حسین (ع) اسم امام (ع) را بگیرند و گریه کنند و این از جنبه اجتماعی و سیاسی است. این اشک افشاگری و رسواگر است و اشک اعتراض به ظالم و دفاع از مظلوم است که گریه کننده در آن اعلام موضع و رشد میکند. این گریه به تعبیر امام (ره) گریه عبادی و سیاسی است. کسانی که خواستند گریه بر امام حسین (ع) را فقط گریه عبادی شخصی قلمداد کنند و بعد و پیام سیاسی آن را از این گریه بگیرند خود عاشورا را تحریف کردهاند. اگر حرکت امام حسین (ع) در عاشورا بعد سیاسی نداشت اصلاً اتفاق نمیافتاد. برای چی امام حسین (ع) را میکشتند. این نوعی اعتراض علیه حاکمیت و یک گفتمان انقلابی و سیاسی تلقی شد و الا یزید نمیخواست برای خودش یک بیآبرویی سیاسی ایجاد کند و خون پسر پیغمبر (ص) را بریزد. به همین دلیل اسم اسرای عاشورا را خوارج گذاشتند. خوارج به معنی براندازان و کسانی که بر علیه حکومت خروج میکنند. آنها نمیگفتند اینها اهل بیت پیغمبر هستند بلکه میگفتند که اینها از خوارج هستند و بر علیه حکومت قانونی شورش کردند و قصد براندازی نظام را داشتند. لذا امام سجاد (ع)، حضرت زینت، فاطمه بنت الحسین (ع) در این مسیر اسارت به هر جا که میرسیدند سعی میکردند خودشان را معرفی کنند که مثلاً ما پسر پیغمبر هستیم و …
اینکه میگویند قیام کربلا به معنی خروج بوده است یعنی حرکت امام حسین (ع) سیاسی بوده است و فرق هیأت سکولار و هیأت انقلابی این است که عاشورای هیأت سکولار هم سکولار و غیرسیاسی است و امام حسین او هم غیرسیاسی است و این هیأت کاری به عدالت اجتماعی و امربهمعروف و نهی از منکر ندارد و امام زمان این هیأت هم فردی سکولار است که میخواهد یک عده شیعه را نجات دهد و از طرف مقابل هم انتقام بگیرد. این امام زمان دیگر منجی بشریت و عدالت و قسط جهانی نیست.
بنابراین ما با دو گروه مواجه هستیم یک دسته کسانی هستند که میگویند شعور دینی مهم است و شور و اینها فایده ندارد. این روشنفکربازی ها اشتباه است. فکر کنید یک نفر شعور صددرصدی دینی داشت ولی اهل عمل نیست. اگر شعور باشد شور هم میآید اما باید به کسانی که میگویند شور حسینی مهم نیست باید پاسخ داد چون اگر این حرف درست باشد دیگر هیأت و سینهزنی و … دیگر معنی ندارد و فقط باید کلاس و حوزه و دانشگاه باید برگزار شود. به اینها باید گفت بشر موجود دو بعدی است که یک بعدش اراده و احساس و ایمان است و اگر شما همهچیز بدانید ولی احساس و ایمان نداشته باشید مثل این است که هیچ چیز نمیدانید و حتی از کسانی که نمیدانند بدتر خواهید بود. بنابراین حتماً شور حسینی و کربلایی لازم است و همین بود که انقلاب برپا شد. بدنه اصلی انقلاب مسجدها و هیأتها بودند و بدنه اصلی جنگ نیز بچههای مسجدی و هیأتی بودند و بدون اینها جنگ پیش نمیرفت. اگر افرادی هم در جنگ غیرازاین بودند در بین بچههای دیگر همین خصلت را پیدا میکردند. ما هیأتهایی هم داریم که با تحریف معارف فعالیت میکنند و ادای مقدس مئابی هم در میآورند. بنابراین وظیفه هیأتها در باب گفتمان انقلاب مرزبندی با هر دو طرف قضیه است. باید با روشنفکربازی های مخالف شور حسینی مخالفت کرد که اتفاقاً این افراد هیأتهای انقلابی را میکوبند. این روشنفکربازها سراغ مداحهای کاسب نمیروند بلکه به سراغ مداحهای انقلابی و مجاهد میروند و به اینها حمله میکنند و بدانیم که آگاهی بدون شور فایده ندارد. ما خیلیها از علما را در حوزه نجف و قم داشتیم که در جریان انقلاب اهل عمل نبودند و یکقدم هم برای انقلاب بر نداشتند. اینها زیر سایه طاغوت زندگی کردند و تا آخر هم گفتند ما تقیه میکنیم و تا انقلاب شد و امام آمد تقیه را هم کنار گذاشتند و یک مرتبه سیاسی شدند.
دشمنان انقلاب و اسلام و اهل بیت (ع) سراغ علما و مداحهایی که طرز فکرشان سکولار و غیرسیاسی است نمیروند. در تمام روحانیون مطهری و بهشتی را زدند. درحالیکه روحانیونی داشتیم که نه اهل انقلاب بودند و نه انقدر عالم بودند. طبق شعارهایشان باید سراغ چنین آدمهایی میرفتند چون میگفتند مخالف ارتجاع هستند خوب اگر با اینها مخالف بودید چرا سراغ مترقیترین روحانیون رفتید. یک جایی جریانهای لائیک و غیردینی و جریان تحجر به همدیگر میرسند و در ظاهر به همدیگر فحش میدهند ولی در واقع به جریان انقلاب سنگ میزنند که یک طرفش جریان روشنفکرنمایی است که اینها معرفت و شعور ندارند و در طرف دیگر جریان متحجر قرار دارد.
هیأتهایی انقلابی که درست در مسیر کار میکنند در ایجاد شور انقلابی و قدرت روحی و اراده عمل و عملگرایی در جامعه مؤثرترین نقش را میتوانند ایفا کنند. این خیلی مهم است. هیأت عزاداری انقلابی یعنی هیأتی که اشک بر مظلوم را به نحوی مدیریت میکند که از درونش قعود و تسلیم و یأس و تنبلی و مفتخوری و کنار کشیدن از صحنه بیرون نیاید بلکه از درون این اشک حماسه و جهاد و مقاومت در راه حق و فداکاری در راه ارزشها بیرون میآید. بنابراین دو نوع مداحی و سینهزنی میبینیم. یک نوع اینهایی است که مسائل کربلا و شهادت حضرت زهرا (س) را صرف شخصی میکنند که مثلاً کسانی را که ما دوست داریم توسط عدهای دیگر کتک خوردهاند اما دسته دوم مداحی و سینهزنی آن است در آن به مظلومیت مظلوم اشاره میکنیم علت و مبنا و شعارها را میگوید و قضیه را شخصی نمیبیند و میگوید حسین (ع) و اهل بیت (ع) فدای چه چیزی شدند و مهدویت برای چیست. یعنی این مسائل را با تربیت انسان، ایجاد روح ایمانی و تقوا، گسترش عمل صالح و تمدن سازی پیوند می زند. همیشه باید جریانهایی باشند که شور و شعور دینی را در جامعه حفظ و تقویت کنند و زهرها و سم پاشیها را بشناسند و پادزهر تولید کنند و در برابر آنها بایستند.
من یادم هست که آقای آهنگران اولین نوحه را در حسینیه جماران پیش امام خواند و از اینجا مطرح شد همهاش صحبت از مظلومیت شهدا خواهند بعد ایشان یک بار گفتند که بعد از آن جلسه امام برای من پیام فرستاد که مداحی و نوحهای که میخوانید نتیجهاش ایجاد ترس و نگرانی نباشد. دو جور میشود از امام حسین و شهید حرف زد. یک جور این است که ته آن راحت طلبی و اینکه ما وظیفهمان تمام شد و دیگر کاری نداریم و بدبختیم و اهل بیت بدبخت بوبدند و …. از آن بیرون بیاید و یکی دیگر این است که بگوییم مسیر نجات بشر همین است و ما بر این حقانیت افتخار میکنیم و ادامهاش میدهیم و پشت آن حماسه و جهاد و شور است. امام به ایشان گفته بودند این طور شعرها را بخوانید و ایشان گفتند بعد از این پیام مسیر مداحیهای من عوض شد. این یعنی اینکه هیأتهای ما بزرگترین رسانه و مردمیترین نهاد در جامعه هستند. غربیها تازه یاد گرفتهاند که در کنار دولت نهاد غیردولتی به نام NGO درست کنند. هیچ NGO ی واقعیتر مثل هیأتها را نداریم چون نهادهای مردم نهاد با گرایشهای دولتی وقت ایجاد شدهاند و به نوعی دولتی شدهاند. هیأتهایی که ما داریم بنده در هیچ دین و مذهبی ندیدهام که یک نهاد بیش از هزار ساله است. اولین مداح و نوحه خوان خود اهل بیت هستند. در ایام حج امام صادق (ع) به کسانی مأموریت میدادند که بروید در حج فقط روضه امام حسین بخوانید. منتهی روضهای که در آن حکومت باید بترسد و واهمه داشته باشد.
هیأتها در واکسینه کردن افکار عمومی در جامعه نقش مهمی دارند. بسیاری از ابتدای انقلاب خواستهاند طرز فکر خود و گفتمانشان را اجتماعی کنند اما ابزارش را نداشتهاند. هیچ ابزاری مثل هیأتها و مسجدها نمیتواند یک طرز فکر را اجتماعی کند و در بدنه جامعه تا اعماق ببرد. قویترین، مردمیترین و تاریخیترین و صادقانهترین و خالصانهترین رسانه در این خصوص هیأتها هستند. همیشه عدهای تلاش کردند با این شعار که افراطی نباید باشیم بلکه عقلانی باید باشیم سعی کردند این شور را از جامعه حذف کنند و همه را به آدمهای خنثی تبدیل کنند که یک سری اطلاعات مذهبی دارند که نماز و روزهشان برقرار است ولی موضع نمیگیرند و در لحظه خطر فداکاری نمیکنند و اگر جنگ پیش بیاید پا پیش نمیگذارند. بالاخره ما دو جور سینهزنی داشتیم. یک جور سینهزنی شب عملیات بود و یک سری سینهزنی همزمان در پشت جبهه بود که هیچکدامشان هم خط نمیآمدند. سینهزنیای بود که بعدش چلومرغ بود. چلومرغ بد نیست ولی سینهزنیای که همیشه پشتش چلومرغ خوردن است و ترکش خوردن ندارد مشکل دارد. اشکی صادقانه است که بعدازآن حسینی عمل کند. کسانی الآن میخواهند به جای یک جامعه علوی حسینی یک جامعه لیبرال بدون هیچ موضع انقلابی و بدون غیرت و یک جامعه مدنی بسازند. مبارزه با غیرت انقلابی و اجتماعی چیزی است که هیأتها از پس آن بی میآیند. با کلاس و سخنرانی نمیتوان در بدنه جامعه غیرت ایجاد کرد. معرفت ایجاد میشود اما غیرت را با هیأتها میتوان ایجاد کرد. جامعه مدنی یک جامعه بدون مدینه فاضله است. جامعه علوی جامعهای است که همانقدر که بحث از حق و باطل و عدل و ظلم است همانقدر بحث از جهاد و شهادت و امربهمعروف و نهی از منکر است. یعنی ما در صحنه هستیم و باید از شما بترسند. یکی از مصادیق و اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه این قدرت اجتماعی است. اینها از راهپیمایی ۲۲ بهمن میترسند. یعنی اگر بدانند یک سال راهپیمایی ۲۲ بهمن برگزار نمیشود معادلاتشان تغییر میکند و برنامههایشان هم تغییر میکند و پروژهشان تغییر میکند. اما اگر ببینند همهچیز ما آبونان نیست و غیرت داریم میفهمند اجازه به آنها نمیدهیم کاری انجام دهند. این روح انقلابی و غیرت اجتماعی بدون خرافات را هیأتهای مذهبی میتوانند ایجاد و این تفکر را ماندگار و نهادینه کنند. اگر این روح انقلابی در مردم از بین رفت اینها دیگر هیچ جا توقف نمیکنند و همهجا محکم جلو میآیند. اینها از نیروی انتظامی و دادگاه و نهادهای امنیتی نمیترسند بلکه از مردم انقلابی و فداکار میترسند. آب هم که میخوریم میگوییم لعنت بر یزید و آب خوردن ما هم سیاسی است. اگر امام حسین و حضرت مهدی و … را طوری تعریف کردید که دشمنان دیگر نمیترسند و اصلاً خود یزید میآید و میگوید خرج مجلس با من؛ این هیأت دیگر هیأت اهل بیتی نیست. الآن جریانهایی که از اول انقلاب هم بودند در حوزههای مختلف با عنوان میانهروی فرهنگی این تفکر را پیش میبرند. آنها میخواهند حس انقلابی و غیرت انقلابی مردم را به صفر برسانند و یک اسلام صوری را پیش میکشند تا اسلام انقلابی را از بین ببرند. از نهادهای فرهنگی حرف میزنند ولی میخواهند ایدئولوژی زدایی کنند. یعنی میگویند فرهنگ باید تقویت شود اما این فرهنگ آنها به معنی تقویت نقاشی و موسیقی و … است. ما با اینها مخالف نیستیم. نمایشگاه و جشنواره جهتگیریاش مهم است. اینکه کدام تفکر و شعار را میخواهیم تقویت کنیم و کدام را میخواهیم ضعیف کنیم مهم است. اینها از ابتدای انقلاب بودند و در دهههای مختلف ضعیف و قوی شدند و الآن هم هستند و میگویند ما پول هیأت هم میدهیم اما به شرطی که هیأت فقط کاری هیأتی کند و به عدالت و قسط و ولایت فقیه و خط ارزشها و دشمن و قدس و صهیونیست و آمریکا کار نداشته باشد. این فکر در همان سال ۴۳ به امام میگفت شما برو کار آخوندی خودت را انجام بده و سیاست را برای ما بگذار. امام میگفت سیاست به معنای پدرسوختگی برای شما باشد اما سیاستی که من دنبالش هستم وظیفه شرعی من است. جد من سیاسی بود. این طرز فکر حاضر است به هیأتها بودجه بدهد به شرطی که هیأتها کاری به مسائل سیاسی و اجتماعی نداشته باشد و هفته وحدت را هفته برائت بگوید. اینها به شرطی پول میدهند که شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را قاطی مسائل هیأتی نکنند. میگویند ما اینجا آمدهایم که فقط اشک بریزیم و طرف ما اهل بیت و حضرت عباس است و آنها هم کاری به این چیزها نداشتند و توضیح هم نمیدهند که اگر حضرت عباس کاری به این چیزها نداشت چرا دستهایش را قطع کردند. برای چی حضرت عباس گفت والله اِن قَطعتم یمینیانی احامی ابداً عَن ديني یعنی مسئله من حمایت من از مکتب است و این مسیر را تا آخر ادامه میدهم و پای مکتبم ایستادهام. این نوع هیأتها اگر ۲ هزار سال هم سینه بزنند کسی دستشان را قطع نمیکند برای اینکه این دست حتی به دشمن کمک میکند. دست هیأتی را قطع میکنند که وقتی سینه میزنند بعدش ملت یک گام جلوتر به سوی حرکتهای انقلابی میرود. بنابراین کسانی هستند که می گویند نمادهای فرهنگی و مذهبی باشد ولی ایدئولوژی زدایی کنیم. اینها میگویند در موسیقی و جشنوارهها نمادسازی فرهنگی انجام دهیم اما نسبیگرایی را توجیه کنیم. مرز حق و باطل را میخواهند کم رنگ کنند. سرگرمی محوری را نهادینه کنند و اصلاً مذهب هم تبدیل به سرگرمی شود اما پشت آن اباهه گری و خط سازش در عرصه ایدئولوژی و مذهب باشد. حساسیتهای تئوریک و نظری را کم کم رقیق کنند و بعد از بین ببرند. فرهنگ اصالت لذت از خوشی را با توجیه مذهبی گسترش دهند و از عبادیات فردی اسلام حمایت کنند اما از عبادات جمعی اسلام که روی سرنوشت قدرت و ثروت تأثیر میگذارد با آن مبارزه میکنند. این همان تفکیک دین از سیاست، اقتصاد، فرهنگ و زندگی است. این دیدگاهی است که دین را در پستو میخواهد و اگر قبول کردید که دین در حاشیه باشد می گویند خرج هیأت و روضه شما را هم من میدهم و همه شما را هم مجانی هر سال به کربلا میبرم و اگر شما یک دیگ میگذارید ما برای شما ۲۰ دیگ میگذاریم. اما اگر جلوی ظلم بایستید باید برای هر سینه زدن باید به اینها جواب بدهید. هیأتهای انقلابی نباید بگذارند امام حسین و عاشورا و فاطمه زهرا و … سکولاریزه و غیرت زدایی و انقلابی زدایی شود. این همان چیزی است که کمونیستها میگفتند مذهب تریاک تودههاست. آن مذهبی که تریاک تودهها باشد هیچ کس مخالفش نیست. کسانی هستند که جبهه انقلابی و ایدئولوژیک را قلع و قمع کنند و دوباره کشور را به جریان چپ و راست دهه ۷۰ برگردانند و آن را احیا کنند. منظور ما از هیأت انقلابی جناح بازی و سیاسی بازی نیست و اگر وارد این کار شوند ضرر خواهند کرد و ضرر هم میزنند ولی پای اصول انقلاب باید ایستاد.
کسانی بودند که میخواستند مسجد و هیأت مثل باشگاه باشد. یعنی هیأت و مسجد یکچیزی در عرض خانه موسیقی، خانه فرهنگ و … باشد. میگویند جامعه تیپهای مختلف است و یک عده دوست دارند سینما بروند و یک عده هم به هیأت میروند و برخی مسابقه خطاطی نقاشی و گلدوزی میروند و یک عده هم خوب بروند در مسجد سینه بزنند. یعنی هیأت و مسجد چیزی در عرض بقیه نهادها در یک جامعه به عنوان یک نهاد مدنی باشد. مسجد و هیأت اصلاً این نیست. مسجد شامل همه مسائل اجتماعی است و هر کس به کلاس گلدوزی و خطاطی و … خودش برود ولی به مسجد هم بیاید و همه اینها باید در مسجد در کنار هم باشد.