چهارشنبه ۰۷ آذر ۱۴۰۳ , 27 November 2024

تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۹۶
ساعت انتشار : ۷:۴۰ ق.ظ
چاپ مطلب
در ویژه برنامه خاطره‌گویی مسجد شاندرمن مطرح شد؛

وضعیت اسف‌بار بهداشت در ماسال و شاندرمن در دوران پیش از انقلاب / دانش‌آموزان در مدرسه حتی پول ناهار نداشتند

خیلی از زن‌ها در آن دوره سر زایمان می‌مردند؛ قابله‌ها در آن زمان در زایمان خیلی کمک می‌کردند اما گاهی زایمان کار قابله‌ها نبود و نیاز بود پزشک کمک کند در این موارد تابوت‌های مخصوص حمل زن حامله وجود داشت که این زنان را به درمانگاه می‌رساندند.

به گزارش ماسال نیوز، مراسم ویژه خاطره‌گویی شب‌های جمعه مسجد شاندرمن جمعه بیستم بهمن با حضور جمعی از نمازگزاران این مسجد جامع و امام جماعت شاندرمن برگزار شد. در این ویژه برنامه، یکی از فرهنگیان بازنشسته شهرستان ماسال با بیان اینکه پیش از انقلاب منازل مسکونی فاقد حمام و سرویس بهداشتی بود اظهار داشت: در آن زمان تنها یک حمام عمومی در شاندرمن وجود داشت که آن هم اوایل انقلاب خراب شد و بعد از انقلاب یک حمام عمومی دیگر ساخته شد. خانه‌ها پیش از انقلاب به ندرت سرویس بهداشتی داشتند و به لحاظ بهداشتی وضعیت بدی داشتیم.

کوروش محمدی(۱) افزود: چند سالی از انقلاب گذشته بود که بهزیستی با خرید سنگ بلوک و تحویل به خانواده‌ها به آن‌ها کمک می‌کرد که بتوانند سرویس بهداشتی درست کنند.

وی ادامه داد: یکی از دانش‌آموزان که در رشت درس می‌خواند زمانی که کنکور امتحان داده بود و نتایج در روزنامه چاپ شده بود در یکی از این دکه‌های روزنامه‌فروشی در حال ورق زدن روزنامه بود و وقتی روزنامه‌فروش دید اسم این فرد در روزنامه آمده است به او گفت روزنامه را ببر و دو ریال را هر وقت داشتی برای من بیاور. یعنی یک دانش‌آموز که در رشت تحصیل می‌کرد توان خرید یک روزنامه دو ریالی آن زمان را نداشت.

این فرهنگی بازنشسته گفت: قبل از پیروزی انقلاب در شاندرمن تنها در شیخ نشین، پیرسرا، بی‌تم و خود شاندرمن مدرسه ابتدایی بود. البته حدود ۷ مدرسه در قالب سپاه دانش در داخل مساجد فعالیت می‌کردند. مدرسه راهنمایی شاندرمن هم دوران قبل از انقلاب فقط یک مدرسه ابومسلم بود که بلافاصله بعد از انقلاب یک مدرسه راهنمایی دیگر با نام عظمت طالقانی هم راه‌اندازی شد که همین مدرسه عصمت فعلی در واقع همان مدرسه است.

وی با بیان اینکه پیش از انقلاب تنها یک مرکز بهداشت در شاندرمن و یک مرکز بهداشت در ماسال وجود داشت افزود: در شاندرمن یک پزشک عمومی به نام تیمورزاده در درمانگاه بیماران را ویزیت می‌کرد که این پزشک خیلی با وجدان بود و حتی قدرت جراحی کردن را هم داشت و حتی گاهی در زایمان زنان هم کمک می‌کرد. من وقی مریض می‌شدم باید پنی‌سیلین می‌زدم. آن زمان پدر بزرگ من یک اسب سفیدی داشت که وقتی مریض می‌شدم یک باشلاق به سر من می‌کشیدند و سوار این اسب می‌کردند و تا محل فعلی بسیج شاندرمن می‌آوردند و از آنجا پیاده تا درمانگاه می‌آمدیم. با اینکه صبح زود می‌آمدیم نوبت ما ۶۰ یا ۷۰ می‌شد. یعنی تعداد زیادی از مردم قبل از ما در صف ویزیت دکتر بودند.

محمدی گفت: هم اکنون در ماسال و شاندرمن ۵ مرکز بهداشتی و درمانی (۲ مرکز شهری و ۳ مرکز روستایی) وجود دارد که حدود ۱۲ پزشک عمومی؛ ۴ دندانپزشک و تعداد زیادی ماما، کارشناس مبارزره با بیماری‌ها، کارشناس بهداشت خانواده، کارشناس واحد پرستاری؛ کارشناس بهداشت محیط در این مراکز به مردم خدمات ارایه می‌کنند. علاوه بر این مراکز بهداشت، در شهرستان ما هم اکنون ۲۵ خانه بهداشت (شامل ۱۳ خانه در شاندرمن و ۱۲ خانه در ماسال)؛ یک پایگاه سلامت و یک بیمارستان وجود دارد که باید در این زمینه اذعان کرد که عددها اصلا با قبل از انقلاب به نسبت جمعیت و هر چیزی که شما فکر می کنید قابل قیاس نیست.

وی افزود: قبل از انقلاب ما تنها در شاندرمن سه خانه بهداشت داشتیم که عموما کارهای شناسایی اولیه را انجام انجام می‌دادند که این خانه‌ها هم در روستاهای قران؛ شیخ نشین و بی‌تم مستقر بودند و تقریبا کار خاصی انجام نمی‌دادند و همین مراکز هم با پیگیری افراد ذی‌نفوذ راه‌اندازی شده بود اما امروز ما یک اداره به نام شبکه بهداشت و درمان داریم که امور بهداشتی روستاها را بدون تبعیض پیگیری می‌کند.

محمدی ادامه داد: خیلی از زن‌ها در آن دوره سر زایمان می‌مردند؛ قابله‌ها در آن زمان در زایمان خیلی کمک می‌کردند اما گاهی زایمان کار قابله‌ها نبود و نیاز بود پزشک کمک کند در این موارد تابوت‌های مخصوص حمل زن حامله وجود داشت که این زنان را به درمانگاه می‌رساندند.

وی درباره تعداد پزشکان بومی منطقه نیز گفت: ما اصلاً قبل از انقلاب در ماسال و شاندرمن پزشک بومی نداشتیم و اصلاً هیچ‌کس نتوانسته بود در رشته پزشکی فارغ‌التحصیل شود اما در ماسال دکتر رضایی و مرادی در رشته پزشکی تحصیل می‌کردند ولی فارغ التحصیل نبودند. حتی در منطقه دانشجو به آن صورت نداشتیم و اگر کسی دانشجو بود وافعا انگشت‌نما بود و همه او را می‌شناختند. در آن زمان هر کس هم که دیپلم می‌گرفت معلم می‌شد چون معلمی عزت و احترام خاصی داشت. یعنی حتی برای معلم شدن هم کسی به دانشگاه نرفته بود. مثلاً معلم ریاضی در منطقه داشتیم که با دیپلم معلم ریاضی شده بود.

محمدی افزود: در آن زمان مرحوم رعفتی که معلم شد و آقای عطا یعقوبی در منطقه دانشجو بودند و همه می‌شناختند و این دانشجوها بسیار انگشت شمار بودند.

وی ادامه داد: بعد از انقلاب نهضت مدرسه سازی راه‌اندازی و مدارس زیادی ساخته شد.

هرمز روستا از دیگر افراد حاضر در این مراسم نیز در این مراسم با بیان اینکه دوران ابتدایی را حدود سال ۵۵ در دبستان روستای بیتم درس خوانده است گفت: در همین سال ۵۵ افرادی که ظاهراً بازرس بهداشت و یا چنین چیزی بودند به منازل مردم می‌آمدند و سؤال می‌کردند آیا شما دستشویی دارید یا خیر. آن زمان مردم حتی نمی‌دانستند دستشویی به چه چیزی می‌گویند. بعداً گفتند دستشویی به همان مستراح می‌گویند و مردم در خانه ها مستراح هم نداشتند.

قدرت‌الله موجنی از دیگر افراد حاضر در این مراسم نیز با بیان اینکه در دوران پیش انقلاب هیچ خانه‌ای یخچال نداشت اظهار کرد: در آن دوران اگر کسی گوشت می خرید باید همان روز آن را مصرف می‌کرد در غیر این صورت گوشت هم خراب می‌شد. فقط در فصل زمستان شاید نهایتاً می‌شد گوشت را تا شنبه هم نگه داشت. البته مردم امکان خرید گوشت را نداشتند و یا به ندرت می خریدند و یا در فصل پاییز که محصول برداشت شده بود امکان خرید گوشت وجود داشت.

وی افزود: مردم عادی و عموم افراد جامعه که کشاورز بودند بعد از برداشت محصول و تنها در سه ماه پاییز و یا روزهای پنجشنبه می‌توانستند گوشت خرید کنند.

موجنی با بیان اینکه دوران راهنمایی را از میرمحله تا شاندرمن پیاده می‌آمده است گفت: مسیر پیاده روی ما حدود ۱۰ کیلومتر بود و کرایه مسیر هم حدود ۵ ریال بود که آن هم باید سوار موتور روسی می‌شدیم که سه نفر پشت و یک نفر جلوی راننده می‌نشستند. مدارس هم در آن دوره دو شیفته بود و بعد از ظهر هم کلاس داشتیم و نمی‌توانستیم به خانه برویم. اگر یک دانش آموز مسیر خانه تا مدرسه را با موتور می‌آمد آن روز دیگر ناهار نمی‌توانست بخورد. البته ناهار هم لوبیا با نان بود. یعنی با همان ۵ ریال یا باید ناهار می‌خوردیم یا اینکه با موتور به مدرسه می‌رفتیم.

این فرهنگی بازنشسته با بیان اینکه مسیر اصلی ما همین جاده شاندرمن به پونل بود که حدود سه کیلومتر جاده بود و مابقی مسیر به کلی گل و لای بود و اصلاً جاده به آن صورت نبود. آن‌هایی که قبل از سال ۵۰ مدرسه راهنمایی می‌رفتند باید به ماسال مراجعه می‌کردند چون قبل از آن شاندرمن اصلاً مدرسه راهنمایی نداشت و بعضی که نتوانسته بودند خانه اجاره کنند مسیر ماسال را هم باید پیاده می‌رفتند.

محمد مقدم از دیگر افراد حاضر در این ویژه برنامه گفت: ما سال ۴۲ برای مدرسه به ماسال می‌رفتیم و برای این کار معمولاً هیچ کس پول کرایه هم نداشت و باید صبح خیلی زود بیدار می‌شدیم و صبحانه می‌خوردیم تا می‌توانستیم به مدرسه برسیم. بیشتر دانش آموزان هم در مدرسه ناهار نمی‌خوردند چون اصلاً پولی برای خوردن ناهار نداشتند و ساعت ۴ یا ۵ عصر هم از مدرسه بر می‌گشتیم و مجبور بودیم در طول همین مسیر پیاده روی هم درس می‌خواندیم.

….

پی نوشت:

(۱) به دلیل درخواست فرد مورد نظر از استم مستعار استفاده شده است