جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ , 22 November 2024

تاریخ انتشار : ۲۳ بهمن ۹۶
ساعت انتشار : ۴:۰۰ ق.ظ
چاپ مطلب

نظر وحید جلیلی درباره ۲فیلم «به وقت شام» و «لاتاری»

وحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برای دو فیلم «به وقت شام» و «لاتاری» یادداشت کوتاهی نوشت.

به گزارش ماسال نیوز؛ وحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در یادداشتی کوتاه نظرات خود را برای دو فیلم «به وقت شام» و «لاتاری» منتشر کرد.

آرش و یابو‌های تروا

حاشیه‌ای بر به وقت شام

حماسه‌ای است مرزنمایی؛ که ایرانیان با آرش‌اش باز می‌شناسند.

جان بر سر حماسه گذاشت آرش؛ که ایران فراتر است از آنچه دشمنان خواهند.

حالا حاتمی کیا، کمان بر گرفته به بازنمایی مرز ایران.

تورانیان، تهران را هم شهری از کالیفرنیا می‌خواهند.

شغاد‌ها سال‌هاست راه باز می‌کنند برای یابو‌های تروا؛ که باز کنند دروازه‌های وطن را به روی لشگر باختر؛ و بیفشُرَند ایران بزرگ را در پنجه کدخدا.

پرچمشان «نه غزه نه لبنان» است، آرش‌ستیزان؛ و دشمن هر کس‌اند که بگوید:

«تو کز محنت دیگران بی‌غمی…»

و بگوید: «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند…»

«به‌وقت شام» یادمان می‌آورد دوباره که مرزهایمان کجاست.

آرش‌ها نباشند اگر، داعش‌ها و یانکی‌ها مرزگستری می‌کنند و کشورگشایی؛ و ایران اگر بزرگ نمانَد، کوچک خواهد شد، و ایرانی اگر بزرگوار نباشد، حقیر.

«به وقت شام»؛ آن کمانِ کشیده است و پرچم برافراشته به سرافرازی؛ که ما در سوریه بودیم؛ و هستیم و خواهیم بود و هر کجای دیگر که مرزمان باشد.

بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است…

حاشیه‌ای بر لاتاری

لاتاری؛ برفوش هست و فروشنده نیست و همین است که اذیتشان می‌کند.

این برفوش‌ها بساط آن حراجی‌ها را – که به‌فروش گذاشته‌اند همه چیز را در پیاده‌رو‌های کن و برلین و قطر و دبی به‌هم می‌زند.

«در کوی ما؛ شکسته دلی می‌خرند و بس!

بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است.»

آن سوی دیگرِ خلیج فارس، کارگردان‌های فیلمفِرَنس، می‌گردند دنبال «شیخه‌ای» که اسپانسر خودفروشنده‌ای باشد، خواهر امیری که به اسیری گرفته باشد خواهرانی را در گریز از بازار خودفروشان.

لاتاری؛ فیلم فارسی هست و فیلم فِرَنس نیست.

یادآور داش‌آکُل است و قیصر و تنگسیر و صد البته بالاتر از آن‌ها.

که نه از گزمه محل که حالا از ژاندارم کدخدا عبورکرده؛ و آن گزمه را هم سر غیرت آورده.

کاکا رستم‌ها بنشینند سر جایشان!

که از رستم و فردوسی اسمش را دارند فقط؛ و کارشان کشتن داش آکل‌ها و قیصر‌ها و شیرممّدها و موسی‌هاست.

موسی داش‌آکُل نیست که بزنیدش ناغافل.

از مسجد می‌آید و نه میخانه. تلو تلو نمی‌خورد؛ و همین است که اذیتتان می‌کند.

آواز مستانه‌اش؛ اولین دیالوگش؛ مرگ بر آمریکاست؛ و می‌ترسند از او توله‌های سگ زرد؛ که حالیشان می‌کند:

«دوران بزن و در رو گذشته است»، و کفایت نمی‌کند صدمیلیارد دلار اسلحه هم برای امنیت کاباره‌ها و روسپی‌خانه‌هایشان.

اگر چه پارس کند اربابشان: Arabian Gulf

آری، لات است لاتاری.

و چه خوب؛ در این اوضاع اِوا خواهری! که صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم صدا نازک می‌کند به محکومیت غیرت در دهه فجر!

و به هفت آب شسته نخواهد شد بی‌آبرویی رسانه ملی با رقص عربی چندش‌آورش برای دلبری از روشنفکریِ چرک.

کاش بفهمند که راضی نمی‌شود روشنفکری به مدلینگ؛ و دست نمی‌کشد تا …؛ که نمی‌فهمند.

منبع:خبرگزاری دانشجو