به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ماسال، محمدصادق زادشفق مدیر وبلاگ خاکیان افلاکی نوشت:
اول نوشت: برخلاف نوشته های قبلی، که در مورد شهید و شهادت بود،این بار میخواهم از نهاد رسیدگی به امور شهید وایثارگر بنویسم.
روی صحبتم به شخص و یا اشخاص خاصی نیست،حرفم فقط و فقط به نهاد بنیاد شهید و امور ایثار گران است.
سکانس اول:
درجه دار نیروی انتظامی)شهید حسن سلمانی) ،شهریور ۱۳۸۸ در یکی از پاسگاه های بندرلنگه مورد حمله و اصابت گلوله(توسط شخصی با لباس مبدل نظامی) قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت نائل می شود.
شهید حسن سلمانی تا به امروز(با گذشت ۳ سال و اندی از شهادت) از سوی بنیاد شهید به عنوان شهید اعلام نگردیده است!
حتی نیروی انتظامی پرونده شهادتش را تایید نموده اما بنیاد شهید….!
روند پرونده:
۱- باید مشخص می شد که شخص ضارب “جنون “و” با شهید خصومت شخصی” نداشته باشد.که پس از کمیسیون های بسیار عدم جنون و نداشتن خصومت شخصی تایید شد.
۲-حکم اعدام ضارب باید مورد تایید دیوان عالی کشور قرار گیرد، که گرفت.
۳-پرونده شهید از یک سال واندی قبل در بنیاد شهید منتظر جلسه آقایان برای بررسی تایید شهادت است،یک سال و اندی انتظار جلسه…
طبق شنیده های از خانواده شهید،جلسه مذکور سالی یکبار(!) و در آن جلسه فقط تعداد محدودی پرونده بررسی می شود. واقعا چرا؟!!!
بنیاد شهید!
چرا باید در کار شهید وشهادت اینقدر کوتاهی کنی؟مگر مامور رسیدگی به شهید و احوال خانواده شهید نیستی؟مگر نمیدانی پدر ومادر شهید چه خون دلها خورده اند در این سه سال؟اصلا انصاف است برای پرونده شهید سه سال واندی(البته تا کنون) خانواده اش را در بلا تکلیفی گذاشت؟
بالاخره یا شهید است ویا نیست!خب تکلیف را زودتر مشخص کن! سه سال تاخیر چرا؟؟؟!!!
سیستم بروکراسی مریض مان نباید شامل حال شهید و شهادت و ایثارگر هم بشود. مگر نه اینکه ما امنیت وجان و مال و ناموس مان رامدیون آنانیم؟
واقعا دلیل اینهمه کوتاهی چیست؟
چگونه پاسخگو خواهی بود ای بنیاد شهید؟!!!
سکانس دوم:
سکانس سوم:دایی بنده جزء شهدای بنیادشهید نیست،یعنی در بنیاد پرونده ندارد اما مزارش در گلزار شهداست.در طرح ساماندهی گلزارشهدای مذکور بنیاد شهید در اینکه روز مزار داییم چه نوشته شود و یا اصلا شامل شود یا نه مردد بود. به همین دلیل در ساخت سنگ مزار بسیار تاخیر کرد.بر خلاف شهدای دیگر که سنگ مزارشان آماده بود.یعنی در آن گلزار همه شهدا سنگ مزار داشتند به جز دایی بنده.
با اصرار خانواده مبنی بر اینکه اجازه دهیدخودمان با هزینه خودمان سنگ مزارش را تهیه و نصب کنیم مخالفت کردند و گفتند خودمان انجام میدهیم.
بعد از چندماه بی سنگ مزار بودن،مشخصات یک شهید دیگر را بر مزارش نوشتند!!!یعنی در آن گلزار یک شهید دو مزار داشت!!!
پدر بزرگ ومادر بزرگم بسیار از این وقفه و اشتباه ناراحت بودند و مراتب را مرتب به بیناد شهید می رساندند.
بگذریم…
بعد از چندین ماه از این واقعه یک روز از بنیاد تماس گرفته شد که سنگ مزار را درست کردیم،با ذوق و شوق فراوان خود را بع گلزار رساندم و چیزی دیدم که دنیا برایم تیره و تار شد و از طرفی خنده ای تلخ بر لبانم نشست.
بله!
به جای اسم و مشخصات شهید ،اسم مادر بنده (خواهر شهید) بر سرمزار نوشته شده بود!!!
خلاصه با پیگیری های مکرر و بسیار وسماجت و عصبانیت من وخانواده سریعا قضیه فیصله یافت ویک روز بعد از این ماجرا و ۷-۸ ماه وقفه بعد از به اصطلاح ساماندهی گلزار شهدا، سنگ مزار درست شد.
سکانس سوم:
سکانس چهارم:
با درخواست های مکرر خانواده شهید جاویدالاثر حسین فلاح(از فرماندهان شهید شهرستان) ،قرار بر این شد که یادمانی در گلزار شهدای به یاد این شهید ساخته شود.بنابر این شد که چند تکه لباس شهید به عنوان یادگاری در کنار شهدای دیگر دفن شود و هر وقت به خواست خدا پیکر مطهرش تفحص شد در همین مکان به خاک سپرده شود.
این کار انجام شد اما چگونه؟!!
با توجه به اینکه شهید فلاح،بسیار بزرگوار و دارای محبوبیت خاصی بین رزمندگان شهر است انتظار میرفت این کار با برنامه و مراسم ویژه ای برگزار شود ،اما…
نحوه ساختن یادمان:
به درب منزل شهید امدند و پدر شهید را همراه خود کردند و به همراه چند کارگر مشغول کندن قبر در گلزار شدند و لباس ها را دفن وسنگ مزارش را نصب کردند.
بدون اطلاع رسانی و حضور حتی تعداد اندکی از مردم!!!!
بسیاری از رزمندگان و دلسوزان شهدا به این حرکت شدیدا اعتراض کردند.
مطلب زیر را در آن زمان در همین باره نوشتم
سکانس پنجم:
اعتراض به ساماندهی گلزار شهدا و اهانت بیسابقه به فرزند شهید
البته بی انصافی نشود، در ادامه…
بگذریم…
از این سکانس ها بسیار زیادند در حدی که میتوان چندین فیلم سینمایی از آن ساخت.
و در آخر:
بنیاد شهید! شهید و ایثارگر را دریاب.
نوشته شده توسط محمدصادق زاد شفق، وبلاگ خاكيان افلاكي
انتهای پیام/
باعرض ادب احترام مسئولین بزگوار که دم از خون شهدا میزنید .چراحقوق همسر شهید با دخترش باید تقسیم بر دو شود حق یک همسر شهیدی که از زمان شاه خائن همسرم از مبارزین انقلابی بودآن موفع زجر کشیدم از دست سواک در به در بودیم روزی یک شهر همیشه دعا میکردم روزی امام عزیزم بیاید از این در به دری نجات پیدا کنم ولی آلان سختی زندگی کمرم شکسته شده وبیماری سختی که دیابت چربی سیاتیک …سخت مریضم ندارم انشااله بتوانید روزی جواب ناحقی حق حقوقاتم باشید شما را به حضرت علی امام حسین واگذارتان میکنم حق حقوقاتم را روز قیامت جوابگوباشید هیچ بالاتراز حق ناس نیست. )(خراسان شمالی شهرستان بجنورد () توی خانم ولیزاده همسر شهید علی سلطانی