به گزارش ماسال نیوز، اسلام ملکی معاف کارشناس ارشد علوم حدیث ضمن بررسی روایی درباره خرافه عیدالزهرا (س) نوشت:
با افتخار می گوییم: شیعه هستیم
نخست باید بگوییم ارادتی به عمر بن خطاب نداریم و طرفدار حقیقت و واقعیات تاریخ هستیم. زیرا مذهبی که واقعیات تاریخ را نسبتاً منصفانه مورد توجه قرار می دهد مذهب تشیع است و از آنجا که تشیع را با بررسی و تحقیق برگزیده ایم بنابراین طبیعی است با برخی تندروی ها نیز موافق نباشیم لذا نکاتی درباره مراسم عمرکشان و با استناد به آثار عالمان بزرگ شیعه تقدیم می شود:
* تاریخ دقیق مرگ عمر بن خطاب:
طبق منابع تاریخی عمر بن خطاب (خلیفه دوم) در بیست وششم ذی الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. بنابراین وی در آخر ذیحجه یا اول محرم درگذشته است. این مطلب را همهی مورخان اعم از شیعه و سنی در آثار خود آورده اند. لذا مراسم عمرکشان (عید زهرا) که عده ای در ماه ربیع الاول برگزار می کنند اساسا با تاخیر حدود هفتاد روز انجام می شود و از نظر تاریخی با اشکال مواجه است. برای اطمینان می توان به منابع تاریخی زیر مراجعه کرد که به اتفاق همین مطلب را بیان کرده اند:
* منابع تاریخی شیعه :
۱٫تاریخالیعقوبى ج۲ ص ۱۵۹ قرن: سوم مولف شیعه است.
۲٫تاریخیعقوبى/ترجمه ج۲ ص ۴۹ قرن: سوم مولف شیعه است
۳٫التنبیهوالإشراف ص ۲۵۰ قرن: چهارم مولف شیعه است
۴٫مروجالذهب ج۲ ص ۳۰۴ قرن: چهارم مولف شیعه است.
۵٫مروجالذهب،ج۲،ص:۳۲۱ قرن: چهارم مولف شیعه است.
۶٫الفتوح ج۲ ص:۳۲۳ قرن: چهارم مولف شیعه است.
۷٫مسارّ الشیعه اوایل قرن پنجم مؤلف: شیخ مفید (ره) پیشوای بزرگ شیعیان (که خوشبختانه نسخه خطی این کتاب ایشان با دستخط خودشان هم اکنون موجود است و در آن مرگ عمر در ذی الحجه ذکر شده است. می دانیم که شیخ مفید(ره) از نظر عظمت علمی و تقوایی در حد عالی هستند تا جایی که طبق عقیده رایج به دریافت نامه از امام عصر(عج) مشرف شده اند)
* منابع تاریخی دیگر:
۸٫الإمامةوالسیاسة ج۱ ص ۳۹ قرن: سوم مذهب؛ مولف: سنی
۹٫المعارف ص ۱۸۳ قرن: سوم مذهب؛ مولف: سنی
۱۰٫أنسابالأشراف،ج۱۰،ص:۴۱۷ قرن: سوم مذهبِ؛ مولف: نامعلوم
۱۱٫الطبقاتالکبرى،ج۳،ص:۲۵۸ قرن: سوم مذهب؛ مولف: سنی
۱۲٫تاریخالطبری،ج۴،ص:۱۹۱ قرن: چهارم مذهب؛ مولف: سنی
سایر منابع جهت اختصار ذکر نمی شود. اما بد نیست بدانیم که علمای متقدّم شیعه بر اینکه عمر در ذیحجه کشته شده اتفاق نظر داشته اند و حتی علامه مجلسی(ره) هم به این امر اعتراف دارد (ر.ک.بحارالانوار، ج۳۱، ص ۱۱۸) گرچه مجلسی(ره) خود سعی کرده اند به هر قیمت شده نهم ربیع الاول را تایید فرمایند!! (بعید نیست ایشان که در عصر صفوی می زیستند از سوی حکومت تحت فشار بوده اند و لذا با کمال تعجب به روایتی که از نظر سندی کاملاً ضعیف است استناد کرده، اجماع مورخان شیعه و سنی را به کناری نهاده اند! روایتی که ایشان به آن استناد کرده اند از طریق دو راوی مجهول الهویه به احمد بن اسحاق قمی(ره) منسوب شده که سند و متن آن بسیارِ ضیعف است).
ابن ادریس حلی (صاحب سرائر) درباره تاریخ نهم ربیع می گوید: مَنْ زَعَمَ أَنَّ عُمَرَ قُتِلَ فِیهِ فَقَدْ أَخْطَأَ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ التَّوَارِیخِ وَ السِّیَرِ (هر کس بپندارد عمر در نهم ربیع کشته شده به اجماع صاحبان کتب تاریخ و سیره در اشتباه است.) سپس وی تاریخ ذیحجه را صحیح دانسته، می فرماید: الإجماعُ حاصلٌ مِن الشیعةِ و أهلِ السنّةِ على ذلک (شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند). ر.ک. بحارالانوار، ج۳۱، ص ۱۱۹
* انگیزه ی ابولولو در قتل عمر:
درباره قاتل عمر که فیروز ابولؤلؤة نام دارد واقعیت اینست که طبق منابع تاریخی، مسلمان یا زردشتی یا نصرانی بودن او معلوم نیست: اینکه آیا او از زردشتی های هم پیمان با مسلمانان بوده یا نصرانی بوده یا مسلمان شده بود معلوم نیست. همچنین دلیلی بر شیعه بودن او وجود ندارد. انگیزه ی او در کشتن عمر بن خطاب نیز یک انگیزه شخصی بوده: در واقع او نسبت به گزاف بودن مالیاتِ مقرّر اعتراض داشت و نزد عمر شکایت برد ولی عمر مالیاتش را تخفیف نداد لذا نقشه ی قتل عمر را طراحی کرد. بنابراین انگیزه ی ابولولو یک انگیزه ی شیعی نبوده بلکه صرفاً یک تصفیه حساب شخصی بوده است. از این رو اینکه او برای خشنودی اهل بیت (ع) دست به این کار زده باشد از نظر مورخان کاملا نادرست است (رجوع کنید به منابعی که در فوق ذکر کردیم).
مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی احتمال داده است برخی از بزرگان قریش مثل مغیرة (مالک ابولولو) در ترورِ عمر نقش داشته اند زیرا از سختگیری های عمر به تنگ آمده بودند. ر .ک. تاریخ تحلیلی اسلام ص ۱۲۹ و .۱۳۰ آنچه دیدگاه ایشان را تقویت می کند اینست که عمر در روزهای آخر گفته بود می خواهد شیوه اش را در تقسیم بیت المال تغییر داده، مساوات را برگزیند که این می توانست موجب نگرانی برخی از بزرگان قریش شود آنان را به طراحی برای قتل عمر وادار کند. طبق این نظریه ابولولو فریبِ چند عربِ قریشی را خورده و آلت دست آنان شده است.
همچنین برخی از محققان با توجه به سخنانِ کعب الاحبارِ یهودی قبل از ترور عُمَر احتمال داده اند که کعب الاحبار از نقشه ی ترور عُمَر آگاه بوده است. حجة الاسلام استاد رسول جعفریان در تاریخ خلفا این دیدگاه را نقد کرده اند.ر.ک. تاریخ خلفا صفحه ۱۰۵تا ۱۰۹٫
* موضع امیرمومنان (ع) درباره ی ترور عُمَر:
بی شک اگر امام علی(ع) درگیری فیزیکی با دستگاه خلافت را صلاح می دیدند خودشان از همان آغاز اقدام می کردند ولی از آنجا که چنین درگیری را متعارض با مصالح عالیه اسلام می دانستند لذا دست به شمشیر نبردند. در برخی منابع آمده که پیامبر(ص) به علی(ع) توصیه کرده بود که اگر مردم تو را ياري نکردند صبر و شکیبایی در پیش بگیر. لذا ايشان صبر کردند. ایشان در آغاز از بیعت با ابوبکر امتناع کردند اما بعداً که دیدند چاره ای نیست – احتمالا برای پرهیز از جنگ داخلی و نیز خطر ارتداد تازه مسلمانها و نیز خطرحمله رومیان به قلمرو اسلامی – با ابوبکر بیعت کردند. بعدا هم با عمر و بعد با عثمان برای مصالح اسلام و برای وحدت بیعت کردند. بیعت ایشان از ترس و احساس ضعف نبود زیرا ایشان شجاعترینِ عرب بوده، از هیچ فداکاری برای اسلام دریغ نمی کردند. بدین ترتیب امیرالمومنین(ع) بیست و پنج سال بخاطر حفظ اسلام خون جگر خورد، صبر کرد.
همچنین هیچگاه در منابع قدیم نیامده که امیرمومنان(ع) قتل عمر را تایید کرده باشند. البته اگر کسانی بخواهند درباره این مسائل به کتاب های صد سال اخیر استناد کنند قطعاً از روش علمی فاصله گرفته اند زیرا در مسائل تاریخی باید به منابعی استناد کرد که به زمانِ رویدادِ مورد بحث نزدیکتر باشند. لذا باید به تاریخهای شیعه و سنی در قرنهای نخست رجوع کنیم. از این رو آثار شیخ کلینی(ره) و صدوق(ره) و مفید(ره) و شیخ طوسی(ره) و… به مراتب معتبرتر از سخنان برخی از متاخران است (مثلاً بحارالانوار که در اوایل قرن دوازدهم توسط علامه مجلسی(ره) تالیف شده از نظر اعتبار هرگز قابل مقایسه با آثار قدمای شیعه (رضوان الله علیهم) نیست.
در تواریخ آمده ابولولو پس از آسیب زدن به عمر – در حالِ امامت جماعت – تعدادی از نمازگزارانِ صف اول را نیز مورد حمله قرار داد و زخمی کرد که برخی به خاطر جراحات درگذشتند. حال براستی آیا می توان گفت امام علی(ع) راضی بودند که عمر در مسجد و در حال نماز ترور شود؟ آیا مسجد احترام ندارد؟! آیا امام علیه السلام به زخمی شدن چند بی گناه راضی بودند؟! آیا امام راضی بودند عمر در نظر آیندگان بجای اینکه مورد نقد قرار گیرد برعکس به عنوان “خلیفه ی شهید” و “شهید محراب” مورد احترام و تقدیس قرار گیرد؟!!
لذا بی تردید امام علی(ع) به قتل عمر در نماز جماعت و در مسجد النبی(ص) راضی نبوده اند و همانطور که گفتیم اساساً عملکرد ابولولو قابل دفاع نیست.
بنابراین با اینکه عملکرد عمر بن خطاب درباره اهل بیت (ع) را کاملاً مورد نقد می دانیم در عین حال ترور او را نیز اشتباه دانسته، معتقدیم امیرمومنان(ع) نیز به این قتل آن هم در مسجد و در حال نماز راضی نبودند همانطور که بعدها به قتل عثمان نیز رضایت ندادند و همه ی این امور بدون اطلاع ایشان انجام شده است. برخی معتقدند اینها همه توطئه ی مخالفان علی(ع) بود که می خواستند آن حضرت را همدستِ قاتلانِ خلفا معرفی کنند چنانکه معاویه ایشان را به همکاری با قاتلان عثمان متهم می کرد (ر.ک. نهج البلاغه نامه ی ۲۸) و عجیب آنست که شیعه ی علی(ع) امروز همان حرفی را می زند که معاویه و داستان پردازانِ دربارِ او در آن زمان می گفتند!. حضرت امیر (ع) بارها و بارها خود را از اتهامات معاویه تبرئه فرموده است. در نهج البلاغه مکرراً تاکیدات آن حضرت را بر اینکه در قتل عثمان دستی نداشته اند مشاهده می کنیم.
* نتایج مرگ عمر :
نتیجه ی کار ابولولو چنان شد که عثمان به جای عمر نشست. در واقع باید گفت کاش عمر زنده می ماند تا امور به دست عثمان نیفتد و آنهمه ریخت و پاش در دستگاه حکومت راه پیدا نمی کرد و بنی امیه آنقدر قدرت نمی یافتند. عمربن خطاب با اینکه مورد انتقاد است اما به هرحال بیش از عثمان به سنت پیامبر اعظم (ص) پایبند بود و مرگ او زمینه ساز تسلط کامل بنی امیه و از بین رفتن بسیاری از سنتهای پیامبر اعظم (ص) شد. در واقع این عثمان بود که به بنی امیه (مروان و معاویه و….) پر و بال داد و شرایط را برای آنها فراهم کرد و بعدا خود نیز قربانی این اشتباه شد (عثمان خودش از تیره ی بنی امیه بود لذا به خاطر مسایل فامیلی به آنان منصب های حکومتی داد).
* مرگ ابولولو:
در کتب تاریخ آمده ابولولو پس از آسیب زدن به عمر و زخمی کردن تعدادی دیگر نمازگزاران پا به فرار گذاشت اما نتوانست از مسجد بیرون برود و در همانجا مردم او را دستگیر کردند و او که خود را گرفتار دید – با همان خنجری که عمر را با آن زده بود – خود را کشت (خودکشی کرد).
اما درباره قبر او باید گفت طبیعی است جنازه اش را در همان مدینه دفن کرده اند. به هرحال او نتوانست بگریزد حتی نتوانست از مسجد بیرون رود بلکه همانجا خودکشی کرد چه رسد به اینکه پایش به ایران و کاشان رسیده باشد!!. بنابرین اینکه برخی از عوام می گویند” ابولولو فرار کرده، نزد حضرت امیر(ع) آمد و از ایشان پناه خواست و ایشان فرمودند: من تو را با طیّ الارض به کاشان می برم که مردمانش شیعه هستند” کاملاً بی پایه است زیرا مردم کاشان در آن زمان شیعه نبوده اند. اساساً مردم کاشان به تبعیت از قم شیعه شدند و چون رواج تشیع در قم بین سالهای ۸۰ تا ۱۱۵هجری آغاز شده بنابراین در سال مرگ عمر (سال ۲۳ هجری) خبری از تشیع در کاشان یا در قم نبوده است. بلکه تشیع در آن زمان در میان عده ای از صحابه در مدینة النبی(ص) منحصر بود.( ر. ک. رسول جعفریان ، تاریخ تشیع در ایران ص ۱۷۳ )
در یک کلام نمی توان قصه های عامیانه ی مربوط به ابولولو را – که با عموم تواریخ شیعه و سنی تعارض دارند – باور کرد.( درباره خودکشی ابولولو نیز به منابعی که در فوق ذکر شد مراجعه فرمایید. استاد رسول جعفریان معتقد است قصه های عوامانه زیادی در قرن ۶ و ۷ در میان شیعیان درباره ابولولو رواج یافته که فاقد مستند تاریخی و علمی است. وی با اینکه از اشتباهات عمر دفاع نمی کند با این حال دفاع از ابولولو را نیز ناروا می داند. ر.ک. تاریخ خلفا ص ۱۱۰ )
* بهترین دفاع از تشیع :
در پایان باید گفت بهترین دفاع از تشیع اینست که تشیعِ صحیح و معقول را بدون کم و کاست و بر اساس منابع معتبر و استدلال به مردم معرفی کنیم که اگر چنین کنیم بسیاری از اهل سنت نیز به تشیع علاقمند می شوند. می توانیم بسیار مودبانه و مستند انتقادهای خود را به اهل سنت بگوییم و آرام و منطقی به گفتگو بنشینیم اما تظاهر به ناسزاگویی در شأن پیروان علی(ع) نیست. امامان معصوم (ع) در روایات خود ما را به مدارا و برخورد نیکو( مجامله ) با اهل سنت فرا خوانده اند.ر.ک. المحاسن للبرقی ج۱ وصایا أهل بیته(ع ) ص ۱۸ و الکافی ج : ۸ (کِتَابُ الرَّوْضَةِ ) ص۲ تا ۱۴ نیز تفسیرالعیاشی ج ۱ ص ۳۷۳ و نیز بحارالأنوار ج۷۱ ص ۲۱۷ باب ۱۴ و ج ۷۵ ص ۲۱۵ باب ۳ . همچنین ج۲۷ص۲۳۹ و ج۷۱ ص۲۱۷ . مجلسی(ره) در بحارالانوار تنها در باب التقیة و المداراة تعداد ۱۰۹ روایت درباره تقیه و مدارا نقل کرده اند. بحارالانوارج۷۲ باب التقیة و المداراة. نیز حاجی نوری(ره) در مستدرک الوسائل ج۱۲ص۳۰۶ باب وجوب کفّ اللسان عن المخالفین.
* در یک کلام :
تشیع حقیقی همان اسلام حقیقی است به شرطی که آن را با خرافاتِ عوام الناس آمیخته نکنیم. باید پیرو تشیع امام صادق (ع) بود که امامِ عقلانیت و اعتدال و منادی وحدت بود: تشیع معصومین(ع) : همان مکتبی است که پیامبر اعظم (ص) در روز غدیر خم مردم را به آن فراخواند.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین.
* برخی از منابع :
ابن اعثم کوفى ، أبو محمد أحمد / الفتوح / تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ هـ ق
برقى ، احمد بن محمد بن خالد / المحاسن/ دار الکتب الإسلامیة قم، ۱۳۷۱ هـ ق
جعفریان ، رسول / تاریخ تشیع در ایران / قم ، انتشارات انصاریان ،۱۳۸۵هـ ش
جعفریان ، رسول / تاریخ خلفا / قم انتشارات دلیل ما ، ۱۳۸۳هـ ش
دینوری ، ابن قتیبة / الإمامة و السیاسة(تاریخ الخلفاء)/ تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۰/۱۹۹۰٫
رضی، شریف محمد بن حسین / نهج البلاغه/ (نسخه صبحى صالح ) /انتشارات دار الهجره قم
شهیدی، سید جعفر / تاریخ تحلیلی اسلام / مرکز نشر دانشگاهی ۱۳۷۱هـ ش
عیاشى، محمد بن مسعود / تفسیر العیاشی / چاپخانه علمیه تهران، ۱۳۸۰ هـ ق
کلینى، محمد بن یعقوب / الکافی/ دار الکتب الإسلامیة تهران، ۱۳۶۵ هـ ش
مجلسى، محمد باقر / بحار الأنوار / مؤسسة الوفاء بیروت – لبنان، ۱۴۰۴ هـ ق
نورى، میرزا حسین / مستدرک الوسائل / مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، ۱۴۰۸ هـ ق
برخی از منابع فوق از طریق CDهای نور از جمله CDجامع الاحادیث که از تولیدات مرکز کامپیوتری علوم اسلامی هستند استفاده شده است.
انتهای پیام/
ممنون از باز گویی واقعیت و روشن شدن ذهن بعضی خرافه پرستان.
متاسفانه دشمن برای ریشه کن نمودن اسلام ناب دست به این تحریفات می زند وگرنه عید الزهرا هیچ سندیتی ندارد / اخیرا صداوسیما وبرخی مبلغین بی شعور ما سخن مضحک ودور ازمنطق تاجگذاری امام زمان علیه السلام را شایع کرده اند که این هم غلط است مگر اسلام حکومت شاهنشاهیست که تاجگذاری داشته باشد ؟!!!!
شب شهادت امام حسن عسکری علیه السلام بجای سوگواری جشن می گیرند وعلما وصداوسیمای ما نیز دنباله رو عوام الناس گوسفندوارحرکت می کنند
شاید صدا و سیما می خواهد موج منفی که برخی از مداحان افراطی بر خلاف نظر علما و مراجع در نهم ربیع به راه می اندازند را به نحوی مهار کند. در واقع موضوع تاجگذاری یا آغاز امامت امام زمان عج نوعی جایگزین برای عیدالزهراست. برای مهار چنین پدیده های اجتماعی راههای مختلفی باید در پیش گرفته شود که یکی از این راهها ارائه جایگزین مناسب است.
البته اکثر علمای ما درباره عیدالزهرا موضوع مخالف دارند و با مداحان افراطی موافق نیستند. در رأس این مراجع رهبر انقلاب ، آیت الله سیستانی ، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله شبیری زنجانی قرار دارند.
سلام؛متن بنظرم کامل و خوبی بودمن خودم داستان عوامانه ابولولو را شنیده بودم وهمچنین این واقعه تاریخی هم به صورت جزیی ازمعلمی شنیده بودم وازشماکاملترش .شما الان بنوعی در این مورد برای من مثل معلم هستید.
یکی دیگر ازمسائلی که جدیدا در کنار خیلی ازمسائل دیگر برای از بین بردن شیعه بیان می کنندتحریف تاریخ شیعه است که ان رابا تاریخ بوجود امدن سلسله صفویه یکی می دانند-تمام تاریخ شیعه به جهت اینکه اعلام کنند شیعه فرقه نوظهور می باشد وطرفدارانش بدعت گدار هستندوفرقه هایی همچون وهابیت راتوجیه کنندوسپس دست به هر کاری بزنند باتشکر
آقا محمد عزیز
سلام
صفویه نیز همانند همه سلسله های حکومتی که در طول تاریخ اسلام و ایران به قدرت رسیده اند خدمات و اشتباهاتی داشته اند اما اینکه عده ای اصرار دارند بگویند «تشیع توسط صفویه ایجاد شده است» یک دروغ بزرگ است. حتی اینکه می گویند « صفویه با زور شمشیر به نشر تشیع پرداخت» نیز معلوم نیست درست باشد.
حقیقت اینست که پیامبر اعظم(ص) خودشان پایه گذار تشیع هستند. ایشان بودند که حدیث شریف غدیر و حدیث ثقلین و حدیث منزلت و دهها و شاید صدها حدیث درباره فضایل امیرالمومنین ع بیان فرمودند.
امام ابوعبدالرحمن نسائی از علمای طراز اول اهل سنت در قرن سوم و چهارم کتابی با عنوان «خصائص امیرالمومنین علی بن ابی طالب» نوشته و نزدیک ۲۰۰ حدیث در فضایل امام علی(ع) جمع کرده است. بنابراین سابقه تشیع با سابقه اسلام یکیست. پیامبر اعظم(ص) در همان سالهای نخستین رسالت خود «حدیث الدار» را درباره فضیلت امیرالمومنین(ع) بیان فرمودند که در کتابهای حدیث اهل سنت نیز نقل شده است.
کتاب کافی کلینی که یکی از کتب مهم حدیث شیعه است توسط کلینیدر اوایل قرن ۴ نوشته شده است. البته قبل از این کتاب نیز حدود ۴۰۰ کتابچه حدیثی توسط شیعیان نوشته شده بود. بنابراین اگر کسی بگوید «تشیع ساخته دست صفویه است» دروغی بزرگ گفته است.
واقعیت اینست که در دوره صفویه برخی از خرافات همچون «عیدالزهرا در نهم ربیع» در میان برخی از شیعیان رواج یافت.
صفویه در فاصله سالهای ۹۰۷ تا ۱۱۳۵ قمری بر ایران حکومت کردند. اما امام صادق(ع) که بیان کننده اکثر معارف شیعی هستند حدود ۱۰۰۰ سال قبل از این تاریخ می زیستند. همچنین شاگردان ایشان و سایر ائمه(ع) در قرن دوم و سوم حدود ۴۰۰ کتابچه شامل احادیث اهل بیت(ع) تدوین کرده اند. همچنین علمای بزرگ شیعه همچون کلینی و صدوق در قرن ۴ می زیستند و شیخ مفید و شیخ طوسی و سید رضی نیز دستکم ۵۰۰ قبل از صفویه به تدوین آثار علمی ارزشمند شیعی همت گمارده اند. بنابراین تشیع سابقه ای ۱۴۰۰ ساله دارد و به هیچ وجه ساخته دست صفویه نیست. اگر کسی بگوید تشیع ساخته صفویه است از الفبای تاریخ بی اطلاع است. البته می توان گفت که در دوره صفویه برخی از خرافات در تشیع عوام وارد شده است اما کتابهای مهم و معتبر و اصلی شیعه چند قرن پیش از به قدرت رسیدن صفویه تالیف شده بود. مثلا گردآورنده نهج البلاغه یعنی سید رضی متوفای سال ۴۰۶ هجری است
اسلام ملكي معاف معلومه از الفباي تاريخ كه هيچ نميداني و هم اينكه اصلا گوش شنوايي نداري و فقط با كلمه ها بازي ميكني.تا قبل از صفويه اكثريت مردم ايران شيعه نبودند نه اينكه شيعه اصلا وجود نداشته.
علی آقای عزیز!
مگر بنده گفتم قبل از صفویه شیعه وجود نداشته؟!
بنده اصلا درباره اکثریت بودن یا نبودن شیعه در ایران قبل از عصر صفوی اظهارنظر نکردم. اما شما که می فرمایید قبل از صفویه اکثریت ایرانیان شیعه نبودند پیشنهاد می کنم ۳ جلد کتاب استاد رسول جعفریان را با عنوان “صفویه در عرصه دین ، فرهنگ و سیاست” مطالعه بفرمایید.
ایشان که از محققان برجسته تاریخ ایران و تشیع هستند در بخشی از کتاب سخنی به این مضمون دارند که ” چنین نیست که صفویه عامل اصلی غلبه تشیع در ایران باشند بلکه واقعیت اینست که صفویه بر موج فزاینده شیعی در ایران سوار شدند و از ابزار مذهب استفاده کردند و به قدرت رسیدند”
بنده ادعا نمی کنم سخن این استاد ارجمند قطعی است ولی نمی توانم به سادگی بپذیرم که “اکثریت قاطع ایرانیان ضد شیعه بودند ولی به حکومت صفویه که ادعای تشیع داشتند تن داده اند”
به نظرم همان سخن استاد جعفریان منطقی تر است: روی کار آمدن صفویه خودش معلول عوامل متعددی است که یکی از آنها غلبه تشیع در ایران بوده است.
الحمد لله روحیه بنده به گونه ای است که اگر شما به بنده بفرمایید که الفبای تاریخ را هم نمی دانم اصلا از شما رنجیده نمی شوم. مهم اینست که خودم می دانم در چه سطحی هستم. قضاوت دیگران اهمیت چندانی ندارد.
سلام
فکر کنم شما مطالب سایتتون رو پر کردید از منابع و چرت و پرت هایی که سنی ها میگن
حضرت ابولولو افتخار شیعه های ایرانیه بعدا شما که ادعا داری شیعه هستی برای ایشون شبهاتی رو ایجاد میکنید
کار شما شبیه کار سنی هاست دارید بزرگان شیعه رو خراب میکنید و شبهات می افکنید
کاری که دارید شما میکنید گمراه کردن مردم عادی هست که چیزی نمیدونن
رهبر انقلاب می فرماید: هر كس چه آگاهانه چه نا آگاهانه بين اهل سنت و شيعه اختلاف افكني و تفرقه ايجاد نمايد مزدور صهيونيست و مزدور دشمن است
میگم پس ائمه (ع) هم مزدوران صهیونیست و مزدور دشمن بودن بر اساس این حرف
رهبر انقلاب ۸۸/۲/۲۲ در میدان آزادی سنندج:
آن کسی که ندای تفرقهی بین شیعه و سنی را سر میدهد و به بهانهی مذهب، میخواهد وحدت ملی را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنی، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند. گاهی بعضیها مزدور دشمنند و خودشان نمیدانند. خیلی از این مردم بیچارهی بیخبرِ سلفی و وهّابی که بوسیلهی دلارهای نفتی تغذیه میشوند تا بروند در اینجا و آنجا عملهای تروریستی انجام بدهند – در عراق یکجور، در افغانستان یکجور، در پاکستان یکجور، در نقاط دیگر یکجور – نمیدانند که مزدور دشمنند. آن مرد شیعی هم که میرود به مقدسات اهل سنت اهانت میکند و دشنام میدهد، او هم مزدور دشمن است، ولو نداند که چه میکند. من عرض میکنم: عوامل اصلی دشمنانند. بعضی از این سرانگشتان – هم در بین اهل سنت، هم در بین شیعه – غافلند، نمیدانند و نمیفهمند چکار میکنند؛ نمیدانند برای دشمن دارند کار میکنند.
متأسفانه شما یک سری مطالب ضعیف السند را در برابر مسائل کارشناسی شده آقای دکتر ملکی مطرح کرده اید و آنها را از طرف ائمه می دانید البته بین مراجع اختلافاتی هست ولی رهبر انقلاب هم مرجع تقلید هستند و هم آگاه به زمان و خبره تر از همه.
در این مقاله همه مستندات هم ارائه شده است و بهتر بود شما به جای کپی کردن یک سند مباحثی را که این مقاله اختلاف داشتید را مطرح می کردید. خوشبختانه بند به بند این مقاله با سند مطرح شده است
در این مقاله همه مستندات هم ارائه شده است و بهتر بود شما به جای کپی کردن یک سند مباحثی را که این مقاله اختلاف داشتید را مطرح می کردید. خوشبختانه بند به بند این مقاله با سند مطرح شده است
شما دارید یک بحث مذهبی رو تبدیل میکنید به بحث سیاسی
آیا جایی دیدید که همچین حرفی رو آیت الله وحید خراسانی بزنه ؟؟؟؟
یعنی آقای دکتر ملکی ادعا میکنه از مرجع عالیقدر آیت الله العظمی وحید خراسانی اعلم تره ؟؟؟؟
اون مقاله نیست بلکه گفته های یک مرجع تقلیده
به آیت الله وحید خراسانی بسیار احترام می گذارم ولی خوب است بدانید در مباحث علمی همیشه اختلافات وجود دارد و این اختلاف به معنی این است که یک طرف ماجرا مطلبش با واقعیت متفاوت است. اما این دلیل نمی شود که مثلا آن مرجع تعمدی در بیان نکردن واقعیت داشته باشد.
رهبر انقلاب هم مرجع هستند. ضمنا دسترسی به آیت الله وحید برای ما مقدور نیست شما به عنوان حامی متن منتسب به آیت الله وحید لطف کنید مستندات را ارئه فرمایید تا ما استفاده نماییم.
سید مرتضی جان!
شما ادعا می کنید که آیت الله وحید خراسانی حفظه الله زندگینامه ابولولو را آنطور که شما می گویید با آن تجلیل و تعظیم نقل فرموده اند اما نمی گویید ایشان در کدام سخنرانی و کجا یا در کجای سایت رسمی خود چنین فرموده اند؟!! اگر راست می گویید لینک این مطلب را از سایت رسمی آیت الله وحید ارائه بدهید وگرنه معلوم می شود دروغ گفته اید. البته قطعا هیچ مرجع تقلیدی که الفبای تاریخ را بداند این مزخرفات را نمی گوید و طبیعی است آیت الله وحید محال است چنین فرموده باشند.
بنده یقین دارم مقاله ای که از قول آیت الله وحید منتشر کرده اند اصلا متعلق به آیت الله وحید نیست. بنده هیچ شکی ندارم که اینها را این آقا مرتضی برای تحریک علاقه مندان ماسال نیوز از خودش جعل کرده است.
بر فرض اگر هر کسی چنین سخنان بی سندی در مدح ابولولو بگوید سند بیسوادی خود را امضا کرده است و معلوم است از الفبای مباحث تاریخی بی اطلاع است و ذهنش سرشار از خرافات است.
بی تردید ابولولو مورد تأیید اهل بیت ع نبوده است. اینکه سکی از یک سایت متفرقه مطالبی را کپی کند و در اینجا منتشر نماید کار ساده ای است ولی اثبات اعتبار این مزخرفات محال است
ائمه علیهم السلام هیچگاه دستور « تظاهر به لعن با ذکر نام مقدسات اهل سنت » را صادر نفرموده اند. بیان حقایق تاریخی با ایجاد جنگ خونین بین شیعه و سنی تفاوت دارد.
این مطلب از ایت الله وحید خراسانی در وبلاگ
http://www.hami-velayat.mihanblog.com
بود
سایت حامی ولایت که سایت رسمی آیت الله وحید نیست!! بلکه صرفا یک وبلاگ شخصی است. اگر اینطوری باشد هر کسی می تواند وبلاگهای شخصی ایجاد کند و مطالب خودش را به بزرگان نسبت بدهد. باید از سایت رسمی دفتر ایت الله وحید لینک بدهید.
تظاهر به لعن مقدسات مذاهب دیگر عقلا و شرعا مذموم است. اصلا ربطی به مسایل سیاسی ندارد. چرا همه چیز را به سیاست ربط می دهید؟
شیخ صدوق در کتاب الاعتقادات در صفحه ۱۰۷ نقل می کند که به امام صادق ع خبر دادند که فلان شخص در مسجد نام شخصیتها را می آورد و لعنت می کند. امام ع فرمودند: خدا لعنتش کند: «ما له لعنه الله »
بنابراین کسانی که نام مقدسات اهل سنت را یم آورند و تظاهر به لعن می کنند خودشان مورد لعن اهل بیت علیهم السلام هستند
بنده ادعا نمی کنم در فقه و اصول از آیت الله وحید عالمتر هستم ولی درباره روایات مربوط به لعن و نیز درباره زیارت عاشورا تحقیق جدی انجام داده ام و به نتایج علمی و مستند خودم اطمینان دارم. ضمنا حرف من اینست که آیت الله وحید خراسانی هرگز چنین داستان خرافی و جعلی را درباره ابولولو بیان نمی کنند زیرا هر کس این داستان را بیان کند قطعا از الفبای تاریخ بی اطلاع است. محال است شخصیتی مثل آقای وحید چنین داستان مزخرفی را تایید فرمایند. بنابراین شما به آقای وحید تهمت نزنید
سناد:
۱- مستدرک سفینة البحار ج۹ ص۲۱۳
۲-همان. اتهام به نصرانیت ابولولو را میتوان در کتاب مستدرک حاکم
نیشابوری
ج۳ص۹۱ یافت نمود. و نیز اتهام به کفر وی را می توان از این سخن که
مخالفان از قول عمر نقل نموده اند برداشت نمود که عمر بعد از مضروب
گردیدن به دست ابولولو و افتادن در بستر مرگ و باخبر شدن از اینکه ضارب
او ابولولو بوده است گفت: الحمدلله الذی لم یجعل قاتلی یخاصمنی یوم
القیامه فی سجدة سجدها لله. یعنی خدا را شکر که قاتلم در قیامت
نخواهد توانست حتی برای یکبار سجده در مقابل خداوند با من دشمنی
ورزیده و یا احتجاج نماید.
۳-المصنف صنعانی ج۵ص۴۷۴
۴-عیون الاخبار ج۲ص۱۴۳ به نقل از کتاب فصل الخطاب فی تاریخ قتل
عمر بن خطاب ص ۱۷۸
-مستدرک سفینة البحار ج۹ص۲۱۳
۶-الخرائج و الجرائح ج۱ص۲۱۲
۷-تاریخ دمشق ج۳۸ص۶۸- المصنف ج۵ص۴۷۹- الغدیر ج۱۸ص۱۳۴-
المعلی ج۱۱ص۱۱۵- تاریخ طبری ج۲ص۳۰۲- تاریخ یعقوبی ج۲ص۱۶۱
۸-الخرائج و الجرائح ج۱ص۲۱۳
۹-الغدیر ج۸ص۱۳۶
اینم منابع
به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله صافی گلپایگانی در پاسخ به یک استفتاء در خصوص برگزاری مجالس عیدالزهرا (سلام الله علیها) نظر خود را عنوان نمودند .
مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني
با سلام و احترام؛
سؤال : آیا برگزاري مراسم عیدالزهراء (سلام الله علیها) براي يك مسلمان شيعه صحيح است؟
با تشكّر
پاسخ معظم له :
بسم الله الرحمن الرحيم
عليكم السلام و رحمةالله
مناسبترين برنامه در اينگونه مجالس، ذكر فضائل و مناقب اهل بيت (عليهم السلام) و بيان معارف و تعليمات و هدايتهاي آن بزرگواران و بيان دلائل حقانيت ايشان و مطاعن دشمنان ايشان از اخبار و احاديث و تاريخ صحيح است و در انجام بعض كارها، بايد موارد و اماكن و ازمنه و مقتضيات آنها كاملاً لحاظ شود.
لطف الله صافي
ربيع الاول۱۴۳۳
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺘﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﻏﺎﺻﺐ ﺣﻘﻮﻗﺸﺎﻥ ﻫﻼﮎ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ .ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺩﻫﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﺑﺪﺭﮎ ﻭﺍﺻﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺗﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺶ ﺳﻨﺘﯽ ﺷﻮﺩ، ﭘﺲ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﺍﯼ ﻣﺤﻤﺪ ! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺘﺖ ﻋﯿﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ: ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻋﯿﺪ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺛﻮﺍﺑﯽ ﺩﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺛﻮﺍﺏ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻋﺮﺵ ﺍﺣﺎﻃﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﺍﻣﻮﺍﻟﺶ ﺑﯿﻔﺰﺍﯾﻢ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻋﯿﺎﻟﺶ ﻭﺳﻌﺖ ﺩﻫﺪ، ﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﺨﺺ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﻢ، ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﻡ.
ﺑﺤﺎﺭﺍﻻﻧﻮﺍﺭ ، ﺟﻠﺪ ۹۵، ﺻﻔﺤﻪ ۳۵۴
مستدرک سفینة البحار یک منبع دست اول نیست. هیچ منبع شیعی قدیمی و معتبری هم نیست که بگوید وی شیعه بوده است. اینکه نصرانی یا زردشتی بودن ابولولو بیشتر در کتابهای اهل سنت آمده درست است اما بحث اینست که بر فرض که ابولولو مسلمان بوده باشد باز هم دلیل نمی شود از ترور خلیفه دوم در هنگام نماز در داخل مسجد دفاع کنیم. مگر ما داعش هستیم؟! اگر امیرالمومنین علیه السلام صلاح می دانستند بر ضد خلفا دست به قیام مسلحانه بزنند قطعا خودشان این کار را می کردند و نیازی به این نبود که ابولولو چنین کاری بکند. پیشنهاد می کنم مقاله را کاملا مطالعه فرمایید بعدا رد کنید. فبشر عباد الذین یستمعون القون فیتبعون أحسنه
پیامبر ص هرگز درباره روز نهم ربیع چنین حدیثی نفرموده اند. جهت اطلاع شما باید بگویم که روایت معروف به «کلا کلا» یا «رفع القلم در روز نهم ربیع» جعلی است. اینکه یان روایت در بحارالانوار آمده دلیل بر معتبر بودنش نیست. خوب است بدانید که در بحارالانوار آمده که زمین روی شاخ گاو قرار دارد!!!! آیا شما عقلتان اجازه می دهد چنین سخنی را حدیث معصوم بپندارید؟!! برای اثبات بی اعتبار بودن روایت نهم ربیع باید یک مقاله جدا نوشته شودو البته خواننده هم با دقت مطالعه کند. هر کس بگوید روایت نهم ربیع معتبر است قطعا تسامح و تساهل زیادی در بررسی سند و متن این روایت انجام داده است.
اولا بنده مقلد آیت الله صافی نیستم. ثانیا اگر هم در مسایل فقهی دیگر مقلد ایشان باشم در این مسأله که خودم تحقیق کرده ام از ایشان تقلید نخواهم کرد زیرا در این مسأله بنده خودم سمتندات محکمی را دیده ام. ثالثا اگر دقت کنید رفتار شما در اینترنت که نام خلفا را ذکر می کنید و تظاهر به لعن می کنید» دقیقا بر خلاف بخشهای پایانی سخنان آقای صافی است. به نظرم شما اصلا مقلد آقای صافی یا حتی آقای وحید نیستید بلکه هدفتان صرفا ایجاد تفرقه است یا انگیزه های دیگری دارید. از خدا می خواهم بنده و شما را به بهترین راه هدایت فرماید.
نمیدونم بنظر شما این همه منابع آوردم صحیح السند نیست بعد سخنان سنی وار شما همه و همه صحیح السنده؟؟؟
این لحن صبحت کردن درست نیست شما توهین آمیز صحبت می کنی! ضمن علما احادیث را به احادیث شیعه و سنی تقسیم نمی کنند بلکه هر حدیث را بصورت مجزا بررسی می کنند. اینکه شما ۱۰۰۰ تا حدیث هم بگویی سند برای کسی نمی شود.
جایی می خواندم که زمانی با سنی های ۱۲ امامی داشتیم اما برخورد امثال شما و توهین های بی سندتان باعث شده است امروز دیگر چنین جماعتی نداریم. هر چند اهل تسنن ایران به اهل بیت (ع) بسیار احترام می گذارند. البته ما حساب اهل تسنن را از حساب تکفیری هایی مثل داعش که مستقیم از آمریکا و انگلیس پول و سلاح می گیرند جدا کرده ایم همانطور که خود اهل تسنن حسابشان را از اینها تقریبا جدا کرده اند
آقای سعید خان من یک مطلبی دادم و منابعشم براتون فرستادم . من از این تعجب میکنم من هر منبع و کتابی رو میگم از نظر شماها ضعیف السنده ولی برعکس هر منبع و کتابی که شما نام میبرید صحیح السنده ؟؟؟ این مطلباتون شبیه مطلب هایی که سنی ها میزارن و منم فکر نکنم توهینی به شما کرده باشم بلکه فقط و فقط حقیقتو گفتم .
آقای سعید خان من یک مطلبی دادم و منابعشم براتون فرستادم . من از این تعجب میکنم من هر منبع و کتابی رو میگم از نظر شماها ضعیف السنده ولی برعکس هر منبع و کتابی که شما نام میبرید صحیح السنده ؟؟؟ این مطلباتون شبیه مطلب هایی که سنی ها میزارن و منم فکر نکنم توهینی به شما کرده باشم بلکه فقط و فقط حقیقتو گفتم .
جناب سید مرتضای عزیز
برای اینکه بتوانید متوجه ضعیف السند بودن روایت بشوید باید در علم رجال اطلاعات کافی داشته باشید. همچنین باید منابع معتبر و شناخته شده و قدیمی را از منابع نامعتبر یا ناشناخته یا متأخر تمیز بدهید. مثلا کتاب فرحة الزهرا س و نیز مجمع النورین از کتابهای قدیم و معتبر شیعه نیستند. همچنین کتاب الاختصاص یک کتاب معتبر نیست زیرا بسیاری از محققان از جمله آیت الله خویی و حتی مرزا حسنی نوری معتقدند درباره انتساب این کتاب به شیخ مفید تردید جدی وجود دارد. همچنین کتاب الاحتجاج طبرسی گرچه نویسنده اش شناخته شده است اما سرشار از روایات مرسل یعنی بی سند است که فقط ارزش احتجاجی یعنی جدلی و استدلالی دارند ولی ارزش روایی و تاریخی ذاتی ندارند.
درباره روایات کتابهایی مثل کافی کلینی که کتب معتبری هستند نیز گاهی محتوای روایت با مسایل مهم و قطعی تشیع ناسازگار است لذا معلوم می شود کلینی در برخی از موارد متوجه اشکالات موجود در روایت نشده است. مثلا در یکی از روایات کافی تلویحا آمده که حضرت داود ع مرتکب گناه شده اند!! طبیعی است این روایت از اسرائیلیات است و اعتبار ندارد و …
بنابراین اگر می گوییم فلان روایت ضعیف است دقیقا روی مبنای علمی می گوییم. خوب است شما نظری به کتاب مرآة العقول مجلسی بیندازید تا ببینید چقدر از روایاتی که افراطیها به آن استناد می کنند ضعیف است. یعنی خود مجلسی در آنجا تصریح به ضعیف بودن سند آنها یم کند. البته ما معتقد نیستیم که اگر یک روایت سند نداشت حتما جعلی است بلکه معتقدیم “صحت سند” نیز یک معیار برای ارزیابی روایات است. استحکام محتوایی نیز یک عامل دیگر است. درباره روایات تقیه و مدارا تواتر معنوی وجود دارد و هیچ مجتهدی درباره اعتبار اجمالی آنها شک ندارد. درباره لعن ظالمان به صورت کلی نیز تواتر معنوی وجود دارد. اما درباره اینکه کسی بخواهد مقدسات دیگران نام ببرد و تظاهر به لعن کند هیچ روایت معتبری وجود ندارد که چنین توصیه کرده باشد. نکات مهم دیگری نیز هست که در اینجا فرصت برای گفتنش نیست. بنده بر این باورم هر کس با دقت به عرایض بنده توجه کرده باشد ابهاماتش برطرف می شود. بنابراین خواهش می کنم عجله و شتاب نفرمایید و مسأله لعن کلی و برائت از ظالمان را به تظاهر به لعن مقدسات دیگران خلط نفرمایید.
“بنام خدا”
با عرض سلام و با تشکر از جناب اسلام ملکی معاف و همچنین با قدردانی از زحمات دست اندرکاران ماسال نیوز، آنچه در باره “ابولوءلوء” در کتاب “عایشه بعد از پیغمبر” نوشته “کورت فریشلر آلمانی” و ترجمه “ذبیح ا… منصوری” از انتشارات امیر کبیر در صفحات۳۳۶تا۳۵۰ از زبان “سلمان پارسی” آمده به اختصار به شرح زیر تقدیم علاقمندان می گردد :
در بین اسیران جنگی که میان اعراب تقسیم شدند،”ابولوءلوء” به خدمت “مغیره بن شعبه” حاکم یکی از ولایات بین النهرین در آمد و زمانی که این فرد برای ارائه گزارش خود به “عمر بن خطاب”(خلیفه دوم) به مدینه آمده بود این غلام را همراه داشت. پس از اتمام گزارش و رفتن “مغیره” غلام او “ابولوءلوء” گفتگویی طولانی با خلیفه داشت و مشخص گردید زمانی که او به خدمت مولایش درآمد بتدریج نشان داد که صنعتگر قابلی است و در نجاری، مسگری و چلنگری مهارت دارد سپس “مغیره” او را برای کار آزاد گذاشت تا کار کند به شرطی که هر ماهه ۱۰۰ درهم نقره به وی بدهد حال به خلیفه می گفت که این کار ستمگری است و از او خواست که به اربابش سفارش کند یا از او وجهی نگیرد و یا ماهانه ده درهم اخذ نماید. خلیفه پاسخ می دهد که نمی تواند بناحق حکمی صادر نماید اما وعده تحقیق داد. روز بعد خلیفه در این باره از “مغیره” پرسید و او پاسخ داد که غلامش صنعتگر زبردستی است و جز آنچه تعریف کرده در ساخت آسیاب بادی نیز مهارت بسیاری دارد و کنار گذاردن ۱۰۰ درهم برایش آسانست اما خود را ناتوان جلوه می دهد تا از پرداخت آن معاف شود. همان روز خلیفه نتیجه را به “ابو لوءلوء” گفت اما او اعتراض داشت که چرا این مبلغ را برای خرید خود از بردگی نپردازد، خلیفه گفت که نمی تواند او را به چنین کاری مجبور نماید زیرا او صاحب اختیار غلامش می باشد. “ابو لوءلوء” با ناراحتی گفت بنابراین تو از جور و ستم طرفداری می نمایی، اما خلیفه ضمن اینکه اشتباه او را یادآوری کرد درخصوص ساخت یک آسیاب بادی در مکه یا مدینه از او پرسید و “ابو لوءلوء” با توضیحاتی در این باره مجدداً خلیفه را به بی عدالتی متهم کرده و در آخر گفت: “برای تو یک آسیاب بادی خواهم ساخت که تا آخرین روز دنیا گندم آرد کند” خلیفه کلام او را تهدید به مرگ تلقی کرد ولی چون به صراحت نگفته بود، برای مجازات او اقدامی نکرد.
روز بعد در بازار “ابولوءلوء” را دیدم و پس از قدری گفتگو شرح کامل شکایت خود نزد خلیفه را برایم بازگو کرد و در پایان گفت که خلیفه از ظلم مولایم حمایت می کند. من می دانم حق با خلیفه بود اما او نمی توانست این را بفهمد که اربابش اختیار کامل دارد، یکساعت برایش توضیح دادم اما موفق نشدم او را قانع کنم که خلیفه از مقررات عمومی اعراب راجع به بردگان پیروی کرده است ولی وقتی او را ترک کردم هیچ اشاره ای به قصد خود نکرد. سه روز پس از این ملاقات یکی از افرادی که در آنروز در مسجد پشت سر”عمر بن خطاب” برای نماز به او اقتدا کرده بود برایم شرح داد چگونه در رکعت سوم”ابولوءلوء” با دشنه حمله کرده و شش ضربه متوالی به پشت خلیفه زد و قصد ادامه ضربات راداشته که او از پشت ضارب را بغل کرده و مانع شده سپس بقیه نماز گزاران با دشنه و چاقو وی را از پا درآوردند. بعد حاضرین به سراغ خلیفه رفتند که خون زیادی از او رفته بود اما هنوز هوش و حواس داشت و در آنحال به آنها گفت چرا نماز خود را شکستند زیرا او خود تا آخرین لحظه که بر اثر شدت ضربات نتوانست به رکوع برود و افتاد،نماز را ادامه داده بود. من وقتی به مسجد رسیدم خلیفه را با تخت روان به خانه برده بودند و جنازه خون آلود “ابولوءلوء” نزدیک محراب بود که در نگاه اول او را شناختم.
خلیفه سه روز در خانه توسط پزشک عرب و یک موبد ایرانی تحت مداوا قرار گرفت و زمانی که پی برد “ابولوءلوء” مرتکب چنین جنایتی شده چشم به آسمان دوخت و گفت خدا را سپاسگزارم که بدست یک مجوس کشته شدم نه یک مسلمان و سفارش نمود حال که او را کشتید خون من جبران شد و کسی دیگر مسئول قتل من نیست. بالاخره مداوای سه روزه او موثر واقع نشد و به شهادت رسید و پیش از آن گفته بود آخرین آرزویم اینست که پس از مرگ در جوار مولایم رسول ا… مدفون شوم.
“عمر بن خطاب” مدتی قبل از شهادت خواب بدی دیده بود و به این دلیل از شش نفر بعنوان جانشین خود نام برده بود که پیش از همه حضرت علی (ع) بود که ضمن وصف شایستگی های زیاد گفته بود او پسر عمو و داماد پیغمبر(ص) متدین و مسلمان واقعی است، هوی و هوس و حب و بغض را در احکام دین و وظایف خلافت مداخله نمی دهد و افراد را برای هر کار به لحاظ دیانت، امانت و صداقت گزینش می کند و برای حکومت بلاد اسلام افرادصالح را انتخاب می نماید،هرگز عملی مغایر با قوانین اسلام نکرده و من قضاوت او را درست می دانم. او اضافه کرده بود که آن حضرت از فداییان پیغمبر(ص) بود و بارها جانش را برای حراست از رسول ا… به خطر انداخته است. سپس ادامه داده بود که اگر چنین نکردید یکی از این پنج نفر را در نظر بگیرید : ۱-عثمان که از بنی امیه اولین فردی است که اسلام آورد.۲-عبدالرمن عوف، مشاور خاص پیغمبر(ص)۳-سعد وقاص سردار بزرگ و فاتح ایران۴و۵- طلحه و زبیر که هردو از سرداران اسلام هستند.
برای تعیین خلیفه جدید جلسه ای در روز سوم سال۲۴هجری برگزار گردید(بنابراین تاریخ ترور،۲۶ ذی الحجه می تواند صحیح باشد) اما حضرت علی(ع) در این جلسه شرکت نکرد و قدمی برای تعیین خلافت برنداشت و تنها گفته بود که اگر مردم به سوی
من بیایند و مرا انتخاب کنند قبول خواهم کرد. در نهایت با توجه به نبودن آن حضرت در جلسه، عده ای این امر را عدم تمایل او برای خلافت تلقی کرده و عثمان به عنوان خلیفه سوم انتخاب گردید.
یادداشت مترجم: ۱- نویسنده آلمانی برای این کتاب، بیشتر از منابع اهل سنت استفاده کرده است. ۲- نام “ابولوءلوء” عربی است و در تواریخ نام پارسی او ذکر نشده است.
در پایان ضمن توصیه به مطالعه این کتاب، ذکر یک نکته را ضروری می دانم که بگویم زیبنده یک مسلمان بویژه پیرو مولای متقیان علی(ع) نیست به تهمت و ناسزاگویی بپردازد زیرا که این عمل در قرآن شریف و از زبان آن حضرت نیز به صراحت نکوهش گردیده وهمچنین گفتاری که سبب تفرقه میان مسلمانان شود گناهی نابخشودنی است و کمترین نتیجه اش قتل عام روزافزونی است که می شنویم ناجوانمردانه هرروزه در کشورهای اسلامی بوقوع می پیوندد. با آرزوی اتحاد مسلمانان و احیای عظمت اسلام و امت مسلمان
ضمن عرض ارادت محضر جناب آقای پندی عزیز ، باید عرض کنم که اولا کتابهای مرحوم ذبیح الله منصوری که به اسم ترجمه منتشر شده اند عموما فاقد ارزش تاریخی هستند و سرشار از خیالپردازی هستند. ایشان مدعی است که ترجمه آزاد می کند ولی واقعیت این نیست. مثلا گاهی کتابی منتشر می کند و می گوید این کتاب ترجمه آزاد از فلان کتاب است ولی متن اصلی وجود خارجی نداشته است!!! بنابراین اگر بخواهیم از واقعیات تاریخی مطلع شویم باید کتب مشهور و معتبر تاریخ را بخوانیم و نمی توان به خیالبافیهای ذبیح الله منصوری اتکا کرد. اگر قرار باشد به خیالبافیهای ایشان اعتماد کنیم باید به خیالبافیهای افراطیهای شیعه که کتابهای فرحة الزهرا و غیره نوشته اند نیز اعتماد کنیم و در اینصورت گرفتار تناقض خواهیم شد. بنابراین فقط باید به منابعی که استادان و متخصصان تاریخ السام پیشنهاد می کنند رجوع شود. مثلا اهل سنت می توانند به کتابهایی مثل سیره ابن هشام ، تاریخ طبری ، الاخبارالطوال دینوری ، تاریخ خلفای سیوطی ،انساب الاشراف بلاذری ، سیره حلبی و سایر کتابها مراجعه کنند. شیعیان نیز طبق معمول به کتابهای اهل سنت و کتب شیعه مثل تاریخ یعقوبی و آثار شیخ مفید و دیگران مراجعه می کنند. گرچه این کتابها عاری از اشکال نیستند ولی در ارزش تاریخی بسیار بالایی دارند و به هیچ وجه با کتابهای ذبیح الله منصوری که در واقع خیالبافی شمرده می شوند قابل قیاس نیستند. از انجا که آثار دست اول درباره تاریخ اسلام غالبا عربی هستند پیشنهاد اینست که آثار فارسی علامه جعفر شهیدی و آثار استاد رسول جعفریان و استاد جعفر سبحانی مطالعه شود. درباره عدم اعتبار تاریخی آثار ذبیح الله منصوری به لینکهای زیر رجوع فرمایید:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B0%D8%A8%DB%8C%D8%AD%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%DB%8C
http://www.gomaneh.com/268/%D8%B0%D8%A8%DB%8C%D8%AD%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%9B-%D9%85%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%DB%8C-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%84%E2%80%8C%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7/
محضر جناب آقای پندی عزیز عرض می کنم: درباره نخستین کسی که مسلمان شد چند دیدگاه وجود دارد: همه شیعیان و برخی زا اهل سنت مثل امام نسائی (صاحب کتاب السنن ) معتقدند اولین مردی که مسلمان شد امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام بود. اما اکثریت علمیا اهل سنت معتقدند ابوبکر نخستین مسلمان بوده است. بنده شخصا در این موضوع مطالعه دارم وتاکنون هیچ عالم سنی ندیده ام که بگوید عثمان نخستین مسلمان بوده است. به نظر می رسد این روایت نیز ساخته ذهن مرحوم ذبیح الله منصوری بوده است. ذبیح الله منصوری مشهور است که یک مقاله ۲۰ صفحه ای را وقتی به فاسری ترجمه می کرد به یک کتاب قطور ۲۰۰ صفحه ای تبدیل می شد!! یعنی تخیلات و نظرات شخصی خودش را در کتاب شدیدا تزریق می کرد
“بندگانم را بشارت ده، آنانکه گفته ها را می شنوند، آنگاه بهترین را پیروی می کنند، اینها کسانیند که خداوند هدایتشان کرده و خردمندند”
زمر آیات ۱۷و۱۸
با یاد و نام پروردگار یکتا و با سلام خدمت همگی، ضمن سپاسگزاری از جناب ملکی معاف جهت اظهار لطف،تذکر و راهنمایی ایشان، در پاسخ نکات زیر به عرض می رسد : ۱- از خصوصیات فردی مرحوم ذبیح ا… منصوری آگاهی ندارم و او را تاریخ نگار نمی شناسم و نیز منکر اینکه به نوشته های او انتقادا ت زیادی شده نیستم گرچه شاید قدری مورد اغراق و یا حتی حسادت واقع شده باشد. در هرصورت به استناد مطالعه تعدادی از آثار ماندگار و ارزنده وی و هم با توجه به اینکه در فن ترجمه تجربه جزیی دارم، او را مترجمی زبردست و قابل احترام می دانم. یکی از دلایلی که متنی از کتاب ایشان درباره “ابولوءلوء” ارسال نمودم شناخت از بعضی نوشته هایش بود، البته در کتاب یادشده به برخی اشتباهات قابل تامل هم برخورد کرده ام اما این امر مانع نشد که به بقیه مطالبش بی اعتنا باشم ولی نه بعنوان سندی معتبر بلکه برای اشاره به کلام یک نویسنده خارجی که عمده نکاتش با منابع مذهبی و تاریخی موجود از جمله با آنچه شما ذکر فرموده اید شباهت هایی دارد. اما در ترجمه که امانتداری رکن مهمی محسوب می گردد، عده ای برای درک بهتر مطلب توضیحاتی به آن اضافه می نمایند که در این بین آنان که دقت و حساسیت بیشتری دارند اضافات را درون پرانتز قرار می دهند. حتی در برگردان کلام خداوند تبارک و تعالی به فارسی، در قرآن شریف، برخی مترجمین محترم تفسیر به رای خود را بعنوان ترجمه آورده اند. از سوی دیگر همانگونه که حضرتعالی نیز در بخش اظهار نظرها به چند نمونه اشاره خوبی داشتید، مطالب کتب معتبر و تاریخی نیز عاری از اشکال نیستند و گاه تناقض هم در آنها مشاهده شده است.۲- در باره اولین مردی که به دین مبین اسلام مشرف شد، چنانچه یادداشت ارسالی حقیر با دقت بیشتری ملاحظه گردد نقل قول اینگونه بود :”عثمان که از بنی امیه اولین فردی است که اسلام آورد” که در واقع او در میان طایفه بنی امیه اولین مسلمان بود (که ایکاش این قوم هرگز مسلمان نمی شدند). با نگاه به مبحث عید الزهرا(ع) پیداست شما فردی مطلع و کلامتان مستدل و با رعایت انصاف می باشد که موجب خرسندی است و به همین سبب در بحث وارد شدم اما با چنین خصوصیاتی، اشاره شما به نکته اخیر غیر منتظره بود. با آرزوی توفیق بیشتردر راه وحدت و روشنگری در معضل خرافات امید است بتوان ضمن برخورد آرا نتیجه مطلوب حاصل نمود. در پایان با توجه به سفر یکماهه پیش رو چنانچه پیگیری بحث میسر نشد پوزشم را بپذیرید. با احترام
ضمن عرض ارادت مجدد محضر جناب آقای پندی باید عذرخواهی کنم زیرا در خواندن کامنت ایشان عجله کرده بودم و کلمه «بنی امیه» را ندیده بودم. الان که مراجعه کردم دیدم در کتب تاریخ آمده که عثمان یکی از نخستین مسلمانان بوده و احتمال اینکه نخستین مسلمان از طایفه بنی امیه باشد قویست. همچنین خالد بن سعید بن العاص نیز از بنی امیه است و از نخستین مسلمانان به شمار می رود. بقیه بنی امیه یعنی قریب به اتفاق آنها سالها با پیامبر ص در ستیز بودند و تنها بعد از فتح مکه یعنی بعد از شکست نهایی ، تظاهر به اسلام کردند همانند ابوسفیان و پسرش معاویه که همانطور که فرمودید کاش هرگز مسلمان نمی شدند. مجددا از جناب آقای پندی سپاسگزارم.
با سلام بسیار عالی بود و به دور از تعصب اگر به روایات اهل سنت روجوع کنیم فضائل اهل بیت بسیار است و به حضرت علی اسدالله میگویند یعنی شیر خدا در واقع به دوازده امام شیعه به خوبی یاد شده فقط در مورد گنبد و بارگاه اختلافاتی می باشد
البته اختلافات آنگونه که آقای قدبیگلو فرمودند ناچیز نیست بلکه در برخی زا مسایل اصلی اختلافاتی بین شیعه و سنی هست با این حال نباید اختلافات را بزرگتر از آنچه هست جلوه دهیم و نیز نباید اجازه بدهیم این اختلافات ب کینه و دشمنی و ظلم به یکدیگر و بی انصافی های متقابل کشیده شود.
با یاد و نام خداوند تبارک و تعالی و با سلام و تبریک نوروز و آرزوی سالی پربار همراه با تندرستی برای همه عزیزان بویژه مومنین راه حق، از الطا ف و بزرگواری جناب آقای ملکی معاف صمیمانه تشکر و قدردانی نموده و آرزوی توفیق روز افزون ایشان و همه آنهایی که با هدف راهنمایی و هدایت همنوع خود گام بر می دارند را از در گاه احدیت مسئلت می نمایم. ضمناً از ایشان استدعا دارم چنانچه هرکدام از آثار علامه سید محمود جوده به فارسی برگردانده شده اعلام فرمایند و اینکه آیا آگاهی دارند که برای استفاده از سایت این عالم محترم بزبان انگلیسی هم تاکنون اقدامی صورت گرفته؟ همچنین در صورتی که برای پاسخگویی به ابهامات و پرسش های مذهبی، سایت مورد اعتمادی بجز “اسلام کویست” و “پرسمان” می شناسند آدرس آنرا مرحمت نمایند بیشتر موجب امتنان خواهد بود. با احترام
ضمن عرض سلام و احترام محضر جناب آقای پندی عزیز باید عرض کنم متاسفانه علامه سید محمود جوده به کلی در ایران ناشناخته هستند. شاید بنده که دو یادداشت کوتاه درباره ایشان نوشتم از معدود کسانی باشم که ایشان را می شناسند. کتابهای ایشان متاسفانه ترجمه فارسی نشده اند ولی برخی از سخنرانیهای ایشان توسط یکی از شاگردانشان به یکی از زبانهای اروپایی(گویا آلمانی) ترجمه و زیرنویس شده که در یوتیوب و فیسبوک موجود است. درباره سایتهای پاسخ به پرسشهای دینی باید عرض کنم هیچ سایتی کاملا ایده آل نیست ولی در مجموع سایت پایگاه اطلاع رسانی حوزه بد نیست. همچنین سایت آیت الله سبحانی و آیت الله مکارم شیرازی گاهی ممکن است پاسخهای خوبی به استفتائات عقیدتی بدهند. در اینجا شاید خوب باشد علامه سید کمال الحیدری را معرفی کنم که از شاگردان شهید صدر و از دلباختگان علامه طباطبایی هستند و برخی از آثارشان به فارسی نیز منتشر شده است. حتی یک سلسله بحثهای ایشان درباره عدم تحریف قرآن در سایت ایشان هست. ایشان از منادیان رهایی از روایات جعلی و تمسک به قرآن هستند. در جهان عرب به عنوان یکی از ستاره های تشیع اعتدالی مطرح هستند. در مجموع یک حرکت بزرگ و سودمند را شروع کرده اند و از نظر شجاعت نیز کم نظیرند. ایشان احتمالا طی ده سال آتی به عنوان یکی از مراجع برجسته تقلید شیعه به ویژه در میان شیعیان عرب زبان مطرح خواهند شد ان شاء الله. پیشنهاد می کنم حضرتعالی و نیز سایت وزین ماسال نیوز به تولیدات فارسی این علامه نظر داشته باشند. آدرس سایت فارسی ایشان: http://alhaydari.com/fa/ دعاگوی حضرتعالی و همه عزیزان ماسال نیوز هستم
با یاد و نام خداوند و با سلام ، از لطف و محبت جناب ملکی معاف بویژه جهت ارائه اطلاعات درخواستی بسیار سپاسگزارم. با احترام و آرزوی توفیق
سلام
آنگونه که از تاریخ استفاده میشود اولین کسی که در واقعه کربلا به سوی امام حسین علیه السلام تیر انداخت عمر بن سعد بود که گفت إشهدوا لی عند الأمیر عبید الله أنی اول من رمیت.
پس از واقعه کربلا ، قیام توابین آغاز شد و آنان تمام دست اندر کاران از دشمنان امام حسین ع را یک به یک گرفته ، آنان را به قتل رساندند و در روز نهم ربیع عمر بن سعد را که امیر لشکر عبید الله بود گرفته و به قتل میرسانند. این امر به فرماندهی مختار ثقفی صورت گرفت و حضرت امام سجاد علیه السلام در مورد او فرمود رحم الله مختارا انه قد أثلج صدری.
علت اینکه این روز را عید الزهراء سلام الله علیها نامیده اند این است که در این روز آخرین افراد از شرکت کنندگان در لشکر ابن زیاد که در شهادت خامس آل عبا و یارانشان دست داشتند به درک واصل شدند و اسباب خنک شدن دل حضرت سجاد علیه السلام و جده اش حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها شدند.
ما هم سنيده ايم كه نهم ربيع روز قتل عمر سعدا (قاتل سيد الشهدا ع) است ولي تاكنون سند تاريخي براي اين مطلب نيافته ايم. اگر جناب محمدعلي سند تاريخي اين مطلب را دارند و ارائه بدهند بسيار خوب است چون به يك ابهام ما پاسخ گفته اند.
قتل جناب عمر با انگیزه مذهبی و انگیزه مالی و یا به تحریک مخالفین عمر انجام نگرفته است بلکه مثل آفتاب نیم روز روشن است که قتل عمر انگیزه ملی داشته است و ابولولو فقط به انتقام خون ایرانیان عمر را که سردسته ی اعراب آن زمان محسوب میشده است کشته است و اصولا شیعه شدن ایرانیان هم کاملا انگیزه ملی و میهنی داشته است و ایرانیان هرگز مذهب رسمی اعراب را نپذیرفتند بلکه مذهبی بر اساس توارث و پادشاهی شاهان خویش را پذیرفتند و خلافت را بعد از پیامبر عظیم الشان مورثی خانواده پیامبر اکرم و اولاد علی دانستند و به اعتقاد ایرانیان امامان ما بر اساس پدر و فرزندی و مثل پادشاهان از میان اولاد امام قبلی برای خلافت و امامت برگزیده شده اند و و هرگز از این امر عدول نکردند پس ایرانیان فرهنگ ملی و مذهبی ی خویش را در اسلام مو بمو اجرا نمودند و کاری بسیار شایسته و در خور ملیت و کشور و فرهنگ برتر خویش به انجام رساندند
صفویه از علاقه شدید مردم ایران به تشیع که مذهبی ایرانی بود در واقع استفاده کردند و مردم را با تشویق یا با تهدید یا حتی با قتل بصورت یکپارچه به مذهب تشیع خواندند و چون این مذهب هنوز ارکان محکمی در بین عوام مردم نداشت بزای برساختن آن و تکمیل آن علمایی از جبل عامل لبنان را به ایران کوچاندند تا مذهب تشیع را قوام و دوام و پایه و مایه ی درست و اصولی بدهند
فراموش نفرمایید بجز قم و ساوه و روستاهای اطراف آنها قبل از صفویه باقی شیعیان ایران بخصوص در شمال ایران و مازندران شیعیان زیدی مذهب بودند که با شمشیر شاهان صفوی به مذهب حقه ی شیعه اثنی عشری درآمدند
شیعه در بخش کوچکی از مرکز ایران وجود داشت منتهی علاقه و محبت خاندان رسول الله در بین تمام مردم ایران که سنی مذهب هم بودند رواج و رونق فراوان داشت
یک نمونه عرض میکنم
ابومسلم خراسانی برای عزاداری یحیی پسر زید پسر امام زین العابدین ع وقتی به خراسان مسلط گردید و مدتها از شهادت این امام زاده گذشته بود چهل روز عزای عمومی اعلام کرد و تمام مردم خراسان در عزای ایشان به بهترین نحو در تمام این چهل روز شرکت کردند با اینکه اصولا شافعی و جنفی مذهب بودند و حتی شیعه زیدی هم نبودند علاقه به فرزندان رسول الله به مذهب مربوط نبود بلکه یک احساس ملی و میهنی در میان ایرانیان بود
حالا هر چقدر زور بزنید تا احساسات میهن دوستی و ملی ایرانیان را در پدیده های مختلف تاریخی بپوشانید چه فایده دارد آفتاب آمد دلیل آفتاب / در تاریخ به بهترین وجه این تعصب ملی مرردم باقی مانده است و انکار شدنی نیست
ایرانیان مسلمان شدند منتهی به روش ملی و ایرانی خویش مسلمان شدند و این انکار شدنی نیست
اینکه شیعه معتقد است امامت در میان فرزندان رسول الله ص به صورت وراثتی بوده است و از خاندان ایشان بیرون نمی رود ربطی به سیستم “پادشاهی موروثی ایرانی” ندارد بله برگرفته از قرآن است. قرآن صریحا فرمود:
“ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین”
یعنی داوند برخی از خانواده ها را برگزیده است.
آیا خدا و قرآن از شاهان ایرانی الگو گرفته اند؟!!!!
مگر سلسله موروثی شاهنشاهی فقط در ایران بوده است؟! مگر سلسله های شاهنشاهی در روم و حبشه و مصر و کشورهای دیگر دنیا وجود نداشت؟! مگر نه اینست که عموم سلسله های شاهنشاهی بر اساس “موروثی بودن” هستند؟!
چرا مثلا مصریها که فرعون داشتند و فرعونها هم حکومتشان “پادشاهی موروثی ” بود به تشیع گرایش نیافتند؟!
چرا نمی گویید که شیعیان از شاهان غیرایرانی تقلید کرده اند؟!!
خلاصه اینکه استدلال شما از جهات مختلف دچار نقص و شتابزدگی و تناقض است.
واقعیت اینست که شیعه شدن ایرانیها ربطی به “پادشاهی موروثی” ندارد بلکه ناشی از عوامل دیگریست که می توانید در کتاب “تاریخ تشیع در ایران” نوشته استاد “رسول جعفریان” مطالعه فرمایید.
نکته دیگر اینست که ممکن است دولت صفوی در مواردی به اهل سنت ستم کرده باشد اما اینکه “عموم ایرانیها در اثر ترس از شمشیر صفویه به تشیع تشرف یافته اند” دروغ و مبالغه است.
صفویه در حدود سال ۹۰۰ هجری سر کار امده اند حال آنکه تشیع در ایران از حدود سال ۱۰۰ هجری وجود داشته و روز به روز در حال پیشرفت بوده است.
شیعیان زیدی در شمال ایران در فاصله بین سال ۲۵۰ تا ۵۰۰ هجری یک سلسله حکومتی برپا کردند.
شیعیان اثناعشری نیز ۴ کتاب اصلی شیعه در زمینه “احادیث فقهی ” را در قرن ۴ و ۵ نوشته اند یعنی ۴۰۰ سال قبل از روی کار آمدن صفویه.
کلینی(متوفای ۳۲۹هـ) ، کتاب الکافی و شیخ صدوق(متوفای ۳۸۱هـ) ، کتاب “من لا یحضره الفقیه” و شیخ طوسی(متوفای ۴۶۰هـ) کتابهای “تهذیب الاحکام” و “الاستبصار” را در قرن ۴ و ۵ نوشته اند و همه این بزرگان ایرانی هستند.
اما تشیع اختصاص به ایرانیها نداشته است مثلا شیخ مفید و سید مرتضی که از علمای بزرگ علم کلام شیعه هستند عرب بوده اند. همچنین علامه حلی و ابن طاوس حلی عرب بوده اند.
همچنین مردم بحرین و گروهی از مردم مدینه در عین عرب بودن ، شیعه هستند
[…] عیدالزهرا (ع)؛ جشن خرافی یا مراسم دینی؟!/ ابولولو کیست؟ &… […]