حجت الاسلام سیدهادی موسوی گیلانی
تصویر حجت الاسلام سیدهادی موسوی گیلانی – سال ۱۳۹۱ در قم – اختصاصی رنگ ایمان
مقدمه
آقای زین العابدین قربانی در دومین دوره در مجلس شورای اسلامی نماینده آستانه اشرفیه بود. او در روز ۹ مرداد ۱۳۶۳ در حمایت از یک روحانی ناسالمی به نام «میرعلینقی سیدخاوری» که به تازگی از لنگرود به عنوان نماینده انتخاب شده بود، و بعد از چند سال در همین دوره، اعدام شد، مشغول نطق بود. در سخنان آقای قربانی توهینهایی هم به یکی از مبارزین باسابقه حجت الاسلام شیخ محمد جعفری گیلانی، شده بود و همین مسئله باعث اعتراض بسیاری از نمایندگان گردید. جعفری گیلانی، رقیب سیدخاوری در انتخابات مجلس از لنگرود بود و رای نیاورد. جالب است که نماینده دیگری که در حمایت از سیدخاوری قرار بود نطق کند، سیدابوطالب حجازی نماینده وقت رشت در مجلس بود، ولی به دلیل کم بودن وقت نتوانست صحبت کند.[۱]
حجت الاسلام سیدهادی موسوی گیلانی[۲] که از روحانیون انقلابی و از همراهان امام خمینی در نجف بود، به توهینهای آقای قربانی در مجلس واکنش نشان داد و نامه سرگشادهای خطاب به اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس، نوشت و در آن نامه، به نکات مهمی درباره سابقه قبل از انقلاب آقای قربانی اشاره کرد. این نامه در روزنامه اطلاعات به تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۳ مندرج گردید. سیدهادی موسوی که شخص مطلعی است و در زمان نوشتن این نامه، در دفتر امام در جماران مشغول به کار بود، به اسناد منتشر نشده و پرونده ساواک آقای قربانی که در آن زمان چیزی از آن منتشر نشده بود، اشاره کرده و همچنین به روحیات و عملکرد آقای قربانی در دوران مسئولیتهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرده که بسیار مهم است.
بسیاری از روحیات غلطی که درباره آقای قربانی در این نامه گفته شده، متاسفانه در دوران حضور آقای قربانی در امامت جمعه رشت هم وجود داشت و همین عملکرد غلط، باعث شد تا او بعد از ۱۷ سال، از این مسئولیت مهم، محترمانه، عزل شود. گفتنی است محتوای این نامه، توسط آقای قربانی، تکذیب نشد.
×××
حجت الاسلام محمد جعفری گیلانی
[توضیحات روزنامه اطلاعات]
حجت الاسلام سیدهادی موسوی که از روحانیون مبارز سرشناس گیلان است، طی نامه ای سرگشاده به حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، به اظهارات نماینده آستانه [اشرفیه] به هنگام دفاع از نماینده لنگرود، پاسخ گفته است.
با ذکر این نکته که حجت الاسلام سیدهادی موسوی از افراد زجر کشیده و زندان دیده در رژیم گذشته بوده و سالها در معیت امام در خارج از کشور به سر برده است و علاوه براین از همرزمان شهید محمد منتظری بوده است. متن کامل نامه سرگشاده، به این شرح است:
×××
[آغاز نامه]
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و با آرزوی موفقیت برای همه سنگرداران حق علیه باطل.
جناب آقای هاشمی! چون جلسه علنی مورخه ۹/۳/۱۳۶۳ را گوش کردم و دلی پردرد پیدا کردم، لازم دانستم در مورد جناب آقای قربانی ـ نماینده آستانه ـ در رابطه با دفاع از آقای سیدخاوری ـ نماینده لنگرود ـ و تضییع حق چهره های انقلابی، تذکراتی بدهم، از باب فذکّر إن الذکرى تنفع المومنون. (قرآن کریم)
۱ـ قبل از هر چیز، جناب حجت الاسلام محمد جعفری که با شروع نهضت جهانی اسلامی به رهبری امام بت شکن از کسانی بوده که به ندای امام عزیر لبیک گفته. گرچه چهره جناب آقای جعفری برای انقلاب و کارگردانان اصلی آن، پوشیده نیست، در عین حال باید بگویم آقای جعفری در طول مبارزات که پیوسته در زندانها و تبعید و شکنجه گذرانده است. حتی یک نقطه تاریک در زندگی پربارخود ندارد. و از آغاز حرکت تا حال کوچکترین انحراف از خود نشان نداده و در بدترین و سختترین دوران، دین خود را به انقلاب و ملت سلحشور و امام عزیز، ادا نموده است.
۲- اما جناب آقای قربانی که مورخ ۹/۳/۱۳۶۳[۳] پشت تریبون مجلس، قرار می گیرد و در دفاع از آقای سیدخاوری، رقیب آقای جعفری دفاع می کند. همه مردم منطقه استان گیلان، کم و بیش با چهره ایشان آشنا هستند و دوران اقامتش را در حوزه علمیه و مقدس قم، برای همه طلاب و روحانیون آشکار است.
۳- از آنجایی که همه می دانند که شاه برای انحراف افکار [عمومی]، دست به یک ریسکی زد و آن تاسیس دانشگاه اسلامی در مشهد بود که مواجه با مخالفت شدید امام امت شد و فرمود: «کی می خواهد در این دانشگاه برود؟ هر کس برود، من او را تفسیق می کنم.»[۴]
سرانجام شاه با یک عقبنشینی حساب شده و موقت؛ ناگهان زمزمه دارالتبلیغ توسط شریعتمدار در آن وانفسای مبارزاتی در قم، مطرح شد و شکل گرفت و از همان آغاز، آقای قربانی از جمله ارکان و گردانندگان دارالتبلیغ بوده و پیوسته تلاش وی، در این زمینه صرف میشد که برای دارالتبلیغ، نیرو و افراد جذب نماید. از آن پس آقای قربانی از همین خط فکری جدا نبوده. و حتی وقتی آقای شریعتمدار به قصد زیارت حضرت رضا(ع) رفته، و از آنجا به استان مازندران و گیلان میرود؛ از چالوس تا رشت کارگردان و پرنامهریز جهت استقبال از شریعتمدار، شخص آقای قربانی بوده است و این مسافرت در مراحل پیروزی انقلاب اسلامی انجام یافت. و پس از آن در زمان تصدی آقای قربانی، امر کمیته انقلاب اسلامی و همچینین تصدی پست قضاوت را در استان گیلان، دقیقا همان خط فکری را ادامه میدهد و شاهد این مدعا، اسناد و مدارکی است که موجود است.
۴- آقای قربانی در دفاعیات خود فرمودند: «مردم لنگرود از افرادی که در صداقتّشان شک نیست، دمغ هستند!» تا آنجایی که بنده به عنوان یک طلبه کوچک از استان گیلان مطلع هستم، آقای قربانی و امثال آقای قربانی هستند که به دست پرتوان این عزیزان وفادار به انقلاب و امام، [مردم] دمغ هستند و خود به خود تحقیر شده اند و به خاطر گذشته تاریک و سیاهی که دارند، نمی توانند در بین مردم سر بلند کنند و دلیل روشن این مدعا، همین است که آقای قربانی با آن که در لاهیجان سکونت داشت و در لنگرود هم به قول خودش انقلاب را رهبری می کرد! نتوانست کاندیدا بشود و سرانجام میرود در در آستانه کاندیدا میشود! و من به جرئت می گویم و شوهدی دارم که در آستانه نیز به زور و طرح از پیش تدارک دیده، آقای قربانی رای آورد، آن هم در دور دوم و با چه تعداد!
بنابر این اینکه آقای قربانی از مردم مایه می گذارد و در سنگر انقلاب و قانون، مردم را دمغ معرفی میکند، به هیچ وجه صحیح نیست. بله امروز مردم ما دمغ هستند چون انتظار داشتند در مجلس، بدون جوسازی نمایندگان محترم، فرق بین خادم وخائن بگذارند؛ ولی متاسفانه با جوی که آقای قربانی در محل به وجود آورد، چنین نشد! و این مساله برای مردم لنگرود دردآور است و آقای قربانی در موضع انتقام گیری از انقلاب و فرزندان انقلاب بر آمده است. و اگر بدین منوال پیش برود طولی نخواهد کشید که چهره های اصیل و درخشان انقلاب در منطقه، یکی پس از دیگری به محاکمه کشیده خواهند شد، چنانچه در این جلسه شد! زیرا جریانی در منطقه هست که تلاش می کند از هر چهره انقلابی در منطقه، چیزی بسازد و بعد در سنگر مجلس و جاهای دیگر آنها را ملکوک نباید و از این راه انتقام بگیرد.
۵- جسارت بزرگی [که] آقای قربانی در دفاعیات خود کردند مبنی بر اینکه اگر یک حمال! در لنگرود کاندید میشد، رای میآورد!
آیا آقای محمد جعفری که پوست و گوشت و استخوانش با این انقلاب عجین شده و لحظه ای از امام و خط امام، جدا نبوده، آیا سزاوار است آن هم از زبان مثل ایشان (آقای قربانی)، آن هم در سنگر مجلس، اینگونه تحقیر بشود! راستی شاعر پارسی زبان، خوب گفته:
بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است[۵]
عجبا ما انتظار نداشتیم پس از ریشه کن شدن منافقین و دشمنان قسم خورده انقلاب، این چنین ناجوانمردانه به به اصیلترین چهره های انقلاب، توهین شود و جسارت بشود آن هم در سنگر مجلس!
۶- جناب آقای هاشمی! آیا فاجعه نیست که آقایی که نامه به ساواک جهنمی مینویسد و اظهار وفاداری به شاه میکند و خود را عامل ستمشاهی معرفی میکند این طور با حیثیت ملت شهیدپرور منطقه گستاخی کند و بیجواب بماند؟! آیا فاجعه نیست که دغلبازان و سالوسان و شیادان، به سنگر انقلاب، تکیه بزنند و به فرزندان انقلاب، تکیه بزنند و به فرزندان انقلاب، اینگونه بتازند؟! این فاجعه را ما کجا بازگو کنیم و این شکوا را به کجا ببریم؟
۷- آقای قربانی از افرادی است که پس از پیروزی انقلاب، پیوسته مظطرب و پریشان بود که انقلاب معلوم نیست ادامه داشته باشد، به همین اساس، پیوسته با ضدانقلاب منطقه، استمالت میکرد و باعناصر انقلابی کج دار و مریز [رفتار] میکند!
آقای قربانی از هنگام تحدی کمیته تا کرسی قضاوت، عناصر فعال و مخلص را به تیر ملامت گرفته و حتی در سنگر مقدس نماز جمعه به آنان تاخته و به شدت سرزنش میکرده است.
۸- و بر مسئولان آگاه و آگاهان مسئول است که با امعان نظر بیشتر به منطقه استان گیلان بدانند که بر غیورمردان گیلان در رابطه با اینگونه اشخاص چه گذشته و میگذرد؟! و راستی که مردم گیلان با این صبر و بردباری انقلابی برای حفظ کیان اسلام سزاوار ستایش وتقدیرند.
۹- و باید اضافه کنم که ما آغازگر جریان نیستیم، و بلکه برای نشان دادن تقوای انقلابی و صبر و شکیبایی، تا کنون سکوت کرده و گوش به فرمان امام عزیز بوده و نخواستیم مسائل را دامن بزنیم اما بعد از این دفاعیات جناب آقای قربانی سکوت راجایز ندانسته و اقدام به نوشتن این مختصر نبودم و چنانچه مقتضی باشد، اسناد و مدارک زنده دیگر جهت اطلاع ملت شهیدپرور ایران، ارائه خواهد شد.
والسلام علی من اتبع التبع الهدی.
سیدهادی موسوی.
____________________
پی نوشت ها:
با تشکر از آقای محمدجواد کریمی برادر شهید ابوالحسن کریمی، که این نامه را در اختیار رنگ ایمان قرار دادند.
[۱] . مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دوره ۲، جلسه۲۱، تاریخ ۹ مرداد ۱۳۶۳، ص۳۳-۳۴٫
[۲] . سیدهادی موسوی فرزند ابوطالب، در سال ۱۳۲۴، در روستای «میان پشته» از توابع رودسر متولد شد. در سال ۱۳۴۰ راهی قم شد و تحصیلات دینی را در آن شهر آغاز کرد. با شروع نهضت امام خمینی، با اینکه سنی نداشت ولی با نهضت همراه شد و بعد از تبعید امام خمینی به نجف، او هم به صورت غیرقانونی راهی نجف شد. او یک سال بعد به رودسر بازگشت و با خانم سیده زینب فاضلی رودسری ازدواج کرد و با خانواه اش راهی نجف شد و همسر او یکی از خانم هایی بود که با همسر امام ارتباط تنگاتنگی داشت. سیدهادی موسوی در حلقه یاران امام خمینی در نجف قرار داشت و ساواک به فعالیت های او در نجف حساس بود و گزارش های متعددی از او در ساواک ایران موجود بود. اکثر فعالیت های مبارزاتی امام خمینی مانند چاپ و نشر اعلامیه توسط گروهی انجام می شد که سیدهادی موسوی از اعضای فعال آن بود. به گفته استاد سیدحمید روحانی، مهمترین کاری که او در نجف انجام داد و هیچ وقت نامی از او برای این کارش درج نشد و کسی از او تقدیری نکرد، تهیه و تدوین کتاب حکومت اسلامی امام خمینی بود که توسط سیدهادی موسوی انجام شد. او مدت ۱۴ سال در نجف در کنار امام خمینی حضور داشت و همزمان با بازگشت امام به ایران، به ایران بازگشت ولی هیچ مسئولیتی قبول نکرد و در دفتر امام خمینی مستقر شد و ادامه همان فعالیت های نجف را در بیت امام به عنوان اولویت اول قرار داد و تا زمان در همانجا مشغول به فعالیت بود. سپس به قم بازگشت و همکاری هایی با بعثه رهبر معظم انقلاب و همچنین مدتی با موسسه حفظ آثار همکاری داشت. موسسه حفظ آثار امام، مصاحبهی کوتاهی با او گرفته و خاطراتش در دوران حضور در نجف را به اجمال در ضمن جلد دوم از کتاب «خاطرات سالهای نجف» درج کرده است. (گفتگوی نگارنده با حجت الاسلام و المسلمین سیدهادی موسوی گیلانی؛ گفتگوی نگارنده با حجت الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی؛ یادگار امام: حجت الاسلام سیداحمد خمینی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، اول، زمستان ۱۳۸۷، ص۲۳۸ـ۲۳۹؛ قدس ایران: یادمان زندگی و خدمات همسر امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، عروج، تهران، دوم، ۱۳۹۳، ص۲۳۷؛ خاطرات سالهای نجف، ج۲، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، عروج، تهران، اول، ۱۳۸۹، ص۱۶۹ـ۱۸۹٫)
[۳] . به اشتباه ۹/۵/۱۳۶۳ نوشته شده بود.
[۴] . اشاره به بخشی از صحبت امام خمینی(ره) در روز ۲۶ فروردین ۱۳۴۳ در مسجد اعظم: «مگر مىشود با دانشگاه اسلامى، اسلام را شکست داد. مگر ما مىگذاریم شما «دانشگاه اسلامى» درست کنید. ما تفسیق مىکنیم آنکه وارد بشود در آن دانشگاه؛ بین ملت از بین خواهد رفت. مگر اینها مىتوانند که اسلام و مسلمین و علماى اسلام را تحت وزارت فرهنگ قرار بدهند؟» ( صحیفه امام، ج۱، ص۳۰۳)
[۵] . از صائب تبریزی.
منبع: «نامه سرگشاده حجت الاسلام سیدهادی موسوی به رئیس مجلس شورای اسلامی»، سیدهادی موسوی گیلانی، روزنامه اطلاعات، ۱۱ مرداد ۱۳۶۳٫