به گزارش ماسال نیوز؛ به نقل از شیــرازه: رویدادها و حوادثی که در گذر زمان رخ میدهد و پس از چندی به مسئلهای به نام «تاریخ» تبدیل میشود، اگر همراه با روشنگری وبازکاوی هوشمندانه نباشد، گردی به نام «تحریف» بر تارک تاریخ مینشاند که نه تاریخ که «شبح تاریخ» نام دارد و در واقع «دستکاری در تاریخ» و «قلب حقیقت به نفع واقعیت!» خواهد بود.
اگر چه فساد و تباهی رژیم پهلوی بر کسی پوشیده نیست، اما سالهاست مخالفین مردم و نظام سعی در تحریف تاریخ و فراموشی حافظه تاریخی ملت به نفع خود را دارند.
در همین راستا مقام معظم رهبری در ۱۷ دی ۱۳۹۳ فرمودند: «آنها میخواهند حقایق انقلاب تحریف بشود، به دست فراموشى سپرده بشود؛ پول خرج میکنند، کار دارند میکنند. کسى که آشنا باشد، آگاه باشد با دنیاى کتاب و مطبوعات و مقاله میبیند که دشمنان چهکار دارند میکنند؛ امروز اینها سعى میکنند چهرهى خاندان خبیث و منحوس پهلوى را – رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سالهاى متمادى به عقب انداختند و ملّت ایران را آنجور دچار مشکلات عظیم کردند – بَزک کنند، آرایش کنند امروز سعى مىشود [توسّط]همان جبههى مقابل نظام اسلامى. پشتیبانها همان کسانى هستند که با اصل انقلاب مخالف بودند، با مردمى که انقلاب کردند مخالف بودند، با وفادارى این مردم به انقلاب بشدّت مخالفند. تا کنون موفّق نشدند؛ امید بسته بودند بلکه بتوانند نسل دوّم و سوّم انقلاب را روىگردان کنند، نتوانستند. نسل سوم انقلاب را نتوانستند از انقلاب روى گردان کنند.»
این سلسله گزارشها ضمن بازخوانی اسناد فساد گسترده خاندان پهلوی و دربار شاهنشاهی در عرصههای مختلف، تنها بخشی از جنایات و مفاسد این رژیم در موضوعات مختلف از جمله فساد مالی، فساد جنسی، وادادگی به غرب، فسادهای سیاسی درون حاکمیت، شرط بندی و قمار، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، تاثیر بهائیت بر رژیم پهلوی و نقش پر رنگ رژیم صهیونیستی بر پهلویها را بازخوانی میکند.
در این گزارشها از خاطرات منتشر شده دربار پهلوی و ملازمان نظام شاهنشاهی آن زمان استفاده گردیده تا کمترین شبهه و اشکالی نسبت به روایات تاریخی مورد اشاره وارد نباشد.
در ادامه اسناد و روایات تاریخی مرتبط با گوشهای از فساد جنسی همسر سوم محمدرضا شاه و دربار را مشاهده میفرمایید:
یک نجـــار سوئیسی دوست پسر ملکه ایران
فرح گاهی اوقات رعایت شأن و جایگاه ملکه را نمیکرد و با هر بیسر و پایی طرح مراوده میریخت. از جمله با مربی اسکیاش که یک نجار سوئیسی بود، در حال معاشقه دیده شد.
رفتار جلف فرح در کاخ یک مرتبه شاه را نیز به خشم آورد. او در پاسخ به فرح که از شاه میخواست استراحت بیشتری بکند با لحنی پرخاشکنان گفت: «تنها یک راه برای استراحت کردن من وجود دارد و آن هم این است که از دعوت کردن این بچه خوشگلها که دور و برتان میگردند، دست بردارید. وقتی اینجور آدمها دور و برم را گرفتهاند چطور انتظار دارید که استراحت کنم؟»
درباریان شاه چنان در فساد غوطهور بودند که گاه دست به اعمالی جنونآمیز میزدند. در فرهنگ مذهبی مردم ایران، همآغوشی مرد و زن نامحرم یا با هم رقصیدن آنها دیگر حیثیتی برای آن خانواده باقی نمیگذاشت. حتی فریده دیبا در مهمانی کاخ سفید از اینکه مردان و زنان یکدیگر را در حضور هم میبوسند و خیلی صمیمانه با زنان یکدیگر در حضور هم میرقصند، سخت تعجب میکرد، ولی هنوز غرق در تعجب بود که «کندی هم چند دور با فرح رقصید و محمدرضا هم درحالی که دستهایش را دور کمر ژاکلین حلقه کرده بود با او رقصید.»
پرده دری فرح در زیر پا گذاشتن خطوط قرمز اسلامی و انسانی را عموم ما با جشن هنر شیراز میشناسیم، ولی فرح، هنر نماییها و هنر پروریهای (!) دیگری هم داشته است که یک نمونه آن حمایتش از آشور بانی پال بابلا (یکی از نمادهای انحطاط و استهجان و ابتذال هنر در کشور) بوده است.
«آشور بانی پال بابلا یکی از هنرمندان سوپر مدرنیست؟! و خیلی خیلی پیشتاز؟! بود که دستی در تمام به اصطلاح هنرها داشت. شعر میگفت، نمایشنامه مینوشت، کارگردانی میکرد، ادعای فیلم سازی و عکاسی داشت.
هنر پائین تنـــه!
او در سالهای آخر حیات رژیم پهلوی، نمایشگاه عکسی از صُوَر قبیحه و عکسهایی در ابعاد بسیار بزرگ از پایین تنه خود ترتیب داده بود، که فرح پهلوی شخصاً این نمایشگاه را افتتاح کرد و او را به خاطر “ابراز شجاعت در شکستن مرزهای رو در بایستی فرهنگی” (این عبارت دقیقاً عین گفته فرح پهلوی خطاب به آشور بانی پال بابلا، پس ازدیدار از نمایشگاه عکس او بود) مورد تفقد قرار داد و یک بورس مطالعاتی در اختیار او گذاشت و او را به فرانسه فرستاد.
آشور بانی پال چند نمایشنامه بر روی صحنه آورد. در یکی از این نمایشنامهها تمام هنر پیشههای زن و مرد آن لخت و عریان -به صورت مادر زاد- به صحنه میآمدند و در مقابل چشم تماشاگران هنر نمایی میکردند و در نمایشنامهای دیگر، هنر پیشگان در حین اجرای برنامه برخی از تماشاچیان را به باد ناسزا میگرفتند و به آنان فحشهای رکیک میدادند و واکنش خشم آلود بعضی از تماشاچیان را به حساب موفقیت خود در وادار کردن تماشاچی به بازی و دخالت در نمایش خود تلقی میکردند.
خاطرات منشی مخصوص فرح از خاندان پهلوی در سوییس
مینو صمیمی که سالها منشی سفیر ایران در سوئیس و بعد از آن مدتی منشی فرح همسر شاه بود، در کتاب، خاطرات خود مستندی از ولخرجیها و حیف و میلهای شاه و درباریان او ارائه میدهد.
صمیمی نویسنده کتاب «پشت پرده تخت طاووس» (متولد آذر ۱۳۲۵) دختر «صادق صمیمی» (رئیس اسبق موزه ایران باستان) در این کتاب پس از نقل مجمل زندگینامهی خود ـ. از دوران نوجوانی تا پایان تحصیلات عالی در سوئیس و بازگشت به ایران ـ. ابتدا به شرح دورهای میپردازد که متعاقب استخدام در وزارت خارجه به عنوان منشی سفارت ایران در سوئیس بکار مشغول بوده است.
وی طی شش سال خدمت در سفارت ایران (از ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۲) به سبب تسلط کامل به سه زبان فرانسه، آلمانی و انگلیسی، نقش مهمی در رتق و فتق امور مربوط به سفرهای متعدد شاه و فرح به کشور سوئیس داشته است؛ و مسائل گوناگونی از آنچه طی این سفرها رخ میداده در کتابش آورده که هر یک به سهم خود برای آگاهی به حقایق اوضاع دربار از اهمیت خاصی برخوردار است.
نویسنده در سال ۱۳۵۲ به دعوت فرح به ایران باز میگردد و سرپرستی دبیرخانه و دفتر روابط عمومی «سازمان ملی حمایت از کودکان» را (که زیر نظر فرح اداره میشد) به عهده میگیرد، تا آنگاه که در سال ۱۳۵۵ مستقیماً وارد تشکیلات دفتر مخصوص فرح میشود و به عنوان منشی مخصوص او در امور بینالمللی بکار میپردازد.
نام کتاب خاطرات وی به خوبی گویای محتوای آن است. صمیمی در کتاب خود مسائل متفاوتی را از زندگی خاندان پهلوی بیان میکند. مطالبی که اگر در زمان حکومت این خاندان در ایران منتشر میشد، مصادف بود با فاجعهای برای رژیم طاغوت، هرچند انتشار این مساله پس از انقلاب اسلامی نیز نمیتواند بر روی این مسائل سرپوش بگذارد و در واقع همین موارد و فسادی که برای مردم ایران محرز شده بود یکی از علل سقوط رژیم پهلوی در ایران است.
وقتی ملکه همجنس باز بود!
وقتی ملکه ایران همجنس باز بود! / نجار سوئیسی دوست پسر زن اول مملکت
یکی از افرادی که ید طولایی در مفسدههای دربار پهلوی داشت ملکه آخر نظام سلطنتی ایران یعنی فرح پهلوی بود.
یکی از عوامل بروز نارضایتی شدید از رژیم شاه، فساد بیحد و حصر دربار بود. فساد اخلاقی، تکبر و تفرعن، فساد جنسی، فساد مالی و فساد دینی تمام تار و پود دربار را درنوردیده بود. فساد با ظهور رژیم پهلوی در دربار همزاد بود، ولی در پایان عمر رژیم، به صورت یک فرهنگ حاکم درآمده بود.
در ابتدا رژیم سعی میکرد فساد دربار را به دلایل فرهنگی مردم مخفی نگه دارد و همین امر موجب شد تا خاندان سلطنت خود را از مردم پنهان و کمکم رابطه باریک خود را با مردم قطع کنند و دربار به یک اشرافیت و طبقهای تبدیل شود که هیچ چیز بین آنان و مردم را پیوند نزند.
از ماجراهای دوستیهای عجیب او با مردان در ایران تا روابط عاطفی با پسران و مردان خارجی در زمانی که وی صاحب چند فرزند بود بگذریم، نقل و قولهایی از خاطرات خود او را در ادامه آورده ایم تا متوجه عمق فساد در این خاندان شوید.
وقتی ملکه ایران همجنس باز بود! / نجار سوئیسی دوست پسر زن اول مملکت
عشرتکده کیش در حال باده گساری با امیرعباس هویدا!
فرح پهلوی با نام اصلی فرح دیبا سومین همسر محمدرضا شاه پهلوی در کتاب اسرار زندگی شاه و فرح در قسمتی از زندگینامه نوجوانی خود (زمانی که دایی وی او را به یک مدرسه مسیحیت در تهران فرستاده بود) چنین نقل میکند:
در زمان تحصیل در مدرسه ژاندارک که یک مدرسه شبانه روزی تحت مدیریت و اداره راهبههای فرانسوی بود به کُلی نسبت به مبانی دینی و مسیحیت بی اعتماد شدم و باورهای مذهبی ام فرو ریخت.
انسانها به طور فطری یک سری نیازهای جسمی و روحی دارند که به هیچ روی نمیتوان آن را نفی کرد و نادیده گرفت.
در زمان اقامت در مدرسه شبانه روزی ژاندارک در سن و سالی بودم که همه چیز را به خوبی میفهمیدم دانش آموزان دیگر هم مانند من با زیرکی بیشتری سر از رموز و اسرار شبانه ژاندارک سر در میآوردند.
ما در آنجا شاهد بودیم که بر راهبههای کاتولیک ازدواج حرام شده بود، اما آنها که توان مقابله در برابر این حکم را نداشتند به صورت مخفیانه از میان سرایداران و نظافت چیها و باغبانان و سایر خدمه آموزشگاه دوست پسر گرفته و شبها آنها را به اطاق خود بُرده و با آنها خلوت میکردند، حتی مادر مقدس هم با باغبان و دربان جلوی درب روی هم ریخته بود و با آنها رابطه جنسی داشت.
برخی دیگر از این راهبهها به منظور تطهیر گناهان گذشته خود به اینجا آمده بودند و برخی دیگر صرفا برای اقامت گرفتن در فرانسه به کلیسا پیوسته بودند. آنها در گفتگوهای خصوصی به ما میگفتند که پس از باگشت به پاریس از کلیسا خارج خواهند شد.
برخی از دانش آموزان زرنگ مانند ناهید کلهر (این نام یادتان باشد) و لیلی امیرارجمند شبها پشت در اطاق این راهبهها رفته و از سوراخ کلید و یا از بالای پنجره به تماشای محفل عاشقانه آنها با کارکنان مرد مدرسه میایستادند و پس از بازگشت به خوابگاه آنچه را که دیده بودند برای سایر دانش آموزان تعریف میکردند.
بر اساس همین مشاهدات ما متوجه شدیم که برخی از این راهبهها بایکدیگر رابطه همجنس بازی هم دارند.
فرح پهلوی سپس در قسمتی از نقل خاطرات خود این گونه میگوید: طی مدت تحصیل در مدرسته ژاندارک عقاید مذهبی ام به طور کامل متزلزل شد. میدیدم که راهبهها و مادر مقدس مشروبات الکلی مینوشند و به یکدیگر حرفهای رکیک میزنند و گاها از روی شوخی و با نوعی لذت یکدیگر را زن خراب یا فاحشه خطاب میکنند! (پس از پیروزی انقلاب در همین مدارس مقدار قابل توجهی مشروبات الکلی کشف گردید)
برخی از بچهها که در دروس خود ضعیف بودند و میترسیدند که راهبهها آنها را مردود کنند با طرح نقشهای زیرکانه نیمه شب مُچ راهبهها را در حالات ناپسندی گرفته و با راهبهها به توافق میرسیدند که به ازای سکوت اختیار کردن در دروس قبول شوند.
وقتی ملکه ایران همجنس باز بود! / نجار سوئیسی دوست پسر زن اول مملکت
فرح دیبا در ۱۳ سالگی (مدرسه ژاندارک تهران)
فرح پهلوی اینگونه ادامه میدهد: صادقانه بگویم که تزلزل در آموزههای دینی من از همان کودکی آغاز شد و آن ایامی بود که میدیدم یک نفر حاج آقا با آن ریش و عرقچین و دستار تمام اوقات خود را صرف زن گرفتن و صیغه کردن میگذراند و با حالت مستی به خانه ما میآمد و با مادرم رابطه جنسی خلوتی برقرار میکرد!
مادر مقدس که سمبل پاکی و طهارت بود در مدرسه ژاندارک با بعضی دخترها روابط همجنس بازی برقرار کرده و هرشب یکی از آنها را به اطاق خود میبرد و با آنها به اعمال بیمارگونه میپرداخت، همین دخترها پس از بازگشت از اطاق مادر مقدس داستانهای هیجان آوری را با آب و تاب فراوان از اعمالی که بر روی آنها صورت گرفته بود برای سایر دوستان خود تعریف میکردند! فساد موجود در مدرسه موجب گردید تا بزودی در خوابگاه ما نیز روابط همجنس بازی میان دختران بالغ برقرار شود و من در نیمههای شب شاهد بود که دخترها به داخل تخت دیگری میخزیدند و پس از لخت شدن به انجام اعمال ناپسند میپرداختند.
وقتی ملکه ایران همجنس باز بود! / نجار سوئیسی دوست پسر زن اول مملکت
فرح دیبا که شماره ۱۰ بر تن دارد کاپیتان تیم بکستبال مدرسه ژاندارک بود
ناهید کلهر، همکلاسی و از دوستان صمیمی فرح پهلوی در کتاب داستان پهلوی که کتاب خاطرات خودش میباشد در همین رابطه مینویسد که فرح پهلوی با داشتن روابط همجنس بازی با مدیر مدرسه ژاندارک متهم است وی در ادامه میگوید: به همین خاطر فرح مورد توجه مادر مقدس بود و نام او در لیست بورسیههای دولت فرانسه جا دادند و به فرانسه فرستادند.
فرح؛ ملکه بی بند و بار دربار
اگر شعارها، دیوار نوشتهها و پلاکاردهای مردم ایران در دوره انقلاب تجزیه و تحلیل شود، این ادعا را ثابت میکند که فساد دربار پهلوی یکی از عوامل اعتراض آشتیناپذیر مردم ایران بود.
یکی از عوامل بروز نارضایتی شدید از رژیم شاه، فساد بیحد و حصر دربار بود. فساد اخلاقی، تکبر و تفرعن، فساد جنسی، فساد مالی و فساد دینی تمام تار و پود دربار را درنوردیده بود. فساد با ظهور رژیم پهلوی در دربار همزاد بود، ولی در پایان عمر رژیم، به صورت یک فرهنگ حاکم درآمده بود.
در ابتدا رژیم سعی میکرد فساد دربار را به دلایل فرهنگی مردم مخفی نگه دارد و همین امر موجب شد تا خاندان سلطنت خود را از مردم پنهان و کمکم رابطه باریک خود را با مردم قطع کنند و دربار به یک اشرافیت و طبقهای تبدیل شود که هیچ چیز بین آنان و مردم را پیوند نزند.
وقتی ملکه ایران همجنس باز بود! / نجار سوئیسی دوست پسر زن اول مملکت
فساد دربار نهتنها در چهار دیواری کاخهای پهلوی نماند، بلکه در تمام ارکان رژیم ریشه زد. نهادهای رژیم هرچه به دربار نزدیکتر بودند بیشتر به مظهر فساد تبدیل میشدند و کمکم از درون میپوسیدند و ناگهان فرو میریختند. ممکن است در هر رژیمی فسادی رخ بدهد، اما آنچه منجر به بیاعتمادی مردم میشود، دو موضوع است:
۱- برخورد نکردن نظام و نهادهای آن با فساد.
۲- رخنه کردن فساد در بدنه و در رأس نظام که در این صورت فساد نهادینه خواهد شد.
فساد در رژیم شاه به علت مبتلا شدن به هر دو موضوع، جزئی از ماهیت آن شده بود تا جایی که فساد دربار کمکم از پرده برون افتاد و مردم مسلمان ایران را سخت به عکسالعمل واداشت.
بخش اعظم تظاهراتی که از سال ۱۳۵۶ در ایران آغاز شد، متوجه فساد دربار بود. به گفته ژان لوروریه، روزنامهنگار فرانسوی: «اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید چرا رژیم را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند و جواب آنها را جمع کنید، فساد و انحطاط اخلاقی رژیم در ردیف اول پاسخ آنها خواهد بود.» (۱)
اگر شعارها، دیوار نوشتهها و پلاکاردهای مردم ایران در دوره انقلاب تجزیه و تحلیل شود، این ادعا را ثابت میکند که فساد دربار پهلوی یکی از عوامل اعتراض آشتیناپذیر مردم ایران بود. بسیاری از شعارهای مردم، فساد رژیم و مظاهر فساد و عوامل آن را مورد اعتراض قرار میدادند. در ادامه این نوشتار و به عنوان نمونه، گذری برمنقولات نزدیکان فرح پهلوی درباره مفاسد اخلاقی او خواهیم داشت:
فرح پهلوی در یک خانواده بیبند و بار تربیت شده بود. پدرش یک استوار ارتش بود که به علت سرطان درگذشت و او بهزودی با مادرش راهی تهران شد. دایی فرح، محمدعلی قطبی سرپرستی هر دو را بر عهده گرفت. در این خانواده هیچیک از امور شرعی مراعات نمیشد. فرح در تهران در مدرسه ژاندارک تحت نظر راهبههای فرانسوی دبستان و دبیرستان را طی کرد. به گفته مادر فرح، فرح با پسرداییاش، رضا قطبی «در زیر یک سقف زندگی میکردند.»
وقتی ملکه ایران همجنس باز بود! / نجار سوئیسی دوست پسر زن اول مملکت
عشرتکده کیش فرح پهلوی با دوست صمیمی اش کنستانتین پادشاه سابق یونان
محمدعلی قطبی تصمیم گرفت فرزندش رضا را برای تحصیل به فرانسه بفرستد. فرح که اینک دختر ۱۸ سالهای شده بود، «اصرار ورزید او را هم همراه با رضا به فرانسه» بفرستند و سرانجام دو جوان با یکدیگر برای تحصیل به فرانسه رفتند. (۲)
فرح در فرانسه با چهار دوست جدید به نامهای لیلی امیرارجمند، کریم پاشا بهادری، فریدون جوادی و بژورن مایرولد آشنا شد. لیلی امیرارجمند بعدها در کاخ پهلوی به جرگه دربار پیوست و سپس همهکاره فرح در کانون پرورش فکری کودکان شد. لیلی امیرارجمند از مبتذلترین زنان و مظهر فساد دربار بود.
ملکه مادر در توصیف خانم امیرارجمند میگوید: «این خانم نمونه یک زن بیبندوبار و آزاد از هر نوع قید و بند بود… گاهی اوقات ۱۰، ۱۵ و ۲۰ زن از کارکنان دربار و ندیمهها و خدمه و دوستانش را لخت لخت مادرزاد میکرد و در استخر کاخ بدون هیچ پوششی شنا میکردند.» (۳) یک مرتبه آقای صاحب اختیار، سرپرست خدمههای کاخ به لیلی اعتراض کرد و گفت: «این کار جلوی کارگران کاخ خوب نیست.» لیلی گفت: «بگذار نگاه کنند، برای سوی چشمشان خوب است.» (۴)
وقتی ملکه ایران همجنس باز بود! / نجار سوئیسی دوست پسر زن اول مملکت
فرح در حال رقص با آلن دلون
لیلی امیرارجمند میگفت: «اگر آدمها در حضور هم معاشقه، مغازله و زناشویی کنند لذتش دوچندان میشود و خودش همیشه مجالس چند نفره راه میانداخت و گاهی که مرد کم میآوردند از همین خدمه دربار صدا میکردند و میبردند به داخل محفل خودشان.» (۵) شوهر لیلی امیرارجمند، حسینعلی امیرارجمند از او بیغیرتتر بود. «هر وقت مردی [لیلی]زنش را میبوسید، او مؤدبانه تشکر میکرد.» (۶)
مادر فرح نیز از فساد این دوست شبانهروزی فرح تعجب میکند و مینویسد: «البته من از بیپروایی جنسی لیلی ناراضی بودم، بهویژه در مسافرتهای نوشهر و کیش عادت داشت بدون هیچ پوششی وارد دریا شود و برایش اهمیتی نداشت که دهها نفر نگهبان و گاردیها دارند او را تماشا میکنند.» (۷)
الگوی بی بند و باری فرح چه کسی بود؟
خوشبختانه خانم امیرارجمند در همان دوران تحصیل در فرانسه «تغییر دین داده و به کاتولیک گرویده بود.» (۸) لیلی امیرارجمند با این همه فساد، شب و روز در کنار فرح بود. هرگاه در تهران بودند، در کاخ بود و هرگاه مسافرت میرفتند ملتزم رکاب بود. امیرارجمند چنان به فرح علاقه نشان میداد که «سعی میکرد حتی در طرز لباس پوشیدن و آرایش شبیه فرح باشد.» (۹) و فرح نیز سعی میکرد در بیبندوباری شبیه امیرارجمند باشد.
زن اول مملکت جلوی کارگرها لخت راه میرفت!
به گفته محافظ شاه «این خانم از دوستان ملکه، فرح دیبا بود و خیلی از کارهای آنها مثل هم بود. مثلاً در وقاحت و بیشرمی کاملاً شبیه هم بودند. از اینکه جلوی مردم لخت قدم بزنند، لذت میبردند. البته گاهی فرح در اثر فشار مادرش کمی رعایت میکرد.» (۱۰) البته لیلی دیگری نیز به نام «لیلی دفتری» دختر سرتیپ دفتری که در وقاحت دست کمی از امیرارجمند نداشت، جزو حلقه دوستان فرح بود. این دو نفر نیز «وقتی در نوشهر همراه فرح بودند با وضع قبیحی روی ماسهها میخوابیدند و در مقابل سربازان گارد حرکات شنیعی میکردند. خود فرح هم دست کمی از آنها نداشت و حتی به یک عکاس اجازه داده بودند که…» (۱۱)
یکی دیگر از دوستان پاریسی فرح «کریم پاشا بهادری» بود. فرح «از اوایل ورود به پاریس با او آشنا شده بود و بیشتر اوقات خود را با هم سپری میکردند.» کریم از فرح خواستگاری کرد و با اینکه رضا قطبی پسردایی فرح مخالفت کرد، این خواستگاری موافقت شد و بدون اجازه خانواده «در یک جشن کوچک با حضور دوستان و تنی چند از دانشجویان ایرانی مقیم پاریس رسماً نامزدی خود را اعلام کردند.» (۱۲
به محض خواستگاری شاه، فرح نسبت به این نامزد بیوفایی کرد و او را در خماری گذاشت، ولی بیوفایی فرح طولی نکشید و هنگامی که ملکه ایران شد، این دوست قدیمی را به کاخ آورد و محفل انس سابق را با سایر دوستان راهاندازی کرد. به گفته ملکه مادر «این دختر (فرح) آنقدر وقیح بود که کریم پاشا بهادری را آورده بود کنار دست محمدرضا به عنوان رئیس دفتر ملکه.»
معروفترین فساد جنسی فرح، کشف رابطه او با فریدون جوادی بود. «فریدون جوادی از قدیمیترین دوستان ایام تحصیل فرح در پاریس و در واقع اولین دوست او در فرانسه بود.» (۱۳) به دنبال فرح، جوادی نیز به دربار راه یافت. جوادی دوست سفر و حضر فرح بود.
سرباز لُری که فرح را در حال … دید
در مسافرتی که فرح و دوستانش به خجیر در منطقه جاجرود رفته بودند، فرح با جوادی مشغول معاشقه بود که یکی از سربازان گارد آنها را دید. سرباز، چون جرئت اعتراض به فرح را نداشت، (۱۴) به فریدون جوادی اعتراض میکند. این سرباز از لرهای خرمآباد بود و، چون متعصب بود، نزد فرماندهاش سرهنگ بیگلری رفت و گفت: «ما خیال میکردیم که از یک زن عفیفه نگهبانی میکنیم و نمیدانستیم که اینطور مسائل هم در میان است.» سرانجام سرباز را با تهدید و تحبیب و خریدن یک مغازه مرخص کردند. (۱۵)
غیرت شاه ایران برای ناموسش!
رابطه فرح و جوادی در یک دربار فاسد، امر غیرمنتظرهای جلوه نمیکرد و تنها در موقع بروز رقابتها و حسادتها تجلی میکرد. فرح نهتنها از فاش شدن این ماجرا واهمهای نداشت، بلکه دستور داد تا اتاق یکی از مأموران گارد را در اختیار جوادی قرار دهند تا نزدیک او باشد. (۱۶) ملکه مادر در این باره معتقد است فرح «عمداً و عالماً کاری میکرد که به محمدرضا لطمه بخورد.»
ملکه مادر در عکسالعمل به این ماجرای عشقی مینویسد: «خب چه کار میتوانستم بکنم؟ اگر میخواستم به محمدرضا بگویم درست نبود و پسرم ناراحت میشد. این بود که خودم فرح را خواستم که به او نهیب زدم و زنیکه گدازاده خجالت نمیکشی این قبیل کارها را جلوی چشم کارکنان دربار انجام میدهی؟» البته ملکه پهلوی درباره غیرت محمدرضا گزافهگویی میکند. چطور ممکن است شاهی که خود مظهر فساد است و خواهر و مادرش در پیش چشمش به هرزگی میپرداختند از رابطه همسرش ناراحت شود؟ شاید پاسخ فرح به ملکه تأییدی بر استنباط ما باشد.
فرح گفت: «درست گفتهاند، شاه میبخشد؛ شیخ علیخان نمیبخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، آن وقت به تو حساب پس بدهم؟ من آزاد هستم و اختیار پایینتنهام را دارم!» (۱۷) اختیار پایینتنه ظاهراً از اعتقادات راسخ فرح بوده است. یک بار دیگر که فرح به خاطر خوابیدن با فریدون جوادی در یک اتاق، در بیمارستان قاهره مورد اعتراض احمدعلی انصاری قرار گرفت، همین پاسخ را داد که همه «اختیار پایینتنه خودشان را دارند.» (۱۸)
ماجرای عشقی دیگر فرح با بژورن مایرولد است. فرح یک شب در کافه محله لاتن با وی که یک دانشجوی نروژی بود، آشنا شد و «این آشنایی یک عشق آتشین بین آنها ایجاد کرد. در ابتدا، کار آنها لاس زدنهای پاک! بود، ولی دیری نپایید که این لاس زدنها تبدیل به بوسههای بسیار عاشقانه شد.»
این رابطه همچنان برقرار بود تا اینکه فرح چند وقت بعد ناپدید شد. پس از آن بژورن از روزنامهها فهمید که فرح نامزد شاه ایران شده است. فرح هنگام بازگشت به فرانسه او را خواست و موضوع را به اطلاع وی رساند. فرح به وی گفت: «بژورن من همان هستم که بودم، برای تو ملکه یا علیاحضرت نیستم، فقط و فقط فرح هستم. به من وعده بده که دوستی ما در قلب ما هر طوری که شده است، باقی بماند.» (۱۹)
فرح گاهی اوقات رعایت شأن و جایگاه ملکه را نمیکرد و با هر بیسر و پایی طرح مراوده میریخت. از جمله با مربی اسکیاش که یک نجار سوئیسی بود، در حال معاشقه دیده شد. (۲۰)
رفتار جلف فرح در کاخ یک مرتبه شاه را نیز به خشم آورد. او در پاسخ به فرح که از شاه میخواست استراحت بیشتری بکند با لحنی پرخاشکنان گفت: «تنها یک راه برای استراحت کردن من وجود دارد و آن هم این است که از دعوت کردن این بچه خوشگلها که دور و برتان میگردند، دست بردارید. وقتی اینجور آدمها دور و برم را گرفتهاند چطور انتظار دارید که استراحت کنم؟» (۲۱)
وقتی ملکه ایران همجنس باز بود! / نجار سوئیسی دوست پسر زن اول مملکت
قرض دادن زنان برای رقص
درباریان شاه چنان در فساد غوطهور بودند که گاه دست به اعمالی جنونآمیز میزدند. در فرهنگ مذهبی مردم ایران، همآغوشی مرد و زن نامحرم یا با هم رقصیدن آنها دیگر حیثیتی برای آن خانواده باقی نمیگذاشت. حتی فریده دیبا در مهمانی کاخ سفید از اینکه مردان و زنان یکدیگر را در حضور هم میبوسند و خیلی صمیمانه با زنان یکدیگر در حضور هم میرقصند، سخت تعجب میکرد، ولی هنوز غرق در تعجب بود که «کندی هم چند دور با فرح رقصید و محمدرضا هم درحالی که دستهایش را دور کمر ژاکلین حلقه کرده بود با او رقصید.» (۲۲)
چند سال بعد در آستانه انقلاب، همین موضوع تکرار شد. فرح با کارتر در شب ژانویه (۱۱ دیماه ۱۳۵۶) در کاخ نیاوران رقصید و همین مسئله یکی از شعارهای مردم ایران در تظاهرات روزانه آنها شد.
منابع:
(۱) ژانلو روریه یا ژان لوروریه و احمد فاروقی، ایران بر ضد شاه، ترجمه مهدی نراقی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۸، ص. ۱۰۳٫
(۲) خاطرات فریده دیبا، دخترم فرح صص ۲۰ـ۲۹٫
(۳) خاطرات تاجالملوک، ص. ۴۵۸٫
(۴) همان، ص. ۴۵۹٫
(۵) همان، ص. ۴۶۵٫
(۶)همان، ص. ۴۶۰٫
(۷) فریده دیبا، پیشین، ص. ۱۷۱٫
(۸) همان، ص. ۳۱٫
(۹) احمدعلی انصاری، پیشین، ص. ۴۷٫
(۱۰) علی شهبازی، پیشین، ص. ۲۵۴٫
(۱۱) همان، ص. ۲۲۰٫
(۱۲) فریده دیبا، پیشین، ص. ۳۲٫
(۱۳) فریده دیبا، پیشین، ص. ۴۶۱٫
(۱۴) علی شهبازی، پیشین، ص. ۲۹۷٫
(۱۵) احمدعلی انصاری، پیشین، ص. ۱۶۷٫
(۱۶) علی شهبازی، پیشین، ۲۶۵٫
(۱۷) تاجالملوک، پیشین، ص. ۴۶۵٫
(۱۸) احمدعلی انصاری، پیشین، ص. ۱۶۷٫
(۱۹) آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده شماره ۶۳۰، ص. ۵۷ به نقل از: مجله السیی پری فرانسوی با استفاده از مصاحبه و نقل قول از بژورن.
(۲۰) علی شهبازی، پیشین، ص. ۲۰۶٫
(۲۱) اسدالله علم، پیشین، ص. ۶۲۹٫
(۲۲) فریده دیبا، پیشین، ص. ۱۷۳٫
/۹۱۶/د۱۰۲/ع
(۲۳) کتاب شاه و فرح (اسرار و ناگفته ها) ص. ۵۹-۶۰-۶۱
(۲۴) داستان پهلوی – اینگرید اوهایمن – پاریس ۱۹۸۸
(۲۵) خاطرات فرح پهلوی (به کوشش ابوالفضل آتابای)