روزهای سختی است. روزهای سخت برای همهی ما. البته بگذریم که کسانی در همین روزهای سخت دیگران، بار میبندند و پا محکم میکنند و میزنند و میچاپند!
روزهایی که همه در سخت شدن آن دستی داریم. از آمریکا و سیاست جنگ اقتصادی تا دولت و مجلس در عدم مطالبات مردمی و نظارت و حتی من و شما در هجوم به خرید کالاهای غیر ضروری مثل پراید و شکر و … روزهایی که فلش انتقاد منصفانه و غیر منصفانه هر بار سراغ فرد و قشری میرود و تقصیر از گردن یکی به گردن دیگری. اما در همین روزهای سخت تورم، سیل، عدم ثبات قیمت، تحریم و فقر دو موضوع بیشتر اذیت میکند:
اول عدم پاسخ درست به مطالبات و انتقادات مردمی و دوم اختلاس و حقوق نجومی و …
سیل را میشود به ابر و باد و مه و خورشید ربط داد؛ تورم و تحریم هم که خوب مقصر طبق معمول آمریکاست؛ فقیر هم که همه جوامع دارند. اما وقتی در همین کش و قوس میشنوی که کسی به راحتی چند میلیارد را بالا میکشد و پَر، به هم میریزیم. یا وقتی فریاد عدالتخواهی و انصاف میزنیم (در سایهی نظامی مردمی و دینی که در آن انتقاد از رهبر و خلیفه مجاز است) و به جای پاسخگویی طفره میروند آتش میگیریم. با اینهمه هدف این یادداشت مباحث کلان کشوری نیست. من #ماسالی هستم. شهروند یکی از کوچکترین شهرستانهای این کشور پهناور.( تأکید به واژه کوچکترین برای نشان دادن حقارت نیست)
نکته اینجاست: در شهرستان کوچکی که ۸۰ درصد مردم یکدیگر را میشناسند و از حال و روز هم مطلع هستند و حتی گاهی بر میزان درآمد و مشکلات خصوصی هم واقفند، چطور است که از دخل و خرج یک دستگاه مردمنهاد اطلاعی در دست نیست؟! چطور است که شهردار این شهرستان کوچک پاسخ درخواستهای مردمی که خود از آنان برخاسته است را برای حسابرسی آنچه تحویل گرفته و آنچه را انجام داده نمیدهد؟!
من رای دادم و پای تریبون نامزدهای شورای شهر زندهباد و مردهباد گفتم که بتوانم بخواهم و بدانم که به قول معروف کی به کیه؟؟
اگر قرار به عدم پاسخگویی و قلدرمنشی است که خوب سنگ روی سنگ بند نمیشود. آیا حق من شهروند نیست که از منتخب خود در مورد اموالی که در اختیارش گذاشتم حسابرسی بخواهم؟؟ آیا حق من نیست که در مورد هزینهها و درآمدهای شهرداری سوال بپرسم و اگر پرسیدم پاسخ بشنوم؟ آیا قرار نبود که شورای شهر از طرف من شهروند تیزبینانه و منصفانه و موشکافانه به سراغ ادارهها و نهادها و شهرداری برود؟
پس کو؟ پس کجاست؟ چرا به راحتی و بیدغدغه خواستههایمان را نادیده گرفتند و هرچه میخواهند میکنند؟ آیا می.توان اکنون و هنوز به شورای شهری که در ابتداییترین قول و قرار خود عمل نکرده اعتماد کرد؟ آیا اگر حسابرسی (بر فرض محال!!) انجام شود، میتوان به سندهای آن باور داشت؟
آقای #شهردار و اعضای #شورای_شهر_بزرگ_ماسال! مهم نیست که هر بار به هر مطالبه ما با بازیهای رسانهای، قهرمانسازی پوشالی و پشت هماندازی، طفرهرفتن، قلدری و روشهای خاص خود پاسخ نمیدهید. مهم نیست با هوچیگری، نگاه بالا به پایین، سیاست چماق و هویج از بار مسئولیت شانه خالی میکنید.
اگر به خدا و دین و وجدان و انصاف و معاد اعتقاد ندارید (که دارید) باز هم مهم نیست.
من و امثال من هم، این مردم پابرهنه که پیاز، گوجه، گوشت، موز و ماست از سفره هایمان پر کشیده بسیار صبوریم ولی ….
غرض این نوشتار نقدی غیر منصفانه، اعتراضی بیمحتوا، یادداشتی از سر لجبازی نبود. فقط خواستم بدانند که میدانیم کی به کیه!!
فقط صبوریم. البته هنوز!
“مرا به نبودنت تهدید نکن
من تمام نبودنت را خالی کردهام در شقیقهام
حالا برو تا آبها از آسیاب بیفتد
تا بتوانم دوباره زندگی کنم”
حمید بالامحله