پنج شنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳ , 21 November 2024

تاریخ انتشار : ۰۳ تیر ۹۸
ساعت انتشار : ۳:۱۸ ب.ظ
چاپ مطلب
قربان صحرایی چاله سرایی؛

پنج روایت مختلف از زندگی شهيد داراب صالحي + تصاویر

شهيد داراب صالحي، فرزند مرحوم أبيش، متولد 9 تيرماه 1343، زاده‌ي روستاي امامزاده شفيع شاندرمن است. او در تاريخ چهارم تيرماه 1367 و در سن 24 سالگي در منطقه عملياتي جُفير و در آغاز حملات گسترده بعثي‌هاي عفلقي، به شهادت رسيد.

قربان صحرائی چاله سرائی – سال ۱۳۶۷ درتاريخ معاصر، به خصوص تاريخ جنگ تحميلي براي جمهوري اسلامي يکي از پرحادثه‌ترين و مهم‌ترين سالهاي پس از انقلاب اسلامي به شمار مي‌رود. دراين ميان، ماه تيرسال ۱۳۶۷ نيز اتفاقات بسيار مهمي را در موضوع تاريخچه دفاع مقدس در خود جاي داده است. اين اتفاقات ازهفته اول تير ۱۳۶۷ شروع مي‌شود و تا ماه‌ها بعد تداوم مي‌يابد. در چهارمين روز از تيرماه اين سال، رژيم بعث عراق حمله‌اي را با استعداد ۱۴ لشكر نظامي به منطقه عمومي خوزستان، كوشك، طلائيه، جفير و جزاير مجنون و به طور کلي، منطقه عملياتي خيبر ترتيب داد كه در نهايت به سقوط اين جزاير منجر شد.

در جريان حملات و حوادث جنگ در تيرماه ۱۳۶۷ جوانان برومندي از رزمندگان سلحشور سپاه و ارتش اسلام به درجه رفيع شهادت نائل آمدند که يکي از آنان سرباز دلاور لشکر اسلام، شهيد داراب صالحي است.

 

شهيد داراب صالحي، فرزند مرحوم أبيش، متولد ۹ تيرماه ۱۳۴۳، زاده‌ي روستاي امامزاده شفيع شاندرمن است. او در تاريخ چهارم تيرماه ۱۳۶۷ و در سن ۲۴ سالگي در منطقه عملياتي جُفير و در آغاز حملات گسترده بعثي‌هاي عفلقي، به شهادت رسيد.

 

مزار پاک اين شهيد در روستاي امام‌زاده شفيع عليه‌السلام، و در جوار بقعه متبرکه اين روستا قرار دارد.

در آستانه‌ي سي‌ويکمين سالروز شهادت اين سرفراز عرصه نبرد با بعثيان صدامي و شهيد راه اسلام در دفاع مقدس، جمعي از دوستان و همشهريان شهيد صالحي بر گِرد مزار او حاضر شدند و ضمن گرامي‌داشت ياد و نام او و زيارت و قرائت فاتحه، به ذکر خاطراتي از شهيد داراب صالحي مبادرت نمودند.

علي عزيزي شکاري، دوست شهيد: گاهي که جوانان روستا در محوطه مسجد امام‌زاده شفيع جمع شده و با هم از جنگ و جبهه گفتگو مي‌کرديم، شهيد داراب با مزاح و شوخي مي‌گفتند: اين صدام پليد، براي مبارزه با من کوچک و حقير است؛ من خودم را معطل شخص حقير و پليدي مثل صدام نمي‌کنم؛ من زماني به جبهه مي‌روم که با اربابش، آمريکا مبارزه و جنگ کنم. اتفاقاً در حملات و حرکات گسترده دشمن بعثي عراق در جبهه‌هاي جنوب و بازپس‌گيري جزاير مجنون، منطقه وسيع شمال کوشک و طلائيه و جُفِير و ديگر حملات تيرماه سال ۱۳۶۷، نقش صهيونيسم جهاني، به خصوص آمريکاي خونخوار بيشتر از هميشه عيان و آشکار بود.

قندعلي صالحي، برادر شهيد: زماني که شهيد را آوردند به ما اطلاع دادند تا براي شناسايي پيکر شهيد به سپاه ماسال برويم. وقتي وارد سپاه ماسال شديم گفتند داراب صالحي هم جزو شهداست. چون قبلاً نام فاميلي ما «بابائي» بود؛ از طرفي از شدت ناراحتي و اضطراب فراموش کرده بوديم که شناسنامه ما به صالحي تغيير يافته، به همين خاطر گفتيم ما که داراب صالحي نداريم! سرباز ما نامش «داراب بابائي» است! برادرمان داراب، با يک دستگاه موتورسيکلت بين شاندرمن و روستاي امام‌زاده شفيع، مسافرکشي مي‌کرد و نان‌آور خانواده و کمک‌کار و بازوي توانمندي براي پدر و مادر پير ما بود. او در جبهه جُفِير بر اثر حمله شيميايي شهيد شد. پيکر برادرمان داراب طوري سوخته بود که براي من قابل شناسايي نبود و فقط مرحوم مادر ما توانست از روي قدوقامت و مخصوصاً لباسش، وي را شناسايي کند.

حبيب‌اله صحرائي چاله‌سرائي، همکار شهيد: مرحوم شهيد صالحي جوان شوخ‌طبع و پرجنب‌وجوشي بود. روزهايي که در خط شاندرمن به امام‌زاده شفيع با هم کار مي‌کرديم از وي خوش‌برخوردي‌ها و منش مردانه زيادي به خاطر دارم. او جوان ميانه‌اندام و نسبتاً ريزنقشي بود. روزهاي پنج‌شنبه که در شاندرمن، بازار هفتگي داير مي‌شد، گاهي به جعبه انگور چوبي ميوه‌فروش‌ها اشاره مي‌کرد و مي‌گفت: من مي‌خواهم به جبهه بروم و صدام‌يزيد را بکشم و بعد که شهيد شدم شما پيکرم را با اين جعبه انگور تشييع کنيد.

ستار بابائي (صالحي)، پسر عموي شهيد: هنگامي که پيکر شهيد داراب را آوردند، چون بر اثر سلاح‌هاي شيميايي نيم‌تنه‌ي بالايي، مخصوصاً سر و صورت شهيد به شدت سوخته بود، از ميان فاميل فقط مادر آن شهيد توانست از روي لباس و پوتين وي، او را شناسايي کند.

 

حبيب‌اله صحرائي چاله‌سرائي، همکار شهيد: در آن زمان پيکر تعدادي از شهدا را آورده بودند. براي اينکه برخي از پيکرها نياز به شناسايي داشت، همچنين به جهت تشابه اسمي شايعه شده بود که يکي از اقوام بنده هم در ميان شهداست، بنده هم براي شناسايي پيکرها به سپاه ماسال رفتم. يادم هست تابوت چند شهيد را روي هم چيده بودند و وقتي تابوت‌ها را باز کرديم، من متوجه شدم که ايشان بايد شهيد داراب صالحي باشند.

يادونام تمامي شهيدان وطن، از جمله شهيد داراب صالحي، گرامي و راه‌شان پررهرو باد.

باتشکر از همه آقايان محترم که در اين خاطره‌گويي حضور داشتند؛ به خصوص تشکر ويژه ازآقاي قندعلي صالحي، برادرمحترم شهيد، که عکسهاي قديمي شهيدداراب صالحي را دراختيار نگارنده قرار دادند.