اینکه در سالهای اخیر برخی اصرار دارند شهادت امام مجتبی (ع) را در هفتم صفر وانمود کنند سند محکمی ندارد.
وقتی منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی تا پایان قرن ۷ را جستجو میکنیم هیچ نویسنده شیعه یا سنی نمییابیم که گفته باشد شهادت امام حسن (ع) در اوایل صفر یا در هفتم صفر یا حتی در اواسط این ماه بوده است. عموم مورخان و محدثان شیعه «۲۸ صفر» یا «آخر صفر» را نقل کردهاند (۱) و مورخان اهل سنت نیز یکی از روزهای آغازین ماه ربیع را مطرح کردهاند (۲). یعقوبی نیز گرچه شیعه است اوایل ربیع را ذکر کرده است (۳).
اگر بخواهیم بین روایات مورخان سنی با روایات علمای شیعه سازگاری برقرار کنیم باید بگوییم وفات امام حسن (ع) تقریباً همزمان با سالروز وفات رسول الله ص بوده (اواخر صفر یا اوایل ربیع) بوده یا سه چهار روز دیرتر (طبق قول اهل سنت). بنابراین بسیار با اوایل ربیع نزدیک است لذا عجیب نیست که مورخان اهل سنت چند روز اشتباه کرده باشند و اوایل ربیع را مطرح کنند (۴).
بنابراین اینکه در سالهای اخیر یک جریان سازماندهی شده از منبریها و مداحان محترم، اصرار دارند شهادت امام مجتبی (ع) را در «هفتم صفر» وانمود کنند مبتنی بر روایت یا مستند محکمی نیست زیرا نخستین کتابی که این روز را به عنوان روز شهادت حضرت (ع) ذکر کرده کتاب «الدروس الشرعیه» نوشته «شهید اول»(قرن ۸) است (۵) که گویا در نسخه خطی آن در هنگام استنساخ (رونویسی از روی نسخه خطی) اشتباه شده و عبارت «آخر صفر» به صورت «سابع صفر» ثبت شده است. پس از آن، کفعمی نیز – قاعدتاً در اثر اعتماد به نسخه کتاب «الدروس» – همین اشتباه را نقل کرده است (۶).
وقتی تنی چند از مراجع معاصر ادعا میفرمایند که «مشهور این بوده که شهادت امام مجتبی (ع) در هفتم صفر رخ داده»!! باید از آن جهت باشد که این عزیزان صرفاً سرگرم مباحث فقه و اصول هستند و فرصت مراجعه به کتب حدیث و تاریخ را ندارند. از این رو از «اجماع کتب قدیمی و معتبر تاریخ و حدیث فریقین» در این موضوع ناآگاه ماندهاند و به یک اشتباه در نسخه کتاب «الدروس» را – که اساساً یک کتاب فقهی است –اعتماد کردهاند. دستکم برخی از این عزیزان تحت تأثیر طیفی از فضلای اطراف خود قرار دارند و در مسائل تاریخی و حدیثی، بیش از حد به آنان اعتماد دارند که آنان نیز به نوبه خود تحت تأثیر طراحیهای برخی از منبریها و مداحان هستند که اصرار دارند در روز هفتم صفر نیز عزاداری برپا کنند.
عجیب اینست که برخی از فقهای ما گاهی «بدون مطالعه کافی»، قاطعانه در مسائل غیرفقهی اظهارنظر میکنند حال آنکه اولاً تخصص یا مطالعات کافی در این زمینه ندارند ثانیاً این مباحث اولویتهایی نیست که مراجع به آن بپردازند بلکه تجدیدنظرهای احساسی و بی پایه درباره تقویم مناسبتهای دینی، صرفاً منجر به «بحثهای حاشیهای»، «دودستگی شیعیان» و «کاسته شدن اعتماد عمومی به علما» میگردد.
—–
پاورقی:
(۱) حسن بن موسی نوبختی (متوفای ۳۱۰ هـ) فرق الشيعه، ص ۲۴ و کلینی (متوفای ۳۲۹ هـ)، الكافي، ج:۱، ص:۴۶۱ و شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ هـ)، مسارّ الشیعه، ص ۴۷ و شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ هـ)، مصباح المتهجد، ج۲، ص: ۷۹۰ و فتال نیشابوری (مقتول در سال ۵۰۸ هـ)، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (چاپ قدیم)، ج۱، ص: ۱۶۸ و طبرسی (متوفای ۵۴۸ هـ)، إعلام الورى بأعلام الهدى (چاپ قدیم)، ص: ۲۰۶ و همو، تاج المواليد، ص: ۸۲ و ابن شهرآشوب (متوفای ۵۸۸ هـ)، مناقب آل أبي طالب (ع)، ج۴، ص: ۲۹ و محمدتقی شوشتری (التستری – متوفای ۱۴۱۵ ق)، رسالة في تواريخ النبي و الآل، ص: ۳۳
(۲) محمد بن سعد (متوفای ۲۳۰ هـ)، الطبقات الكبرى، خامسة ۱، ص:۳۵۴ و بلاذری (متوفای ۲۷۹ هـ)، أنساب الأشراف، (چاپ زكار)، ج۳، ص:۲۹۹ و طبری، تاريخ الطبري (تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم – بیروت)، ج۱۱، ص:۵۱۴ و ابن عبدالبر (متوفای ۴۶۳ هـ)، الاستيعاب، ج۱، ص:۳۸۹
(۳) تاريخ اليعقوبى (متوفای ۲۸۴ هـ)، ج۲، ص:۲۲۵
(۴) در میان مؤلفان شیعه، علی بن عیسی اربلی (متوفای ۶۹۲ هـ) در دو جای کتاب خود دو گونه سخن گفته است. وی نخست قول اهل سنت یعنی ۵ ربیع الاول را آورده ولی در صفحه بعد روایتی نقل کرده که شهادت حضرت را در ماه صفر (بدون اشاره به روز خاصی) میداند. اربلی، کشف الغمة (چاپ قدیم)، ج۱، صص: ۵۸۴-۵۸۵
(۵) شهید اول (متوفای ۷۸۶ هـ)، الدروس الشرعية، ج ۲، ص ۷
(۶) كفعمي (متوفای ۹۰۵ هـ)، جنة الأمان الواقية (مصباح الکفعمی)، ص: ۵۱۰
منبع اصلی این مقاله در لینک زیر از وبلاگ نویسنده
http://arabi-maleki.blogfa.com/post/518
جدیدا مد شده ایام غم و غصه و شهادت را دوتا دوتا برگزار کنیم.تلویزیون هم استقبال میکند.چرا در مورد ولادت ها شک و شبهه نیست تا ایام شادی دوبار برگزار شود بجای ایام غم
بر گزاری مراسم شهادت، وفات و یا جشن تولد بر اساس ماهِ عربی(قمری) غلط است؛ مطلقن غلط است؛ زیرا ماه عربی تغییر می کند و بر عکس تقویم بسیار دقیق خیامی(شمسی) ثبات ندارد. وابسته به تقویم عربی بودن همه چیز را در تاریخ از دقت انداختن است. فرض کن فردی در زمستان به دنیا آمده، یا وفات یافته و یا شهید شده، ولی بخاطر چرخش ماه عربی، در بهار و تابستان و پاییز نیز برایش مراسم می گیرند. هیچ تقدسی در این قضیه نیست؛ اِشکالی تقویمی است که بدون هیچ نقدی پذیرفته شده و جا افتاده، زیرا در کشور های عربی جاریست. و بعد شده جزء مقدسات! مثل سد و شست ایرانی که از دانش آموز ابتدایی تا پروفسور زبان و ادبیات فارسی آن ها را مثل طالش و طهران قدیم غلط می نویسد و به آن غلط نویسی حتی تعصب بیجا پیدا کرده اند! و این در حالی است که ما ایرانیان تلفظ ط دسته دار و ص عربی را بلد نیستیم. یعنی می نویسیم طالش، ولی تالش تلفظ می کنیم. می نویسیم صد، ولی سد می خوانیم!
می دانم، خنده دار است و باور نکردنی؛ ولی این تلخ حقیقت دارد.
ما چه حقی داریم کسی که فرض کن در زمستان به دینا آمده و یا شهید شده، در تابستان برایش مراسم بگیریم. این گمراهی بزرگ، از آنجا آغاز شده که به تقویم نادقیق عربی چون مقدسات نگاه شده. تقویم یک محاسبه ی علمی است؛ و تقویم عربی گرچه محاسبه دارد، ولی بدرد سالنامه ها نمی خورد. در حد آکادمیک می توان ازش سود جست.
در ضمن در وبگاهِ «وشتن واژه ها» با «رُوژاوا» به روزم – رُوژ آوا(رُوژاوا)= کردستان سوریه = غرب سر زمین کردستان(آخرین پستِ وبگاهِ «وَشتَنِ واژه ها»)
ائمه (ع) در جامعه عربی زندگی می کردند بنابراین سالروز وفات یا تولدشان قاعدتا باید با تقویم رایج در جامعه خودشان باشد
اما اینکه تقویم شمسی را برای تولدها و شهادتها مبنا قرار بدهیم فایده ای جز اختلاف و دودستگی بین علاقه مندان اهل بیتی (ع) ندارد.
ضمنا خود امامان ما که از ذریه امام حسین (ع) بودند عاشورا را طبق تاریخ قمری محاسبه می کردند و در آن روز از خوردن غذا و نوشیدن آب تا هنگام عصر، خودداری می کردند و می گریستند
ما هم در مسایل دینی باید تابع خود اهل بیت ۰ع) باشیم.
اصلا مهم نیست که حادثه عاشورا از نظر تابستان یا زمستان بودن، در چه زمانی رخ داده بلکه مهم اینست که وحدت پیروان اهل بیت (ع) به هم نخورد.
من هم در این باب معتقدم که ایرانیان نباید آن اشتباه را اصلاح نمایند؛ بلکه خود اعراب باید آن کار را انجام دهند، و بعد ایرانیان نیز از آن اصلاح شده پیروی کنند.
تکرار می کنم، این یک اِشکال تقویمی است و هیچ تقدسی در آن نیست. بجای رفع اِشکال، آمده اند تاریخ حوادث را وارونه کرده اند! و این حق نیست. لحظه ای تصور کنید که شخصی در تاریخی مشخص، مثلن تیر ماه به شهادت رسیده؛ ولی بخاطر ضعف تقویم(تقویم گردشی، نا استوار) می آیند در روز یا ماه و یا فصل دیگری برایش مراسم می گیرند؛ و این در حالی است که همان مراسم گیرندگان در روز شهادت واقعی آن شخص ممکن است عروسی و پایکوبی داشته باشند. ما نمی توانیم با گول زدن خود، تاریخ روز واقعه را عوض کنیم. آن روز برای همیشه همان روز است و نه روز دیگری.
پس چه باید کرد؟
آن روز در تاریخ نباید تابع تقویم نا استوار باشد(که در حال حاضر هست)، بلکه تقویم باید تابع آن روز گردد. یعنی تاریخ آن واقعه باید هر سال ده روز به عقب کشیده شود تا سر جای واقعی یعنی یگانه جای خود قرار گیرد. فرض کن اگر برابر اول تیز ماه ایرانی بشود؛ همیشه باید همان اول تیر باشد. واقعه ای که در روز اول تیر ماه پیش آمده را هیچ کسی حق ندارد به اَمرداد، شهریور و یا فصلی دیگر بکشاند. در غیر این صورت مردم می توانند در روز یا ماهِ تولد آن شخص برایش مراسم عزاداری بر پا کنند و بر عکس.
این از نظر عرفی، منطقی و علمی پذیرفتنی نیست. آن وقایع روز های مشخص خود را در ماهی و فصلی مشخص دارند. حتی گاه صبح، نیمروز و بعد از ظهر آن روز نیز مشخص می شود، زیرا از نظر تاریخی تعیین کننده است؛ مثل حضور بیرحمانه ی گرمای شدید، آمدن نیروی کمکی و یا هر دلیل دیگری. اگر تقویم ناقص است، که هست؛ نمی توان بخاطر نقص تقویم، روز واقعه را به ماهی و یا فصلی دیگر برد. نه فقط از زاویه ی تاریخی و زمانی بلکه حتی از نظر حقوقی نیز این کار سوال بر انگیز است. و خود را گول زدن است.
باز تکرار می کنم: این یک نقص عمده است در تقویم. وطبیعی است تا اختلاف نظر پیش نیاید، به این موضوع(نقص عمده ی تقویم قمری) باید خود اعراب بپردازند.
اشتباهی رخ نداده
تقویم، یک قرارداد است
وقتی کارمان را راه می اندازد و هویت دینی ما را حفظ میکند دستکاری کردن در آن نارواست چه از سوی عربها و چه از سوی عجم. زیرا هرکسی دستکاری کند بقیه با او مخالفت میکنند.
این حرفهای به اصطلاح روشنفکری در عمل فقط ضرر دارد.
اولویتها امور دیگریست.
ما باید همه مناسبتهای اسلامی را با ماههای قمری برگزار کنیم چنانکه پیامبر ص و اهل بیت ع میکردند.