سید رسول منفرد – بسیاری از پدیدهها در جغرافیاهای گوناگون، معانی متفاوتی دارند. از جمله سینما. سینما در آمریکا یا هندوستان، یعنی فیلمی که بفروشد. و به همین خاطر یعنی قهرمان. قهرمانی که میتواند بتمن و سوپرمن باشد یا رییس جمهور آمریکا یا مأمور پلیس امنیت یا یک راننده معمولی. و نجات یک فرد، یک خانواده، یک شهر، یک کشور یا جهان. ولی در فضای رایج سینمای ایران، سینما یعنی ضدقهرمان. مثل جدایی نادر از سیمین؛ و شخصیتهایی که عرضه نجات هیچکس را ندارند.
در هالیوود، سینما ماهیت رسانهای هم دارد؛ به شدت. نقل است که در فنلاند، طبق آمار، بسیاری از مردم، وقت نیاز به اورژانس، اشتباهی ۹۱۱ (شماره اورژانس آمریکا) را میگیرند؛ از بس که آنجا فیلمهای هالیوودی از فیلمهای فنلاندی بیشتر است. و از بس که در هالیوود به وجه رسانهای توجه میشود. شاید شما هم دقت کرده باشید چقدر در فیلمهای هالیوودی اسم شهرها را زیاد به کار میبرند. اما در ایران، تهمینه میلانی کارگردان سینما بعد از تهیهکنندگی و نویسندگی و کارگردانی ۲۰ فیلم سینمایی مثل زن زیادی و آتشبس و سوپراستار و تسویه حساب و دو زن، مردم را نصیحت میکند که چرا تا قبل از سیلاب اخیر، اسم بخش معمولان در پلدختر را نشنیدهاند! و کسی هم از او نمیپرسد که شما در این همه فیلم، فقط در حد اسم بردن، چند معمولان را معرفی کردهاید. این یعنی کسی اینجا از سینما توقع ندارد رسانهای برای زمان و مکان و زمانهاش باشد. و به همین دلیل است که در فیلمهای آمریکایی نمایش حمله به ایران موضوعی عادی است و در ایران نشان دادن عکس امام خمینی (ره)، شعار و خروج از سینما تفسیر میشود! مثالهای بیشتری از تفاوتهای معنایی سینما در آمریکا و ایران هم قابل ذکر است که مجالش نیست.
چند روز قبل، در جشنواره جهانی فجر، موفق به دیدن یکی از فیلمهای نسلِنوی جریان فیلمسازی آلترناتیو در سینمای ایران به نام منطقه پرواز ممنوع شدم. فیلمی نوجوانانه که قصه میگوید و هیجان دارد و با اینکه اولین اثر بلند کارگردان بود اما قطعاً از برخی آثار روی پرده جذابتر است. با آنکه فیلم، غالب مزیتهای درست و درمان آثارِ روز سینمای ایران را دارد اما چیزهایی اضافهتر هم دارد. از جمله همین توجه به ماهیت رسانهای سینما. منطقه پرواز ممنوع، به معنی واقعی کلمه فیلمی برای مردمی است که در سال ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ شمسی تنفس میکنند. اثر، مردم این زمانه که پدیدههای مختلف علمی، اجتماعی، ورزشی و امنیتی این سالها را لمس کردهاند جذابیتی مضاعف پیدا میکند. دیدن این فیلم دیگر تماشای یک فیلم در خلسهای تاریک و دنیایی توهمی و فارغ از زمان و مکان و واقعیت نیست. مخاطب، فیلمِ خودش و کشور خودش و هموطنان خودش را میبیند و گذشته و آینده جامعهاش را در آن مرور میکند.
فیلم، قهرمانمحور هم هست. (اصلاً دیدن فیلمی که هادی حجازیفر در آن کسوت قهرمانی ندارد واقعا بیمزه و غیرقابل تحمل است.) آدمهای فیلم با اینکه مثل مردم کوچه و خیابان، عشق و ایمان دارند، ترس و امید دارند، غم و شادی دارند، خوب و بد دارند، راست و دروغ دارند، کم و بیش دارند، اما بالاخره قهرمان و ماجراهای قهرمانانه هم دارند. بدون قله و ارتفاع نیستند.
منطقه پرواز ممنوع، از جهت تنوع هم نقطه مقابل سینمای تلخ اجتماعی ایران است. فیلمی نیست که سر و ته قصه داخل یک اتاق نیمه تاریک با دو بازیگر جمع شود. مخاطب در فیلم کوهنوردی میبیند، مسابقه علمی میبیند، کوه و روستا و دشت میبیند، موشک میبیند، نجاری میبیند، حسینیه میبیند، یوزپلنگ میبیند، حادثه و آتش سوزی میبیند، تعقیب و گریز میبیند، مدافع حرم میبیند، روشنفکر و بسیجی میبیند، دزدی و دلواپسی میبیند، انیمیشن و جلوههای ویژه میبیند و… . (احتمالا اگر کمی دیرتر ساخته میشد در آن سیل و سیلزده و جهادگر و تویسیلقشمنشین و از نردبانسیلبالابرو هم میدیدیم!)
از این جهات، میشود گفت منطقه پرواز ممنوع، آمریکاییترین فیلم دوسال اخیر سینمای ایران البته برای مخاطب نوجوان است. اینکه در اکران این فیلم چه میشود به برخی موضوعات بستگی دارد. به هر حال در شرایطی که ساختارهای فعلی و پیوستهای رسانهای سینمای ایران، تعریف متفاوتی از سینما و فیلم خوب دارند حتما اکران این فیلم هم اکران حساس و متلاطم و پردردسری خواهد بود.