♦️آرشیویستِ ضدآرشیو
🔹 یکبار ساعت دهونیم شب اول فروردین پیام داده بود که به مناسبت تأکید ویژه رهبری در سخنرانی نوروزی بر موضوع #جمهوریت، فلان محتوا قابل انتشار است!
معتقد بود که #آرشیو باید محل بهرهبرداری مستمر از اطلاعات و محصولات باشد نه جایی برای خاک خوردن و بهتاریخ پیوستن آنها. بنابراین بهجای آنکه اطلاعات را در هاردها و قفسهها #حبس کند بارها داوطلبانه از دل آنها، پیشنهاداتی برای عملیاتها و اولویتهای روز به من (و دیگران) ارائه میداد.
♦️ بودن ولی نبودن
🔹 در اکثر کارهای #حسینیه_هنر و #جشنواره_عمار به او نیاز میشد اما نه در ویترین، که در پشت صحنه. ولی در او هیچوقت ذرهای تمنای دیده شدن یا سستی در انبوه کارها ندیدم. میتوانست خودش مستندساز موفقی شود اما همت گمارده بود بر معرفی مستندهای خوب دیگران. در موسیقی هم بهرغم تواناییها راهنوا را برگزید تا خوانندگان و سازندگان موسیقیهای انقلابی بینامونشان نمانند. از این جهت، یک تیپ خاص، موردنیاز و بسیار مفید بود. آدمی که توانایی زیاد دارد اما خودش را وقف توفیق دیگرانی میکند که کارهای مهم و دارای #اولویت میکنند.
♦️ به انجام رساندن کار
🔹 در دوره هشتم جشنواره، مسئول برنامههای جنبی و آموزشی هم بود که همیشه یکی از سخت و سنگینترین بخشها است. کارها را با سرعت و شیوهای پیش برد که خیال همه راحت بود. هر مسئولیت دیگری را هم قبول میکرد خودش را بهدرستی مسئول تمهید قیر و قیف و بهانجام رساندن تمام کار میدانست. موانع را پیشبینی و چاره میکرد و کار به توجیهبافی برای چرایی به انجام نرسیدن یا دیر یا بد به انجام رسیدن #مسئولیت نمیرسید. در کار «آرشیو» هم بهشدت سختگیر و دقیق بود و نمیشد محتوایی را که زیردست او آرشیوشده باشد پیدا کرد که ناقص یا معیوب باشد و در مراجعه مجدد متوجه ایراد شویم. من از این جهت ـ که جامعه امروز خیلی به آن نیاز دارد ـ کمتر کسی با کیفیت او را تجربه کردهام.
♦️ مسئولیتِ #بدون_مرز
🔹 سال ۹۳، وقتی توفیق حضور جدیتر در کارهای اجرایی جشنواره نصیبم شد حامد متنی را برایم فرستاد شامل حدود ۳۰ نکته کلی و جزئی برای بهتر برگزار شدن جشنواره. این نکات را سال قبلش به دبیر اجرایی دوره قبل جشنواره هم فرستاده بود.
این هم خصلت دیگرش بود که احساس مسئولیتش مرز نداشت. و اگر حرفی داشت منتظر نمیماند تو از او مشورت بگیری، خودش پیشقدم میشد.
♦️ کار تا ساعت پیروزی
🔹 چند سال قبل یکبار طبق عادت عنوانِ چند محتوای آرشیوی را برایش در پیامرسان فرستادم تا آماده کند و بگیرم. جواب داد مسئولیت آرشیو را تحویل داده است. آن زمان اولین چیزی که بهذهنم خطور کرد و برایش نوشتم این بود که «پس دیگه آرشیو روزهای تعطیل باز نخواهد بود.»
بسیاری از روزهای تعطیل و بخشهای زیادی از ساعات غیراداری مشغول کار بود. اگر روز تعطیلی بهحسینیه میرفتم و پشت در میماندم او یکی از گزینههایی بود که برای باز کردن در بهش میتوانستم زنگ بزنم.
♦️ آرزوهای مانده
🔹 وقتی مسئول برنامههای جنبی جشنواره بود خیلی تأکید داشت بین علما و هنرمندان فاصله کم شود و تبادلِ سؤال عادت باشد. برخیها را موفق شد و برخی را نه.
همینطور معتقد بود موفقیت زنان انقلابی در رسانه #سانسور میشود و حتی در رسانههای خودی نیز بهدرستی ارائه نمیشود. بههمین خاطر ایدهای داشت برای برگزاری گردهمایی مشترک و سالانه زنان موفق و حزباللهیِ پیشکسوت و جوان حوزههای مختلف هنر، علم، رسانه، خانواده، فرهنگ، اجتماع، ورزش و… .
📌 برای شادی روح #حامد_جلالی_کاشانی عزیز، صلواتی بفرستید.