علیرضا زادبر – تصور عمومی جامعه امروز این است: نخست ما شروع کننده دشمنی و تنش با آمریکا بودیم، دوم اگر علناً این دشمنی را ابراز نمیکردیم از جانب آمریکا هم تنش و مجازاتی برای ما وجود نداشت.
بهتر است این مساله را از دیدگاه تاریخ مورد بررسی قرار دهیم:
برای بررسی این مسئله به ۶۷ سال قبل باز میگردیم به تعبیر دیگر ۲۵ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی!
از دوره قاجار که نفت توی مسجدسلیمان توسط شخصی بنام دارسی اهل انگلستان کشف شد تا سال ۱۳۳۲ یعنی دوران پدر (رضاشاه) و پسر (محمدرضا) انگلیسیها نفت ایران رو در قالب شرکتی بنام ایران و انگلیس میبردن و درصد کمی را بهحساب دولت ایران واریز میکردند. وقتی دولت مصدق با هدف ملی شدن نفت ایران، سعی کرد انگلیسیها رو از ایران اخراج کند و به اصطلاح حقوقی از شرکت نفت انگلیسی که سالها نفت ایران رو میبرد خلع ید کند، دولت انگلستان نفت ایران را تحریم کرد، کشتی نظامی به آبادان فرستاد و جلوی صادرات نفت ایران را گرفت.
آن زمان، یعنی دهه ۳۰ ایران هیچ صادراتی به جز نفت نداشت، اقلام جزیی دیگر که صادر میکرد ناچیز بود و با درآمد آن نمیشد کشور رو چرخاند. با اینکه سهم اصلی فروش نفت به انگلستان میرسید، انگلیسیها پیشنهاد دادند از این به بعد سود فروش نفت پنجاه پنجاه شود مثل قراردادی که همان سال با عربستان بستند، مصدق این را هم قبول نکرد و گفت کل نفت برای ایران است و شما جمع کنید و از ایران بروید.
تحریم شدید ایران، اقتصاد کوچک کشور را ورشکست کرد. مصدق مجبور شد برای تأمین بودجه و تهیه مایحتاج مردم ارواق دولتی بفروشد که موقتی بود، مردم هم شرایط مصدق رو درک میکردند و اوایل همراه بودند تا اینکه از داخل خیانتها شروع شد.
امید مصدق این بود که از یک قدرت دیگه وسط دعوای ایران و انگلیس استفاده کند و دست به سمت آمریکاییها دراز کرد تا کمک مالی دریافت کند، ابتدای ماجرا آمریکاییها مواضعی به نفع ایران اتخاذ کردند، نیمه راه یکی به نعل زدند و یکی به میخ و نهایتاً سمت انگلیسیها را گرفتند.
دعوای بین ایران و انگلیس که آن زمان چرچیل نخست وزیرش بود بالا گرفت و به دادگاه لاهه رفت، ایران پیروز شد و این از لحاظ حقوقی موفقیت بزرگی برای مصدق بود اما در صحنه عمل ایران تحریم بود و درآمدی نداشت.
مصدق یک روز و یکبار هم مرگ بر آمریکا نگفت نه تنها نگفت بلکه رسماً به آمریکا سفر طولانی داشت، بعداً نامه نوشت و از دولت آمریکا درخواست وام کرد چند ماه آمریکاییها معطلش کردند و آخرش گفتند برای حل مشکلات داخلیتان ما نمیتوانیم به شما کمک کنیم.
آمریکاییها ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه مصدق کودتا کردند، نوه روزولت رئیسجمهور اسبق این کشور مأمور بود تا عملیات را در ایرانی فرماندهی کند. کودتا پیروز شد و مجدداً مسیر تاریخ ایران به نفع خارجیها و استبداد داخلی تغییر کرد.
مصدق برکنار شد. سپهبد زاهدی به نخستوزیری رسید. خواهران نفتی (شرکتهای بزرگ) به نفت ایران برگشتن با این تفاوت که این دفعه انگلستان تنها نبود بلکه شرکتهای نفتی آمریکایی هم آمدند و روی نفت ایران چنبره زدند.
دقت کنید ۱۰ سال قبل از اینکه امام خمینی اصلاً شناخته شود و اساساً حرکت را شروع کند و خبری از انقلاب باشد این ماجرا اتفاق افتاده است، حرکت امام سال ۴۲ شروع شد و این ماجرا سال ۳۲ رخ داده است.
چندماه بعد معاون رئیسجمهور آمریکا برای دیدار شاه به ایران آمد، دانشجوها روز ۱۶ آذر تجمع کردند و سه نفر از دانشجویان کشته شدند و روز دانشجو ثبت شد. چند سال بعد ساواک تأسیس شد و دیگر قدرت بلامنازع استبدادی دست شاه افتاد.