یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ , 08 September 2024

تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۰۰
ساعت انتشار : ۲:۰۸ ب.ظ
چاپ مطلب
امیررضا پا جای پدر گذاشت؛

غوغای پسر فردین در بوداپست (عکس)

امیررضا معصومی تنها طلایی کشتی آزاد نوجوانان ایران در 5 وزن نخست رقابت های جهانی بود.

به گزارش ماسال نیوز، فردین معصومی که چند سالی است کشتی را کنار گذاشته و همواره به خاطر نداشتن مدال در المپیک حسرت می خورد، حالا پسری را تحویل جامعه کشتی داده که پا جای او گذاشته و قصد دارد در سنگین وزن آرزوهایی که پدرش داشته را محقق کند.

امیررضا معصومی که سال گذشته قصد داشت با تیم بیمه رازی با هدایت پدرش در لیگ برتر حاضر شود، اما به دلیل سن و سال پایین این اجازه را پیدا نکرد، با انتخاب شدن به عنوان ملی پوش نوجوانان کشتی آزاد ایران برای حضور در مسابقات جهانی، حسابی درخشید.

پسر فردین معصومی که در وزن ۱۱۰ کیلوگرم کشتی می گرفت، پس از استراحت در دور اول، در دور دوم مقابل کساوری کامینسکی از لهستان با نتیجه ۱۰ بر صفر به پیروزی رسید و در دور بعدی نیز اقتدار خود را ادامه داد و با نتیجه ۱۰ بر صفر آینازار بازاربایف از ازبکستان را مغلوب کرد و راهی دیدار نیمه نهایی شد. معصومی برای رسیدن به فینال با نتیجه ۵ بر ۱ از سد ایلیا ژیبالوف از روسیه گذشت و به یک قدمی مدال طلا رسید.

این پسر قدرتمند و چغر فردین، در دیدار فینال که سه شنبه شب در بوداپست مجارستان برگزار شد، با شکست ۱۰ بر صفر جیمز مولن از آمریکا نه تنها به مدال طلای جهان دست یافت؛ بلکه تمام نگاهها را به خود خیره کرد.

 

 

 

 

 

 

امیررضا که در مسیر رسیدن به قهرمانی همه رقبای سرسخت خود از روسیه و آمریکا را با اقتدار شکست داد، یکی از امیدهای آینده کشتی آزاد سنگین وزن ایران خواهد بود که می تواند حتی در دوره بعدی المپیک هم بدرخشد.

بعد از این اتفاق اتحادیه جهانی از عملکرد امیررضا معصومی آزادکار وزن ۱۱۰ کیلوگرم تیم ملی نوجوانان ایران در رقایت های جهانی مجارستان که موفق شد با برد قاطع رقبای خود از روسیه و آمریکا به مدال طلای جهان برسد، تمجید کرد.

اتحادیه جهانی کشتی با اشاره به عملکرد خوب این کشتی گیر نوشت: امیررضا معصومی به خوبی راه پدرش فردین معصومی دارنده مدال نقره جهان و پنجم المپیک  را در سنگین وزن دنبال کرد و جا پای او گذاشت.

امیررضا معصومی درباره عملکرد خوب خود در این رقابت ها به سایت اتحادیه جهانی گفت: قبل از حضور در این مسابقات ۲ ماه تمرین داشتم و دوره بسیار خوبی را پشت سر گذاشتم.


2 ديدگاه

  1. لیثی حبیبی - م. تلنگر گفت:

    چو بوری بر آمد ز ماسال زمین*
    نشان دارد آن گُرد ز ایران، نگین

    * بُوری = خرس قهوه ای.
    بوری = مردی که قدرت خرس بُور را دارد.
    بوری = نام مردانه است در ماسال.
    بوری، پسر علی، از اهالی مرکیه ی ماسال. او زمانی بزرگ پهلوان کشتی گیلمردی کل شمال ایران بود بی همتا.

    در ضمن واژه ی «قهوه ای» پدیده ای جدید است در فرهنگ ایرانی. به عبارتی دیگر عمر آن به عمر ورود قهوه به ایران می رسد. ولی رَش(تالشی، تاتی، لُری) و بور واژه های ایرانی اصیل اند.
    رَش = خرمایی رنگ = رنگ اسب رستم، و نام اسب رستم در تالشی.
    رَشی آخر(آخور) = آخورِ رخش، ییلاقی ست در پای رَشَه پِشت یا رَشتَه پِشت؛ آنجا که چراگاهِ رخش رستم بوده است. رَشه پِشت در کنار بزرگترین آتشگاهِ طبیعی ماسال قرار دارد. کلکاپِشت = کلگاپِشت = پشته ای، بلندی ای که کلگا = آتشگاه، آنجا واقع شده. ییلاق دیگر ماسال، کلِجَه سَر = کلچَه سَر = جای آتشگاهِ کوچک.
    تالش های قدیم اعتقاد داشتند اسب رستم چنان عظیم بود که از رَشه پشت گردن دراز کرده در خَشَه خُونی = رودِ خَش، چشمه ی بزرگ خَش(آبی تیره، نیلی) آب می خورد. این سخن را از مادر بزرگ پدری خود، دختر رضا تالشی یا رضایف مشهور شنیدم. بسیار مدیون دو مادر بزرگ خود هستم. زمانی از دانستنی های آن ها سود می جستم و دورادور با برنامه ی فرهنگ گیلان رادیو رشت همکاری می کردم؛ بعد ها رادیو را بایکوت کردم. در همین ارتباط شرمنده ی جواد مانی بزرگ هستم.۱

    رَش – این واژه ی ایرانی، هندی، اروپایی در سه زبان روسی، اوکرایینی و بیلاروسی رِژی تلفظ می شود. ولی عجیب است که در کُردی به معنی سیاه جا افتاده! یعنی در سه زبان ایرانی و سه زبان اروپای شرق به معنی سرخ و قهوه ای است، ولی در زبان ایرانی دیگری(کردی) سیاه معنی می دهد!

    ۱ – مانی را ساواک از تهران به ماسال تبعید کرده بود. معلم ما شده بود. استادی بزرگ و معلمی واقعی بود. دلیر و شریف و بسیار آگاه بود و در کلاس با ترکه و تَشر بیگانه.
    پدر(سید جلال حبیبی کلوری) چند برنامه ی رادیو ایران را همیشه گوش می داد. برنامه ی گل های رنگارنگ، شاهنامه خوانی «شیر خدا» و برنامه ی مشاعره ی مهدی سهیلی و چند برنامه ی دیگر. تابستان بود در تالار خانه ی قدیمی رضا تالشی نشسته بودیم و به رادیو ایران گوش می دادیم. ناگهان صدای مردانه ای گفت: تهیه کننده ی برنامه جواد مانی.
    خشمگین شدم و نامه ای طولانی با نام مستعار برایش نوشتم. نوشتم: «… شما همان جواد مانی هستید که ما دانش و آزادگی و دلیری را از شما می آموختیم. شما همان جواد مانی هستید که … شما همان جواد مانی هستید که … و حالا در رادیو مشغول به کار شده اید؟!» – عین همان جملات نیست؛ نقل به مضمون است.
    چندی بعد از نامه های رسیده به رادیو، اندکی خواندند. ولی از نامه ی من هیچ خوانده نشد؛ فقط نام مستعار من اعلام شد. هفته ی بعد یا دو هفته بعد وقتی نام تهیه کننده را اعلام کردند، تهیه کننده ی برنامه ی «مشاعره ی امشب ما»(کار آقای مهدی سهیلی)، دیگر جواد مانی نبود. مرد که رفته بود در یک برنامه ی فرهنگی رادیویی نان در آوَرَد، به احترام دانش آموز فضول خود رادیو را ترک کرد و برای همیشه مرا شرمنده ی بزرگی خود ساخت.
    تو هرگز نمانی پنهان به گور؛ تو مانی، تو مانی تا دیر و دور.

  2. لیثی حبیبی - م. تلنگر گفت:

    و نکته ای مهم
    باز ماهِ زندگی(اَموردات، اَمرداد) آمده؛ بیایید آن زیبا را دیگر ماهِ مرگ(مرداد) ننامیم. مرداد واژه ای ست مثل مردار، مرداب(مرده آب).
    کوتاه: مرداد = آورنده ی مرگ، دهنده ی مرگ. اَمرداد = ضد مرداد = زندگی بخش.