پنج شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴ , 03 July 2025

تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۰۰
ساعت انتشار : ۱۲:۵۸ ب.ظ
چاپ مطلب
مدیر مرکز آموزش فنی و حرفه‌ای امام سجاد (ع) شهرستان ماسال خبر داد؛

آموزش ۴۱۰ نفر در مرکز آموزش فنی حرفه‌ای ماسال در یک‌سال گذشته

مدیر مرکز آموزش فنی و حرفه‌ای شهرستان ماسال گفت: در طی یک سال گذشته در این مرکز 410 نفر کارآموز مهارت‌های لازم را آموزش دیده‌اند.

جواد فصیحی در گفت‌و‌گو با خبرنگار ماسال نیوز ضمن تبریک فرارسیدن ششم مردادماه، روز کارآفرینی و آموزش‌های فنی حرفه‌ای اظهار داشت: در راستای ایجاد یک شغل، مهارت امری بسیار ضروری می‌باشد به عبارتی در جهانی که تغییر یک امر اجتناب ناپذیر می‌باشد همه ما ملزم به حرکت در مسیر تغییرات می‌باشیم.

وی افزود: نیروی انسانی عامل بسیار مهمی در این مسیر است و در همین راستا توانمند سازی عامل انسانی، به حرکت در این مسیر شتاب خواهد داد. به عبارتی بحث مهارت ومهارت آموزی همگام با تغییر یکی از الزامات جامعه کنونی در تمام زمینه‌ها می‌باشد که تاثیرات مهمی را در بهره وری – رشد اقتصادی – کاهش نرخ بیکاری وفقر زدائی خواهد داشت.

فصیحی ادامه داد: سازمان آموزش فنی حرفه‌ای نقش مهمی را در این زمینه ایفا می‌کند بنابراین برای ایجاد شغل واشتغال ویا ارتقاء در جامعه امروزی برای تمام اقشار جامعه بالااخص افرا تحصیل کرده داشتن مهارت از ضروریات است.

مدیر مرکز آموزش فنی و حرفه‌ای شهرستان ماسال گفت: مرکز آموزش فنی حرفه‌ای ماسال جهت استفاده اقشار مختلف نیازمند مهارت، آموزش‌های مهارتی خود را در بخش‌های مختلف ایفاد می‌کند که آموزش در ندامتگاه‌ها – آموزش سربازان وظیفه در پادگان‌ها و یگان‌های نظامی – آموزش و انعقاد تفاهمنامه با ادارات و ارگانها-آموزش در روستاها-و همچنین آموزش در کارگاه‌های ثابت شهری برای متقاضیان آزاد مهارتی را می‌توان نام برد.

وی با بیان اینکه این مرکز علاوه بر بخش دولتی، دارای ۱۸ آموزشگاه‌های آزاد در بخش خصوصی است که با مجوز سازمان تأسیس و به مهارت‌آموزی می‌پردازند اظهار داشت: ۱۸ آموزشگاه خصوصی علاوه بر مرکز دولتی مهارت‌های لازم را به کارجویان و علاقه‌مندان آموزش می‌دهند که این آموزشگاه‌ها در صورت داشتن متقاضی امکان آموزش ۴۰ مهارت تخصصی اشتغال‌زا را دارند.

وی افزود: در یک سال گذشته، ۶۱ نفر در مرکز ثابت، ۹۰ نفر در روستاها، ۴۵ نفر در ندامتگاه غرب گیلان، ۸۸ نفر در پادگان و مراکز نظامی، ۸۸ نفر از دانش آموزان، ۲۵ نفر از فارغ التحصیلان دانشگاهی و ۱۳ نفر از زنان خانه دار و در مجموع ۴۱۰ نفر از دوره‌های مهارتی بهره‌مند شدند.

مدیر مرکز آموزش فنی و حرفه‌ای امام سجاد (ع) شهرستان ماسال با تأکید بر این‌که آموزش مهارت در مرکز دولتی فنی و حرفه‌ای رایگان است گفت: یکی از مسائل مهم این است که مرکز آموزش فنی حرفه‌ای صرفاً” به عنوان یک مرکز آموزش‌دهنده نبایستی تلقی شود بلکه این مراکز با در دست داشتن استانداردهای بی‌شمار مشاغل، تنها متولی آموزش مهارتی در شهرستان هستند که می‌تواند در آموزش‌های ارائه‌شده توسط دیگر دستگاه‌ها چه دولتی و خصوصی، استاندارد مشخص و تدوین شده ارائه نموده و برای کسب گواهینامه استاندارد آزمون اجرا کند.

فصیحی گفت: به نظر می‌آید با رشد تکنولوژی و فن‌آوری اطلاعات، و ظهور مشاغل جدید در جامعه و یا انجام مشاغل با رویکرد جدید، مهارت‌آموزی امری اجتناب‌ناپذیر خواهد بود و بایستی مهارت و مهارت‌آموزی در جامعه نهادینه شده و نیاز به این مسئله مهم بیش از هرزمان دیگر است.

وی یکی از دیگر از اقدامات مرکز فنی و حرفه‌ای ماسال را تأیید صلاحیت افراد برای دریافت پروانه کسب عنوان کرد و گفت: افراد جهت دریافت پروانه کسب از سوی اتاق اصناف به مرکز معرفی می‌شوند و پس از آن‌که به لحاظ داشتن مهارت تخصصی لازم مورد آزمون قرار گرفتند گواهی تأیید صلاحیت جهت معرفی به اتاق اصناف دریافت می‌کنند که این اقدام نیز جهت بهبود مهارت اصناف شهرستان صورت می‌گیرد.


4 ديدگاه

  1. لیثی حبیبی - م. تلنگر گفت:

    این است شیوه ی درست کشورداری. یعنی انسانی که مشغول کاری می شود، حتمن باید کار آزموده باشد. هم باید کار آزموده باشد و هم دارای سلامت فکری و احساس مسئولیت و وجدان کاری. انسانی از این دست پرورده شده، هرگز دست به خلافکاری و رشوه خواری و غارتگری نمی زند، و به فساد آلوده نمی شود. سالم بودن انسان ها از کار آزمودگی آن ها مهمتر است؛ زیرا انسان کار آزموده ای که از نظر انسانی و اخلاقی نتواند به آن درجه ای برسد که باید، در این دوران پر از حقه بازی، می تواند به فساد آلوده شود. ولی یک انسان پاکیزه خو هرگز خود را به رشوه و فساد و غارت و ویژه خواری نمی آلاید. این اندک سخن را گر نیک بگشایی خود دفتری قطور گردد.
    به همین خاطر زمانی در وبگاهِ «وَشتَن واژه ها» پیشنهاد کردم دانشگاهی درست شود برای پرورش کادر های سالم؛ انسان هایی که در هیچ حالی انسانیت وجود خود را به فساد و نتیجه ی آن تباهی نمی آلایند.
    —–
    و اما آموزش فنی
    در کشور ما و بسیاری از نقاط جهان به کسانی که آموزش دیده اند، برگه ی قبولی می دهند؛ این امری ست جهانی.
    پس آموزش دیده باید براستی ورزیده ی کار خود باشد. یعنی داشتن کاغذ در دست نه فقط کافی نیست، بلکه در آینده مایه ی خرابی ست.
    بگذارید مثالی بزنم و بعد برگردم به اصل سخن. فردی ایرانی که به همراه من به بیلاروس رفت، آنجا در رشته ای نوین و بسیار اساسی، به نام مهندسی پودر فلزات درس خواند. در کنکور شرکت نکرد، بلکه به درخواست خودش، از کارخانه ای که در آن کار می کرد به دانشگاه معرفی شد و دانشگاه به احترام آن کارخانه او را پذیرفت. پنج سال تمام به دانشگاه رفت و بعد به کمک بچه های بیلاروس دفاع کرد و مدرک گرفت. ولی عملن این فرد توان باز کردن دستگیره ی در آشپزخانه ی خود را ندارد. در این باب در وبگاهِ «روشن سخن» مفصل شرح داده ام و گواه آورده ام.
    همین آقای “مهندسِ” هیچ ندان در جهان فنی، در پرونده سازی و دروغبازی بسیار ورزیده است. به همراه فردی شارلاتان، غارتگر و مافیایی از مازندران تلاش فراوان کرده برای من در نزد مسئولین حکومت ایران پرونده بسازد. اول گزارش کردند که لیثی حبیبی مسئول پناهندگان ایرانی مقیم بیلاروس(روسیه سفید) است! بعد که افشا و رسوا شدند، نوع پرونده سازی را عوض کردند. همین فرد، یعنی کسی که آن توان فنی را ندارد که دستگیره ی در آشپزخانه ی خود را باز کرده، دوباره ببندد؛ وقتی به ایران برگشت و وارد ماسال شد، اینطور وانمود کردند که دانشمندی بزرگ از بیلاروس به ایران آمده. پرده زدند، مهمانی گرفتند و هیاهوی بسیار کردند برای هیچ.
    —–
    بر گردیم به اصل موضوع. متأسفانه اغلب انسان های بی لیاقت و مدرک الکی در دست، در نهایت کارشان می شود دروغ پردازی و حقه بازی. زیرا در رشته ی خود هیچ کاره اند، پس باید در جای دیگری برای خود جا باز کنند. مثل حضور نامبارک آن مازندارانی و فرد ماسالی در سفارت ایران در بیلاروس. آن مازندرانی شارلاتان از پزشکی فقط همان کاغذ را در دست دارد. زیرا او هرگز توان قبول شدن در دانشگاهِ پزشکی مینسک را نداشت؛ دانشجوی سهمیه ای شد. آن فرد ماسالی هم از مهندسی همان کاغذ آن را داراست. و این در حالی است که آن فرد مازندرانی که آن ماسالی برایش نوکری می کند، هر دو در پرونده سازی علیه من دست دارند. آن شارلاتان مازندرانی میلیون ها دلار از پول مردم ایران را با حقه بازی به جیب زده. در مازندران کاخ ساخته و در بیلاروس نیز با پول های باد آورده، در خانه ای مجلل “زندگی” می کند. و این در حالی ست که او حتی توان یک کارگر ساده را نیز ندارد.
    راستی چرا موجودات بی لیاقت به پرونده سازی و بیهوده گویی پناه می برند؟
    زیرا دیده اند که آن “کار”(نابکاری) بُرد دارد. وگرنه در همان قدم اول متوقف می شدند؛ یعنی آن ها را متوقف می کردند.
    ایران ما احتیاج به هیاهو ندارد. ایران عزیز احتیاج به متخصص و انسان دارای اخلاق نیک و استوار دارد؛ انسانی که در هیچ حالی خود را نمی آلاید. تخصص و اخلاق نیک زیباست، ولی کافی نیست؛ انسان باید در مسیر انسانی خود استوار گردد؛ برای همیشه استوار گردد. در این صورت است که رشوه دهنده، مفسد و فاسد ضد ایرانی نمی تواند به او امیدی داشته باشند.
    —–
    بخش بزرگی از جنگل های تالش ایران در تبانی با بعضی مسئولین غارت شد و به ویرانه تبدیل گردید. هنوز هم ولکن نیستند. هزار تا بهانه می آورند برای ادامه ی ویرانی و غارت. اهل تهمت نیستم، اگر مسئولینی از پایتخت پا پیش نهند، با کمال میل گواه های استوار ارائه می کنم.

    و نکته ای مهم
    باز ماهِ زندگی(اَموردات، اَمرداد) آمده؛ بیایید آن زیبا را دیگر ماهِ مرگ(مرداد) ننامیم. مرداد خلاصه ی اَمرداد نیست؛ مرداد واژه ای ست مثل مردار، مرداب(مرده آب).
    کوتاه: مورت دات = مورد داد = مرد داد = مرداد(خلاصه) = دهنده ی مرگ. اَمرداد = ضد مرداد = زندگی بخش = ماهِ زندگی. ماهی که با باران های خود بعد تابستان سوزان زمین را دلپذیر و خنگ می سازد.
    ماهِ آوگُوست یا آگُوست اروپایی نیز همین معنی را می دهد. «آ» و «آو» هر دو یعنی آب.* گوست، یعنی غلیظ، فراوان، انبوه. پس آوگوست(روسی) و آگوست(آلمانی) یعنی ماهِ آبِ فراوان.
    —–
    * آ و آو هر دو یعنی آب. «آ» واژه ی پایه است در زبان مادر(تالشی)، مثل چو = چوب، خو = خوک و …۱
    آ، یعنی می آید. و آن گَل آوَز شده از بندار اُومِن = آمدن
    صرف بندار – آم، آی، آ. آ = می آید = آب، سوم شخص مفرد است از بندار یا مصدر اُومِن = آمدن.
    پس آ = آب = می آید = آنچه روان است و در حرکت؛ خود می آید.

    زیر نویس ۱ – «خُو»(تالشی، واژه ی پایه) = خوک. دیدم در سایت «گنجور»، «خوگانِ» ناصرخسروی بزرگ را اصلاح کرده و داخل دو کمانَک «خوکان» نوشته اند. آیا خوکان درست است؟ خیر، غلط است، زیرا ناصر خسرو به خو نظر داشته و نه خوک. در نتیجه نوشته خوگان. خوگان واژه ای ست مثل مردگان، بردگان، زندگان و … ولی چون اغلب دانشمندان مرکز نشین ما به زبان های ایرانی و هم زبان مادر(تالشی) آشنایی کافی ندارند، در نتیجه گاه حتی درستی را غلط می سازند صادقانه!
    و این هم بیت ناصر خسرو در سایت اینترنتی «گنجور» که از سوی مسئولین سایت مثلن اصلاح شده! و این در حالی است که ناصر خسرو دقیق و درست نوشته.
    «من آنم که در پای خوگان (خوکان) نریزم
    مر این قیمتی در لفظ دری را»

  2. لیثی حبیبی - م. تلنگر گفت:

    حال که سخن از دانش و فن در میان است، بگذار کلامی در باب دانش شگرف ناصر خسروی دانشمند بیان دارم.
    «درخت تو گر بار دانش بگیرد
    به زیر آوری چرخ نیلوفری را»(ناصر خسرو قبادیانی)
    —–
    در باب ناصر خسرو، بر گرفته از ویکی پدیا: «… وی بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه و حساب و طب و موسیقی و نجوم و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کرده‌ است.»
    —–
    همینک کشفیات داستانی ژول وِرن زبانزد خاص و عام است در جهان. ولی متأسفانه به این بیت ناصر خسرو که در آن به ساختن هواپیما به روشنی اشاره کرده کسی توجه ننموده.
    درخت تو گر بار دانش بگیرد
    به زیر آوری چرخ نیلو فری را
    چرخ نیلوفری را به زیر نمی توان آورد مگر خود وسیله ای بسازی و سوار آن شده به بالا روی.
    دانشمند بزرگ ایرانی آشکارا دارد می گوید اگر در دانش به درجه ای خاص برسی، توان ساختن هواپیما را خواهی داشت.
    ای کاش بر سر در همه ی هوایپمایی های ایران و جهان آن کشف زرین را با آب طلا می نوشتند.

    چیز دیگری که آن دانشمند بزرگ و پاکیزه خوی ایرانی برای ما به ارث گذاشته، آزادگی اوست. انسان با دانش، پاکیزه خو و آزاد اندیش می تواند دست آورد های شگرف داشته باشد.

  3. لیثی حبیبی - م. تلنگر گفت:

    شاید این سوال پیش آید که به کدامین دلیل تالشی را «زبانِ مادر» می نامم؟
    —–
    تالشی زبان مادر است زیرا اصل اغلب واژه های ایرانی و حتی غیر ایرانی در آن بُن دارند. یعنی اصل در تالشی باقی مانده و دِگَر شده ی آن در زبان های دیگر جهان بکار می رود. مثل پیستَه = مغزی که پسندیده شده.
    به عنوان نمونه به سه واژه در جهان مرکبات می پردازم.
    هر سه واژه ی نارنج، پرتقال و لیمو، تالشی ست. و آنچه در زبان های دیگر هست، دِگر شده ی آن سه واژه است.
    پیش از شکافتن آن سه واژه ی تالشی، خوب است به این نکته اشاره کنم که در بسیاری از موارد یک درخت شناسایی شده و بعد درختان و حتی گیاهانی نیز بر آن مبنا نامگذاری شده اند. در این مورد خاص به نار = انار، نظر دارم. کُنار(کو نار) = نارِ کوهی. چینار(چین نار). چنار دِگر شده ی چین نار است. کوکونار = گیاهِ خشخاش. در تالشی و فارسی دری افغانی به خشخاش کوکونار می گویند.
    —–
    بر گردیم به اصل سخن. نارنج = نار اَنج = درختی که ساخسارش چون درخت انار است. تیغ دار و در هم بر هم. اَنج = انبوهی از شاخه های ریز. همینک در ماسال اَنج به انبوهی از شاخه ها گفته می شود که قبل از بیرون آمدن برگ می بُرند و گله بز و گوسفند و گاو ها از غنچه های آن شاخه های می خورند. این خوراکی زمستانه است که اغلب در آخر زمستان بریده می شود؛ یعنی وقتی که غنچه آماده ی باز شدن و برگ گشتن است.
    نارنج، واژه ای ست تشبیهی و تالشی(فقط تالشی) که در ارتباط با شاخه های انار درست شده است.
    نارنج = نار اَنج = اَنجِ نار(برگردان به فارسی)
    —–
    پرتقال – اصل این واژه تالشی، فقط تالشی ست به شکلِ پَردَه خال. پَرد = پُل، و پردَه خال یعنی درختی که خال، شاخه های آن، پل مانند است. به عبارتی دیگر شاخه های پَردَخال، چون شاخه های افرا و توسکا و تبریزی نیست؛ بلکه در هم بر هم است چنان که گویی آن شاخه ها به هم پُل زده اند. پس اصل واژه ی غلط مصطلحِ پرتقال، پَردَ خال است. یعنی خالِ پَرد = خالِ پل(برگردان به فارسی) = شاخساری که به هم پُل زده اند. همینک در ماسال به پرتقال، پَردَه خال می گویند.
    —–
    لیمو(غلط مصطلح یا دِگر شده). اصل این واژه در تالشی لِمبو یا لِنبو یا لینبو یا لیندبو است. در واقع لین بو = بوی خوش و ملایم می باشد. این واژه ی ایرانی، هندی، اروپایی در زبان ناخواهری(آلمانی) لیند تلفظ و نوشته می شود. ولی در واژه نامه های ایرانی لین ثبت است. پس لِمبو = لینبو = بوی خوش و ملایم. یعنی نامگذاری در باب نارنج و پرتقال را از چگونگی قرار گرفتن شاخسار آن دو درخت بر گرفته اند؛ ولی لیمو = لِنبو یا لِمبو(تالشی ماسالی) در بوی خوش میوه ی آن درخت زیبا بُن دارد. ظاهرن لین واژه ای ست عربی، ولی وقتی با تدقیق می نگریم می بینیم. این واژه ایرانی نیز هست. مثل حلق عربی و هَلسِ آلمانی. مثل طبق ظاهرن عربی، که در اصل تالشی و تَبَک = تاوَک، است. یا تَی فُون تالشی و همه ی زبان های اروپایی(شرق و غرب)، که شکل توفان = طوفانِ آن از عربی تقلید شده.
    —–
    چرا ایرانیان شکلِ عربی بسیاری از واژه ها را ترجیح داده اند؟
    زیرا در قدیم زبان ریشه ای و بسیار ثروتمند عربی را زبان دانش و فلسفه حکمت می دانستند؛ چنانکه حتی حافظ شیراز گوید:
    «اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست
    زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست»
    —–
    دانشمندان اروپایی بر این باورند که «تَی فُون» از زبان چینی گرفته شده. این عقیده بی هیچ تردیدی نادرست است. اصل این واژه تالشی ست؛ ولی چون حتی دانشمندان بزرگ اروپایی با زبان مادر(تالشی) هیچ آشنایی ندارند، «رَهِ افسانه زدند»
    واژه ی تالشی «تَی فُون»، واژه ای ست مثل «تَی گَه» = بخش عظیمی از سیبری = تهی گاه = سرزمین بی حاصل.
    تقریبن همه ی واژه های کهنِ سیبری، تالشی(ایرانی) است.
    چنانکه بسیاری از واژه های اصیل موجود در فارسی، در تالشی بُن دارند. به زودی سد(۱۰۰) واژه ی دیگر را می شکافم تا زیبا گواهِ این سخن گردد. نه فقط قشنگ تالشی ست، بلکه مترادف آن یعنی زیبا نیز تالشی می باشد.۱
    —–
    زیر نویس ۱ – پیش از این در همین نظرگاه قشنگ را شکافتم. کوتاه باز تکرار می کنم. قشنگ = خش اَنگ = آنچه از نیکی نشانه دارد. اَنگ(تالشی ماسالی) = نشان، نشانه. و اما زیبای تالشی. زیبا = ژی وا. وا، با، و پا، هر سه به معنی باد است. مثل وا در وادَه = تاب دهنده، به این سو آن سو برنده. تالش ماسالی هنوز به تاب نیز وا می گوید. باد نیز در تالشی ماسالی «وا» است. یا مثل با در باکو و کوبا. با کو = باد می کوبَد. کو با = می کوبَد باد. یا پا در پاییز = با اییز = وا اییز = فصل برخاستن باد. واژه ی ایشتِن(تالشی ماسالی) = برخاستن، در زبان ناخواهری(آلمانی)، شتِن(اول ساکن) تلفظ می شود.
    پس ژی وا = زی وا = زی با = نسیم هستی بخش؛ نسیم نشاط آور. در تالشی ماسالی، زیبا = نسیم دل انگیز را سلّامَه نیز می گویند، که بحثی دیگر است؛ بمانَد.

  4. لیثی حبیبی - م. تلنگر گفت:

    و یک نکته ی مهم
    تالشی در کنار فارسی دری، گاه اصل خود را از دست داده و بنداری با فعل کمکی کردن را پذیرفته. به عنوان نمونه، بندار ژیِن = زیِن = زیستن، در تالشی ماسالی منسوخ شده، حالا تالش ماسالی «زندگی کَردِن» را بکار می برد. و این در حالی است که بندار های تالشی اصیل دارای فعل کمکی نیستند.
    گرچه ژیِن = زیستن، در تالشی ماسالی دیگر منسوخ شده، ولی ما گَل آوَز شده ی آن بُندار یا مصدر را هنوز داریم. مثلِ «ژیِه» = زیستگاه، واقع در دهستان تاسکو. ژیه، واژه ای ست مثل لیَه. ژیه = محل ژی = محل زندگی. لیَه = محلی که آنجا نی در می آید. به احتمال قوی آبگاهی آنجا بوده که حالا خشکیده، یا شاید هنوز وجود دارد. چون لی = نی، اغلب در کنار آبگاه ها می روید.
    —–
    پس ما می توانیم بر مبنای قاعده ی زبان مادری خود، از گَل آوَز شده ها، مثل ژیَه، سود جسته بندار منسوخ شده ژیِن = زیستن، را بسازیم.
    بژی تالش! بژی ایران!