شهریور ۹۸ وحید جلیلی نویسنده و منتقد سینما، در یادداشتی به بهانهی سریال عروس تاریکی (بوی باران) صریح و بیپرده انتقاداتی بنیادین و راهبردی را نسبت به عملکرد چند دههای حلقهی بسته مدیران صداوسیما طرح کرد. آن یادداشت طولانی واکنشهای متفاوتی از سوی فعالان جبههی انقلاب به دنبال داشت؛ عدهای معتقد بودند که جلیلی تندروی کرده، وُسع صداوسیما در همین حد است و رئیس صداوسیما منصوب رهبریست پس انتقاد از آن، انتقاد از رهبریست و تضعیف نظام!
عدهای اما انگار که جلیلی حرف دل آنها را زده باشد، جرأت نقد پیدا کردند و این شد که گفتگوها پیرامون مدیریت ۳۰ سالهی صداوسیما اوج گرفت.
حالا پس از گذشت دو سال از آن ماجرا، علیعسگری اولین رئیس صداوسیماست که حکمش تمدید نمیشود و مسئولیت رسانه ملی به کسی خارج از آن حلقهی بسته، سپرده میشود و امیدها به تغییرات مثبت در صداوسیما را زنده میکند. حالا میتوان گفت که آن یادداشت مسوولانه و آتش به اختیار، فضا را برای تغییر رئیس سازمان مهیاتر کرد و دست رهبری را برای مطالبهی تحول در آن مجموعه بازتر ساخته است.
سال ۸۹ وقتی رئیس جمهور وقت، سیاستهای کنترل جمعیت را اشتباه و توطئهی دشمن خواند از همه جهت به او تاخته شد که مگر مملکت رهبر ندارد؟ تو چهکاره هستی که به سیاستهای کلان نظام ایراد میگیری؟
دوسال بعد وقتی رهبر انقلاب صریحا سیاستهای کنترل جمعیت را اشتباه خواند و خود را نیز در این اشتباه مقصر دانست دیگر حرفی نمانده بود.
اگر بگوییم تحلیلها و روشنگریهای آن روزها، در تغییر نظر رهبر انقلاب بسیار موثر بود بیراه نگفتهایم. چرا که رهبر انقلاب بعدها حتی سخن از ظرفیت کشور برای مدیریت جمعیت ۱۵۰ میلیونی سخن گفتند!
تغییر اساسیِ اخیر در رسانه ملی ـ که امیدواریم مثمرثمر نیز باشد ـ و بازخوانی تجربههایی مثل موضوع کنترل جمعیت، نشان میدهد که جبههی انقلاب نه تنها باید نسبت به وقایع پیرامونی جامعه، تحلیل داشته باشد بلکه باید دقیقا در وسط میدان باشد و آتش به اختیار، غبارها را بزداید و جسورانه مطالبهگر باشد تا راه برای اقدام رهبر انقلاب و دیگر مسئولان انقلابی هموار شود. این نمونههای روشن، اثبات میکند هر اظهارنظری برخلاف نظر و عمل رهبری، الزاما ضدیت با ولیفقیه نیست.
بخواهیم صریح باشیم باید به یک نزاع جدی بین دو نگاه در جبههی انقلاب اشاره کنیم: نگاه و جریانی که همه بارها را از دوش خود برداشته و بر دوش رهبری میاندازد و ترجیح میدهد صرفاً یک تبعیت کورکورانه از چیزی که بهزعم او مطابق نظر رهبری است داشته باشد.
در سوی دیگر، نگاه و رویکردیست که باور دارد نباید از دیگران سلب مسئولیت کرد.
موضوع حساس است و باید مراقب رخنهی کوچکترین انحراف از تعریف درست نظریهی ولایت فقیه باشیم. به همین خاطر در انتها، برخی از بیانات رهبر انقلاب را در همین باره بخوانیم:
«شما بهعنوان یک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، باید نگاه کنید، تکلیفتان را احساس کنید، تحلیل داشته باشید… نسبت به اشخاص، نسبت به جریانها، نسبت به سیاستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید. اینجور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى دربارهى فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ میکند که بر اساس آن، شما هم موضعگیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد… منتها معیار عبارت باشد از تقوا… » (۱ مرداد ۱۳۹۳)
«چیزی که امام حسن مجتبی(ع) را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود… چیزی که فتنه خوارج را بهوجود آورد و امیرالمؤمنین (ع) را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود واِلّا همهی مردم که بیدین نبودند» (۱۲ آبان ۱۳۷۲)
«حقیقتی را که درک میکنید، آن را تبیین کنید. کسی انتظار ندارد برخلاف آنچه که میفهمید حرف بزنید. نه، آنچه را که میفهمید، بگوئید. البته برای اینکه آنچه میفهمید درست و صواب باشد، باید تلاش و مجاهدت کنید»
(۱۴ شهریور ۸۸)
«اگر شما این پرچم [مطالبهگری] را زمین گذاشتید، کسانی ممکن است این پرچم را بردارند که هدفشان رفع مشکلات مردم نیست؛ [بلکه] هدفشان معارضه و مبارزهی با اسلام و جمهوری اسلامی و با نظام اسلامی است» (۲۸ اردیبهشت ۹۹)
متاسفانه اکثر مسئولان کشور یا تبعیت کورکورانه افراطی دارند یا فقط ادای تبعیت را در می آورند و درواقع رهبری را فدای خود میکنندو فقط عده کمی هستند که در راه رهبری این جامعه هزار پاره به آقا کمک میکنند.