مکتب گرانسازی در کشور ما، برای توجیه تئوریک افزایش هزینههای زندگی مردم، پیوسته دست به انواع استدلالهای بیپایه و بیمایه میزند تا افکار عمومی را آماده پذیرش افزایش قیمت نماید.
از آنجائیکه مادر این استدلالهای بیپایه، استدلال «ارزانتر بودن بنزین از آب معدنی» است، میخواهم یک نام برای این قبیل توجیهات تئوریک انتخاب کنم: «استدلال آب معدنی».
در استدلالهای آب معدنی، شیوه این است که ظاهر دو عدد، بدون بررسی باطن و ماهیت و بعضا حتی صحت آنها، مورد قیاس قرار می گیرد. برای نمونه، در قضیه آب معدنی، گفته میشود که بنزین از آب معدنی ارزانتر است. ظاهر ماجرا کاملا درست است و شنونده اگر عاقل نباشد، بلافاصله در برابر این استدلال تسلیم میشود و به گرانسازی بنزین رضایت میدهد. اما شنونده عاقل، از خود سوال میکند که چرا آب معدنی از بنزین گرانتر است؟ آیا واقعا بنزین کمتر از آب قیمتگذاری شده است؟ اینجاست که با بررسی دقیقتر، متوجه میشود که آب معدنی، در یک بطری پلاستیکی بستهبندی میشود و مواد اولیه آن، یعنی پلی اتیلن ترفتالات (PET)، چون در داخل کشور به دلار قیمتگذاری و فروخته میشود، با افزایش نرخ دلار گران شده و نهایتا به افزایش قیمت آب معدنی منجر شده است. به عبارت دیگر، اگر بنزین داخل این بطریها بستهبندی شده و به فروش رود، بلاتردید از آب معدنی گرانتر خواهد بود. به عبارت روشنتر، بنزین ارزان نیست، آب معدنی گران است.
منتهی چون عموم مردم دانش کافی در این زمینهها ندارند یا تحت تاثیر بمباران تبلیغاتی، مجال تفکر و سوال نمییابند، استدلال آب معدنی بلافاصله رویشان اثر میگذارد.
این شیوه استدلال، به شکلهای گوناگون و در رابطه با اقلام مختلف زندگی مردم بام تا شام توسط حامیان و ذینفعان گرانسازی تکرار میشود. در جدیدترین مورد، معاون وزیر نفت گفته است «میزان گاز مصرفی ایران با جمعیتی نزدیک ۹۰ میلیون نفر تقریبا با میزان گاز مصرفی کشور چین با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر برابر است».
مخاطب این ادعا، چون آن را از زبان یک مقام رسمی آنهم معاون وزیر نفت میشنود، بدون تحقیق میپذیرد و در ذهنش این انگاره شکل میگیرد که ملت ایران بسیار مردم اسرافکاری هستند و دلیل این اسراف، ارزانی است و لذا باید گاز گران شود تا مصرف کنترل گردد.
اما برای مخاطب اهل تحقیق، اولین سوالی که پیش میآید این است که ایران و چین سالانه چقدر گاز مصرف میکنند؟ پاسخ این است: ایران در سال گذشته شمس حدود ۲۵۰ میلیارد متر مکعب گاز مصرف کرده است. چین نیز در سال گذشته میلیادی، حدود ۴۰۵ میلیارد متر مکعب گاز مصرف کرده است. بنابراین، در اولین نگاه، این ادعا که ایران از چین بیشتر گاز مصرف میکند، به همین راحتی باطل میشود.
سوال بعدی اما مهمتر است. سهم گاز در سبد انرژی ایران و چین چقدر است؟ یعنی آیا ایرانیان و چینیان برای تامین انرژی خود فقط گاز مصرف میکنند؟ یا از انواع دیگر انرژی نیز استفاده میکنند؟ اینجاست که باطل بودن این «استدلال آب معدنی» بیش از پیش آشکار میشود. وقتی به آمار و ارقام آژانس بینالمللی انرژی مراجعه میکنیم، میبینیم منبع ۶۱ درصد انرژی در چین، زغال سنگ است و سهم گاز در سبد انرژی این کشور حدود ۸ درصد است. در صورتی که سهم گاز در سبد انرژی ایران ۷۲ درصد و سهم زغال سنگ، نزدیک به صفر است (روی قسمت های آبی کلیک کنید و منابع را ببینید).
در چنین شرایطی مقایسه مصرف گاز ایران و چین، چیزی شبیه به مقایسه میزان مصرف قیمه و قورمه در ایران و چین است. حتما ایران ۹۰ میلیونی بیشتر از چین ۱٫۴ میلیاردی قیمه و قورمه مصرف میکند!
اما سوال اساسی این است که آیا کسانی که این قبیل ادعاها را مطرح میکنند، سواد و اطلاعات کافی ندارند؟ اگر چنین است، ما نیز به همان وضعی دچار شدهایم که جان مرشایمر اخیرا درباره سیستمی که کاندیداهایی نظیر بایدن و هریس و ترامپ را تولید میکند، گفت و من نمیخواهم جملهاش را تکرار کنم. اگر سواد و اطلاعات دارند و کتمان میکنند و ادعاهای خلاف مطرح میکنند تا دستاویزی برای گران سازی معیشت مردم داشته باشند، عمق فاجعه شدیدتر میشود.
چاره چیست؟ چاره این است که به همان دلیلی که گرانسازان افکار عمومی را مخاطب قرار میدهند تا مردم را فریب داده و به گرانی راضیشان کنند، باید مردم را درباره این «استدلالهای آب معدنی» آگاه کرد تا فریب نخورند. هیچ راه دیگری وجود ندارد.
این است که همه مسئولیت داریم. تک تک ما درباره آگاه سازی تک تک افرادی که به آنها دسترسی داریم، مسئولیت داریم.
این اقتصاد، حتما جراحی نیاز دارد، اما این جراحی تاکنون بارها و بارها روی سفره مردم انجام شده و وضع را بدتر کرده است؛ جراحی واقعی باید روی توبره سرمایهداران رانتخوار صورت گیرد.