پایگاه خبری تحلیلی ماسال – آورده اند که «تعداد پست های مهم کشور و استانی را تا ۳۰۰۰ عنوان کرده اند و اگر تعداد شهدا را بر این عدد تقسیم کنیم در خواهیم یافت که برای هر صندلی مسئولان به طور متوسط به تعداد شهدای کربلا، شهید وجود دارد. به عبارتی برای هر صندلی که مسؤولان ارشد کشوری و استانی بر آن تکیه زده اند، یک کربلا به پا شده است و چه بد مردمانی هستند اگر بر آن کرسی ها تکیه بزنند و یادشان برود که پایه های میزها و صندلی هایشان سرخ رنگ است و برای همان صندلی که رویش نشسته اند، ۷۲ نفر به خونشان غلتیده اند و اکنون در زیر خاک اند».
وقتی میرفتید هیچ بهانه ای نیاوردید. نگفتید خانواده ام مانده؛ نگفتید بچه ام را چه کنم؛ نگفتید پدرم را چه جوابی بدهم. حتی اوضاع بد کشور و اقتصاد نامطلوب هم جلودار شما نبوده است. سرما و گرمای طاقت فرسا جلودارتان نبود؛ نمی دانم زمانی که به شهادت میرسیدید به چه فکر میکردید، ولکین می دانم به خانواده و فرزند و پدر و مادر فکر نمی کردید چرا که همه اینها را فدای امام حسین و اسلام کردید و رفتید.
نمیدانم آخرین بار چه حسی داشتید وقتی مادر و پدر را در آغوش گرفتید و حتی نمیتوانم تصور کنم فرزند را چگونه با یک بوس پدرانه قانع کردید که باید بروید جلوی دشمن بایستید و از وطن دفاع کنید.
باور کنید نمیتوانم تصور کنم کل داراییتان یک سر بند یا زهرا(س) و یک عکس از امام تان باشد و با این دو، جلوی توپ و تانک بدون هیچ بهانه ای بایستید.
آری، نمیشود موارد فوق را حتی تصور کرد همانگونه که حالا هم نمیتوانم تصور کنم که برای مراسم ورود شما دنبال بهانه هستند.
نمیتوانم تصور کنم مسولی ورود شما را موجب نا امنی و بازی های جناحی تصور کند و شما را در بازی انتخاباتی خودشان دخالت دهند و مسئولی به خود جسارت بدهد و مکتوب بنویسید در شرایطی کنونی برگزاری مراسم مصلحت نمی باشد و این شهدا متعلق به این استان نمی باشد. آن مسول نمی داند شما برای اعزام به جبهه بهانه نیاورده اید که فلان جا شهر من نیست یا استان من نیست یا بدون توجه به منطقه جنگی اعزام شدید.
بلاخره اینکه شهدای گمنام عزیز از بی درایتی برخی مسئولین ذیربط، ما شرمنده ایم. شاید ما کم کاری کرده ایم که خونتان را پایمال کرده و برخی مسئولان که امروز اینگونه بهانه میآورند بر مسندی نشسته اند که شما برای حفظ و امنیتش جان خود را ایثار کرده اید.
شرمنده ایم از پدرتان که پیر شد و فوت شد ولی حتی پیکر و جنازه پسرش را ندید.
شرمنده ایم از مادرتان که گسیوانش یکی یکی سفید شد ولی خبری از پسرش نیامد و او به روی ما نیز نیاورد که پسر خود را فدا کرده است.
شرمنده ایم ……
بهرام سبزی
انتهای پیام/
شهدا شرمنده ایم
صندلیهای اوایل انقلاب همه چوبی بودند حالا صندلیها همه مدل بالا وچرخان هستند کسیکه درحال دور زدن هست فکر ویاد گذشته را نمیکند جانم
بسیار بسیار متاسفم اکر بااین غاصب بر خورد نشود باید پیراهن سیاه پوشید