به گزارش پایگاه خبری تحیلی ماسال، به نقل از الف، علی نبوی ضمن یادداشتی در ستایش «ایستاده در غبار» نوشت:
در برای دیدن فیلم ایستاده در غبار به سینما رفتم. آنچه بر روی پرده سینما دیدم واقعیتی بود که در میان غبار این سالها مانده بود.
محمدحسین مهدویان، در مقام روایت زندگی انسانی برآمده است، که در طول این ۳۴ سال وقتی از او یاد می شود دوحس متفاوت غم و امید انسان را در بر می گیرد. دلیل این تلاطم احساساتِ متفاوت، بی گمان به شخصیت خود حاج احمد متوسلیان مربوط می شود. سردار بزرگواری که در کنار داشتن روحیه ای کاملاً جدی در مسائل نظامی، در مواجهه با دیگران، بسیار رئوف بوده و مهربان.
آنچه در قاب تصویرِ محمدحسین مهدویان نقش می بندد همواره از سوژه فاصله دارد و عموماً دوربین از نگاه مستقیم به شخصیت ها پرهیز می کند. این نوع قاب بندی این حس را به بیننده القا می کند که گویی تصاویر در حال پخش، خاطرات تصویری کسی است، که اینک دوربین در جایگاه او ایستاده است. جالب اینجاست که تصویر برداری هم مانند سوژه قصه اش محجوبانه صورت می گیرد. به هر کجا سرک نمی کشد. گویی دوربین که مسولیت روایت بصری را بر عهده دارد، ترجیح می دهد همچون حاج احمد سر به زیر اندازد.
ویژگی تصویریِ اثر تنها ماخوذ به حیا بودن دوربین نیست. آنچه در تصویر اتفاق می افتد همانند جان بخشی به مستنداتی است که یا در اسناد مکتوب و صوتی وجود داشته اند یا از زبان حاضران در آن موقعیت ها بیان می شوند. این پرداخت تصویر به حدی عالی صوت می گیرد که یادگاران دفاع مقدس، به عنوان سند زنده ی وقایع رخ داده در جنگ هم آن را تایید کرده و تلاش کارگردان را مورد تشویق قرار داده اند.
از دوربین فاصله می گیریم و به اجزای داخل قاب می رسیم. طراحی صحنه با استفاده از اجزایی مناسب و دقیق، فضایی را بوجود آورده اند که مورد تحسین اکثر سینماگران قرار گرفته است. استفاده از لوازم منحصر و مختصِ زمان روایت فیلم چنان بیننده را در بر می گیرد که اگر آنها را برای اولین بار هم دیده باشد، باز هم نسبت به آنها حس قریب وآشنایی دارد. از سوی دیگر، طراحی صحنه ی محمد رضا شجاعی و وسواس محمد حسین مهدویان در مقام کارگردان، موجب خلق فضا هایی شده اند که گاهی ذهن بیننده را در مرز میان واقعی و مجازی بودن معلق نگه می دارد.
درابتدای ایستاده در غبار گفته می شود که صدای بیسیم و سخنرانی های استفاده شده در کار واقعی است. اما در نقطه مقابل، تصاویر غیر واقعی عنوان می گردد.با این حال تصاویر آنچنان زنده جلوه می کنند که گویی مستند هستند. مهدویان برای طبیعی جلوه کردن و همچنین روایت سرشار از حس در صحنه ها، تکنیک ها و ابزار خوبی را بکار گرفته است.او با استفاده از صحنه های متناسب با صدای واقعی بیسیم و روایت توصیف گرایانه ی راویان، کاری کرده که صحنه ها بدون آنکه حاوی دیالوگی باشند مفهوم خود را می رسانند و موضوع را به پیش می برند.
ایستاده در غبار به دلیل شیوه ی خاص مستند گونه ای که دارد، به هیچ وجه از دیالوگ گویی شخصیت هایش بهره نمی برد. محمد حسین مهدویان برای بیان حرف خود از لوازم دیگری استفاده کرده است. نکته اول استفاده از تصاویری است که مفاهیم در آن واضح و هویدا هستند. آنچه در تصویر رخ می دهد بدون کوچکترین واسطه ای به ذهن مخاطب وارد شده و سهم خود را از اثرگذاری ایفا می کند.
نکته دوم صدای راویانی است که هماهنگ با تصاویر هستند و در کنار آنها اثر را به پیش می برند. صدای این گویندگان گاهی حس زمزمه ای نرم را القا می کنند. زمزمه ی شخصی که گویی در کنار ما و در حین ورق زدن آلبوم این تصاویر، توضیحاتی را برای درک بهتر موضوع ارائه می دهد.
نکته سوم موسیقی دلربای فیلم است. به خصوص موسیقی همراه با تم کردی، که پس از وداع حاج احمد با مردم مناطق کرد نشین با او همراه شده و تا پایان هم برای او می خوانند.خواندنی که موجب قلیان احساسات در لحظات کلیدی می شود. تم کردی در موسیقی حس دیگری را هم القا می کند؛ احساسات درونی حاج احمد متوسلیان. شاید این سوال پیش بیاید که تم کردی چه تناسبی با حاج احمد متوسلیان یزدی دارد؟ پاسخ این سوال را حاج احمد بارها داده است. در جاهایی که دوربین روزهای همراهی و همدلی او را با مردم مریوان و دیگر شهرهای کرد نشین روایت می کند. ناله هایی که در دل آهنگ کردی شنیده می شوند تداعی کننده صدای مردم کرد است که شیفته منش حاج احمد شده و در لحظه خداحافظی به سختی از او دل کنده اند.
فرم کار مهدویان را شاید بتوان نوع تکامل یافته ی سینمای شهید آوینی دانست. سینمایی که بدون حضور و بیان دیالوگ توسط بازیگران، به خوبی راوی فتح و دفاع است.
نمایشِ بدور از شعار زدگی در بیان ویژگی های شخصی حاج احمد متوسلیان در ایستاده در غبار از دیگر ویژگی های کار است. مرور کودکی و اتفاقاتی که در شکل گیری شخصیت این سردار بزرگ اسلام نقش داشته اند، باعث شده تا نه تنها احساس قهرمان پروری اغراق آمیز به بیننده القا نشود؛ بلکه به علل شکل گیری شخصیتی چنین استوار پاسخی درخور داده شود.
اما شاه بیت اثر، صحنه ی بی نظیری است: حاج احمد دکمه ی بیسیم را فشرده و در هوا نگه می دارد تا صدای میدان جنگی نابرابر را به گوش کسانی برساند که دور از نقاط درگیری هستند و اطلاع درست و دقیقی از آن کربلای ثانی ندارند. حس شخصی من از این سکانس منجر به برداشت ونتیجه گیری نهایی من از فیلم شد. احساسم به من می گوید که هنوز هم صدای بیسیم آزاد است. از آنجا که همچنان فرهنگ ایثار و عشق به میهن در دل این ملت موج می زند. حاج احمد به وضوح زنده است؛ چرا که صدای پیامی که او ۳۴ سال پیش برای ما مخابره کرده است همچنان در فضای جامعه می پیچد. شاید هوای امروز غبار آلود باشد اما، یقین دارم که همچنان مردی ایستاده و این پیام را با ما درمیان می گذارد.
در پایان هر دوباری که فیلم را دیدم حس دلتنگی خاصی نسبت به قهرمان فیلم دلم را چنگ می زد. پیش از این حاج احمد متوسلیان را از تصاویر و نوشته ها می شناختم، اما بعد از دیدن ایستاده در غبار، حسی در من جوشید که انگار سالهاست که دلتنگ نبودنش هستم.
انتهای پیام /