جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ , 22 November 2024

تاریخ انتشار : ۰۴ شهریور ۹۵
ساعت انتشار : ۳:۰۲ ب.ظ
چاپ مطلب
شعری زیبا از شاعر ماسالی سجاد رحمانی؛

و شاید سنگفرش شهر ما هم کف پای تو را بوسیده باشد

همیشه از خدا می خواهم این را... / تمام عمر باشم در امانت / اگر در جمع یارانت نبودم... / نباشم لابلای دشمنانت!

پراز شورم ، پر از شوقم ، پر از شعر
پر از دردم ، پر از دیوارم امشب
به عشقت تا سحر شب زنده دارم
وبا تو درد دلها دارم امشب

تو آن ارباب خوب و مهربانی
که امشب بنده اش را کرده دعوت
چه بزمی می شود این بزم امشب
سکوت و خلوت و ارباب و رعیت!

خوش آن بنده که اربابش تو هستی
خوش آن بزمی که مهمانش تو باشی
به درد کهنه ی خود دلخوشم من
خوش آن دردی که درمانش تو باشی

نمی دانم چرا در اوج شادی
همیشه در دلم غم دارم انگار
به من هفت آسمان را هم ببخشند
کسی را باز هم کم دارم انگار

غریبم توی این دنیای بی رحم
بغیر از تو ندارم آشنایی
غلام حلقه درگوشت  ندارد
بغیر از خانه ی ارباب جایی

همیشه در گلویم بغض دارم
برایم از سفر شادی بیاور
رهایم کن از این زندان نفسم
برایم قدری آزادی بیاور

ببار از لطف بر این خشکسالی
کویری تشنه ی بارانم ای دوست
برایت از ته دل می نویسم
برایت تالشی می خوانم ای دوست

تو نور رحمتی،نور امیدی
تو بارانی ولی من جنس سنگم
تو هستی ،نقص از چشمان من بود
نمی بینم تو را ، من کور رنگم

به من آموخت سوز این زمستان
بمانم چشم در راه بهارت
و میراث من از اجدادم این بود…
شمار جمعه های انتظارت

نمی دانم قیامت با چه رویی
نگاه من بیفتد در نگاهت
اگر حتی به چشم من نیایی
دوباره چشم می دوزم به راهت

…که شاید مادر پیر شهیدی…
تو را مثل گلی بوییده باشد
و شاید سنگفرش شهر ما هم
کف پای تو را بوسیده باشد

گدایی ناتوان هستم که امشب
به حکم عجز می کوبم درت را
دعایم استجابت شد به یک آن
همینکه بردم اسم مادرت را

شبیه کوفیان بی مروت
هزاران بار با تو عهد بستم
هزاران بار در یادت نبودم
هزاران بار قلبت را شکستم

همیشه از خدا می خواهم این را…
تمام عمر باشم در امانت
اگر در جمع یارانت نبودم…
نباشم لابلای دشمنانت!

سجاد رحمانی – ماسال

انتهای پیام /


3 ديدگاه

  1. نوای بینوا گفت:

    احسنت بر شاعر جوان و خوش ذوق شهرمان جناب آقای رحمانی. بسیار علاقمندم این شاعر ارزنده برای دوستان شعر و ادبیات کلاس آموزشی بگذارد و لااقل یکی دو تا از فن وفنون شاعری را بما یاد بدهد. راستش در چندین سال قبل شاعر آیینی و حماسه سرای ایران مرحوم آغاسی در یادواره خلبان شهید فرزانه به ماسال آمد و من با شنیدن اشعارش آرزو کردم که ایکاش منهم بتوانم مثل او شعر حماسی بگویم. ولی آنچیزی که خلق میکنم با کلی ارفاق میتوان نامش را نظم و جملات منظوم گذاشت. ولی افسوس در شهر ما همه چیز جناحی و سیاسی است و این جمله یعنی از توضیح بیشتر معذورم و ضمن احترام بمقام ارجمند شاعر عزیز استاد رحمانی مجددا آرزو میکنم که بتوانم از تجربیات ایشان بهره ببرم. زبانحال ما خطاب به شاعر و هنرمند جوان رحمانی عزیز شاعر اگر حافظ شیرازی است………….شعرمن وتو همه اش بازی است!

  2. عمو گفت:

    آفرین به این شاعر ماسال
    شعر بسیار زیبایی بود
    سعی کنید شعر های بیشتر و شعر های اجتماعی و در ارتباط با درد های مردم منتشر کنید هم از این شاعر و هم سایر شعرای شهرستان