کردی تو قیام، تا مسلمان باشیم
همقبله و هممرام سلمان باشیم
قد خم نکنیم پیش هر نامردی
آزاده و سربلند، انسان باشیم
ای مرثیهخوان، حسین و شاهی هیهات
شاهی است تفرعن و تباهی، هیهات!
مولا به مقام بندگی مینازد
سوگند به حق در اشتباهی، هیهات!
ما داعیهی ظلمشناسی داریم
در مرثیه، لهجهی سیاسی داریم
همسنگر گریههای ما بیداری است
از روضه، قرائتی حماسی داریم
ای کوفه چقدر مصلحتاندیشی؟
تا کی تو اسیر غول نفس خویشی؟
بیعتشکنی و از نگاهت پیداست
جز خویش، به هیچکس نمیاندیشی
او کرد قیام، تا خدایی باشیم
در فکر شکفتن و رهایی باشیم
از زردی مصلحت، برائت جوییم
در آینه، سرخِ کربلایی باشیم
او آمده تا هراس، ملغی گردد
قانون شب از اساس، ملغی گردد
او آمده با بشارت آزادی
تا ذلت التماس، ملغی گردد
گفتی که تو عاشق حسینی، خوبست
از داغ غمش به شور و شینی، خوبست
برخیز و ندای قم فانذر سر کن
این عشق به لهجهی خمینی خوبست
مولا! تو قیام کردی و ما، اما…
بیدار نگشتیم ز خواب دنیا
با کوفه دوباره دست بیعت دادیم
شد قسمت ما ذکر مصیبت تنها!
ای دلشده! کربلا فقط ماتم نیست
میراث حیسین، درد و داغ و غم نیست
جانمایهی نهضت حسینی این است:
هر کس که به ظلم، تن دهد آدم نیست
ننگ است چو کوفه بندهی نان بودن
چون ابنزیادها، مسلمان بودن
با حیله، امام را به مسلخ بردن
در شام غریب او، پشیمان بودن!
چون خانهی عنکبوت میماند ظلم
با توطئهی سکوت میماند ظلم
هر کس که به ظلم تن دهد آدم نیست
وقتی که کنی هبوط، میماند ظلم