به گزارش ماسال نیوز به نقل از جهان نیوز، سید مهدی سیدی، در یادداشتی نوشت:
اصلا مشکل از آن موقعی درست شد که این کشور را به «صف اول» و «صف دوم» تقسیم کردیم. با شروع انقلاب، و با موج ترورهای حیوانی منافقان، به ناچار در دام «حفاظت» افتادیم.
به بهانه امنیت شخصیت های نظام، مراسم های ملی و مذهبی را به دو بخش «مسؤولان» و «مردم» تقسیم کردیم.
حتی در نمازجمعه ها هم نرده و لوله و پارچه کشیدیم! سه ردیف اول را گذاشتیم برای مسؤولان و بقیه صف ها را، سخاوتمندانه به مأمومین تقدیم کردیم! حتی درِ ورود را هم جدا کردیم. برایشان کفش کن جداگانه گذاشتیم، اما به مردم گفتیم باید کفش هایتان را توی مشما و پلاستیک بگذارید و دنبال خودتان بیاورید.
در ادارات و وزارتخانه ها، بالاترین و شیک ترین طبقه را به وزیر و معاون وزیر اختصاص دادیم. آبدارچی اختصاصی و خبررسان و پزشک ویژه، گماردیم. آسانسور مخصوص گذاشتیم. موقع ورود مقام دولتی از در پشتی ساختمان، همه مسیرها را قرق کردیم. «بی ام و» و «بنز» و «تویوتا» و «مگان» شیشه دودی درست کردیم. حضور مستقیم در میوه فروشی و مسجد محل و اداره بیمه، پیشکش؛ حتی نگذاشتیم مسؤول دولتی مان از شیشه های شفاف، جامعه را ببیند.
نگرانی از ترور آنچنان آزارمان داد که گاهی تا رده های دوم و سوم یک وزارتخانه بی ثمر را هم در حلقه حفاظت و کمربند امنیتی محصور کردیم. کار تا جایی پیش رفت که برخی مقامات نورسیده و حتی سابقه داران انقلاب نیز، باورشان شد که آسمان تپیده و آنان، متفاوت از خلق الله هستند! نگاه های از بالا به پایین شروع شد. تهذیب نفس کمرنگ شد، خاک پای مردم بودن فراموش شد.
حلقه هواداران و اطرافیان، ذهن مسؤول را ایزوله کردند. حرف های مردم را روتوش کردند. پنجاه متر این طرف و آن طرف او را جمعیت کاشتند تا چیزی بر خلاف میلش نبیند و نشنود. هیچکس حرف بدی نزند، شعاری ندهد، رویی ترش نکند، گرهی در ابرو نیندازد، تا همه باور کنند مسؤول حکومتی موهبتی آسمانی است به مردم! این روند و البته غفلت های دیگر، کار را به جایی رساند که برخی مسؤولان، «اصل» شدند و آرمان های انقلاب، «فرع».
شخصیت هایی فراتر از نظام
حاتمی کیا به خوبی این گزاره را در «بادیگارد»، تصویری کرده است:
حاج حیدر: بنده خدا! ما داریم می شیم بادیگارد.
– خوب زمانه بادیگارد می خواد.
حاج حیدر: بادیگارد مزدوره؛ پشت عملش نیست؛
– تموم شد دهه شصت، الان دهه نوده، توی پرونده تو پر از شکایت شخصیت هاییه که تو سرتیم حفاظتشون بودی.
حاج حیدر: وقتی می دیدم اونها محافظ رو می کنن گماشته؛ توقع داشتی کوتاه بیام؟ بشم مأمور خرید خونواده اش؟ بیفتم دنبال پسرش ببینم با کیا می پره؟ دخترش چرا…؟ من اومدم از شخصیت نظام دفاع کنم، اومدم جونم رو پای اعتقادم بذارم، اگر غیر از این باشه، این فیشای حقوقی ارزش جونم رو نداره.
ریشه شناسی یک حادثه
حالا میثم مطیعی، این مداح جوان و تحصیل کرده انقلابی، در حاشیه نماز عید فطر شعری خوانده است از سروده های محمدمهدی سیار، که غوغایی از رد و تأییدهای پرشمار مجازی به راه انداخته است. برخی این حرکت را نوعی تبعیض در تخصیص تریبون ها و برخی آن را توهین تلقی کرده اند. برخی آن را اعتراض عده ای محدود به سیاست های رسمی نظام و برخی آن را اهانت به آراء مردم به شمار آورده اند.
اما برداشت دیگر، آن است که علت این همه توبیخ مجازی بر علیه مطیعی، به این بر نمی گردد که او در ابیاتش به محکومیت «سند ۲۰۳۰» و «فنا رفتن روح و جسم برجام» و «تردید در نسخه های غربی» و حمله به «تسلیم و تحریم» پرداخته است؛ که اینها مفاد روشنی از «شعر اعتراض» است که همواره در طول قرن ها در مجامع دینی، استماع می شده است. بلکه این غوغای مجازی از همین دو بیت خاص، برانگیخته شده است: «ای نشسته صف اول! نکنی خود را گم / پی اقدام تو هستند هنوز این مردم – چند روزی تو مقامی به امانت داری / منصبت را نکند طعمه خود پنداری»
صف اولی ها مراقبت باشند
باید بدانیم این صف اول، فقط یک نفر خاص نیست؛ اصلا تطبیق دادن به اشخاص خاص و معین نیز خطا و ناصحیح و غیرمنصفانه است. منظور این بیت ها، همه آن هایی هستند که در فرایند انقلابی گری و حکومت داری، در دام «خود تنیده» جدایی از مردم و انقلاب گرفتار کرده و حاضر نیستند خود را با آرمان ها و ارزش های اصیل تطبیق دهند.
راه چاره آن ها این است که یا به صف دوم نقل مکان کنند یا اینکه خود را به معیارهای انقلابی نزدیک ساخته تا مشمول حکم این شعرهای اعتراضی نشوند. بدانیم این شعرها، زمان و مکان ندارد، انقلابی و عام است.
برادر حاج حسین شریعتمداری هم چون از سران نظام هست روز عید فطر در صف اول حضور داشتند.احتمالا منظور مداح ایشان بوده بقیه مقامات دولتی لطفا ساکت باشند.کسی به اونا چیزی نگفته که…فقط به شریعتمداری گفتن