به گزارش ماسال نیوز؛ سید رسول منفرد از فعالین فرهنگی ماسال ضمن یادداشتی در نقد برگزاری یادواره شهدای ترور شهرستان نوشت؛
امروز، در حوزه شهدا و خصوصاً شهدای ترور، با مسائل جدیِ دارای اولویت و حتی فوریت روبرو هستیم. از جمله؛
هر سال، هزاران پدر و مادر شهید از دنیا میروند بدون اینکه خاطرات یا بعضاً خاطرهای از ایشان ثبت شده باشد.
نه فقط والدین، بلکه بسیاری از خود شهدا، از جمله شهدای ترور، هستند که هیچ اطلاعاتی از آنها در دسترس مردم نیست.
در تدوین خاطرات شهدا، تبعیض چشمگیری به چشم میخورد و شهرستانهایی هستند که حتی از داشتن یک کتاب درباره شهدای خود، محروم ماندهاند.
به لحاظ محتوایی نیز شاهد تبعیضهای جدی هستیم. تا حدی درباره حوزه نظامی و سیاسی جنگ و انقلاب حرف زده شده است اما از حوزههایی مثل ستاد تبلیغات جنگ، فعالیتهای زنان پشت جبهه، و… تقریباً خبری نیست.
خلأ اطلاعرسانی عینی به مردم پیرامون دهه شصت و خصوصاً ترورهای آن دوره، موجب ایجاد فتنهها و شبهاتی در همین مورد شده است.
بسیاری از جوانان و نوجوانان ایرانی، دچار بحران در هویت و سبک زندگی هستند و کسب اطلاع از سیره شهدای بوم آنها، میتواند کمکی جدی به خروج از این بحرانها کند.
دقیقاً در چنین شرایطی، هر سال، هزاران مراسم با عنوان یادواره شهدا در شهرها و روستاهای کشور برگزار میشود که به رغم اهمیت ذاتی، به قدری بد اجرا میشوند که کمکی به حل این مسائل نمیکنند.
واضح است که به مجموعههایی مثل نواحی سپاه یا بنیاد شهید یا فرمانداری یا ادارات دیگر ابلاغ شده است که هر یکی دوسال، در هر شهر و روستا، حداقل یک یادواره شهدا برگزار کنند.
قالب برگزاری برنامه معمولاً ثابت است. سخنرانی و مداحی و تمام. انگار که اجرای سرود یا شعرخوانی یا خاطرهگویی یا معرفی کتاب یا اکران فیلم (نه کلیپهای تکراری)، تولید ویژهنامه، استفاده از ظرفیت (و نه اقلیتِ) هنرمندان متعهد و… در چنین مراسماتی غدقن است.
فقر محتوایی یادوارهها بهقدری است که اگر عین سخنرانیها و مداحیهای یکی از این یادوارهها را در شهر و روستایی دیگر اجرا کنیم و صرفاً اسامی خاص (مثل اسم شهدا، نام شهر و…) را عوض کنیم هیچ مشکلی یا عدم مطابقتی پیش نمیآید. یعنی در همه یادوارهها، یکسری حرفهای کلی و تکراری درباره شهادت، مظلومیت شهدا، اهمیت توجه به ولایت فقیه و… بیان میشود.
فقر محتوایی موجب شده است این یادوارهها جذابیت بسیار پایینی برای مردم داشته باشند و حضور آنها در مراسم کمرنگ شود، اما عجیب این است که عدم حضور مردم، هیچ اختلالی در برگزاری مراسم ایجاد نمیکند! و تجربههای شکست خورده قبلی، به ارتقای کیفی برنامههای آتی منجر نمیشود. دلیلش این است که حداقل برخی از ادارات شهرستان، موظف میشوند در ساعات اداری کارمندانشان را از خدمت به مردم منع کنند و (به نام مقدس شهدا) به خدمت حفظ آبروی متولیان برگزاری مراسم بیاورند تا مبادا کسی زیر سؤال برود. هدف هم محقق میشود و بازخواستی پیش نمیآید، چون از اول، فقط قرار بود برنامه برگزار شود.
حکایت این یادوارهشهدای بعضاً آنقدر تلخ است که مثلاً مردم، یکساعت قبل از مراسم، مطلع میشوند که قرار است یادواره شهدا برگزار شود! دیگر به چه زبانی بگویند حضور یا عدم حضور مردم اصلا مهم نیست؟
با رقمهایی کمتر از هزینه یادوارههای فعلی، میتوان بسیاری از مسائل اولویتداری را که برشمردیم حل کرد. حتی میتوان همین یادوارهها را طوری برگزار کرد که آن مسائل حل شوند. دو نشانه خوب، با همان یک تیر. اما زمان میگذرد، فرصتها(یی مثل والدین شهدا) از دست میروند، بیت المال مسلمین بر باد میرود و تغییر ایجاد نمیشود. حتی کمتر کسی، از این موضوع انتقاد میکند، شاید چون مثلاً پای سپاه و بنیاد شهید هم در میان است، یا شاید چون جامعه حزباللهی ما اسیر حاشیههای دستساز چپ و راست شده است و وقت ندارد به این موضوعات فکر کند! (سطح توقع ما از صدا و سیما، پایینتر از این است که در چنین موضوعی ورود کند.)
در گام اول، بپذیریم این راه خطاست. بپذیریم وقتی که واجبات زمین ماندهاند مشغول کردن هزینه و وقت و توجه ما به مستحباتِ بدون اولویت، خود معصیتی بزرگ هستند.
گام دوم، جسارت و شجاعت در انتخاب یک تصمیم انقلابی آسان است. آسان بهاین خاطر که بیشتر این یادوارههای فعلی با این کیفیتی که دارند اگر شش ماه تعطیل شوند یا به شکل دیگری برگزار شوند شاید هیچکس دلتنگش نخواهد شد و خیلیها حتی احساسش هم نخواهند کرد!
گام سوم، قسمت ایجابیِ کار است. فکر میکنم در همین یادداشت کوتاه، پیشنهادات ایجابی متعددی، قابل استخراج است. بیشتر از اینها را هم میشود از تجربههای موفق شهرستان و غیرشهرستان، اقتباس کرد.