شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳ , 30 November 2024

تاریخ انتشار : ۱۸ تیر ۹۶
ساعت انتشار : ۱۲:۳۰ ب.ظ
چاپ مطلب
به بهانه سالگرد عروج ملکوتی اش؛

گذری بر زندگانی مرحوم آیت الله ربانی املشی/ تنها عضو گیلانی فقهای شورای نگهبان و از تبار مظلومان

محمدعلی کرمی در یادداشتی با عنوان «از تبار مظلومان» را به مناسبت سی و دومین سالگرد رحلت شهادت‌گونه مرحوم «آیت‌الله محمدمهدی ربانی‌املشی» پرداخت.

به گزارش ماسال نیوز به نقل از فارس، محمدعلی کرمی در یادداشتی با عنوان «از تبار مظلومان» را به مناسبت سی و دومین سالگرد رحلت شهادت‌گونه مرحوم «آیت‌الله محمدمهدی ربانی‌املشی» در اختیار فارس قرار داد که از نظرتان می‌گذرد:

 

تولّد و وضعیت خانوادگی

آیت‌الله ربانی‌املشی به تاریخ ۱۵ شعبان ۱۳۵۳ قمری برابر با ۳ آذر ۱۳۱۳ شمسی در شهر مقدس قم به دنیا آمد. پدرش مرحوم ابوالمکارم ربانی‌املشی روحانی مقیم قم و اهل املش گیلان به یمن تقارن تولد فرزندش با حلول نیمه شعبان و سالروز میلاد امام‌زمان (عج) نامش را محمدمهدی نهاد.

محمدمهدی ربانی‌املشی در حالی که بیشتر از ۶ سال نداشت، مادر خود را از دست داده و از مِهر مادری محروم شد و در ادامه در دامان مهربان پدر تحت تربیت قرار گرفت.

ابوالمکارم ربانی‌املشی روحانی به غایت ساده‌زیست و باتقوایی بود. زندگی وی در نهایت سختی و امکانات بسیار پایینی می‌گذشت. وی همواره فرزندانش را نیز به ساده‌زیستی سفارش می‌کرد. آیت‌الله محمدمهدی ربانی‌املشی از پدر خود اینگونه تعبیر می‌کند که «هیچ‌گاه خود را به دنیا آلوده نساخت.» شهریه کم و نماز استیجاری ممر درآمد بسیار پایین مرحوم ابوالمکارم بود و از همین رو فرزندش شرم داشت که کسی بداند پدرش نماز استیجاری به جا می‌آورد.

آیت‌الله محمدمهدی ربانی‌املشی از منزل پدری و وضع تردد خود در دوران کودکی نیز چنین روایت می‌کنند:

«در قم، ما در محلی زندگی می‌کردیم که هر کسی به منزل ما می‌آمد، از دوری منزل و کوچه پس کوچه‌های آن منزل شکایت می‌‍‌کرد و از پدرم سؤال می‌کرد: شما چگونه اینجا را پیدا کردید؟ پدرم جواب می‌داد: اینجا اقصی‌المدینه است. و عقب افتاده‌ترین محلّه قم بود… در زمستان، در آن کوچه‌های تنگ، در تمام کوچه پس کوچه‌ها که باران می‌آمد، غوغا بود. به یاد دارم حتی در همین گِل و باران، من با یک گیوه‌ای که گیوه « دوره کرده» می‌گفتند رفت و آمد می‌کردم. وقتی که به مدرسه می‌رسیدیم تمام پاهایم پر از گِل بود و وقتی که به منزل برمی‌گشتیم مجبور بودم قبلاً پاهایم را بشویم تا بتوانم به اطاق بروم. [همان] و در جای دیگر می‌گویند: «در زمستان هنگام رفتن به مدرسه کفشی که مانع رسیدن آب به پاهایم باشد، نداشتم و گیوه‌ای که بعد از پاره شدن، وصله شده بود می‌پوشیدم… در آن زمان کفش‌های لاستیکی در قم مرسوم شده بود و پوشیدن یکی از این کفش‌ها آرزوی من بود که تا آخر هم نتوانستم به این آرزو برسم؛ البته از این زندگی راضی بودیم و روزگار می‌گذشت»

ایشان در خاطراتش از آن روزها می‌گوید در دوران کودکی و بعد از آن از پدر می‌خواستم تا آن منزل را تغییر دهد و در جای بهتری از شهر سکونت گزینیم؛ اما پدر که با شائبه‌ها و پیرایه‌های زندگی سخت مخالف بود؛ از روی زهد و تقوا جواب می‌داد: «در انسان همیشه یک نوع آمال و آرزو وجود دارد، خوب است این آمال و آرزو را یکجا انسان سرکوب کند و جلویش را بگیرد، چه بهتر که در همین جا، در همین مرتبه اول جلوی آمال و آرزوهای خود را بگیری» جالب آنکه ایشان تا مدت‌ها بعد از ازدواج نیز در همان منزل پدری سکونت داشتند.

تحصیلات

آیت‌الله ربانی‌املشی در حدود ۵ سالگی به مکتب‌خانه رفته و به فراگیری قرآن و دیگر کتب مذهبی و ادبی می‌پردازد. پس از آن تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سنایی قم طی می‌کند. از آنجایی که منزل کوچک‌شان در انتهای شهر و در نزدیکی بیابان‌های قم قرار داشت، ایشان ناگزیر بود هر روز به خصوص در زمستان‌ها با سختی فراوان مسیر منزل تا مدرسه را طی کند.

پس از سپری کردن دوران ابتدایی کم‌کم آماده تحصیل معارف و علوم دینی گردید. مرحوم ابوالمکارم پدر آیت‌الله ربانی‌املشی به دلیل ترس از جو نامناسب مدارس جدید، اعتمادی به این نوع مدارس نداشت. آیت‌الله ربانی‌املشی خود نقل می‌کنند: «[پدرم] می‌ترسید جو مسموم این مدارس و محافل متجددین در روحیه‌ام اثر سوء بخشد و خدای ناکرده در ایمانم خللی وارد شود.»

از همین رو و با تأیید و تشویق پدر و به دلیل علاقه‌ای که به آیت‌الله العظمی سیدمحمدتقی خوانساری داشت وارد حوزه علمیه قم گردید. مقدمات و سطح را نزد اساتید شناخته شده گذرانده و در انتخاب آنها و همچنین هم مباحثه دقت فراوانی به خرج داد. وی در مورد هم مباحثه خود می فرماید: «تا اینکه فردی را برای مباحثه بپسندم خیلی طول می کشید. اما وقتی که کسی را می‌پسندیدم او هم مباحثه دائمی بنده می‌شد.»

آیت‌الله ربانی‌املشی بیشترین مباحثه‌های خود را با مرحوم آقای اکبر هاشمی‌رفسنجانی انجام می‌داد. آقای هاشمی در خاطراتش در همین زمینه عنوان می‌دارد: «با آقای ربّانی‌املشی در ماه‌های اول ورود به قم آشنا شدیم و در دوستی و همکاری و معاشرت به حد اعلا رسیدیم و سرانجام عقد اخوّت خواندیم. در تمام این مدت آشنایی و برادری همیشه هم مباحثه بودیم، در همه سطوح تحصیلی، از مقدمات تا خارج. دو بار به خاطر دوستی با ایشان، سفر تبلیغی به املش داشتم و در آنجا در منزل پدر بزرگوار آن مرحوم بودیم. وقتی که ایشان در فردوس خراسان در حال تبعید بودند به دیدنشان رفتم.»

آیت‌الله ربانی‌املشی در مورد دوستان دوران طلبگی خود عنوان می‌دارد: «در دوران طلبگی دوستان زیادی داشتیم و نزدیکترین دوست من آقای هاشمی‌رفسنجانی بود. حدود دو سال از دوران تحصیل‌مان گذشته بود که همدیگر را پیدا کردیم و تا موقعی که ایشان در قم بودند، با هم بودیم و همیشه مباحثه و درس‌هایمان با هم بود. البته دیگران هم بودند؛ با جناب آقای سیدعلی خامنه‌ای هم مدتی که در قم بودند، مقداری با هم مباحثه داشتیم. برادر عزیزمان [محمد]مؤمن و همچنین جناب آقای سیدحسن طاهری خرم آبادی اینها کسانی بودند، که با هم مباحثه داشتیم».

مرحوم آیت‌اللّه ربانی‌املشی چگونگی تحصیلات خویش را چنین بیان می‌کند:

«در ایام تحصیل خیلی استاد عوض نمی‌کردم، بلکه هم مباحثه‌هایم نیز محدود بودند … درست به خاطر ندارم که تا قبل از سیوطی و مغنی، چه کسی هم مباحثه بنده بود، اما از آن به بعد با آقای هاشمی‌رفسنجانی آشنا شدم و با ایشان شروع به مباحثه کردم و طلبه دیگری به نام تربتی هم با ما مباحثه می‌کرد و ایشان تا شرح لمعه خواند و بعد وارد تحصیل جدید شده و در نهایت پزشک شد… تحصیلاتم را تا سطح، پیش اساتید معروف سطح می‌خواندم. به درس خارج که رسیدم، مدت محدودی برای انتخاب استاد درس خارج، در درس اساتید مختلف حوزه علمیه قم شرکت می‌کردم تا دریابم درس کدام یک از آنها برایم مفیدتر و مطلوبتر است، در درس مرحوم آیت‌اللّه العظمی بروجردی تا وقتی که حیات داشتند، حدود دو الی سه سال شرکت نمودم، در همان موقعی که در درس ایشان رفتم، درس اساسی‌ام مثل اغلب طلاب، درس حضرت امام‌خمینی (ره) بود که درسی مرتب و با محتوا و با پیشرفت به حساب می‌آمد و قریب به یک دوره اصول را خدمت ایشان تلمذ کردم و در تمام مدتی که اصول می‌خواندم در فقه ایشان هم شرکت نمودم…

نهایتا درس مرحوم آیت‌اللّه محقق داماد را انتخاب کردم و بعدها مقداری در درس آیت‌اللّه حائری شرکت نموده، دو الی سه سالی که بدین نحو گذشت. از آن پس دیگر در درس شرکت نمی‌کردم و فقط مباحثه‌ای با آقای مؤمن و طاهری‌خرم‌آبادی و حسینی‌کاشانی و تهرانی داشتم.»

 

 

ویژگی‌های امام

مرحوم آیت‌الله ربانی‌املشی در توصیف ویژگی‌های حوزه درس امام‌خمینی (ره) می‌فرماید: «امام در ایام طلبگی ما، برای ما تنها یک مدرس فقه و اصول نبود، بلکه معلم اخلاق هم بود و ما بارها از بیانات اخلاقی ایشان استفاده می‌کردیم… امام تأثیر نفس عجیبی داشت. وقتی مباحث اخلاقی را به میان می‌کشیدند اغلب شاگردان ایشان منقلب می‌شدند و اشک‌هایشان جاری می‌شد؛ گاه بعضی با صدای بلند گریه می‌کردند.»

یا در جای دیگر عنوان می‌دارند: «برای ما همه چیز امام آموزنده بود. امام همه خوبی‌ها را داشت. شهامت، شجاعت و صراحت لازم رهبری را داشت. افکار سیاسی عالی و بلندی داشت و ما همه اینها را از امام می دانستیم؛ ولی مسأله مهمی که برای من خیلی مهم بود و بیش از همه جلب توجه می‌کرد تقوی و تارک هوای امام بود.»

«ما از شاگردان امام بودیم و علت اینکه در بین همه مدرسین هم امام را انتخاب کرده بودیم یک مقدار در کنار فضل و کمال و فضیلت امام، روحیات شخص امام بود. آن مبارزات و افکار انقلابی امام بود که ما را به امام جذب کرده بود… اوایل نوجوانی ما زمان مصدق بود، آن زمان خیلی فعالیت نداشتیم ؛ اما در عین حال به یاد دارم که در مبارزات انتخاباتی دخالت می‌کردم. در قم یک نفری به نام آقای رضوی کاندیدای انتخاباتی شده بود که جزو آزادی خواهها بود. از کسانی بود که طرفدار مرحوم آیت‌اللّه کاشانی بود. من شخصا از ایشان طرفداری می‌کردم… موقعی که امام در سال ۴۱به میدان مبارزه قدم گذاشت، ما هم از کسانی بودیم که به ایشان خیلی نزدیک بودیم و جزء یاران ایشان حساب می‌شدیم.»

آیت‌الله ربانی‌املشی جزو آن دسته از شاگردان حضرت امام بودند که بعد از رحلت آیت‌الله‌العظمی بروجردی، تلاش کردند تا رضایت حضرت امام را برای انتشار رساله‌شان جلب کنند. در بخشی از خاطرات آیت‌الله ربانی‌املشی آمده است: «… ما به زحمت توانستیم ایشان را راضی کنیم که رساله‌شان را چاپ کنند، شاید در حدود صد نفر از شاگردان ایشان بودیم که خدمت ایشان رفتیم و گفتیم: آقا ما مقلد شما هستیم و می‌خواهیم که رساله شما را داشته باشیم و برای ایشان وظیفه شرعی درست کردیم که اجازه بدهند تا رساله‌شان چاپ شود. با این اصرار بود که اجازه چاپ رساله را گرفتیم از امام، برای اولین بار رساله‌ای به نام «نجات العباد» به چاپ رسید که توسط عده‌ای از شاگردان ایشان تنظیم شده بود، قسمتی از این رساله را من نوشتم برای آنکه کار زودتر انجام شود.»

http://8deynews.com/wp-content/uploads/2017/07/ربانی-املشی24.jpg

دوران مبارزه

ایشان فعالیت‌های مبارزاتی و سیاسی خود را از همان دوران نوجوانی آغاز کردند. زمانی که مشغول خواندن سیوطی و مغنی(دروس مقدماتی حوزه) در مدرسه فیضیه بودند، حکومت پهلوی تصمیم می‌گیرد جنازه رضاخان را به ایران بیاورد از همین رو شهید سیدعبدالحسین واحدی از اعضای فدائیان اسلام به قم آمده تا روحانیون را به مخالفت با این اقدام رژیم برانگیزاند. آیت‌الله ربانی با شنیدن ندای «هوالعزیز» شهید واحدی، طلاب را تشویق به تعطیلی درس و حضور در جلسه سخنرانی واحدی می‌کند.

ایشان در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز در جرگه هواداران مرحوم آیت‌الله کاشانی بود. مرحوم ربانی خود مبارزات آن زمانش را اینچنین تشریح می‌کند: «بیاد دارم که در اوائل جوانی زمان مصدق بود و ما در آن موقع خیلی فعالیت نداشتم ولی در عین حال در مبارزات انتخابی دخالت می‌کردیم. در قم فردی بنام آقای رضوی که کاندید شده بود، این فرد جزء آزادی خواه ها بود و طرفدار آیت‌الله کاشانی و من شخصاً از ایشان طرفداری می‌کردم. بعضی از شبها به محل انتخابی ایشان می‌رفتم همچنین یادم هست موقعی که عده‌ای برای تحصن در جلوی منزل مصدق از قم به تهران می آمدند، من جزو کسانی بودم که به تهران آمدند. روشن است که از نظر فکری آماده بودم و روحیه ای مبارز و پرخاشگر  داشتم.»

مبارزه و مجاهدت سیاسی آیت الله ربانی املشی با بروز نهضت اسلامی ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی(ره) به اوج خود رسید و نتیجه آن تحمل مشقت ها و مرارت های حاصله از دستگیریها، بازداشت ها، بازجویی ها، زندانها و تبعید های پیاپی و مستمر از آغاز نهضت در سال ۱۳۴۱ تا پیروزی آن در سال ۱۳۵۷ بود. ایشان به گفته خودشان در آن زمان جزو شاگردان پرانرژی حضرت امام(ره) و از طلبه های داغ محسوب می شدند و آماده بودند تا هر مأموریتی را که بر عهده اش نهند به خوبی انجام دهد.

مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی در خاطراتش از روزهای پیش از آغاز نهضت می‌نویسد: «از این تاریخ [اوائل دهه چهل شمسی] بیت امام برای من و شماری از دوستان مثل آشیخ حسن صانعی و آقای ربانی املشی به صورت یک پاتوق درآمد.»

خود آیت‌الله ربانی املشی از مبارزاتش در نهضت امام خمینی(ره) نقل می‌کنند: « امام در سال ۴۱ مبارز علنی را شروع کردند، ما هم به امام نزدیک بودیم و از یاران ایشان به شمار می‌رفتیم، از آن سال به بعد من بعنوان یک شخص مبارز و فردی که در این زمینه‌ها فعالیت دارد، در حوزه شناخته شدم و این مبارزه تا پیروزی انقلاب ادامه داشت در اینجا باید بگویم که من بیشتر در مرحله پرخاشگری و افشاگری و کم و بیش دخالت در مبارزات مسلحانه فعالیت می‌کردم و تقریباً رهبری و هدایت بعضی از مبارزه‌ها را بر عهده داشتم که البته هیچ کدامشان مشخص نشد و ما از این نظر اتهامی پیدا نکردیم. در مجموع ۶ یا ۷ مرتبه به زندان رفتم البته هر دفعه چند ماه بیشتر طول نمی‌کشید، دوبار هم تبعید شدم و مدت هر تبعید سه سال بود.

از تبعیدگاه‌های خود خاطرات فراوانی دارم، یادم هست در یکی از تبعیدگاه‌ها آنچنان غریب و از مردم منزوی بودم که گاه می‌گفتم کاش زندانی بودم که از این تبعید آسانتر است. چون مرا به جایی تبعید کرده بودند که از نظر آب و هوا بسیار سخت و دشوار بود… مدت تبعید دوم هم سه سال بود ولی تمام نشد و الحمدلله مبارزات اوج گرفت و ما زودتر بازگشتیم و در تهران و قم مشغول  انجام وظیفه شدیم.

مواقعی هم که در زندان بودم، با خیلی از روحانیون با هم بودیم. با آنهائیکه هم سلول بودم، آقای ربانی شیرازی، آقای مفتح، آقای سرفرازی، آقای محمدجواد حجتی، آقای معادیخواه و آقای هادی خامنه‌ای را می‌توانم نام ببرم آقای منتظری و آقای هاشمی هم در زندان بودند ولی با هم نبودیم. آقای جنتی  و آقای خزعلی هم در زندان ما بودند ولی هم سلول نبودیم. اینها کسانی هستند که در قم بودند و همه در جامعه مدرسین و مبارز بودند و با هم همکاری و هم فکری داشتیم، گرفتاریهایی نیز داشتیم و در زندان‌هایی با هم بودیم. در مبارزات سال ۴۲، اولین بار در کاشان دستگیر شدم، ماه محرم و اولین سالگرد ۱۵ خرداد بود و امام از زندان آزاد شده بودند و شخصاً مبارزات را رهبری می‌کردند و بنا داشتند آن سال ۱۵ خرداد را زنده کنند؛ به همین منظور افرادی برای انجام مسئولیتهای مبارزاتی به جاهای مختلف گسیل و اعزام شدند.

از جمله امام به بنده دستور فرمودند که در کاشان باشم، بنده در کاشان بودم و روز سالگرد ۱۵ خرداد، ۱۲ محرم ماه سخنرانی حاد و تندی داشتم که توأم با افشاگری بود. این سخنرانی به قدری برای دولت و رژیم شاهنشاهی ناگوار بود که مهلت ندادند بنده از مجلس خارج شوم، یک مرتبه به من خبر دادند که اطراف مجلس را کاملاً محاصره کردند، حتی یادم هست که بالای منبر دیدم بعضی از ژاندارم‌ها آنقدر عصبانی و ناراحت شده بودند که برای ارعاب من گلنگدن را می‌کشیدند یعنی همین جا می‌خواهیم تیر بزنیم  ولی من می‌دانستم این کار را نمی‌کنند.

http://8deynews.com/wp-content/uploads/2017/07/7e7dda9c_1ef8_4f2a_9e83_abe1acb47d21.jpg

ما پیه همه چیز را به خود مالیده بودیم و برای هرکاری آماده بودیم. حتی در آن مجلس که جمعیت فوق‌العاده زیاد بود به من پیشنهاد کردند که لباسهایتان را عوض کنید تا شمارا فرار دهیم ولی من زیر بار نرفتم و گفتم که این درست نیست من اینطور فرار کنم و در جلسه ماندم، وقتی از جلسه بیرون می آمدم همانجا از من پذیرائی و بدرقه کردند مرا به شهربانی کاشان بردند، یک شب در آنجا بودم که به قم و از قم به تهران منتقل شدم. این اولین عمل حادی بد که در سال ۴۲ انجام دادم، مدت زندانی بودنم چندماه بیشتر نبود ولی وقتی آزاد شدم، همان آش بود و همان کاسه و در مورد کاری که از دستم بر می‌آمد، کوتاه نمی آمدم. بعد از سال ۴۲ هم همانطور که گفتم مبارزات ما بیشتر جنبه افشاگری داشت و گاه و بی‌گاه در بعضی از کارهای مبارزات مسلحانه نیز دخالت‌هایی می‌کردم. دستوری می‌دادیم و تجویزی می‌کردیم، وسایل فراهم می‌نمودیم و حمایت مالی و تسلیحاتی و همچنین حمایت تبلیغاتی می‌کردیم.»

وقتی سران اولیه سازمان مجاهدین خلق یعنی حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان دستگیر شدند آیت‌الله ربانی املشی و دوستانش تلاش بسیاری نمودند تا اینها از مجازات اعدام رهایی یابند اما رژیم نهایتا آنها را اعدام کرد و آیت الله ربانی املشی نیز به جهت این تلاشها دستگیر و زندانی شدند. ایشان خاطره‌ای از این دستگیری دارند که بسی شنیدنی است: «یکی از زندان‌های ما بخاطر مجاهدین بود (همین مجاهدینی که امروز اینطور نفاق آنها آشکار شده و اینطور اسلام و مسلمین از ناحیه آنها ضربه می‌بینند) جریان اینطور بود که عده‌ای از اولین رؤسای مجاهدین از جمله حنیف نژاد به اعدام محکوم شده بودند، ما تلاش زیادی کردیم و مرتب در این رابطه با علما و اساتید و مراجع تقلید رفت و آمد داشتیم بلکه بتوانیم او را از مرگ نجات دهیم.

البته می‌دانستیم که فعالیت‌های ما تحت نظر است و در همین زمینه بود که مرا دستگیر کردند و زندانی شدم، چند روزی بود که در زندان عمومی بودم خبر دادند آنها را کشته اند؛ برای من خیلی موجب تأثر و تأسف شد که نتوانستیم آنها را از مرگ برهانیم. از این دستگیری خاطره ای دارم که هنوز برای من زنده ماندن است، بد نیست که در اینجا بازگو کنم: وقتی مرا دستگیر کردند، هنگامی که بطرف ماشین می رفتم تا سوار شوم، هفت هشت نفر آمده بودند و مرا بدرقه می‌کردند.

یادم آمد که اعلامیه تند و شدیدی در جیبم هست- آن روزها هم مشخص بود که اگر اعلامیه‌ای از کسی پیدا می‌کردند که در آن به شاه بد و بیراه نوشته شده سالها آن شخص را زندانی می‌کردند، اعلامیه را از جیبم در آوردم و وقتی می‌خواستم سوار ماشین شوم از دستم انداختم بطوری که مأمورین متوجه نشدند.

بعدها که از زندان آزاد شدم شنیدم که پسرم به یاد داشته که چنین اعلامیه‌ای در جیب من است و از اینکه آنرا پیدا کنند خیلی ناراحت بوده، می‌دانست که وضع بدی پیش می‌آید صبح تا دم آنجائیکه من سوار ماشین شده بودم آمده و اعلامیه را پیدا کرده بود و بسیار خوشحال که اسنادی در دست آنها نیافتاده است. البته وقتی محتویات جیب مرا در ساواک  نگاه می‌کردند متوجه شدم که یکی از استفتائاتی که نسبت به رؤسای مجاهدین از یکی از مراجع کرده بودیم و می خواستیم فتوا بگیریم که اینها مردان پاک و بافضیلتی هستند و نباید اعدام شوند در جیبم بود حتی این ساعتی که الان هست در جیبم بود وقتی در آوردند از من خواستند که پشت ساعت را باز کنم، من هم گفتم خودتان باز کنید و ساعت را کنار گذاشتند آنها به این درجه احتیاط می‌کردند.

وقتی استفتاء را از جیب من در آوردند پیش خود گفتم با این استفتاء یقیناً محکومیت خیلی شدیداً پیدا خواهم کرد ولی نمی‌دانم چطور شد که در بازجویی کلمه‌ای راجع به آن از من نپرسیدند. عجب بود که آنها با آنهمه احتیاطی که می‌کردند و مقید بودند، چطور متوجه استفتاء نشده‌اند. من این را جزو کرامت‌های دوران زندگی خود می‌دانم که از ناحیه خداوند این لطف متوجه شد. می‌دانستم و می‌گفتم یقیناً لطف خاصی بوده و امداد غیبی که این نامه از نظر آنها مخفی ماند».

آیت‌الله ربانی املشی در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۱ به همراه حضرات آیات محمدعلی گرامی، محمد یزدی و احمد جنتی به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در قم بازداشت و روانه تهران شدند. این چهار تن در همین روز به منزل آیات عظام سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی و سیدکاظم شریعتمداری رفته و از آنان تقاضا کرده بودند به عنوان اعتراض به احکام صادره علیه گروهی از زندانیان سیاسی درس خود را تعطیل کنند.

رژیم منحوس پهلوی در مرداد ۱۳۵۲ قریب ۳۰ نفر از روحانیون هوادار امام خمینی(ره) را از قم به نقاط دورافتاده و بد آب و هوای کشور تبعید کرد. آیات ربانی املشی، مشکینی، آذری قمی، جنتی، گرامی، خلخالی، ربانی شیرازی، خزعلی، واعظ طبسی و … از جمله تبعید شدگان بودند. آیت‌الله ربانی املشی به مدت سه سال به شوشتر تبعید گردید و روز ۲۵ مرداد همان سال به تبعیدگاهش اعزام شد.

ظاهرا در این شهر به ایشان بسیار سخت گذشت. ایشان می‌فرمایند: «در شوشتر هوا خیلی گرم بود و محیط هم از نظر ظاهری خیلی آلوده و کثیف بود. فاضلاب دستشویی‌ها و توالت‌ها معمولا در کوچه‌ها جریان داشت و از این نظر بر من خیلی سخت می‌گذشت و امکانات هم نداشتم. اگر فرضا می‌توانستم امکانات فراهم نمایم؛ شخصا میل نداشتم که از مردم آنجا راحت‌تر باشم… لذا در آنجا بیش از جاهای دیگر سخت گذشت و حتی بیاد می آورم که زندانها برایم از آن تبعید خیلی راحت تر بود.»

پس از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه از جمله آیت‌الله ربانی املشی با ارسال تلگرافی به حضرت امام(ره) مصیبت وارد را تسلیت گفته و خواستار بازگشت ایشان به کشور شدند.

در مراسم چهلمین روز شهادت آیت‌الله مصطفی خمینی که در روز جمعه ۱۱ آذر ۱۳۵۶ در مسجد اعظم قم از سوی حوزه علمیه قم برگزار شد بیش از سه هزار دانشجو از سایر شهرها از جمله تهران برای شرکت در این مراسم به قم آمده بودند. آقایان ربانی املشی، خلخالی و محمدجواد حجتی کرمانی سخنرانان این مراسم بودند.

مرحوم آیت‌الله ربانی املشی در سخنانش ضمن اعتراض به حرفهای هوشنگ انصاری مدیر عامل وقت شرکت ملی نفت که گفته بود جواب چماق را با چماق می دهیم، خواستار آزادی زندانیان سیاسی شد و در پایان بیاناتش از سفر انور سادات رئیس جمهور وقت مصر به اسرائیل و روند سازش مصر با اسرائیل به شدت انتقاد کرد.

پس از پایان مراسم جمعیت حاضر که به هیجان آمده بود در خیابانهای قم به تظاهرات پرداخته و فریاد درود بر خمینی و مرگ بر شاه سردادند. بعداز ظهر همان روز مجلس ختم و تظاهرات مشابه بزرگ دیگری شکل گرفت که توسط دژخیمان رژیم به خاک و خون کشیده شد. دو روز پس از این وقایع، ساواک آقایان ربانی شیرازی، ربانی املشی، خلخالی، پسندیده، معادیخواه و حجتی کرمانی را مسبب برگزاری مجلس ختم حاج آقا مصطفی و حوادث پس از آن معرفی کرده و با دستور ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک همه این آقایان به جز آقای پسندیده را به شهرهای بد آب و هوا تبعید کرد.

بلافاصله کمیسیون امنیت شهرستان قم نیز تشکیل گردید و افراد مذکور را به سه سال اقامت اجباری در مناطق محروم و دورافتاده تبعید کرد. آیت‌الله ربانی املشی نیز به شهر بابک در استان کرمان تبعید گردید.

پیروزی انقلاب و مسئولیت های بعد از آن

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت جمهوری اسلامی آیت‌الله ربانی املشی که از یاران مورد وثوق و اعتماد حضرت امام خمینی(ره) محسوب می‌شد متقبّل مسئولیت‌های سنگینی شد. ایشان در بدو پیروزی انقلاب به فرمان حضرت امام(ره) مأموریت یافت تا در رأس هیأتی از فضلای حوزه علمیه به استان‌های گیلان و مازندران سفر کرده تا از نزدیک مشکلات و مسائل مردم آن سامان را بررسی نموده و در جهت رفع نواقص و کمبودها تلاش کند.

وی در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی به نمایندگی از مردم استان گیلان برگزیده شده و در گروه قوه قضائیه به ایفای نقش در این مجلس حساس پرداخت. همچنین در ۲۳ خرداد ۱۳۵۹ با حکم حضرت امام(ره) به عنوان عضو ستاد انقلاب فرهنگی منصوب شد. پس از حادثه ۷ تیر و شهادت آیت‌الله دکتر بهشتی به فرمان امام خمینی(ره) به سمت دادستان کل کشور منصوب و در شورای عالی قضایی عضویت یافت. ایشان پیش از این مدت‌ها رئیس شعبه اول دادگاه عالی انقلاب بود.

از جمله دیگر مسئولیت‌های مهم آیت‌الله ربانی املشی عضویت به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان از سوی حضرت امام(ره) بود. ایشان مدتی نیز به عنوان امام جمعه موقت تهران در این سنگر انقلاب اسلامی به انجام وظیفه پرداخت. هرچند که عمر هر دوی این مسئولیت‌ها بسیار کوتاه بود. امامت جمعه ایشان فقط سه نوبت طول کشید که از این حیث کمترین تعداد نماز جمعه را در میان ائمه جمعه موقت تهران اقامه کرده‌اند و حاصل کار در شورای نگهبان نیز حدود ۵ ماه به درازا انجامید.

آیت‌الله ربانی املشی علاوه بر این عضو مؤسس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز بود. ایشان در اولین انتخابات مجلس خبرگان رهبری از سوی مردم خراسان و در دومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران انتخاب شده و از طرف نمایندگان هر دو مجلس به سمت نائب رئیس دوم انتخاب شدند. ایشان همچنین عضو فعال حزب جمهوری اسلامی بوده و در شورای مرکزی، شورای داوری و شورای فقهای این حزب عضویت داشت.

منافقین صبح روز دوم شهریور ۱۳۶۰ به منزل آیت‌الله ربانی املشی هجوم بردند اما با عنایت حضرت حق و رشادت محافظانش تلاش منافقان نافرجام ماند. [۲۶]

شورای نگهبان

در پی استعفای آیت‌الله یوسف صانعی از عضویت در شورای نگهبان در دی ماه ۱۳۶۱، امام راحل(ره) طی حکمی در ۲۸ دی ماه ۱۳۶۱ آیت‎الله ربانی املشی را به جای ایشان به عضویت فقهای شورای نگهبان منصوب کرد. هرچند که بر اساس اصل ۹۲ قانون اساسی که طبق قرعه باید نصف اعضای شورای نگهبان تغییر کنند یکی از این قرعه‌ها به نام آیت‌الله ربانی املشی در آمده  و نهایتاً ایشان در تاریخ ۲۵ تیرماه ۱۳۶۲ از شورای نگهبان خارج شدند. از این رو ایشان با حدود ۵ ماه عضویت، رکوردار کمترین زمان عضویت در بین اعضای شورای نگهبان از ابتدا تاکنون هستند.

متن حکم امام(ره) در انتصاب آیت‌الله ربانی‌املشی بدین شرح است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم‌

جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ محمد مهدی ربانی املشی- دامت افاضاته‌

با تقدیر و تشکر از زحمات بسیار شما در مقام دادستانی کل کشور و همچنین در شورای عالی قضایی، و از آنجا که جنابعالی مورد وثوق و اطمینان می‌باشید، بر طبق اصل ۹۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی که به منظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با آنها شورایی تشکیل می‌شود، و انتخاب اعضای فقهای آن شورا بر طبق شرایط تعیین شده به عهده این جانب می‌باشد، بدین وسیله جنابعالی را به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان منصوب می‌نمایم،  و از خداوند تعالی توفیق بیشتر شما را امید دارم.

تاریخ ۲۸/ ۱۰/ ۶۱- ۳ ربیع الثانی ۱۴۰۳ روح الله الموسوی الخمینی‌

رحلت

در پی زمینه سازی دشمنان انقلاب برای به شهادت رساندن یاران صدیق امام و انقلاب آیت الله ربانی املشی پس از مدتها درد و رنج فراوان که اسباب و مقدمات آن را دشمنان فراهم نموده بودند در تاریخ ۱۷ تیرماه ۱۳۶۴ به لقاءالله پیوست.

در پی دستگیری سیدمهدی هاشمی معدوم وی در آخرین لحظات عمرش از جنایت خود در شهادت آیت‌الله ربانی املشی پرده بر می دارد: « در رابطه با قتل مرحوم ربانی قضیه بدین ترتیب بود که بعد از قضیه مجلس خبرگان و آمدن آقای ربانی‌املشی خدمت آیت‌الله منتظری در رابطه با جریانات آینده رهبری، چند ماه بعد از خبرگان – که دقیقاً یادم نیست چه زمانی بود – روزی با آقای… در تهران در منزل قبلی ایشان گویا اختیاریه بود، صحبت کردیم که چگونه یک ضربه به ایشان بزنیم. گفت: ما وسایل و امکانات سمی و داروهای مسموم‌کننده و سرطان‌زا در اختیار داریم که می‌توان به صورت نامرئی فرد را مسموم نمود که در اثر این مسمومیت به سرطان کُشنده مبتلا خواهد شد.

پس از بحث و بررسی این شیوه به نظرمان مطلوب افتاد برای اجرای قضیه، او گفت: یکی از افراد ما – که شک دارم منظورش فلانی یا فلانی بود – به تازگی با آقای… ارتباط یافته بودند، البته رفاقت قبلی داشتند. وی از نظر کار با نهضت‌ها به تازگی در اختیار آقای… قرار گرفته بودند، می‌گفت: می‌توانند با آقای ربانی در تماس و ارتباط قرار گیرند. من دقیقاً سؤال نکردم شیوه ارتباطی آنان چگونه است ولی آقای… با ضرس قاطع مدعی بود که رابطه گرفتن برای او آسان است. در مورد شیوه عمل مدعی بود پس از ۱۵یا ۲۰روز پس از استعمال و استشمام مواد مزبور طرف تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. مدتی بعد که به قم آمده بود، گفت: «عمل انجام گرفته است.»

ما تا مدتی در انتظار تأثیرات آن بودیم ولی خبری نشد. تا اینکه نمی‌دانم چه سالی بود که اعلام شد یعنی دوستان خبر دادند که ایشان مبتلا به سرطان شده و به خارج از کشور اعزام شده است. احتمال قوی دادیم که تأثیر همان حرکت باشد… مواد مزبور را در رابطه با نفوذ در ضد انقلاب تهیه کرده بود و در منزل خود نگهداری می‌کرد.

من از نام و نوع مواد و از نظر علمی و فنی چیزی نمی دانم ولی خاصیتی که برای آنها می گفت این بود که مواد شیمیایی و سمی است و تا مدتی بعد اثرش ظاهر می شود.در این مورد شک دارم که می گفت نوعی از آنها را در بعضی حیوانات آزمایش کرده است. نحوه استعمال را هم از طریق آشامیدن و هم استشمام می دانست. این بود کل ماجرا تا آنجا که من در جریان امر قرار گرفتم ولی از چگونگی اجرا و عمل و خصوصیات آن چیزی به من نگفت و من نیز انگیزه ای برای اینکه بدانم نداشتم و تحقیق نکردم.»

همچنین آقای ری‌شهری در خاطراتش عنوان می دارد که: « اینجانب [ری شهری] پس از اجرای حکم اعدام مهدی هاشمی، مطلع شدم که او پس از نوشتن وصیتنامه و قبل از اجرای حکم، مطالب پیوست های شماره ۱۹ و ۲۰ را مطرح کرده است. از حاکم شرع پرونده پرسیدم که: «چرا اجرای حکم به تاخیر نیفتاد تا در مورد این اظهارات تحقیق شود؟» ایشان فرمودند: «احتمال قوی می‌دادیم که این مسائل واقعیت نداشته باشد و او بخواهد دفع‌الوقت کند و از طرفی تاخیر اجرای حکم را به جهت شرایط روز، مصلحت نمی‌دیدیم.» ولی عقیده نگارنده این سطور [ری شهری] این نیست؛ هر چند تاخیر اجرای حکم هم مصلحت نبود.

گفتنی است در خاطرات آقای ری‌شهری آمده است که در کشفیات خانه تیمی باند سیدمهدی هاشمی در ۲۰ شهریور ۱۳۶۵ مقدار زیادی پودر اکلیلی سرطان‌زا کشف شده بود.

اطلاعیه دفتر امام‌خمینی (ره)

بسمه تعالی

انالله وانا الیه راجعون

رحلت تأسف‌بار مرحوم حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ مهدی ربانی املشی قدس سره که عمر شریف خود را در تحصیل علوم اسلامی و خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی گذراند و به دنبال یک دوره کسالت ممتد و رنج آور دارفانی را بدرود گفت، موجب تأثر و تألم حضرت امام خمینی مدظله العالی شد.

ما این ضایعه مولمه را به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و ملت شریف ایران و بخصوص مراجع معظم روحانیت و نمایندگان مجلس خبرگان و شورای اسلامی و بازماندگان آن فقید سعید تسلیت گفته رحمت و غفران حق تعالی را برای آن مرحوم مسئلت داریم. [۳۱]

پیام رئیس‌جمهور، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

بسم الله الرحمن الرحیم

رحلت عالم مجاهد صادق و متقی آیت‌الله ربانی املشی را به حضرت امام مدظله و به همه کسانی که این شخصیت ارزنده و کم نظیر را می شناختند مخصوصاً به خانواده و بازماندگان گرامیش و نیز به همه ملت فداکار و اسلام جوی تسلیت می‌گویم. فقدان این عالم جلیل ضایعه ای بی جبران برای کشور و انقلاب بود. او عنصری لایق و خدوم بود که مسئولیتهای بزرگی را که به او محول می گشت به چشم وظیفه ای اسلامی و انقلابی می دید و با همه وجود به آن می پرداخت.

هریک از مناصب و مشاغل مهمی را که پس از انقلاب پذیرفته بود سنگری را برای دفاع از اسلام و انقلاب و وسیله ای برای تامین حقوق مردم می دانست و در آن با مواظبت تمام خط اسلام، فقاهت و راه تقوا و طهارت را می پیمود و بدان اهتمام می ورزید.

با متخلف، صریح و قاطع و دربرابر مومن پرهیزگار، خاکسار و خاضع بود. سابقه انقلابیش به نخستین لحظات شروع نهضت روحانیت در سال ۱۳۴۱ می رسید و دوره شانزده ساله تا پیروزی انقلاب را همواره در آزمایش‌های سخت و همراه با زندانها و تبعیدهای مکرر گذرانید.

پس از پیروزی انقلاب هرجا که نیاز انقلاب بود از سر رضا و رغبت حضور یافت و چون سربازی وظیفه شناس و فداکار همه نیروی خود را صرف آن کرد. گذشته انقلابی از شروع مبارزات اسلامی تا پیروزی انقلاب و از آن روز تا آخر یکی از افتخارآمیزترین سوابق و حاکی از صفا، دیانت، ورع، مجاهدت و فداکاری بود.

مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی نیز در روز تشییع این یار صدیق امام و انقلاب عنوان داشت: «امروز یکی از روزهای پر اندوه و پر تأسف ماست. ما یکی از بهترین همکاران و همرزمانمان را از دست دادیم و در عزای ایشان همه شخصیت های مملکتی و تحقیقاً امام، معلم و مربی ما عزادارند. آیت‌الله ربانی املشی که امروز جنازه ایشان را روی دست به طرف گورستان تشییع خواهید کرد، از چهره‌های برجسته ای است که شاید ملت ما شخصیت و عظمت ایشان را به درستی ندانند.

ما از ۳۵ سال پیش همیشه در یک سنگر، در یک کلاس و در یک محیط با هم کار کردیم. بخصوص من و ایشان نسبت برادر خواندگی داریم. از اولین جرقه‌های نهضت اسلامی، آیت‌الله ربانی املشی، جزو شجاع ترین و ایثارگرترین نیروهای رزمنده در مقابله با نیروهای طاغوت و ستمگری بود. آن روز که در زندان رژیم شاه بود، آن روز که در تبعید بود، آن روز که در حجره‌های مدارس بود تا مراکز قدرت جمهوری اسلامی تا نیابت مجلس شورا و مجلس خبرگان، حالش هیچ‌گاه فرق نکرد و همان مسلمانی بود که می‌خواست برای خدا کار کند. سمت هایی که امام به ایشان داده بودند، سمت‌هایی بود که همه آنها احتیاج به اجتهاد دارد و شما امروز دنبال جنازه یک مجتهد حرکت می‌کنید.

روحش شاد و یادش گرامی باد.


    همچنین بخوانید :