حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب در رمضان سال ۱۳۵۳ شمسی مجموعه ای سخنرانی هایی حول چهار محور اساسی اعتقادی ایمان، توحید، نبوت و ولایت د اشتند.
بعدها این مباحث به واسطه غنای عمیق، به کتابی تحت عنوان «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» بدل شد. در سالهای اخیر این کتاب با ویرایش جدید باز نشر شده و مورد استقبال علاقه مندان قرار گرفته است.
به مناسبت شهادت امام صادق (ع) بخش هایی از این کتاب ارزشمند پیرامون این امام (ع) را مرور میکنیم:
انبیا میآیند تا انسانها را از بدیها، از پستیها، از جهالتها، از رذیلتهای اخلاقی، از پوشیده ماندن استعدادهای درونی خلاص کنند، نجات بدهند، آنها را انسان کامل و متعالی بسازند؛ این هدف اولی انبیاست… لذا میبینید که پیغمبر ما میفرماید «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را، اخلاق زیبا را، اخلاق خوب را، تمام کنم.
اما حرف مهمتر، حرف دوم است. حرف اولی، حرفیست که زیاد زده میشود. بعضیها هم خیلی دوست دارند این حرف تکرار بشود؛ برای خاطر اینکه اگر مسئله، مسئله پیراستن بود، فقط تهذیب و تزکیه بود، یک نفر هم میگوید آقا، ما راهش را پید کردیم، ما قهمیدیم کجا برویم. غوغای اجتماع را بگذار به کنار و جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه؛ میرویم گوشه صومعه، مشغول رهبانیت. آنجا مشغول تهذیب و تزکیه نفس میشویم و خودمان، خودمان را نجات میدهیم. اگر توانستیم، کسی آمد، قابلیتش را داشت، درِ گوش او هم سخنی میگوییم و از خود، بیخودش میکنیم!
این حرف، به همین جهت که میتواند بهانهای باشد از برای تنبلیها، نارساییها، جانعزیزیها، عافیتطلبیها، سهلگراییها، خیلی تکرار میشود؛ هم مردم از این حرف خوششان میآید، هم رهبران… تهذیب کردن مردم، کاریست بیدردسر، کاریست بیاشکال، کاریست که به گاو و گوسفند انسان لطمه و صدمهای ندارد… لذا تا اینجای حرف، معروف است، از اینجای حرف به آنطرف گفته نمیشود. چیست از اینجای حرف به آنطرف؟
آیا انبیا مثل زاهدان و عارفان عالَم نشستند در خانقاه خودشان تا مردم بیایند حال معنوی آنها را ببینند و با آنها همعقیده و همراه و همگام بشوند؟… یا نه، انبیا معتقد به دانهدانه انسانسازی نیستند، انبیا معتقد به کارهای اتوکشیده و نظیف نیستند… امام صادق ما هم آنجوری است. خطاست اگر کسی خیال کند که امام صادق مینشست روی منبر، چهار هزار شاگرد پای منبرش مینشستند؛ همچنانی که بعضی از افرا بیتوجه اینجوری تعبیر میکنند… عدهای خیال کردند چهار هزار نفر میآمدند مینشستند، مثلا فرض کنید در یک محوطهای دو برابر این محوطه، آقا امام صادق (ص) روی منبر حدیث میگفتند، مسئله میگفتند، موعظه میکردند.
نه امام جعفر صادق، نه جدش پیغمبر اسلام و نه همه انبیای عالم، روششان اینروشها نبوده؛ مدرسه بازی و موعظهکاری و تربیت فردی، کار انبیا نیست. انبیا فقط یک پاسخ دارند به این سؤال که چگونه میتوان انسانها را ساخت؟… میگویند برای ساختن انسان، باید محیط متناسب، محیط سالم، محیطی که بتواند او را بپروراند تربیت کرد و بس. انبیا میگویند دانهدانه نمیشود قالب گرفت، کارخانه باید درست کرد.
این مطلبی که گفتم، از حرفهایی است که که رویش اصرار داریم و معتقدیم که باید پیروان نبوتها، این حرف را بفهمند… مطلب خیلی مهم است، همه اشکالها همینجا در میآید… در محیط جاهلی مکه، پیغمبر وقتی میخواهد آدم درست بکند، مجبور است یکییکی درست کند، برای اینکه از برای ایجاد آنچنان نظامی، یک عده خواص لازمند… اینها قبلا دانهدانه درست میشوند… اما وقتی نوبت به مدینه میرسد؛ آن جامعه الهی و اسلامی در مدینه تشکیل میشود، پیغمبر در رأس آن جامعه است و حاکم به به احکام و فرمانهای خداست.
۱۳ مهر ۱۳۵۳ ، مسجد امام حسن (ع) مشهد
منبع: کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، سید علی خامنه ای ، صفحه ۳۸۲
انتهای پیام /