باید مادر بود تا داغ تو را با تمام وجود لمس کرد؛
نه؛ دیگر از احساس مادری گذشته،
باید وجدانی بیدار داشت تا …؛
«بایّ ذَنب قُتِلَت»؟
به کدامین گناه کشته شدی؟
تنها مسلمان بودن برای کشتنت کافی بود؟
مگر مسلمانی چه جرمی است که قاتلینت به صغیر و کبیر رحم نمیکنند؟!
اصلا مسلمانی به کنار، انسانیّت به کجا رفته؟
تو که جرم و گناهی مرتکب نشده بودی!
یا للعجب!! «زن و این همه بیرحمی»!!
نوبل صلح گرفت تا تو را به قتل برساند؟
چه تناسبی است بین صلح و کشتار!؟
این چه صلحی است که جایزهاش خرج کشتن تو میشود؟
آن زن و اربابانش از چه چیز تو در هراساند؟
…!!
تا به کی این همه بیرحمی و شقاوت!!
بشریت را چه میشود که لب فروبسته و مهر سکوت بر دهان زدهاند؟!
…!!
بگذار منتقم موعود بیاید؛
تا داد تو را
چه در فلسطین و سوریه و یمن باشی،
و چه در عراق و بحرین و قطیف و افغانستان،
و چه در میانمار (برمه)؛
از حلقوم ظالمین روزگار بستاند …
و آنروز دیر نیست …
و او خواهد آمد …