ماسال نيوز: اگر گفتمان به این صورت شکل گرفت، چندان تفاوت نمیکند که X رئیسجمهور شود یا Y یا Z؛ چرا که با خود میگوید که الان جامعه فهمیده است که وظایف رئیسجمهور چیست و از او این سنخ مسایل را مطالبه میکند، جامعه فهمیده که عدالت صرفاً یک مبحث کلی نیست
دكتر سعيد جليلي كه اين روزها بيش از هميشه نامش در رسانه ها با موضوع سیاست خارجی جمهوری اسلامی پیوند خورده است، چندین ماه مانده به دورهی نهم انتخابات ریاستجمهوری در پاييز ۱۳۸۳ و در دفتر جنبش عدالتخواه دانشجويي در خيابان ۱۶ آذر سخنان مهمي درباره انتخابات رياست جمهوري آن برهه ايراد كرده است كه به خوبي گرايش هاي فكري و گفتمان محور وي را نشان ميدهد.
به گزارش پايگاه خبري و تحليلي ماسال به نقل از رجانيوز، آن ایام هم مثل این روزها، هر جا صحبت از انتخابات ریاستجمهوری میشد، بلافاصله سخن از آمدن یا نیامدن X و Y و… به میان میآمد و به تبع آن، اینکه از چه کسی باید حمایت کرد. دکتر جلیلی آن ایام این نکته را تذکر داده است که مهمتر از اینکه چه کسی رای بیاورد این است که گفتمان انتخابات چه باشد. او وظیفهی تشکلهای دانشجویی انقلابی را حضور جدی در عرصهی گفتمانسازی انتخابات میدانست. شاید تذکر آن روز او، راهگشای امروز بچهحزباللهیها هم باشد. در ادامه متن این سخنرانی را که تريبون مستضعفين منتشر كرده است میخوانید:
اخلاص و انجام وظیفه مهم است
آنچیزی که [برای ما] در ارتباط با انتخابات ریاستجمهوری مهم است، به عنوان نگاه و حرکتی که بچههای مسلمان نسبت به یک رفتار و عمل سیاسی دارند و باید وظیفهشان را انجام دهند، آنهم حداکثر وظیفهشان را باید انجام دهند تا به یک نتیجهای برسد. ممکن هم هست که انجام وظایف به نتیجه هم منتهی نشود، این انتظار را هم باید داشت که ممکن است یک حرف تاثیر نگذارد، جلو نرود و موفق نشود، البته انسان باید فکر کند و ببیند که چگونه باید عمل کند تا حداکثر تاثیرگذاری را داشته باشد. در اینجا مساله این است که ما در حد یک فعالیت دانشجویی چه کاری را میتوانیم انجام دهیم که بیشترین تاثیرگذاری را داشته باشد و به صلاح انقلاب، مملکت و جامعه باشد. انشاءالله وقتی این فعالیتها با اخلاصی هم که دوستان دارند همراه شود، بیش از حد طبیعی آن جواب خواهد داد.
گفتمان انتخابات ریاست جمهوری، هیچ وقت یک گفتمان موثر و حقیقی نیست
من فکر میکنم از بحثهای مهمی که در انتخاباتهای مختلف در چند دورهی اخیر باید مورد توجه قرار میگرفت، گفتمان و فضای غالب در انتخابات بود. در انتخابات مجلس هم ادعایی که ما داشتیم این بحث بود که مهمتر از اینکه چه کسی رای بیاورد، خوب است که ما بتوانیم گفتمان انتخابات را به گونهای دیگر شکل دهیم، حالا اینکه چقدر موفق بودیم یا نه و آسیبشناسی آن مجال دیگری میطلبد. من احساس میکنم که گفتمان انتخابات ریاست جمهوری، هیچ وقت یک گفتمان موثر، حقیقی و واقعی نیست. به شکل خوبی، شکل نمیگیرد.
تاثیرگذاری که یک جریان دانشجویی میتواند داشته باشد این است که سعی کند کاری کند که این گفتمان خوب شکل بگیرد. یعنی گفتمان با مولفههایی شکل بگیرد که ثمرهی گفتمان، فایدهی برای مملکت باشد. گفتمانی شکل نگیرد که حاوی حرفهایی باشد که بر فرض اینکه همهی آنها هم محقق شد، بنشینیم و بگوییم که خوب حالا فایدهاش چی است؟ چه تاثیر مثبتی بر کشور داشت؟ گفتمان را بر اساس یکسری مولفههای حقیقی و واقعی شکل دهید که سرکاری [و بیفایده] نباشند. در ضمن اینکه مفروض این رویکرد آن است که خود گفتمان خیلی مهم است. یکی از ایرادات ما این است که خیلی از گفتمانها حقیقی و واقعی نیستند ولی وقتی که گفتمان غالب میشود، همه چیز واقعا تحت تاثیر آن قرار میگیرد. مثلا وقتی که در دوم خرداد گفتمان «جامعهی مدنی» طرح میشود، یک دفعه میبینید که همهی نیروها و استعدادهای کشور به این سمت سوق داده میشوند. این گفتمان آنقدر غالب میشود که مثلا یکی از ائمه جمعهی تهران هم در نمازجمعه میگوید انشاءالله یک جامعهی مدنیای درست شود که فلان شود. یعنی کسی که شاید اصلا این حرف را قبول هم ندارد، مجبور میشود که همراه شود. میخواهم بگویم اینکه چه چیزی گفتمان غالب شود، خیلی اهمیت دارد چون همهی فضای کشور- خصوصا فضای اعلامی و رسانهای کشور- از آن متاثر خواهند بود. مثلا وقتی در یک انتخابات گفتمان توسعه شکل میگیرد، بعد میبینی که همه میگویند توسعه.
خیلی مهم است که سعی کنیم که در ساخت گفتمان تاثیر جدی داشته باشیم، در به وجود آمدن گفتمانی که مفید میدانیم مشارکت داشته باشیم، چون تحقق آن آثار زیادی دارد. مثلا خیلی از نیروهایی که باید در شرایط عادی کلی توان و هزینه صرف کنی تا توجیه شوند و پای کار بیایند، فضا به گونهای خواهد شد خودبهخود وارد عمل شوند. [حال] سئوال این است که چه کنیم که گفتمانی کارآمد و صحیح شکل بگیرد؟ و گرنه مساله این نیست که این گفتمان باشد نه گفتمان دیگری تا بتوانیم کنیم ادعا کنیم که زور ما بیشتر است. اگر گفتمان یک گفتمان خیالی، موهوم، غیرواقعی و غیرمفید باشد، به چه دردی میخورد؟
گفتمانسازی به تنهایی کافی نیست
پس دو نکته، اول اینکه در ساخت گفتمان تاثیرگذار باشید و سعی کنید گفتمان را شما بسازید و دوم اینکه به دنبال این نباشیم که گفتمان غالب را آقای ایکس نسازد و ما بسازیم، جناح ایکس نسازد و گروه ما بسازد، مثلا خوش باشیم که بگویند دانشجویان جنبش عدالتخواه این حرف را مطرح کرده است. [به دنبال این باشید که] طرح این حرف چه فایدهای برای کشور داشته است؟ [آیا] یک شعار بوده در کنار سایر شعارهای دیگری که در کشور مطرح بوده است. یک حرفی بوده که بعد از مدتی تاریخ مصرفش تمام میشود و فراموش میشود. نمیگویم که شعار نباید باشد، بلکه تنها شعار نباید باشد. شعار آن شکل و طرح کار است.
همهجانبهنگری در طرح کلی گفتمان
در راستای اینکه گفتمان چگونه باید شکل بگیرد، باید چند ملاحظه در آن رعایت شود. یکی از مسایلی که معمولا خیلی مغفول واقع میماند، وظایف ریاست جمهوری است. مخصوصا اگر شما صحبتهایی را که ۷-۸ تا از کاندیداهای دورهی قبل میکردند را نگاه بفرمایید- از آقای خاتمی که یک دوره رئیسجمهور بود تا دیگرانی که سابقهی وزارت داشتند و… – میبینید که گفتمانهای کاملا بیمعنایی را طرح میکردند. البته شاید هم ما نمیفهمیدیم!
مهمترین مولفهی گفتمان ریاستجمهوری آن است که باید مبتنی باشد بر وظایف ریاستجمهوری. این نکته خیلی مهم است. هر رئیسجمهوری- چه در کشور ما و چه در سایر کشورها- یکسری وظایفی دارد. مبنای عمل رئیسجمهور باید آن وظایفش باشد نه شعارهایی که میدهد. یکی از نکاتی که در همان مقالهی نقد نامهی آقای رئیسجمهور نوشته بودم، همین مساله بود. ایشان گفته بود که آیا مگر من فلان وعده را داده بودم که فلان کار را بکنم،[در پاسخ باید گفت] مگر باید وعده داده باشی؟ شما یکسری وظایفی داری، نه فقط شما، بلکه هر کسی که رئیسجمهور شده است، باید وظیفهات را انجام دهی حالا چه وعدهاش را داده باشی و چه نداده باشی. من الان میبینم که برخی از کاندیداها میگویند که من در فلان حوزه وعدهای نمیدهم، یا میگویند که تخصص من در فلان زمینه است، یا من در فلان حوزه تخصصی ندارم. مگر عرصهی ریاستجمهوری و ادارهی کشور، یک عرصهی دلبخواهی است که کسی بگوید من به این زمینه تمایل دارم و به فلان مساله علاقهای ندارم. در همین تبلیغات ریاستجمهوری این دوره دیدم که یکی از کاندیداها در جلسهای میگفت خوب با توجه به اینکه من در حوزهی سیاستخارجی تخصص دارم، پس شما هم انتظار دارید در این باره صحبت کنم. مگر در مورد ریاستجمهوری میشود اینگونه تصمیمگیری کرد؟ مگر رئیسجمهور فقط باید سیاستخارجی را اداره کند؟ رئیسجمهور وظایفی دارد که هر کس بیاید باید همهی آن وظایف را انجام دهد. حالا اگر مطالبهی مردم به سمت وظایف رئیسجمهور برود، دیگر کسی نمیتواند از زیربار وظیفهاش شانه خالی کند و بگوید چون این مساله در شعارهای من نبوده است، پس وظیفهای هم ندارم.
قدرتمندترین فرد برای خدمت به مردم، رئیسجمهور است
رئیسجمهور فردی است که در راس یک قوهی بسیار مهم قرار میگیرد. یکسری امکانات بسیار مهمی در اختیارش قرار میگیرد. فارغ از مباحث سیاسی و از منظر حقوق اساسی، رئیسجمهور در کشور ما یکی از قویترین و قدرتمندترین افراد است. رئیسجمهور خیلی اختیارات دارد، فارغ از اینکه کسی معتقد باشد که رئیسجمهور باید اختیارات دیگری هم باید داشته باشد و یا نباید داشته باشد. اگر به همین اختیاراتی که هیچکس در آن شک ندارد، توجه کنیم، خواهیم دید که رئیسجمهور اختیارات زیادی دارد. این اختیارات برای چیست؟
همانگونه که میگویند باید اختیارات باشد تا بتوانیم پاسخ بگوییم، عکس این مطلب هم صحیح است، یعنی شما باید پاسخگوی اختیاراتی باشی که بوده است و داشتهای. توصیه میکنم که دوستان مباحث مربوط به وظایف و اختیارات رئیسجمهور را [در فصول قانون اساسی و حتی قوانین عادی کشور] بیشتر و دقیقتر مطالعه کنند. اختیارات و قدرت رئیسجمهور در برخی مقولات اساسا با مجلس و… قابل مقایسه نیست. مثلا مجلس کلی تلاش بکند میتواند در یک زمینهای قانونی تصویب کند در حالی که در خیلی از زمینهها و عرصهها دست دولت باز است تا هر گونه که میخواهد عمل کند، مگر آنکه مجلس به صورت مشخص قانونی تصویب کند که آقا آنجوری کار نکن بلکه اینطوری عمل کن. یعنی عملا دولت در برخی عرصهها [که مجلس ورود نکرده و قانونی وجود ندارد] خودش قانون است، مثلا حتی یک وزیر [و نه رئیسجمهور] میتواند یک بخشنامه صادر کند که ادارهی متبوعش به اینگونه عمل نماید. این کارِ خلافی نیست مگر اینکه در آن زمینه قانونی باشد که گفته باشد که چگونه باید عمل نمایند. مقصودم این است که یک وزیر و به تبع آن رئیسجمهور میتوانند در بسیاری از عرصهها خودشان با استفاده از بخشنامهها و… کارهایی را پیش ببرند که ۲۹۰ نماینده مجلس اگر بخواهند همان کار را انجام دهند، باید یک پروسهی مفصل و طولانیای را برای تصویب آن طی نمایند. [و یا مثلا] مجلس کلی همت کند و توان مصرف کند [سند جمع کند، مطلب جمع کند و…] میتواند یک وزیر را استیضاح کند، [تازه وزیری که از نظر آنها خیلی ایراد داشته باشد] اما رئیسجمهور خیلی راحت میتواند به وزیرش بگوید آقای فلانی شما از فردا صبح دیگر به وزارتخانه نیا! همانگونه که در این دولت [دورهی دوم دولت آقای خاتمی] به آقای مظاهری که تازه وزیر خوبی هم بود، گفته شد. هیچکس هم نه چپ و نه راست اعتراضی نکرد. چطور شما یک وزیری را که احساس میکنی باید عزل شود، عزل میکنی در حالیکه همه میگویند خوب عمل کرده است، آب هم از آب تکان نمیخورد. اما یک وزیر دیگر که همهی عالم و آدم بهش انتقاد دارند، از جایش تکان نمیخورد.
شمایی که اختیار دارید که این دو تا وزیر را کنار بگذاری، آن دوتای دیگر را هم میتوانی کنار بگذاری. میخواهم بگویم که رئیسجمهور این اختیار را دارد که خیلی راحت به یک وزیر خوب بگوید از فردا دیگر سرکار نیا. این مساله صرفا در حد وزیر نیست. یعنی در در میان دستگاههای اجرایی کشور، رئیسجمهور در چنین موقعیتی قرار دارد. این مثال دربارهی مجلس بود، حالا مثالی دربارهی قوهقضائیه. اگر قوهقضاییه بخواهد یک رئیس ادارهای که تخلف کرده را برکنار کند، باید کلی ادله و سند فراهم کند و برایش تشکیل پرونده بدهد، پرونده را پیگیری کند، دادگاه برگزار کند، تجدیدنظر را طی کند و… تا در آخر بتواند بگوید که آقا این فرد را از این مسئولیت بردارید. در صورتی که دستگاه بزرگ و عریض و طویل بروکراسی کشور در اختیار رئیسجمهور است. خیلی راحت میتواند بگوید که این رئیس اداره را بردار- حتی اگر تخلفش کوچک باشد میتواند بگوید احترامش را حفظ کنید ولی از این مسئولیت برداریدش- یعنی لازم نیست یک پروسه مفصل طی شود. یعنی کاری که دهها شعبه قضایی با کلی زور و زحمت میتوانند انجام دهند[که سرانجام آیا بتوانند اثبات بکنند و یا نتوانند] را رئیسجمهور و به تبع آن زیردستانش مثل وزیر و استاندار و… به راحتی میتوانند انجام بدهند. تازه دستگاه قضایی در جایی میتواند این کار را بکند که فسادی رخ داده باشد، نمیتواند بگوید که این فرد مدیریتش ضعیف است لذا من بر علیه او حکم میدهم، بلکه حداکثر این است که اگر یک فساد و یا خلاف قانون و یا جرم اتفاق بیفتد، میتواند در محدودهای خاص عمل کند. در صورتی که رئیسجمهور به راحتی میتواند به دلیل ناکارآمدی، به دلیل ضعف عملکرد و… مدیرکل، معاون وزیر و… را عوض نماید. میخواهم بگویم که قوهی مجریه در کشور اختیارات زیادی دارد. مثلا در زمینهی بودجه ما دربارهی مجلس میگوییم که تصویب بودجه و تفریغ بودجه. میدانید چقدر نظارت بر درست اجرا شدن بودجه سخت است؟ با توجه به اینکه در کشور ما بسیاری از امور دولتی است، بخش عمدهای از بودجه [تقریبا همهی بودجه] وارد سیستم اجرایی میشود، یعنی درآمد کشور میآید به درون این سیستم و میخواهد هزینه شود. خب چه کسی این کار را مدیریت میکند؟
خلاصهی بحثی که خدمتتان میخواهم ارائه کنم این است که گفتمان انتخابات ریاستجمهوری باید بر اساس وظایف واقعی رئیسجمهور شکل بگیرد؛ اختیارات و وظایف واقعیای که طبق قانون به او داده شده و از او خواسته شده است نه بر اساس شعارهای یک کاندیدا. البته کاندیداها میتواند اولویتهایشان را مطرح کنند ولی باید توجه داشت که این اولویت صرفا تقدم رتبی دارد. رئیسجمهور نمیتواند بگوید که چون اقتصاد هدف من بود، به فرهنگ نرسیدم؛ چون به فرهنگ نظر داشتم به اقتصاد نرسیدم و… . همهی اینها وظیفهاش است.
به نظر من اختیارات رئیسجمهور در کشور ما خیلی مغفول واقع شده است، به نظر من قدرتمندترین فردی که میتواند در عرصهی خدمت به مردم و کار اجرایی باشد، رئیسجمهور است. کشوری که این همه سازمان و دستگاههای عریض و طویل دولتی دارد، رئیسجمهور میتواند عزل کند، نصب کند، کار بخواهد، مطالبه کند، کارآمدی بخواهد، ارزیابی بخواهد، برنامه بخواهد وآنها را فعال کند. کدام دستگاه دیگر در کشور میتواند چنین کاری بکند؟ مجلس بخواهد به یکی از اینها عمل کند، چه پرسهی طولانیای را باید طی کند؟!
رئیس جمهور وقتی به سمینار استاندارها میآید، استاندارها باید دست و پایشان بلرزد
من خاطرم هست خصوصا در دورهی قبل ریاستجمهوری [دورهی اول دولت اصلاحات] دقت میکردم به وقتی که رئیسجمهور در جمع مدیرانش سخنرانی میکند، مثلا یادم هست یکبار دیدار با استاندارها بود -رئیس جمهور وقتی به سمینار استاندارها میآید، استاندارها باید دست و پایشان بلرزد که هر آن ممکن است رئیسجمهور از آنان سئوال کند، گزارش و کار مطالبه کند و…- من دقت میکردم دیدم ایشان در آن جمع یکسری بحثهای کلی طرح میکند که مثلا هم اسلام خوب است و هم آزادی، و… . استاندارها هم خیلی راحت نشستهاند و گوش میدهند. البته دورههای قبلش هم این مساله به نحو دیگری بوده است، نمیخواهم بگویم صرفا در این دولت اینگونه بوده است. یا مثلا در سمینار سفرا باز همین طور عمل شد. در حالی که [رئیسجمهور] باید بگوید من از شما کار میخواهم، این اتفاق چه بود؟ آن مساله چی بود؟ و… تا سفیر بفهمد که مورد مطالبه قرار میگیرد. رئیسجمهور این امکان را دارد و هیچ کس دیگری این امکان را ندارد. لذاست که میخواهم این نکته را متذکر شوم که در کشور ما مقام ریاستجمهوری دارای اختیارات زیادی است- البته شاید عدهای بگویند بازهم اختیارات میخواهیم – من در این مورد بحثی نمیکنم- ولی همین مقداری که هست را ببینیم که چقدر زیاد است و ببینیم که چقدر در راستای حل مشکلات و کارهایی که باید انجام شود، استفاده میشود.
گفتمان را عینی کنید
مبتنی بر این مباحث حالا میتوان به این موضوع پرداخت که گفتمان انتخابات ریاست جمهوری بر چه مبنایی میخواهد شکل بگیرد؟
شما باید حتیالامکان گفتمان را عینیاش کنید (به اصطلاح خودتان آبجکتیوش کنید) نمیشود به مباحث کلی اکتفا کرد. مثلا همین بحث عدالتخواهی که به نظر ما اولویت کشور است، را خودمان دقیق نمیشناسیم. یعنی اگر مثلا همین فردا به شما که عدالتخواهید بگویند، شما رئیسجمهور باشید، بعد میبینید که خودتان هم نمیدانید که میخواهید چه بکنید. عدالت باید در عرصههای مختلف و در زندگی مردم نمود پیدا کند. نمیشود که ما اسم خودمان را بگذاریم عدالتخواه و بعد خودمان هم ندانیم که عدالت یعنی چه؟ عدالت در بهداشت یعنی چه؟ عدالت در صنعت یعنی چه؟ عدالت در مسکن یعنی چه؟ عدالت در کشاورزی یعنی چه؟ یعنی چه کارهایی در حوزههای مختلف باید بشود تا برآیند آنها بشود آن جامعهی عدالتخواه ما. این بحث را باید مشخص کرد.
حالا من نمیگویم همه را ریز کنیم اما حداقل در محورهای اصلی شاخصها مشخص باشد تا هر که رئیسجمهور میشود، اینها از او مطالبه شود. این بشود گفتمان. اگر شما بتوانید این دیدگاه را گفتمان غالب کنید، آن وقت مهم نیست که چه کسی رئیسجمهور میشود، مهم این است که او میداند باید به این مطالبات جواب بدهد. یعنی بداند در عرصهی اشتغال و کار، عدالت یعنی این و این را باید جواب دهد و از او مطالبه میشود. چند محور اصلی و در عینحال مشخص و عینی در عرصهی اشتغال به عنوان شاخص مطرح شوند که بتوان ادعا کرد که عدالت در اشتغال یعنی این. آن وقت اگر اینها به مطالبهی جامعه تبدیل شوند، آن وقت به نظر من خیلی فرق نمیکند آقایX بشود رئیسجمهور یا آقای Y. البته نه اینکه فرق نکند، بلکه منظور این است که گفتمان خیلی مهمتر است. چون میداند که با چنین فضا و مطالباتی روبرو هست. لذا وظیفه دوستان در این جمع این است که در این عرصهها کار کنند. مدام دنبال این نباشید بنده و امثال من که رشتهمان علوم سیاسی است بیاییم و فضای انتخاباتی را تحلیل کنیم، نه. شما الان باید بروید سراغ مثلا کسی که در بازرگانی فعال است و از آنها بپرسید که عدالت در بازرگانی چیست؟