به گزارش ماسال نیوز؛ به نقل از ۸دی، ایالات متحده آمریکا در یک قرن گذشته عامل بسیاری از جنایتهای و قتل عامها در دنیا و علیه بشریت و ملتهای مظلوم عالم بوده است که برخی از این جنایتها را مرور میکنیم:
- بزرگترین و طولانیترین نسل کشی تاریخ
چه اسم با مسمایی است ام الفساد قرن، چه قدر برازندهی شیطان بزرگ است وقتی میفهمیم که تولد آن بیش از ۱۰۰ میلیون کشته بر جای گذاشته است دیگر چه انتطاری میتوان از حال کنونی آن به غیر از نسل کشی درویتنام و عراق و افغانستان و دهها ملت مستضعف دیگر داشت.
طبق آماری که دانشگاه کالیفرنیا منتشر کرد مشخص شد که تعداد ساکنین بومی آمریکا یعنی سرخپوستان، زمانی که کریستف کلمب به اصطلاح این قاره را کشف کرد بیش از صد میلیون بوده است که در سال ۱۹۹۰ جمعیت این بومیان به ۲۵۰ هزار نفر کاهش یافت.
در زیر به صورت مختصر به انواع راههای خبیثانه بزرگترین و طولانیترین نسلکشی تاریخ که توسط مدعیان صلحطلب امروزی انجام پذیرفته است میپردازیم:
- اروپاییها برای نسلکشی سرخپوستان ۹۷ نوع بیماری مرگبار در بین آنها شیوع دادند که عبارتند از ۴۱ نوع آبله، ۴ نوع طاعون، ۱۷ نوع سرخچه، ۱۰ نوع آنفولانزا و ۲۵ نوع سل و دیفتری و کولیرا.
- مهاجمان اروپایی به منظور شکار سرخپوستان، سربازان مخصوصی را آموزش داده بودند و برای شکار انسانهای سرخپوست و بومی تلههایی کار میگذاشتند.
- سفیدپوستان، دختران جوان سرخپوست را برای کار روزانه در مزارع و خوشگذرانی شبانه میربودند و برای از بین بردن اعتراض پدران و مادران دختران ربوده شده، آنان را بهعنوان «عناصر آشوبگر» به بدترین شکل مجازات میکردند.
- در سال ۱۹۷۴ یک زن پزشک سرخپوست در زایشگاهی در آمریکا روزی ناخودآگاه به بررسی دفاتر و اسناد زایشگاه پرداخت و متوجه شد که تعداد زیادی از زنان سرخپوست پس از وضع حمل زیر عمل جراحی برداشت رحم قرار گرفتهاند.
- یک نظامی انگلیسی در بیان خاطراتش درباره یورش به روستای سرخپوستان آورده است که خدا میدید چگونه سرخپوستان هیزم کوره آدم سوزی شدهاند و خدا اینگونه از دشمنانش انتقام گرفت و اختیار سرزمینشان را به ما داد.
- در ۱۲ سپتامبر سال ۱۶۹۴ دادگاه مستعمره ماساچوست برای سفیدپوستانی که پوست کله سرخپوستی را ارائه میدادند به طور رسمی پاداش تعیین کرد که برای یک شهرکنشین معمولی ۵۰ پوند، شبهنظامیان ۲۰ پوند و به سربازان ۱۰ پوند پرداخت میشد.
- «جان سوگدن» در کتابش آورده که اندور جکسون یکی از رئیسان جمهوری پیشین آمریکا به مثله کردن پیکر سرخپوستان و بریدن سر آنان عشق میورزید. جکسون برای شمارش تعداد کشتگان سرخپوست دستور داده بود بینی و گوش بریده آنان را بشمارند.
- «اسمیت» مترجم استعمارگران و سرخپوستان گفت که بدترین صحنهای را که در عمرم دیدهام تکهپاره کردن پیکرهای زنان باردار و کشتن نوزادان دو و سهماهه بود.
- پس از اسارت دو هزار سرخپوست تسلیم شده در پایان این جنگ نابرابر، بزرگترین جشن اعدام دستهجمعی در تاریخ امریکا برپا شد. فرماندار ایالت داکوتا طبق معمول برای افرادی که پوست سر سرخپوستان فراری را تحویل دهند پاداش تعیین کرد.
و این تنها گوشهای بود از یک قرن ظلم و کشتاری که بر سرخپوستان بومی آمریکا روا رفت آنهم تنها به جرم اینکه در آنجا زندگی میکردند. برای آگاهی کامل از اسناد میتوانید کتاب «نسلکشی سرخپوستان آمریکا» به قلم منیر العکش را مطالعه کنید.
- نژادپرستی در آمریکا هنوز نفس میکشد…
سال ۲۰۱۲ بود که اسپیلبرگ یکی از کارگردانان مطرح سینمای هالیوود فیلمی در مدح آبراهام لینکلن ساخت. آمریکاییها همواره به ستایش از این رئیسجمهور به عنوان پایان دهنده به نژادپرستی و بردهداری در ایالات متحده میپردازند.
اما این کار اسپیلبرک که یکی از کارگردانهای پیش رو و آوانگارد نه به خاطر تمجید و تعریف از رئیسجمهور سالهای گذشتهشان بلکه به علت اعلام خطر و هشداری بود بر جامعهی آمریکا که هنوز هم آن هم در قرن ۲۱، نژادپرستی در آن رواج دارد.
هر روز خبر میرسد که پلیسی در آمریکا سیاهپوستی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. درحالیکه بعد از انتخاب شدن اوباما به عنوان نخستین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا انتظار میرفت که فضای بهتری برای سیاهپوستان فراهم گردد اما آمار قتل، زندانی شدن بدون تفهیم اتهام و برگزاری دادگاه، دستگیریهای بیعلت و تضییع حقوق اجتماعی سیاهپوستان در دوران ریاست جمهوری اوباما، نه تنها کاهش نداشت؛ بلکه بیشتر نیز شد.
اوج این نژادپرستی در مارس سال جاری بود که نوجوانی ۱۳ ساله با اصابت هفت گلوله توسط پلیس آمریکا از پا در آمد و جان داد که همین مسئله موجبات خشم مردم آمریکا و شورشهای خیابانی آنها را فراهم ساخت. البته همانگونه که اشاره شد این مسئلهی جدیدی نیست سابقه کشتار سیاهان در آمریکا به تاریخ استقلال این کشور باز میگردد.
بعد از ۲۰۱۲ نیز تغییری حاصل نشد، از ژانویه ۲۰۱۲ حداقل ۱۲۰ نفر سیاهپوست زن و مرد به دست پلیس آمریکا به قتل رسیدهاند که قطعاً نمیتوان آنها را تصادفی دانست.
البته این گوشهای از ظلم و جنایت آمریکا در حق سیاهپوستان است. نمیشود از این گذشت که اکثریت جامعهی فقیر آمریکا را سیاهپوستان تشکیل میدهند.
یا قوانین بازرسی بدنی و ایست بازرسیها برای سیاهپوستان بسیار منزجرکننده و سرسامآور است.
یا از همه اینها منزجرکنندهتر به برده گرفتن سیاهپوستان در همان ابتدای کار است که به خوبی در سال ۲۰۱۳ در فیلم ۱۲ سال بردگی که اسکار نیز گرفت به آن پرداخته شد…
همهی این آمار، فیلمها، اسکار گرفتنها نشان از این دارد که نژادپرستی در آمریکا هنوز نفس میکشد…
۳. سرکوبهای داخلی در سرزمین آزادی!!!
هر سال روز جهانی کارگر در کل دنیا اول ماه مه است بهغیراز آمریکا و کانادا. شاید به نظر برسد این ناشی از خود تافتهی جدا پنداری ذاتی ایالات متحده است اما نکته جالب و غمانگیز ماجرا اینجاست که روز جهانی کارگر به مناسبت یکی دیگر از جنایات آمریکاست که در آن تعداد زیادی از افراد ملت خود را که برای اعتراض تحت عنوان یک جنبش کارگری به خیابانهای شیکاگو ریخته بودند را قتل عام کرد. و بعدها این روز به نام روز جهانی کارگر ثبت شد. از این روز به عنوان روز سرکوب خونین اعتراض کارگران در شیکاگو که در سال ۱۸۸۶ رخ داد یاد میشود.
اما این پایان کار نبود چند دهه بعد در سال ۱۹۲۰ که معدنچیان در ویرجینیای غربی دست به اعتراض زدند با برخوردی مشابه مواجه شدند تا دولت آمریکا نشان دهد در مقابل اعتراض از خود صبر و تحمل نشان نخواهد داد.
چند دهه بعد نیز که سیاهپوستان آمریکا برای دفاع از حق خود حزب پلنگان سیاه را تأسیس کرده بودند نیز مورد غضب دولت ایالات متحده قرار گرفته و از پا در آمدند.
شاید تصور گردد که این سرکوب ها تنها مربوط به دوران گذشته و قرن ۱۸ است اما این تنها سرکوب نبوده است. گذشته از سرکوب ها و جنایت هایی که به سرخپوستان تحمیل شد یکی دیگر از سرکوب های دولت مدعی آزادی بیان در همین دهه نود و در دوران بوش پدر رخ داد که اعتصاب کارگران راه آهن در شیکاگو را به طرز فجیعی سرکوب کردند. این جنایت در سال ۱۹۹۲ همان سالهایی که ایران را متهم به نقض قوانین حقوق بشر می کردند رخ داد.
چندی پیش نیز که شاهد هنر نمایی دوباره ی پلیس آمریکا در سرکوب اشغال وال استریت و راهپیمایی هایی که در جهت اعتراض به کشته شدن نوجوان ۱۳ ساله ی سیاه پوست انجام گرفته بود بودیم.
۴. برای بمباران هیروشیما و ناکازاکی هم باید از آمریکا تشکر کنیم؟؟!!
انفجار اتمی در دوشهر هیروشیما و ناکازاکی را شاید بتوان یکی از بزرگترین جنایت های تاریخی آمریکا قلمداد کرد که به مرگ آنی قریب به ۲۰۰ هزار تن منجر شد. صدها هزار تن نیز طی سالهای پس از آن بر اثر تاثیرات آن فاجعه دچار بیماری های حاد گشتند.
دردناک تر آن است که با تبحری که در کنترل و فریب افکار عمومی دارند این عمل خود را نه تنها توجیه کرده اند بلکه آن را مفید فایده و موجب رهایی از جنگ جهانی نیز می دانند. می خواستم در جواب این دروغ بزرگ تحلیل بنویسم اما چه نیاز است وقتی آب هست به دنبال تیمم با خاک باشیم ، حضرت آقا سال ۹۲ در دیدار فرماندهان بسیج پاسخ آن ها را به خوبی دادند:
«امریکایی ها می گویند اگر ۲۰۰ هزار نفر در حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی کشته نمی شدند جنگ جهانی دوم پایان نمی یافت و جامعه بشری باید ۲ میلیون کشته دیگر را تحمل می کرد بنابراین امریکا در حمله به ژاپن، در واقع به بشریت خدمت کرده است.
این دروغ عجیب و فریب کاری بزرگ در حالی تکرار می شود که براساس اسناد موجود چند ماه قبل از جنایت اتمی امریکا در ژاپن، هیتلر یعنی رکن اصلی جنگ جهانی دوم خودکشی کرده بود. موسولینی یعنی رکن دیگر جنگ جهانی نیز قبل از این حمله دستگیر شده بود و ژاپنی ها هم از دو ماه قبل برای تسلیم شدن اعلام آمادگی کرده بودند.
واقعیت آن است که امریکایی ها می خواستند سلاح جدیدشان یعنی بمب اتم را در یک میدان واقعی آزمایش کنند که این کار را با کشتار مردم بی گناه هیروشیما و ناکازاکی انجام دادند اما اکنون در تبلیغات خود، به این جنایت لباس خدمت می پوشانند».
۵. به دستور آمریکا ۶۰۰ هزار نفر تنها در یک شب زنده زنده سوختند
مدرنیته همواره از صلح دم می زند. درحالی که تنها یک قلم جنگ بین چند کشور صاحب ایدئولوژی های مدرن نازیسم و لیبرالیسم تحت عنوان جنگ چهانی دوم چیزی در حدود ۵۲ میلیون کشته روی دست بشریت گذاشت.
در این بین آمریکا سهم عظیمی از این کشتارها و جتایات را به خود اختصاص داده است که بسیاری از آن نیز حتی در بهبه ی جنگ نبوده و تنها جهت ابراز وجود خود دست به این اقدامات وحشیانه زده است.یکی از بزرگترین جنایت جنگی آنها در جنگ جهانی دوم نیز بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی بود که ۲۰۰ هزار نفر تلفات مستقیم داشت.
از دیگر جنایات این شیطان بزرگ و ام الفساد قرن می توان به کشتار بیش از ۶۰۰ هزار شهروند آلمانی در یک شب در شهر درسدن آلمان اشاره کرد.
وینستون چرچیل به پیشنهاد دولت روزولت دستور کباب کردن مردم درسدن را داد. بررسی ها این بمباران را جنایت جنگی نشان می دهد زیرا در شهر درسدن پایگاه های نظامی وجود نداشت. علاوه بر آن میزان هجمه ی بمباران بیش نیاز لازم نظامی برای مقابله با آلمان بود.
آمریکایی ها تنها برای اینکه درس عبرتی به آلمانها داده باشند بیش از ۶۰۰ هزار شهروند عادی را زنده زنده سوزاندند. گزارش ها حاکی از آن است که مساحتی بیش از ۲۸ کیلومتر در آتش سوخت.
اما این پایان ماجرا نبود و آمریکایی ها در پایان جنگ تمام اسرای آلمانی را در اردوگاه کار اجباری داخائو به قتل رساندند. مدعیان حقوق بشر حتی ابتدائیات حقوق بشری را رعایت نکردند و از جان اسرای آلمانی آن هم در پایان جنگ نگذشتند.
۶. ۳ میلیون کشته، حاصل مداخله آمریکا در جنگ دو کره
ایالات متحده آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی که پس از پایان جنگ جهانی دوم به عنوان دو ابر قدرت جهانی ظهور کرده و جهان دو قطبی را تشکیل داده بودند حدود ۴۵ سال در جنگ به سر می بردند.
نکته جالب اینجا بود که این جنگ در خاک هیچ یک از آنها برقرار نبود بلکه مجموعه ای از کشمکش ها ، رقابت ها و نبردها به خصوص مداخله در سایر جنگها و مبارزه با یکدیگر زیر لوای جنگ نیابتی بود.
در هر جای عالم جنگی رخ می داد ، یک سمت آن شوروی بود و یک سمت آن آمریکا ، و سایر کشورها تنها به نیابت از این دو ابر قدرت با هم می جنگیدند، در واقع آتش فتنه و آغاز جنگ از آتشدان این دو جنایتکار بلند می شد.
یکی از جنگهایی که در مسیر تقابل این دو قرار گرفت جنگ میان دو کره بود، جنگی که اگر این دو کشور دخالت نمی کردند به درازا نمی کشید و آن میزان صدمات غیر قابل جبران و باور نکردنی را باقی نمی گذاشت.
اصلا از اساس آغاز جنگ نیز بابت مداخله این دو در خاک کشور یک پارچه کره بود. پس از پایان جنگ جهانی دوم و شکست ژاپن که کره را در تصرف خود داشت ، آمریکا و شوروی هر کدام نیمی از کره را اشغال کرده و دولت مطبوع خود را در آنجا سر کار آوردند. دولتی متحد آمریکا در جنوب و دولتی کمونیست در شمال. همین دو پاره کردن این کشور مبنای این جنگ خونین را بنا نهاد.
جنگی که به مدت ۳ سال ادامه پیدا کرد و تنها مجموع کشته شدگان دو کره به ۳ میلیون نفر رسید و مشخص نیست تا چه وقت این دو پاره شدن کره ادامه خواهد داشت. آیا ملتی که به علت زیاده خواهی های آمریکا و شوروی به جان هم افتاده بودند دوباره با هم متحد خواهند شد.
۷. جنگ ویتنام، طولانی ترین و پر تلفات ترین جنایت آمریکا در قرن اخیر
در ویتنام دموکراسی مطرح نبود ، در ویتنام مردم کشته شدند چون دولت مطبوع آمریکا سر کار نیامد ، در ویتنام زن ها بی
آبرو شدند چون آمریکا حاضر نبود شاهد افزایش نفوذ شوروی در شرق آسیا باشد.
بزرگترین جنگ قرن اخیر باز هم به علت رقابت بین دو ابر قدرت دنیای دو قطبی جنگ سرد صورت گرفت. در ویتنام برای اینکه دولت مشخص گردد رای گیری صورت گرفت اما چون دولت منتخب به سمت شوروی و چین تمایل نشان می داد و آمریکا حاضر ذنبود نفوذ خود را در منطقه از دست بدهد با تحریک ویتنام جنوبی ۱۶ سال جنگ را به مردم این کشور تحمیل کرد.
تمرکز نیروهای آمریکایی بر روی قدرت آنها در عرصه هوایی بود. نیروهای هوایی آمریکا تنها در ۵ سال ۷ میلیون تن بمب در ویتنام رها کردند که معادل بمب اتمی منفجر شده در هیروشیما است.
این جنگ چیزی در حدود ۴ میلیون کشته بر جای گذاشت که ۵۸ هزار نفر آن را سربازان آمریکایی تشکیل داده بودند. این جنگ برای آمریکا ۳۰۰ هزار زخمی و معلول نیز برجای گذاشت.
هر چند میلیون ها دلار هزینه و میلیون ها کشته نتیجه ای جز شکست برای دولت ایالات متحده فراهم نیاورد و در پایان جنگ با شکست نیروهای تحت حمایت آمریکایی ، نفوذ شوروی و چین منطقه شرق آسیا را در بر گرفت.
۸. ۲۸۲ مورد حمله شیمیایی برعلیه ایران با حمایت آمریکا
تاریخ استفاده از سلاح های شیمیایی به یونان قدیم باز می گردد، آنها با ترکیب قیر و گوگرد نوعی ماده که بعد ها به آتش یونانی معروف شد تولید می کردند. یونانی ها از این ماده در جنگ با ترکان عثمانی برای فتح استانبول استفاده کردند. آتش یونانی با تولید دود و گاز SO2 منجر به خفگی سربازان ترک شد.
دولت ایالات متحده آمریکا در جنگ جهانی دوم برای نخستین بار از سلاح های شیمیایی استفاده کرد. آنها در سال ۱۹۴۲ شهر هامبورگ آلمان را با بمهایی تحت عنوان ناپالم ( نفت ژله شده که ماده ای سوزان و خطرناک است) بمباران کردند که بیش از ۲۰۰ هزار آلمانی در آتش آن زنده زنده سوختند.
آمریکایی ها در نبرد سدان نیز از بمبهای ناپالم استفاده کردند که تلفات آن چیزی در حدود ۴۰۰ هزار نفر گزارش شده است.
اما استفاده از سلاح های شیمیایی برای آمریکایی ها تنها به جنگ جهانی دوم محدود نشد. آنها در جنگ ویتنام برای مقابله با سربازهای ویتنامی که از جنگل ها برای استتار استفاده می کردند اقدام به استفاده از سلاح های شیمیایی کردند که در نتیجه این سمپاشی ها میزان غیر قابل جبرانی از حیات گیاهی و جانوری ویتنام را از بین برد و به نابودی کشاند.
آمریکایی ها همچنان در نبرد با ویت کنگ ها از بمب های ناپالم برای به آتش کشیدن آنها استفاده کردند.
اما تاریک ترین و سیاه ترین نقطه تاریخ استفاده از سلاح های شیمیایی از سوی آمریکا در جنگ میان ایران و عراق رخ داد. دولت صدام در طول ۸ سال دفاع مقدس اقدام به بیش از ۲۵۲ مورد حمله شیمیایی بر علیه ایران نمود که با حمایت تسلیحاتی آمریکا و آلمان و همچنین در سکوت کامل جامعه ی جهانی و شورای امنیت انجام گرفت.
حتی فراتر از آن دولت ایالات متحده زمانی که متوجه برتری تاکتیکی و استراتژیکی ایران در جنگ شد اطلاعات مکانی بسیاری از محل های تجمع و قرار گیری نیروهای ایرانی را در اختیار صدام قرار داد و با اطلاع آمریکا دولت عراق با گاز سارین سربازان ایرانی را بمباران کرد.
در حمله نیروهای عراقی به سردشت حدود ۱۱۰ نفر کشته شده و چیزی بیش از ۸ هزار نفر مسموم شدند. بمباران سردشت پس بمباران هسته ای هیروشیما به عنوان بزرگترین قربانی جنگ افزارهای شیمیایی شناخته می شود. ایران پس از بمباران شیمیایی سردشت خواستار تصویب قطعنامه ای بر علیه دولت صدام شد که با وتوی آمریکا رو به رو گشت.
صدام حتی از خون مردم خود نیز نگذشت و در یک قلم حمله به حلبچه ۵ هزار نفر از هموطنان خود را کشت.
۹. آتش جنایات آمریکا به جان سکوهای نفتی ایران + عکس
پس از اینکه سگ هار رهاشده از بند آمریکا، صدام خبیث ، نتوانست توهمات خود را در خصوص اشغال ایران به سرانجام رساند ، ایالات متحده، این شیطان بزرگ و ام الفساد قرن خود وارد عمل شد.
آمریکا که نگران گسترش نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه بود، برای پایان دادن به این امر شروع به حمایت مستقیم از صدام نمود، دولت ایالات متحده برای اینکه بتواند ایران را وادار به پذیرش بی قید وشرط قطعنامه ۵۹۸ ، همان جام زهر مشهور نماید، ضمن اعمال فشار های شدید اقتصادی و سیاسی ، اقدام به حملات نظامی هم نمود.
نیروهای دریایی و هوایی آمریکا در دو مرحله در تاریخ ۲۷ مهر ۶۶ و ۲۸ فروردین ۶۷ به ترتیب سکوهای نفتی رشادت و سپس سلمان و نصر را مورد هجوم قرار دادند.
دولت ایالات متحده به بهانه پاسخ به حمله ی ایران به نفتکش های کویتی تحت حمایت آمریکا که از سوی مقامات ایرانی تکذیب شده بود، سکوهای نفتی رشادت را بمباران کرد.
محمد درودیان نویسنده و پژوهشگر جنگ ایران و عراق در این باره می گوید:
« حدود ساعت ۱۱ روز دوشنبه چهار فروند ناو جنگی امریکا در پانزده مایلی سکوی نفتی سلمان مشاهده شدند. این ناوها حدود ساعت ۱۴ به حوالی حوزه نفتی رشادت رسیده و به کارکنان سکو که در حال بازسازی سکوی نفتی بی دفاع۷ R- بودند، ده دقیقه مهلت دادند تا سکوی مزبور را تخلیه کنند. کارکنان از روی سکو به داخل کشتی تعمیراتی موسوم به عیسی رفتند و پس از هشدار مجدد ناوهای امریکا تا فاصله ده مایلی دور شدند. به دنبال این واقعه، در ساعت ۳۰:۱۴ همان روز، سکوی نفتی و بی دفاع۷ R- هدف حمله قرار گرفت. ناوهای امریکا بلافاصله به سوی سکوی نفتی و بی دفاع۴ R- رشادت حرکت کردند و در این محل نیز، از کارکنان خواستند ظرف بیست دقیقه سکو را تخلیه کنند. سپس، سکو را هدف حمله قرار دادند. امریکاییان پس از حمله به سکوی نفتی رشادت در اطراف سکوی سلمان مانورهایی را انجام داده و سپس منطقه را ترک کردند »
اما ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا این حمله وحشیانه به سکوهای نفتی بی دفاع را قاطعانه و نشانه اقتدار خود نامید، باید پرسید که آیا کشتن انسان های بی دفاع هم هنر و شجاعت می طلبد که نشانه ی اقتدار باشد؟
اقدام بعدی، حمله ی آمریکا به سکوهای نفتی نصر و سلمان بود، نیروهای آمریکایی در پی پاسخ به برخورد کشتی جنگی خود با مین های دریایی که عامل آن را ایران می دانستند، سکوهای نفتی نصر و سلمان را مورد هجوم قرار دادند.
در این هجوم وحشیانه و جنایت بار علاوه بر سکوها دو رزمناو سهند و جوشن ایران غرق شدند و خساراتی هم به یک شناور و یک فروند هواپیمای F14 ، خساراتی وارد آمد، همچنین تعداد زیادی از سربازان فداکار نیروی دریایی و بسیاری از افراد غیر نظامی حاضر در صحنه مجروح یا شهید شدند.
هرچند دولت ایران برای احقاق حق خود از این جنایات آمریکا به سازمان ملل شکایت کرد اما تنها نتیجه ای که از دادگاه لاهه دریافت نمود، توجیه ناپذیر بودن اقدام آمریکا بود و درخواست غرامت ایران رد شد.
البته در پیشگاه هر انسان، با اندک بصیرت و شناخت نتیجه ای جز این در انتظار نبود.
۱۰. پاناما در آتش انتقام آمریکا از ویتنام سوخت!!!
دولت ایالات متحده ی آمریکا که به دنبال انتقام شکست مفتضحانه اش در ویتنام بود جهت بازسازی چهره جهانی خود و همچنین گسترش نفوذش، به پاناما یورش برد.
هرچند رئیس جمهور وقت پاناما مانوئل نوریگا، خود تربیت شده ی آموزشگاه بد نام « مکتب قاره آمریکا » وابسته به سازمان سیا بود و به دستور آمریکا با کارتل های متعدد مواد مخدر ارتباط داشت و جنایت های بسیاری از جمله شکنجه های بی رحمانه مخالفین را در دستور کار خود داشت.
اما زمانی که نوریگا شروع به اندک سرپیچی هایی از دولت آمریکا نمود، دولت ایالات متحده به بهانه مبارزه با مواد مخدر و گسترش دموکراسی به پاناما یورش برد.البته هدف اصلی آنها تسلط بر کانال پاناما بود تا بتوانند سیطره ی خود را بر کوبا نیز افزایش دهند.
نیروهای هوایی آمریکا به مدت دو هفته پاناما را بمباران کردند . این بمباران وحشیانه آنچنان قتل عام عظیمی را در پی داشت که به آن لقب هیروشیمای کوچک داده اند.
سربازان آمریکایی تمام اجساد باقی مانده را یا آتش زدند یا بدون شناسایی در گورهای دسته جمعی دفن کردند از این رو تاکنون آمار دقیق کشته شدگان بمباران پاناما تاکنون مشخص نشده است.
آمریکایی ها به خبرنگاران اجازه هیچ گونه ثبت تصویر از این جنایات خونین نمی دادند و حتی برای جلوگیری از حضورشان به سمت آنان تیراندازی نیز میکردند.
مارجوا تورس (Maruja Torres) خبرنگار اسپانیایی در خاطرات خود اینچنین می نویسد « سرباز آمریکایی صدا زد عقب بروید!… اما جوانتسکو (Juantxu Rodríguez) به سمت آنها دوید و عکس می گرفت در حالی که ما عقب تر پنهان شده بودیم ، جوانتسکو هرگز برنگشت »
اسنادی که توسط کمیسیون حقوق بشر آمریکای مرکزی جمع آوری شده است نشان می دهد سربازان آمریکایی عمدا غیر نظامیان را به آتش می کشیدند.
یک شاهد عینی در این خصوص می گوید که صدای سربازی آمریکایی را از بلندگو شنیدیم که فریاد می زد تنها ده دقیقه برای تخلیه ساختمان هایتان وقت دارید، ما نیز به سرعت پا به فرار گذاشتیم ، اما هنوز ساختمان کاملا تخلیه نشده بود که شروع به تیر اندازی کردند و تعداد زیادی از انسان های بی دفاع جلوی چشمان ما جان دادند و به آتش کشیده شدند.
سربازان آمریکایی عمدا وسایل نقلیه مردم عادی را مورد هدف قرار می دادند که تنها در یک مورد آن یک اتوبوس حامل ۲۶ مسافر عادی را منفجر کردند.
آمریکایی ها حتی به آمبولانس ها و بیمارستان های صلیب سرخ هم رحم نمی کردند. یکی از کارکنان صلیب سرخ در اظهاراتش به کمیسیون حقوق بشر آمریکای مرکزی گفته بود که سربازان آمریکایی حتی به آمبولانس های ما تیراندازی می کردند.
۱۱. افغانستان، جهنم تمام نشدنی!
دولت ایالات متحده آمریکا برای تامین امنیت خویش از مکتب امنیّتی فرصت محور پیروی می کند. در این مکتب شیوه ی تامین امنیت تبدیل تهدید به فرصت می باشد.
حال اگر تهدیدی وجود نداشت که فرصتی فراهم شود، دولت ایالات متحده آمریکا مانند مارپرورها که مار می پروانند تا از زهرشان استفاده کنند، تهدید می پروراند تا از درون آن فرصتی را بیرون بکشد.
در همین مسیر، آمریکا حادثه ی ۱۱ سپتامبر را رقم زد تا به بهانه ی آن بتواند اهداف خود را برای تحقق استراتژی خاورمیانه ی جدید که آن را عامل تحقق امنیت خویش می دانست دنبال کند. در اولین گام استراتژی خاورمیانه بزرگ، آمریکا به افغانستان حمله ور شد.
در واقع اولین جنایت آمریکا در حق افغانستان همین اتهام دروغ و سپس حمله به این کشور می باشد. تهاجم آمریکا علاوه بر بیش از ۳۰هزار کشته و ۵۰ هزار مجروحی که روی دست مردم مظلوم افغان گذاشت زمینه ی جنایات بسیاری را فراهم نمود.
این جنگ شرایط را فراهم کرد تا ارتش سربازان آمریکایی که بسیاری از آنان را مجرمین ، قاتلین و مزدوران شکل داده اند بتوانند عقده گشایی کنند و آنچه در ذات خود دارند را در افغانستان به نمایش بگذارند.
برای نمونه می توان به «تیم مرگ» آمریکا در افغانستان اشاره نمود که اقدام به کشتار غیر نظامیان افغان می کرد. این گروه آنچنان خبیث بودند که از کشتار کودکان افغان عکس یادگاری می گرفتند. این سربازان با لبخند و مهربانی و پرتاب شکلات برای کودکان آنها را به سمت خود می کشیدند و سپس آنها را به گلوله می بستند.
گروهی دیگر از سربازان آمریکایی مافیای جهانی قاچاق انسان و اعضای بدن در افغانستان شکل داده بودند و با ربودن و دزدیدن کودکان و نوجوانان اعضای بدن آنها را بیرون می کشیدند و می فروختند.
گروهی دیگر از این مجرمان و جانیان نیز کارتل های مواد مخدر راه انداخته بودند که در نهایت منجر شد تولید مواد مخدر در افغانستان پس از حمله ی آمریکا ۴۰ برابر شود و از ۲۰۰ تن تولید به ۸ هزار تن در سال برسد.
در نگاه اول شاید اینگونه به نظر برسد این جنایات طبیعت هر جنگی است، و به اصطلاح در جنگ که حلوا خیرات نمی کنند و ادعا می کنند این جنایات ناشی از اعمال و رفتار خودمختار سربازان و فرصت طلبان است. باید گفت این کمال سهل اندیشی و ساده انگاری است که جنایاتی با این وسعت و دامنه را تنها ناشی از اشتباهات فردی بدانیم.
اواسط ۲۰۰۹ بود که کتابی حیرت انگیز در آمریکا چاپ شد به نام « سربازان زمستان » با عنوان فرعی « روایت های عینی از اشغالگری ها »، این کتاب که توسط گروهی موسوم به « کهنه سربازان مخالف جنگ عراق » نوشته شده است جنایات آمریکایی ها در افغانستان و عراق را بر خلاف گفته سیاستمداران آمریکایی، حرکتی سازمان دهی شده از سوی مقام های ارشد ارتش معرفی می کند که همه ی سربازان موظف به اجرای آن بودند.
آمریکایی ها مافیای قاچاق انسان و اعضای بدن راه انداخته بودند، و برای جبران بخشی از هزینه های سرسام آور جنگ در افغانستان از آن بهره می بردند.
پایگاه اینترنتی « گلوبال ریسرچ» اخیرا مطالبی را منتشر کرد که نشان می داد ایالات متحده سالانه بیش از ۵۰ میلیارد دلار از کشت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان درآمد کسب می کند و از آن برای جبران بخشی از هزینه های سنگین خود در جنگ استفاده می نماید . به گفته خانم «سلامت عظیمی»، وزیر مبارزه با مواد مخدر افغانستان ، “این کشور بزرگترین تولید کننده مواد مخدر در جهان است؛ اما قاچاقچیان این مواد مافیای بین المللی هستند و فقط بدنامی آن برای افغانستان مانده است”
هنگامی که آمریکا به افغانستان هجوم برد گورباچوف هشدار داد “حمله به افغانستان ، گناهی نابخشودنی است” و این مسیر همانگونه که شوروی را فروپاشاند، می تواند شرایط حذف آمریکا را هم از صحنه ی قدرت روزگار فراهم کند.
هنری کسینجر استراتژیست ارشد و وزیر امور خارجهی اسبق آمریکا، در مقالهای در روزنامهی آلمانی دی ولت نوشت: ” جنگ افغانستان میتواند جریانی مانند زمان جنگ ویتنام را راه بیندازد.” او باراک اوباما را گرفتار در جهنم تمامنشدنی این جنگ دانست.
۱۲. جنایات آمریکا در عراق عامل ظهور داعش
مجموعه سیاهه ی جنایات آمریکا از امروز به صورت پیوسته منتشر می شود. هرچند سیاهه ی جنایات آمریکا آنقدر سنگین است که صدها کتاب و مقاله و یادداشت هم توان بازگویی آن را ندارد. اما لا یکلف الله نفسا الا وسعها:
۲۹اسفند ۱۳۸۱ روز آغاز جنایات آمریکا در عراق است. در این روز دولت ایالات متحده به بهانه از بین بردن تسلیحات کشتار جمعی ، جنگ علیه تروریسم ، تهدید کشورهای همسایه از طرف عراق ، آزادی مردم عراق و اعطای دموکراسی و بدون مجوز سازمان ملل به این کشور حمله ور شد.
در حالیکه اکنون پس از گذشت بیش از یک دهه نه تنها اثبات شد هیچ سلاح شیمیایی و کشتار جمعی در کار نبود، بلکه به اعتراف نوام چامسکی که خود یک آمریکایی است، از زمان تجاوز نظامی و جنایات آمریکا در عراق این کشور روی آرامش را ندیده و گروه های تروریستی همچون القاعده و داعش به جان مردم این کشور افتاده اند.
گفتنی است ریچارد کلارک عضو ارشد دولت جرج بوش و مسئول وقت واحد مبارزه با تروریسم کاخ سفید در آن دوران نیز، داعش را محصول تجاوز نظامی آمریکا به عراق می داند.
لازم به ذکر است دو هفته گذشته در برنامه ای که از CNN پخش شد تنی چند از مقامات دولتی آمریکا اعتراف کردند مقصر وضع کنونی عراق آنها هستند.
ریچارد هاس مدیر سابق طرح سیاست خارجه آمریکا به سی.ان.ان گفت: این اقدامات اشتباه باعث شده تا نگاه ملی در این کشور کم شود و بسیاری از عراقی ها خود را بعنوان سنی، شیعه و یا کرد می بینند و این همان لطمه و هرج و مرجی است که آمریکا به این کشور زد.
امّا نباید از این گذشت که داعش تنها یک مورد از جنایات آمریکا است که بر علیه مردم عراق صورت گرفته، دولت ایالات متحده در طول دوران حضور نظامی خود در عراق زمینه بسیاری از اقدامات وحشیانه را برای سربازان و نیروهای ارتش خود بر علیه غیر نظامیان عراقی فراهم نمود.
دو سال قبل علی التمیمی کارشناس حقوقی عراقی در مراسمی که به مناسبت دهمین سال اشغال کشورشان برگزار شده بود به خبرنگار العالم گفت: آمریکا در عراق مرتکب جنایت جنگی شده است و به نسل کشی، نابود کردن زیرساخت های عراق، آلوده کردن خاک این کشور به مواد شیمیایی حاصل از کاربرد سلاح های ممنوعه و درپی آن بروز بیماری های لاعلاج و نیز بیوه و یتیم کردن هزاران زن و کودک عراقی متهم است و باید مسببان آن در دادگاه جنایی بین المللی محاکمه شوند.
روزنامه دیلی میل سال ۲۰۱۴ برگی دیگر از جنایات آمریکا را رو کرد. این روزنامه تصاویری را از آتش زدن اجساد عراقی ها توسط سربازان آمریکایی منتشر نمود که حیرت گسترده جامعه حقوق بشری و جامعه جهانی را به دنبال داشت.
مارگارت کیمبرلی، تحلیلگر آمریکایی در گزارشی که به بررسی جنایات آمریکا در عراق پرداخته بود، حضور نظامی ایالات متحده در عراق را یک فاجعه انسانی ماندگار در تاریخ بشریت خوانده و اظهار داشت: “در حال حاضر میزان شیوع سرطان، سرطان خون، و مرگ و میر نوزادان در فلوجه بالاتر از آمارهای هیروشیما و ناکازاکی پس از بمباران هسته ای سال ۱۹۴۵ می باشد”.
سال ۲۰۱۴ سربازی آمریکایی در گزارشی تکان دهنده که از شبکه الجزیره پخش شد زوایایی جدید از جنایات آمریکا در عراق را برملا ساخت. وی اظهار کرد: “در خودرویی به دو کودک برخوردیم، یک دختر بچه که شکمش دریده شده بود و قطعات شیشه در صورت و چشم وی فرو رفته بود و پسری که زخمی عمیق در سر داشت. مردی که راننده ماشین بود به سمت بچه ها و ظاهرا برای حفاظت از آن ها (در مقابل موشک) خم شده بود و من سریعا به این نتیجه رسیدم که وی پدر آن ها بوده است. فکر نمی کردم کسی زنده مانده باشد.”
وی افزود: این اولین بار نبود که چنین اتفاقی می افتاد. یکبار هم “بردلی” (دیگر سرباز امریکایی) به سمت یک ماشین پر از کودک شلیک کرد. وقتی کودکان کشته شده از ماشین به بیرون کشیده می شدند، من از خود می پرسیدم که ما داریم چه غلطی می کنیم؟ در همین حال گروهبان “شارفیلد” در کنار من می گفت: “آن ها تروریست های آینده هستند”. من پاسخ دادم: “نه، آن ها کودک هستند و هیچ گناهی ندارند”. گروهبان شارفیلد حال بد مرا که دید، به من گفت: “اگر به اختیار من بود، شخصا یک گلوله به سر هر کدام از آن ها شلیک می کردم”.
وی اعتراف کرد: “خوب که فکر می کنم می بینم تنها تروریست های حاضر در عراق ما بودیم. ما بودیم که به کشتار، ترور و ترساندن مردم عراق می پرداختیم. آن ها هیچ مشکلی با ما نداشتند؛ تا زمانی که شروع به کشتن بچه هایشان کردیم.”
جنایات آمریکا به همین ها محدود نمی شود بلکه سربازان آمریکایی به خبرنگاران هم رحم نمی کردند. سال ۲۰۱۰ پایگاه خبری “ویکیلیکس ” [WikiLeaks] که در زمینه روزنامه نگاری تحقیقی فعالیت میکند با انتشار فیلم ویدئویی پرده از جنایت ارتش آمریکا در کشتار دو خبرنگار رویترز در سال ۲۰۰۷ برداشت. ویکیلیکس در کنفرانسی در واشنگتن این فیلم ویدئویی را منتشر کرد. در این فیلم جنایت ارتش آمریکا در کشتار غیرنظامیان نیز به تصویر کشیده شده است.
البته باید یادآوری کرد اوج وحشی گری جنایات آمریکا ، تجاوز ۵ سرباز آمریکایی به دختر ۱۴ ساله عراقی جلوی چشم خانواده اش و سپس کشتن همه ی آنها بود.
جیمز بارکر یکی از این ۵ سرباز متجاوز آمریکایی تنها به ۹۰ سال زندان محکوم شد و در کمال وقاحت در دادگاه عنوان داشت: “من باید عاقلانه تر رفتار می کردم.”
در پایان باید اشاره کرد این تجاوز وحشیانه تنها یک قلم از سیاهه جنایات آمریکا در طول تاریخ است که البته هزینه سنگینی را برای آنها در پی داشت.
جنایات آمریکا در عراق تنها به افول قدرت و شخصیت بین المللی ایالات متحده نزد افکار عمومی انجامید و همچنین تلفات انسانی و اقتصادی فراوانی را برای این کشور در پی داشت.
گفتنی است دانشگاه هاروارد در گزارشی در سال ۲۰۱۳ هزینه جنگ آمریکا با عراق را رقمی بیش از ۶ تریلیون دلار اعلام کرد.لیندا بیلمز استاد دانشگاه هاروارد و جوزف استیگایتز اقتصاددان در این گزارش اعلام کردند این هزینه گزاف صرف پرداخت غرامت و درمان صدها هزار نظامی آمریکایی در عراق و افغانستان می شود که با مشکلات جسمی و روحی فراوان به کشورشان باز گشته اند.
- هائیتی و صدسال تنهایی با جنایات آمریکا/آیا زلزله ۲۰۱۰ مصنوعی بود!؟
به گوش نرسیدن صدای مردم هائیتی تازگی ندارد ، شاید همه ی ما از استعمار هند، استعمار الجزایر ، استعمار آفریقا خبر داشته باشسم و برای هریک از آنها دول اروپایی یا آمریکایی را متهم کنیم امّا داستان استعمار هائیتی بسیار غریبانه است.
داستان استعمار هائیتی به سده ۱۷ باز میگردد، زمانی که اسپانیایی ها از این کشور به عنوان سکویی برای تجارت برده و حمله به کشور های منطقه کارائیب و آمریکای جنوبی استفاده می کردند.
قهوه فرانسوی ها که مزه اش هنوز که هنوز است زیر زبان آمریکایی ها مانده نیز ریشه در شکنجه بومی های هائیتی دارد ، زمانی که زمین این کشور زیر کشت نیشکر و قهوه رفت امّا پولش به جیب هائیتی نمی رفت.
هرچند هائیتی مدتی کوتاه استقلال یافت امّا چیزی نگذشت که ابتدا فرانسه با امضای قراردادی ظالمانه هائیتی را مجبور ساخت غرامتی ۱۵۰ میلیون فرانکی بپردازد و سپس آمریکای تازه قدرت گرفته در سال ۱۹۱۹ با فرستادن نیروهای نظامی هائیتی را مستعمره خود ساخت.
باید پذیرفت که استعمار و هائیتی دو واژهی ناگسستنی و جداییناپذیرند. هائیتی از آن دست مستعمرههایی است که هر سه مدل استعمار «کهن، نو و فرانو» را در تاریخ با خود به یدک میکشد.
پس از پایان استعمار کهن آمریکا در هائیتی در سال ۱۹۳۴، استعمار نو با تحویل دادن این کشور به ارتشیهای مورد اعتماد و سرسپرده آمریکا فرارسید.
در مقطعی کوتاه از این استعمار نو به دنبال شورش خشونتآمیز مردم، انتخاباتی برگزار شد و پدر روحانی “آرستید” بر مسند قدرت نشست، امّا دیری نپائید که ارتش کودتا کرده و او را سرنگون ساخت. اما این برای آمریکا کافی نبود زیرا هائیتی از زیر یوغ او هنوز بیرون مانده بود.
آرستید رها شده از بند کلیسا با یک زن وکیل دادگستری آمریکایی ازدواج کرد و با کمک کلینتون به مسند قدرت در هائیتی بازگشت امّا این بار ارتش را منحل نمود و نیروهای نظامی وابسته به خود را جایگزین کرد.
اما این پایان ماجرا نبود؛ ذخایر عظیم نفتی هائیتی این کشور را فرصتی مناسب برای اقتصاد فروپاشیده آمریکا قرار داده بود تا گوشهای از مشکلاتش را جبران کند.
با وقوع زلزله هائیتی در سال ۲۰۱۰ آمریکاییها به بهانه کمکرسانی قریب به ۵۰ هزار نیرو در کشور هائیتی مستقر کرد و در اولین اقدامات خود بانک مرکزی این کشور را که از آن به عنوان پایگاهی برای پولشویی آمریکاییها یاد میشد تصرف کرد.
هائیتی و پولشویی نیز دو واژه نامآشنا برای سودجویان آمریکایی هستند. سودجویانی نظیر “مارتین گیلنفلد” که سابقه تأسیس چندین موسسه خیریه را دارد اما معلوم نیست و هست که در پشت پرده ماجرای این دست خیریهها چه میگذرد.
جنایات آمریکا و گیلنفلد هایش به همینجا ختم نمیشود، همین چند هفته پیش بود که مارتین گیلنفلد پس از سالها سواستفاده جنسی از کودکان اهل هائیتی بالخره مورد اتهام قرار گرفت هرچند بعید است آمریکاییهای مولد نظریه کاپیتولاسیون او را تحویل مقامات هائیتی بدهند.
آنچه داستان هائیتی و استعمار را دردناکتر میکند احتمال واقعیت داشتن نظریه مصنوعی بودن زلزله هائیتی است. گروهی از دانشمندان آمریکا را متهم کردهاند قطعاً در هائیتی از سلاح «هارپ» استفاده کرده است، این دانشمندان به اظهارات «زبیگنیو برژینسکی»، مشاور سابق «جیمی کارتر» و مشاور کنونی «اوباما» اشاره میکنند که «هارپ» را سلاحی برای بی ثبات کردن کشورهای غیرمتحد با واشنگتن توصیف کرده است.
از دیدگاه کارشناسان، آنچه درمورد زلزله هائیتی تعجب برانگیز است این نکته است که این زمین لرزه در منطقهای به وقوع پیوسته که «زلزله خیز» نیست، ضمن آنکه این کشور فقیر و کوچک در نزدیک به منطقهای در پورتوریکو قرار دارد که شعبهای از سیستم هارپ در آن مستقر است.
در پایان باید اشاره کرد اکنون نیز هائیتی حال و روز بسیار بدی را سپری میکند و همچنان زیر چکمههای آمریکایی روزگار میگذراند.
چند ماه پیش بود که «کورئو دل اورینیکو» خبر داد صدها تن از مردم مظلوم هائیتی به مناسبت صدمین سالگرد اولین تهاجم آمریکا به هائیتی دست به تظاهرات زدند و خواستار خروج نیروهای نظامی آمریکایی و همچنین صلح بانان “مینوستا” که ۱۱ سال است دست در دست آمریکا و کانادا دست به جنایاتی از قبیل سرکوب، ایجاد خشونت و لکهدار کردن دامن بسیاری از جوانان، زنان و کودکان اهل هائیتی میزنند، شدند.