تماس با فعالان فضای مجازی که احتمالا نقدش کرده اند یا از او تمجید کرده اند، و تشکر بابت وقت گذاشتن و دغدغه مندیشان، یا تماس با جوان تبریزی و تشکر بابت افتخارآفرینیش برای شهر و استان در فلان جشنواره هنری و البته تعریف با ذوق و شوق این اتفاق ناگهانی از سوی آن جوان در شبکههای اجتماعی.
یا سرکشی به بازار و دانشگاه و روستای محروم و این آخری، حضور در ورزشگاه هنگام بازی حساس تراکتور سازی و استقلال در اوج شلوغیها و آشوبهای اخیر! درست موقعی که همزمان بود با فراخوان ضد انقلاب برای آشوب که با وجود این مخاطره رفت وسط مردم تبریز و طرفداران تراکتورسازی، همراهشان شد، با آنها سخن گفت و دعوتشان کرد به آرامش و وحدت در مقابل “فتنه. ”
دورادور اخبارش را که میخوانم یک حس شوق و خوشحالی در دلم میجوشد، یاد خاطرات خوشی میافتم که از زمامداران نیک سرشت در داستانهای تاریخی خوانده ایم، یا یاد سریال یوزارسیف که این روزها از تلویزیون پخش میشد.
آل هاشم نه پولی خرج کرده و نه تشکیلات خاصی براه انداخته، فقط رفته است قاطی مردم، کنار آنها و نه در مقابلشان! به قول آن روزنامه نگار تبریزی، او بیشتر از آنکه امامِ جمعه مردم تبریز باشد، امامِ شنبه و روزهای زندگی و کار مردم است و حالا بقول گزارشگر محلی بازی تراکتورسازی و استقلال؛ امام جمعه «محبوب» شهر تبریز.
حالا برویم چند شهر آنطرف تر، یعنی شیراز! امروز خبری منتشر شد مبنی بر محکومیت ۴ جوان عدالتخواه و انقلابی در دادگاه به بهانه و جرم سخنرانی و انتشار مطالب در نقد امام جمعه شیراز آنهم با احکامی سنگین و غیر قابل توجیه، یعنی ۹۱ روز حبس تعزیری! ۹۱ روز حبس تعزیری میشود سابقه کیفری برای آنها (تا زمان پایان تعلیق حکم) و بعلاوه ۵ سال محرومیت از عضویت در هر تشکل اعم از سیاسی و دانشجویی و بعلاوه محرومیت ۵ ساله از هر گونه کار رسانهای و مطبوعاتی و به زبانی ساده قفل کردن دهان این ۴ جوان به مدت ۵ سال!
صورت مساله روشن است؛ ۴ جوان از کنش و عملکرد امام جمعه شیراز در انتخابات خبرگان ناراضی بوده و به آن انتقاد داشته اند، بابت این انتقادات از آنها در محکمه شیراز شکایتی صورت گرفته و حالا حکم آن محکمه، این رای سنگین و ناامید کننده است.
ممکن است امام جمعه و یا آنها که به نیابت از او طرح دعوی کرده اند بگویند که حرفِ آبروی او در میان بوده و این اقدام تدبیری بوده است برای «اعاده حیثیت» از امام جمعه شیراز و «حق» او!
من هم میپذیرم این «حق» را، اما سخنم این است که حتی با وجود محکومیت چند جوان از امام جمعه محترم شیراز «اعاده حیثیت» میشود یا انتشار متن این حکم ضربهای است به حیثیت جایگاه امامت جمعه؟!
والی در جامعه اسلامی باید بداند که با ضرب و زور دادگاه و حکم نمیشود ونمی توان «حیثیت» کسب کرد و اتفاقا آن حیثیتی که من اسمش را میگذارم «سرمایه اجتماعی» با این ضرب و زور میسوزد، تباه میشود و از بین میرود!
سرمایه اجتماعی را باید در کوچهها و بازارها و روستاها و دانشگاه و ورزشگاه ها، روز به روز و ذره به ذره از شنبه تا جمعه کسب کرد تا در روز جمعه و هنگام قرائت آن دو خطبه، به کار بیایید و عمل کند.
اگر تدبیر دیگر پشت پرده این حکم و برخود هم این بوده که «ماستها کیسه شود» که به نظرم یک شوخی بیشتر نیست. چه این ۴ دانشجو و چه عدالتخواهان دیگر با علم به اینکه «عدالتخواهی هزینه دارد» پای در وادی امر به معروف و نهی از منکر گذاشته اند و اگر تصور شود انتشار این حکم و امثال آن رویه عدالتخواهان را تغییر میدهد باید بگویم که تجربه سالهای فعالیت دانشجویی، رسانهای و سیاسیم میگوید این حکم و امثال آن نه تنها آنها را که خیلیهای دیگر از جمله امثال من را نیز مصممتر میکند.
مصممتر میکند که به مقابله با رویههای غلط بپردازند، رویههای غلطی که بیش از همه تیشه به ریشه اعتبار و سرمایه اجتماعی انقلاب اسلامی میزند، چه رویههای غلط پیش گرفته شده در انتخابات و چه رویه غلط در برخورد با منتقدان بجای گفتگو با آنها، همدل شدن و اصلاح نواقص.
کاش در کشور به اندازه هر استان یک امامِ شنبه داشتیم. شاید اگر بود هفته گذشته شاهد آن آشوبها نبودیم.