پرچم ایران نماد فتوحات نادر و داریوش و خسرو نیست. نماد عدهای شاه و سلسله بعد از سلسله قدرتمندانی نیست که خود را صاحب و مالک آن و دارای حق طبیعی بر درختها و منابع و حیوانات آن میدانند و ما مردم عادی را هم بخشی از همان املاک.
پرچم ایران نشان مردمانی است که علیه همه این روابط بردگی و انقیاد قیام کردند و خود را آزاد کردند. پرچم ایران نشان مردمانی است که آن را با دستها و کارشان ساختند و در مقابل بیگانگان با همان دستهای خالی حفظش کردند و کردهاند و باز هم خواهند کرد.
پرچم ایران بیش از همه نماد آن دویست و بیست هزار زیباترین جانهایی است که بیمنتی و بی محاسبهای و بی معاملهای برای ایران ماندن ایران یعنی مستقل ماندن و ذلت نپذیرفتن مردمش از همه چیز خود گذشتند. و نماد چند دهه اشکهای بیصدای مادران آن دویست و بیست هزار رعناترین های تاریخ این سرزمین…
ما نه تنها باید موافق نقد و تجمع و اعتصاب و بیان اعتراضی گروه های مختلف مردم این سرزمین باشیم که باید مدافع حقوق آنها در بیان بدون لکنت ظلمی که دیدهاند و رنجی که کشیدهاند باشیم. باید به دورشان زنجیر بزنیم تا آنها حتی اگر منافعشان با ما متفاوت بود صدایشان را بدون ترس و هزینه بلند کنند. اما خط قرمز ما، خانه مشترک ماست و منافع و امنیتش که اگر این خانه نباشد هیچ گروه و اقلیت و حتی اکثریتی باقی نمیماند. و آنکس که نماد این خانه مشترک را آتش میزند دشمن مشترک مردم این خانه است.
قاسم سلیمانی دیروز خوب گفته است: “صحنههای عجیبی بود کربلای پنج. ما برای دفاع از هر متر کشورمان، خصوصاً در آن منطقه شهید دادیم. من همینجا بگویم وقتی صحنه نابخردانه آن نادان را در آتش زدن پرچم ایران دیدم خیلی دلم سوخت. گفتمای کاش به جای پرچم، من را ده بار آتش میزدند. نه تصویر من را. [خود بدن] «من را» ده بار اتش میزدند. چون ما برای نشاندن پرچم بر سر قله دهها شهید دادیم. ده ها شهید دادیم تا بتوانیم این پرچم را سرافراز و برافراشته نگه داریم.”