به گزارش ماسال نیوز، سهیل کریمی درباره ماجرای نابودی کارخانه رشت الکتریک توسط خانواده غلامحسین کرباسچی و برخی مسائل روز نوشت:
دیگر هیچ شکی نیست در دوره و زمانهی ما و در هر بحرانی، همیشه پای یک زن در میان بوده و هست.
ماجرای واگذاری رانتی کارخانهی رشت_الکتریک در ۱۴، ۱۵ سال گذشته و به محاق ورشکستگی و تعطیلی کشیدن آن توسط علیا مخدرات، همسران و دختران حضرات تکنوکرات دولت به اصطلاحسازندگی را که امروزه خیلیها شنیدهاند.
حالا هم همان خانوم جونها لَچَک به دندان گرفته و چادر به کمر بستهاند که در دورهی تصدی وزیر پیشین صنایع و معادن، که امروز با رأی حرام رئیس و شریکش، همچنان معاون اول رئیسجمهور مانده، ویرانههای باقی مانده روی ۱۲ هکتار زمین آن کارخانهی به خاک سیاه نشسته را با چهار واحد مسکونی #های_کلاس دولتی تعویض کنند.
و آن دیگر خانوم جونهای دولتی که داد آزادی زنان را با باد گلو فریاد میزنند و از زایشگاه تا باشگاه را زیر سؤال میبرند تا همانطور که پیش از این هم گفته بودم کنیزی را برای رئیسِ حرام رأیشان تمام کنند، هنوز درشان بر همان پاشنه میچرخد.
از آن طرف و در نشست خبری «خوک» در جشنوارهی برلینالهی آلمان، دخترکی که روزی با استفاده از اعتبار پدر و سابقهی مادر، پلههای هنرپیشهگی را در نَوردیده بود، با پُزیشنی ناشیانه و عباراتی هیجانی و از روی استیصال که نشان از اجبارش در به کار بردن الفاظی تحمیلی بود، با اغلاط عدیدهی دستوری در زبان انگلیسی، نقشش را لو داد و جملاتی که خیلی با عجله و علیرغم میل باطنیاش سعی کرده بود حفظ کند را در دفاع از وحوش صوفی و دراویش بیدُختی در واقعهی خونین خیابان پاسداران و گلستان_هفتم و در انظار رسانههای هنری غرب به کار برد بدون آنکه اشارهای کند به آمر آن موضع و دستور دهندهی آن بیان ناقص و ناقض! بعد هم خالهزنک بازی سلبریتیهای مدافع لیلا_حاتمی و دفاع از حریم هنر و هنرمند و این قبیل شعارهای دهان پر کن.
از طرفی هم صوتی از جلسهای زنانه در شبکههای مجازی و پیامرسانهای گروهی دست به دست میشود به قصد معرفی یک خانوم جونِ بدخُلق و خشن و بداخلاق و به بهانهی تخریب وجههی جلسات مذهبی بانوان ولی در عمل و هدف غایی بناست آب به آسیاب فمنیستهای این سو و آن سوی مرز ریخته و تشکیک ایجاد شود در روایات دینی برای خانه و خانواده تا نسخهی سبک زندهگیمان را در همان سوی آبها بپیچند.
آن جاسوسهی فراری و رجّالهی رسانهای هم که روزی با واژهی فاحشه برمیآشفت و حال با کامبیز جانش به رتق و فتق ازدواج سفیدش مشغول است و خود را رهانیده از قراردادهای رایج عُرفی و دینی دانسته و ازدواج شرعی را هم ویران کنندهی عشق میداند، با فاسق خود، به تنفروشی مُدرن پرداخته و دختران خیابان_انقلاب ما را هم مانند خود روسپی میخواهد. چه فرق میکند که در محلهی جمشید و قلعهی شهرنو با عنوانهای پری بلنده و اشرف چارچشم و مژگان سوخته و شهلا آبادانی قَوّادی کنی یا مَصی علی نژاد (معصومه که به اشتباه، مسیح جا افتاده!) باشی و در محلهی بدنام سوهو در وِستمینسْتِر لندن، به #روسری و #حجاب، چوب حراج زده و بر دیرک بیغیرتی بیاویزی؟!
بله. همیشه پای یک زن در میان است. در عصری که دولت یک حکومت در نقش اپوزیسیون ظاهر میشود تا ناکارآمدی خود را در امر حکومتداری لاپوشانی کند و پس از پنج سال چیز دو زدنهای بینالمللی جهت خوشرقصی برای دنیای غرب، هواپیمای وزیرش در #مونیخ از بیبنزینی در فرودگاه جا میماند و کسی تَره هم برایش خُرد نمیکند، باید این زنها و خاله خانباجیها و خانوم جونها، معرکه گردان جمع باشند.
شتر این مملکت را با بارش بردند؟! فدای سر خانوم جونهای حضرات. دیگر توجیه وزیر ارتباطات دولت در سالم بودن مدیریت بانوان هم طلا مالی شد و رفت، با رانتخواری فاطی و خیری و گیتی و سوده و با رو حوضی بازی کردن لیلی و قوّادیهای مَصی…
خانوم جونهای نجومی، دستِ بسترگستران دولتی را هم از پشت بستند در خوردن و بُردن و چاپیدن و وطن فروشی.