جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ , 22 November 2024

تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۹۷
ساعت انتشار : ۱۰:۱۹ ق.ظ
چاپ مطلب

چرا FATF ممکن است به ضرر ایران اجرا شود؟ + سند

اندرو کوریبکو سه سال پیش در کتاب خود اتفاقات این روزها در ایران و در روابطش با قدرت‌های غربی را پیش‌بینی و از زاویه جنگ ترکیبی تحلیل می‌کند.

به گزارش ماسال نیوز؛ کتاب «جنگ راهبردی: رویکرد غیرمستقیم و انعطاف‌پذیر به تغییر رژیم»نوشته «اندرو کوریبکو» از جمله منشورات مؤسسه مطالعات و پیش‌بینی‌های راهبردی است که در چهار فصل با دو ضمیمه به موضوع حساس و نسبتاً نو جنگ ترکیبی پرداخته است. بخش‌های گسترده‌ای از این کتاب به مفهوم‌شناسی انقلاب رنگی به عنوان یکی از تاکتیک‌های جنگ ترکیبی پرداخته که ضمن پیش‌بینی برنامه‌های واشنگتن برای سری جدید انقلاب رنگی از جمله در ایران، ذهنیت منسجم و دقیقی برای تحلیل سازوکار آن ارائه می‌کند.

نویسنده تلاش کرده از نتایج همایش امنیت بین‌المللی که در مه ۲۰۱۴ میلادی در مسکو برگزار شد، بهره گیرد و آن را بر مبنای دیدگاه‌ها و پژوهش‌های خود پرورش دهد. در اینجا پس از ارائه خلاصه‌ای از بخش‌های مهم این کتاب در مورد نظریه جنگ‌های ترکیبی، امکان بهره‌گیری آمریکا از پیوستن ایران به FATF را در راستای جنگ ترکیبی توضیح می‌دهیم.

جنگ ترکیبی چیست؟

کوریبکو جنگ ترکیبی را پیگیری غیرمستقیم و انعطاف‌پذیر اهداف نظامی توسط واشنگتن از طریق دو بازوی انقلاب رنگی و جنگ نامتعارف می‌داند که با توجه به شرایط جدید نظام بین‌الملل هزینه‌های کمتری برای آمریکا دارد. او تعیین «فرانک آرچیبالد» مسئول تسلیحات در بوسنی و راهبر نخستین انقلاب رنگی موفق در صربستان را به ریاست سرویس عملیات مخفی مرکز ملی اطلاعات آمریکا در سال ۲۰۱۳ میلادی نشانه اهمیت جنگ ترکیبی در سیاست منطقه‌ای واشنگتن می‌داند.

 

تحلیلگر مؤسسه مطالعات و پیش‌بینی‌های راهبردی سپس میان چند نظریه جغرافیای سیاسی، «بالکان‌ اوراسیا» را در تعیین راهبردهای ایالت متحده مؤثرتر می‌یابد. دولت‌های هدف آمریکا در این راهبرد در حاشیه امنیتی رقبای اوراسیایی واشنگتن یعنی ایران، چین و روسیه قرار دارند و از طریق اهرم‌های بی‌ثبات‌ساز، از نظر اجتماعی و فیزیکی فرو پاشیده و خلع سلاح می‌شوند، چیزی شبیه تاکتیک «زمین سوخته» که یک سیاه‌چاله ژئوپولتیک ایجاد کرده و مداخله قدرت‌های خارجی را می‌طلبد؛ یعنی هم رقبای اصلی آمریکا را به واکنش نسبت به این دولتِ فعلاً ورشکسته در حاشیه امنیتی خود وامی‌دارد و هم مداخله ایالات متحده یا متحدان منطقه‌ای‌اش را توجیه می‌کند.

هدف واشنگتن آن است که یک بی‌نظمیِ مدیریت‌شده از سوی خود و غیرقابل‌کنترل برای رقبای اوراسیایی را ایجاد کرده و به گونه‌ای سرایت دهد که رقبا را از بازی ژئوپولتیک بازنشسته کند. در مرحله بعد، ایجاد آشوب داخلی در کشورهای رقیب از جمله ایران، فضا را برای انتقال حمایت‌های مالی و تسلیحاتی از مخالفان از طریق مناطقِ بی‌ثبات‌شده در پیرامون فراهم می‌شود.

نظریه بالکان اوراسیا

«برژینسکی» مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا در دوره کارتر در اثر معروف خود «برتری آمریکا و باسته‌های ژئواستراتژیک آن» به اوراسیا پرداخته و منطقه‌ای شامل جنوب غرب اروپا، آسیای مرکزی، حوزه خلیج فارس، خاورمیانه و بخش‌هایی از جنوب آسیا را مشخص کرد. به نظر او این منطقه دارای شرایط ویژه‌ای است به گونه‌ای که دچار خلأ قدرت بوده و در نتیجه قدرت‌های اطراف را به مداخله دعوت می‌کند اما این قدرت‌های اطراف، چه روسیه و چین و یا دولت‌های غربی هیچ‌کدام نفوذ دیگری را در این منطقه نمی‌پذیرد.

پیشنهاد او برای نهایت بهره‌گیری از این وضعیت، تقویت بی‌ثباتی در این منطقه است زیرا می‌تواند به کاهش قدرت روسیه و سایر قدرت‌های آسیایی بیانجامد یا دست کم از افزایش نفوذ آنها در این منطقه و در نتیجه افزایش قدرت بین‌المللی آنها پیش‌گیری کند.

زبیگنیو برژینسکی

تعریف انقلاب رنگی و جنگ نامتعارف

جنگ ترکیبی، تاکتیکِ واشینگتن در پیگیری راهبرد بالکان اوراسیا است. جنگ ترکیبی از دو بازوی اصلی تشکیل شده است: انقلاب رنگی و جنگ نامتعارف.

انقلاب رنگی: یکی از الگوهای جدید بی‌ثبات‌سازی کشورها از طریق تجمیع قدرت سیاسی گروه‌های اجتماعی گوناگون با هدف تغییر رژیم است. مداخله در امور داخلی کشورها از این طریق موجبات گریز ار اتهام مداخله را برای قدرت مداخله‌گر فراهم می‌کند و اعتراضات تقریباً ناگهانی و یکپارچه شهروندان علیه حکومت بستر اشتباه محاسباتی در نیروهای انتظامی و سایر شهروندان را تقویت می‌نماید، در نتیجه احتمال تغییر رژیم افزایش می‌یابد.

 

انقلاب رنگی شامل سه مؤلفه است: شکل‌گیری نارضایتی و آمادگی برای جنبش + وقوع یک رخدادِ برانگیزاننده مانند تقلب در انتخابات، فساد حاکمان یا شکست اقتصادی + وجود زیرساخت‌های فیزیکی به ویژه یک کانال مستقل در خبررسانی و هماهنگی

جنگ نامتعارف: وی در تعریف جنگ نامتعارف به اقداماتی اشاره می‌کند که «یک جنبش یا شورش را به مهار، مختل یا سرنگون کردن حکومت مستقر از طریق نیروی زیرزمینی، کمکی و چریکی در مناطقی که قابلیت عملیات کلاسیک موفقیت‌آمیز در آن وجود ندارد قادر می‌سازد». جنگ نامتعارف یک انقلاب نیست بلکه تهمید شرایط برای پذیرش شکست از سوی دولت مستقر یا هرگونه اقتدار حاکم است. حمایت از یک گروه شبه‌نظامی و ایجاد آشوب از این طریق برای آمریکا هزینه‌های سیاسی، حقوقی و مالیِ بسیار کمتری نسبت به لشکرکشی دارد.

جنگ متعارف شامل سه مرحله است که ممکن است نظام حاکم در هر مرحله از پا بیافتد: شکل‌گیری توان بالقوه به ویژه با حمایت خارجی؛ راه‌اندازی جنگ چریکی و فرسایشی؛ تصرف مناطق به مثابه یک ارتش.

کاربست انقلاب رنگی و جنگ نامتعارف

کوریبکو با تشریح نظریات نظامی نشان می‌دهد دو نظریه آشوب و رهبری پنهان چگونه در شکل‌دهی به دو بازوی جنگ ترکیبی نقش عمده‌ای داشته‌اند. ابتدا واشنگتن بر مبنای داده‌های جمعیت‌شناختی از جامعه هدف، ایدئولوژی‌های متناسب با منافع خود را از طریق عملیات روانی و هجمه اطلاعاتی وارد آن می‌کند تا به تدریج گروه‌های منفعل به کنشگران فعال، پیوسته و اعتراضات ضددولتی علنی می‌شود.

موتور اصلی انقلاب رنگی، زیرساخت اجتماعی آن است که در یک سلسله‌مراتب سه‌حلقه‌ای با سه گروه از مردم به صورت مستقیم در ارتباط است: هسته، مبارزان و شهروندان. حلقه دوم فوت‌وفن‌های افزایش درآمد، جذب بیشترِ شهروندان و بکارگیری مؤثرتر فضای مجازی را آموخته و بکار می‌گیرند. انتشار شب‌نامه، شعارنویسی در خیابان‌ها، استفاده از شعارهای جذاب و فریبنده در کنار یک لوگو یا رنگ مشترک می‌تواند پیام جنبش را سریعتر و در مقیاسی وسیعتر منتشر کند.

این جدا از جذب شهروندان، حتی به مردمی که ارتباط خاصی با جنبش ندارند، القا می‌کند که یک حرکت مردمی علیه حکومت در راه است. گویی مردم احساس می‌کنند این تغییری غیرقابل اجتناب است که دیر یا زود در سرتاسر جهان رخ خواهد داد. عملیات اطلاعاتی و روانی برای افزایش همدردی میان مردم با شورشیان ضرورت دارد.

تحولات چند سال اخیر در سوریه نمونه کاملی از تبدیل شعارهای سیاسی به یک جنگ نامتعارف و فراگیر با کمک‌های فنی و تسلیحاتیِ غرب است.

ماهیت غیرقابل‌پیش‌بینی جنبش موجب سردرگمی و خطای مردم و نیروهای دولتی و انتظامی در کنش سیاسی می‌شود. اگر همین موجب پیروزی کودتا نشود واشنگتن از متحدان منطقه‌ای خود یا مناطقی در پیرامونِ کشورِ هدف که از قبل، بی‌ثبات شده است برای تغذیه مالی نخبگان معترض و حتی آموزش نظامی و تجهیز آنها بهره می‌گیرد. در نتیجه منازعه وارد فاز جنگ نامتعارف می‌شود. حمایت اجتماعی و شبکه معترضان که شکل گرفته بود، حالا در این فاز نقش کلیدی را در اثرگذاربودن خشونت‌ها و عملیات‌های چریکی ایفا می‌کند زیرا تحمل دشواری‌ها و تعصب ضددولتی در موفقیت این دوره ضروری است.

 

پژوهشگر مرکز مطالعات و پیش‌بینی‌های راهبردی به نقل از سرهنگ آلن کامپن هجوم توده‌وار را «حمله از همه جوانب توسط نیروی متخاصم، فروتر اما گریزپا» می‌داند که به دلیل «اهداف محدود، ارتباطات و تسلیحات کافی، تاکتیک‌های دقیقاً‌طراحی‌شده برای موقعیت عملیاتی و آگاهی بیشتر نسبت به شرایط محیطی» معمولاً با موفقیت همراه است. در واقع نه تنها فناوری ویژه‌ای برای پیروزی در این میدان لازم نیست بلکه شورشیان، پیروزی را صرفاً با فرار از شکست به دست می‌آورند. زمان در هجوم همه‌جانبه از سوی نیروهای غیرقابل‌مهار در نقاط غیرقابل‌پیش‌بینی به نفع آنها سپری می‌شود.

پیش‌بینی در مورد ایران

پژوهشگر روسی اندرو کوریبکو سپس پیش‌بینی‌هایی را در مورد بکارگیری این تاکتیک از سوی واشینگتن علیه ایران مطرح می‌کند:

۱- آشوب از داخل / انقلاب رنگی: نویسنده که کتاب خود را در حال و هوای نهایی‌شدنِ توافق هسته‌ای منتشر کرده است، می‌نویسد بخش‌هایی از جمعیت ایران انتظارات «غیرواقع‌بینانه» از نتایج این توافق دارند و اگر این توافق نتواند آنگونه که انتظار می‌رود، «رفاه مردم را افزایش دهد» یا «اخلال و تأخیرهای غیرمنتظره‌ای در اجرای آن» رخ دهد، ممکن است «تظاهرات عمومی علیه حکومت» در ایران رخ دهد. او پیش‌بینی می‌کند آمریکا و متحدان غربی‌اش راهی برای اتهامِ نقض توافق به ایران یافته و در اوجِ انتظارات مردم، تحریم‌ها را برمی‌گردانند.

 

به باور کوریبکو، ‌ شکست در دیپلماسی اقتصادی که پس از بازگشت تحریم‌ها رخ خواهد داد (همان‌گونه که از نیمه دوم سال ۱۳۹۶ شمسی در مورد ایران آغاز شد) اگر با اخبار پرونده‌های «رسوایی» صاحب‌منصبان یا «توسعهِ تدریجیِ خیزش ملی‌گرایی کُردها و آذری‌ها»   همراه شود، همان «رخدادِ برانگیزاننده» است که نارضایتیِ‌شکل‌گرفته را به یک جنبش تبدیل می‌کند. زیرساخت‌های فنیِ این جنبش بیش از هر چیز در شبکه‌های اجتماعی، مخصوصاً تلگرام فراهم شده تا گروه‌های مرتبط با غرب، ‌ پویش‌های اطلاعاتی علیه حکومت را گسترش دهند، به گونه‌ای که مردم احساس کنند در صورت پیوستن به جنبش مورد استقبال «جامعه جهانی» قرار می‌گیرند. او نام این جنبش را «انقلاب سبز ۲» می‌گذارد.

کوریبکو حمایت آمریکا از تجزیه کردستان عراق را مقدمه تأسیس مرکز جدیدی برای تزریق بی‌ثباتی و حمایت نظامی از مخالفان داخلی در ترکیه و ایران می‌داند. خوشبختانه توطئه همه‌پرسی کردستان ناکام ماند.

 

پیوستن به کنوانسیون‌های جهانی مقابله با پولشویی و تروریسم این پازل را کامل می‌کند، ‌ زیرا دولت‌های قدرتمند هر گونه تلاش دولت ایران برای دورزدن تحریم را با بکارگیری اشرافی که بر مبادلات مالی ایران به دست آورده‌اند، مسدود کرده و یا تحریم خود را با بازرسی‌های اصطلاحاً بین‌المللی مشروع می‌سازند.

 

۲- بی‌ثبات‌سازی از پیرامون / جنگ نامتعارف: به نظر کوریبکو خیزش ملی‌گرایانه آذری‌های ایران برای آمریکا یک تیر و دو نشان است، ‌ زیرا ممکن است بخش‌هایی از کشور آذربایجان را نیز مانند ایران به بی‌ثباتی بکشاند. این بی‌ثباتی مرزی ممکن است در مهاباد و مرزهای غربی ایران نیز با فعالیت‌هایی که از سوی کردها حتی در زمان نگارش کتاب آغاز شده بود، همراه شود.

 

کوریبکو می‌نویسد مبارزه گروه‌های نظامیِ‌کرد با داعش، آنها را زبده کرده و آمریکا می‌خواهد نفوذ ایران را از کردستان عراق بریده، از آن منطقه برای ایجاد یک مرکز بی‌ثباتی که ایران، ترکیه، سوریه و عراق را درگیر می‌کند، ‌ بهره گیرد. به نظر او میزان تأثیر این مرکز در گسترش «مخالفت‌های خشونت‌آمیز» در کشورهای یادشده، فراتر از حد تصور است بنابر این تهران تلاش می‌کند خود را در کنار کردها و در مقابل داعش قرار دهد و از تشدید شکاف میان خود و کردها که برنامه راهبردی آمریکا را پیش می‌بَرَد، جلوگیری کند.

 

به نظر تحلیلگر روسی، پیام «دوستی» و «اعتماد» که در حاشیه مذاکرات هسته‌ای از سوی طرف آمریکایی به ایرانیان مخابره می‌شود، کاملاً در تضاد با عملکرد آمریکایی‌ها است زیرا آنها همزمان برای ایجاد بی‌ثباتی از پیرامون و تضعیف اقتدارِ تهران تلاش می‌کنند. با این حال آمریکایی‌ها به تداوم مذاکره با تهران برای تظاهر به عدم دخالت در ناآرامی‌های سیاسی علیه حکومت نیاز دارند زیرا جنگ ترکیبی یک اقدام «غیرمستقیم» است. وی می‌نویسد آمریکایی‌ها با گسترش ناآرامی‌های داخلی در ایران با حمایت فنی و تجهیزاتی که از مناطقِ بی‌ثباتِ پیرامونی تأمین می‌شود، تهران را به پذیرش تعهداتِ بیشتر پیش از پایان مدت توافق سوق می‌دهند.

 

جمع‌بندی

آنچه کوریبکو در مورد بازگشت تحریم‌ها برای ناامیدکردن مردم، ایجاد ناآرامی داخلی در ایران و تلاش برای بریدن نفوذ ایران از کردستان عراق گفته بود، کاملاً درست از آب درآمد. راه‌حلی که او پیشنهاد می‌کند، پیش از هر چیز همکاری ایران و ترکیه برای ایجاد اطمینان از تمامیت ارضی عراق و انعقاد روابط مثبت سیاسی و اقتصادی با کردستانِ عراق است. به نظر او ایران می‌تواند از کردهای میهن‌دوستی که طرفدار حکومت هستند، در ایجاد این روابط مثبت بهره گیرد.

آیا آمریکا پیوستن ایران به FATF یا شاخه‌های منطقه‌ای آن سوء‌استفاده خواهد کرد؟ بله. پرسش اصلی این است که چگونه می‌توان و باید از این سوء‌استفاده پیش‌گیری کرد؟

اکنون با کنار هم گذاشتن تحلیل کوریبکو و وقایعی که این روزها و ماه‌ها در ایران و در روابط تهران با قدرت‌های غربی رخ می‌دهد، به نظر می‌رسد:

۱- جنگ ترکیبی تاکتیک عمده واشینگتن در مبارزه با رقبای اوراسیاییِ خود است. اکنون مهمترین جزء از این تاکتیک، «سوء‌استفاده» از پیوستنِ ایران به کنوانسیون‌های بین‌المللی علیه پولشویی و تروریسم است. اگر ایران نتواند با دیپلماسی اقتصادی تحریم‌های یکجانبه و چندجانبه علیه خود را لغو کند یا نتواند در صورت تحریم، ‌ راه‌های مشروعی برای دورزدن آن یا خروج از FATF پیدا کند، از هم‌اکنون باید منتظر تشدید آشوب داخلی با حمایت فنی و مالی آمریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش باشیم.

 

۲- ناآرامی‌های یک سال گذشته که در دو بازه زمانی به اوج رسید، با گلایه‌های مردمی در ارتباط بود اما همزمان، تلاش‌های آمریکا به گسترش آن کمک کرد. هدف عملیاتیِ این تلاش‌ها، گسترش ناآرامی‌های خشونت‌آمیز و فرسایشی در جای‌جای کشور در چهارچوب جنگ نامتعارف بود تا یا حکومت از پا بیافتد یا در برابر خواسته‌های ایالات متحده، از جمله پیوستن به FATF کوتاه بیاید.

 

۳- ناآرامی‌های خشونت‌آمیز داخلی، ایران را ملزم به پیوستن به FATF می‌کند اما همین پیوستن، ممکن است ناآرامی‌ها را گسترش دهد. زیرا سوءاستفاده واشینگتن و متحدانش از کنوانسیون‌های مقابله با پولشویی و تروریسم ممکن است حضور نیروهای ایرانی را در کشورهای منطقه کاهش دهد و دست تهران را در حل تنش‌ها و دورنگه داشتنِ گروه‌های متخاصم از مرزها ببندد. بنابر این فعالیت گروه‌های مسلح و بی‌ثباتی در کشورهای پیرامونیِ ایران افزایش یافته، ایالات متحده می‌تواند از این بی‌ثباتیِ‌پیرامونی برای تزریق تجهیزات فنی و ایجاد خیزش‌های قومی علیه دولت بهره گیرد، مگر اینکه تهران راهی کم‌هزینه برای تداوم حضورش در منطقه پیدا کند.


منبع : مشرق