گیلانیان در بسیاری از عرصههای تاریخی و در حسّاسترین لحظات آن پیشتاز بودهاند. تاریخ گواهی میدهد آنان روزگاری در زُمرهی اولین مردمانی بودند که سرزمینشان را مأوا و مأمنی برای شیعیان علوی، به خصوص سادات و فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها قرار دادند که از جور حکام اموی و عباسی به این دیار و مردمش پناه آورده بودند.
بعدها برادران آل بویه از سواحل نیلگون سرزمین گیل و دیلم برخاستند و دورهی شکوهمند اولین حکومت شیعی را در تاریخ اسلام بنیان نهادند. این حرکتهای بنیادی و اساسیِ در مسیر حق و حقیقت و در سایهی آموزههای دین مبین اسلام و مکتب حقّهی تشیع در طول تاریخ بارها و بارها از مردمان ولایتمدار سرزمین گیلان به اسلام و ایران هدیه شده است.
سردار بزرگ نهضت جنگل، شهید میرزاکوچک جنگلی اولین مبارزهی مسلحانه را طبق مکتب عاشورا علیه مثلث استعمار بریتانیای مکار، استکبار تزاری و استبداد قاجاری در گوشهای از جنگلهای فومن در گیلان بنیانگزاری کرد و در ادامه، اولین حکومت جمهوری اسلامی را بر اساس آموزههای دین مبین اسلام در ایران بنیان نهاد و آن جمهوری، «مینیاتوری از انقلاب اسلامی» امروزی ما شد و سرانجام در همین مسیر سر به آستان حضرت دوست سپرد همچون مقتدایش حسین مظلوم.
در نهضت حضرت روح الله، امام خمینی (ره) نیز این افتخار برای گیلانیان در تاریخ ثبت شد که خون یک گیلانی توسط دژخیم زمانه، یعنی دیکتاتوری پهلوی بر پای نهال نوپا و نوبنیاد انقلاب اسلامی ریخته شد تا آن نهال جان بگیرد و امروز با گذشت ۵۶ سال، به درخت تنومندی تبدیل گردیده تا جاییکه به برکت خون شهیدان این مرز و بوم، شاخ و برگش شرق و غرب جهان اسلام، حتی دیگر بلاد مبارزخیز را در نوردیده است.
«شهید سید یونس حسینی رودباری»، طلبه جوانی از سادات جلیلالقدر بنیفاطمه بتاریخ دوم فروردین ماه ۱۳۴۲ از مکتب فیضیه و در کنار حرم بانوی کریمه، حضرت فاطمه معصومه سلامالله علیها اولین کسی است که خون پاکش برای قیام انقلاب شکوهمند اسلامی به زعامت و رهبری حضرت امام خمینی ره بر زمین ریخته شد و نخستین شهید این مسیر خونرنگ گردید.
خون پاک او همچون آبِ زلال سپیدرود بر دل و جان مردمان دیلم و کادوس جاری شد و چنان جوششی در شریان حقطلبی گیلانیان برانگیخت که این سرزمین دلاورپرور با همهی وسعت کوچک جغرافیایی اش در گسترهی سرزمینیِ ایران بزرگ، تاکنون بیش از هشت هزار شهید تقدیم اسلام و ناموس ایران کرده است.
ضمن گرامیداشت نام و یادش، به ساحت خون پرخیر و برکت و جوشانش سلام و درود میفرستیم و پس از ۵۶ سال، مقابل مظلومیت و شهادتش در اوج غربت زمان، سر تعظیم فرود میآوریم و در آغازین روزهای سال ۱۳۹۸ دیدگانمان را با چند چشمانداز از یادمانهای شهید حجتالاسلام و المسلمین سید یونس حسینی رودباری متبرک میکنیم.
یادمان اول، مربوط به مدرسه فیضیه در شهر مقدس قم است. یادمان دوم و سوم هم مربوط به شهر رودبار است.
آقای صحرائی عزیز گیلان سرزمین تالشان هم بوده برادر به کار بردن جمله( سواحل نیلگون سرزمین گیل و دیلم برخاستند)درست نیست. بنظرم این جمله همسو با جریانات پان گیلکیست که سالیان سال است تاریخ و فرهنگ و… تالشان را نه تنها به رسمیت نمی شناسد،حتی وجود چنین قومی را نفی میکند.
سلام بر همشهری گرامی، آقا یا خانم یعقوبی عزیز
شب شما بخیر
ضمن احترام به مخاطب شما، اگر روحیه حقر را بشناسید می دانید اولا بنده اصلا به ذهنم قومگرایی و اینجور مسائل را راه نمیدهم، برای من همه اقوام ایرانی در جایگاه خاص خودشان قابل احترام و قابل اعتنا هستند. اگر گاهی بصورت مستقل به قوم تالش میپردازم صرفا به این خاطر است که اصالتم تالشیست و زاده و پرورش یافته این قوم و دیارم. به همان دلیل گمان میکنم به نسبت شناخت فرهنگ دیگر اقوام، کمی بیشتر فرهنگ تالش را میشناسم. یعنی در خصوص فرهنگ هرقومی، حتی گیلکان اگر اطلاعات قابل ملاحظه ای بدانم همان را معرفی خواهم کرد. ثانیا سرزمین گیل و دیلم، اصطلاحی رایج است که در فرهنگ گیلان زمین وجود دارد و این در راستای هیچ پانی نیست. ثالثا، بله؛ ان شاءالله در دفعات آتی و مطالب متناسب میشود نوشت سرزمین گیل و تالش، یا با نگاهی قدیمیتر سرزمین دیلم و کادوس.
ان شاءالله موفق باشند.
ضمنا اینکه گفتید وجود تالشان را نفی میکنند و انان را به رسمیت نمیشناسند مگر رسمیت شناختن یا نشناختن این قوم کهن و دیرزی که بخش عظیمی از تاریخ دیلم و کادوس را بخود اختصاص داده و برای خودش زبان و فرهنگ مستقل دارد در دست عده ای بقول شما فلان جریان هست؟ بدانید چنین تفکری عرض خود میبرد و فقط زحمت ما میدارد و در چنین عرصه ای برای چنان جریاناتی هیچ جایی وجود ندارد.
ضمنا چند خط پائین تر مجددا ملاحظه کنید، نوشتم: … خون پاک او همچون آبِ زلال سپیدرود بر دل و جان مردمان دیلم و کادوس جاری شد و …
… دیلم و کادوس …