به گزارش ماسال نیوز؛ سید رسول منفرد از فعالان رسانه ای و دبیر اجرایی جشنواره مردمی فیلم عمار نوشت:
🔰 کتاب #جنگ_چهره_زنانه_ندارد، نوشته #سوتلانا_الکساندرونا_الکسیویچ، در سال ۲۰۱۵ برنده نوبل ادبیات شد. نویسندهی این کتاب، در قالب تاریخ شفاهی، سراغ تعداد زیادی از پیرزنانی رفته است که در #جنگ_جهانی_دوم، مقابل نازیها، از کشورشان شوروی دفاع میکردند.
مصاحبهشوندگان، در جنگ یا امدادگر بودند، یا بیسیمچی یا یک رزمنده واقعی. بسیاری از آنها تحت تأثیر ایدئولوژی حاکم بر #شوروی، هر جا که دیده بودند لازم است همانجا را انتخاب کرده بودند. حالا بعد از سالها وقتی این زنان موقعیتی برای شنیده شدن پیدا کرده بودند عمدتا از ناگفتهها و درددلهایی میگفتند که بعد از دههها هنوز فراموش نشده بودند. جامعه شوروی در هفت دهه قبل را در نظر بگیرید که هنوز حجب و حیای زنانه اجازه گفتن یا خواستن هر چیزی را نمیداد. همین باعث شده کتاب، از نظر حسی، بسیار قدرتمند باشد.
🔰 یکی از موضوعات و دغدغههایی که لااقل چند نفر از پیرزنها در این کتاب گفته بودند این بود که آنها برای دفاع از خاک و وطن و خانوادهشان داوطلبانه تصمیم گرفتند به جبهه بروند و کارهایی کنند که برای مردها هم آسان نبود. بعد از مدتی، دستهای از این زنان هرگز از جبهه برنگشتند. یا کشته شده بودند، یا اسیر نازیها و گشتاپو. اما آنها که برگشتند، با تن و روانی خسته یا مجروح، ناگهان دیدند در وطن، چیزهای دیگری در موردشان گفته میشود: «اینها برای پیدا کردن شوهر به جبهه رفتهاند!» و چیزهایی از این قبیل. بسیاری از این زنان، به همین خاطر تا آخر عمر محکوم به تنها زندگی کردن و محروم از تشکیل خانواده شدند.
🔰 القصه، این سرزنش مجاهدان بهدست قاعدان اصلا جدید نیست. از ازل بود و تا ابد هست. کسی که جهاد میکند خودبهخود، قاعدان (آنهایی که جهاد نمیکنند) را در معرض سؤال قرار میدهد که آنها چرا جهاد نمیکنند. و قاعدان باید جوابی داشته باشند. و برای آنها که جوابی ندارند چه توضیحی بهتر از ساختن جواب و اتهام بستن به مجاهدان؟ که اینها برای شوهر پیدا کردن رفتهاند، آنها برای پول گرفتن رفتهاند، آن یکی برای خاطر آینده شغلی رفتهاست، آن دیگری دارد فیلم بازی میکند، نفر بعدی اصلاً جای دیگری رفته و وانمود میکند جبهه است، آنیکی را شستشوی مغزی دادهاند و… .
🔰 این روزها در ماجرای #سیل_گلستان، سرزنش مجاهدان وارد فاز تازهای شد. یک مسئول قاعدِ مغرورِ عافیتطلبِ نمکنشناسِ از تفریح برگشته، وقیحانه شروع به هتاکی علیه کسانی میکند که رفتهاند جای خالی او و کارگزارانش را در میدان پرکنند. باور کنید اگر نیاز به انتقاد از سپاه باشد کار سختی نیست و انتقاد هم کم نیست اما آیا واقعا هر کسی هرجایی هر انتقادی کند حتما بهجا است؟
حالا، پیروان #بنیعباس و میراثدارانِ دیکتاتوری که یاد قیام عاشورا را در این کشور ممنوع کرده بود بر جای خود نشسته، دم برآوردهاند که چرا اینهایی که داوطلبانه به کمک سیلزدهها رفتهاند (و مثل ما تعطیلات خوش نمیگذرانند) سینهزنی گرفتهاند. خب؟ به شما چه؟ شما سینهزنی را قبول ندارید بروید و به سیلزدهها کمک کنید و سینه نزنید! اگر قسمت اول را میتوانید برای دومی هم کسی جلویتان را نگرفته است! البته بله این سینهزنی برای شما بسیار خطرناک (بوده) است و الکی نیست که میخواهید ممنوعش کنید. شما در ظاهر میگویید «چرا بهجای کمک به سیلزدهها سینهزنی میکنید» اما در واقع منظورتان این است که «چرا وقتی ما که اعتقادی به عزاداری نداریم نشستهایم یا در قشم و کیش و تایلند و آنتالیا یا کانادا و لسآنجلس هستیم شما در گلستان سینهزنی میکنید و هویت خودتان را (و در نقطه مقابل هویت ما قاعدان) را مشخصتر میکنید».
🔰 سرزنش مجاهدان و محکمه گرفتن برای آنها توسط قاعدان، جدید نیست و ما منتظر واکنشهای سنگینتر شما هم هستیم و آن روز چندان دور نیست. #قرآن، صریحاً یکی از نشانههای مؤمنان را تحت تأثیر این سرزنشها قرار نگرفتن معرفی کرده است. ما از سرزش ملامتگران نمیترسیم اما پیش جهادگرانی که داوطلبانه به گلستان رفتهاند شرمندهایم که به دلایل مختلف، نمیتوانیم آنطور که باید توی دهن یاوهگوها بزنیم.