قربان صحرائی چاله سرایی – تیرماه سال ۶۰، هنگامیکه ۸ نه سال بیشتر نداشتم، دائی بزرگم که آن روزگار جوانی رشید و انقلابی بود، روزی به منزل ما در ییلاق تابستانی سیف آستونه شاندرمن آمد و مجلهای به من داد. بوی کاغذ آن نشریه هنوز در دماغم هست. تازه خواندن و نوشتن را فراگرفته بودم به همین دلیل از جزئیات مطالب آن مجله چیزی یادم نیست ولی به خوبی به یاد دارم که بیشتر مطالب آن نشریه در مورد دانشمند و جهادمردی بزرگ و فرماندهی عارف به نام شهید دکتر مصطفی چمران بود.
تصاویر سیاه و سفیدی که از او در مجله چاپ شده بود هنوز مقابل دیدگان ذهنم سریال وار به جلو میروند.
جذابیت ویژهای که سیمای پر ابهت آن مرد در مخیلهام ایجاد کرد همچنان در پستوی ذهنم به یادگار باقی است.
شهید چمران از نگاه نگارنده، مردی برای ابدیت هست و هر مردی ابدی جایگزین ندارد و منحصر به خود است.
به نظر میرسد مردان ابدی تکرار ناشدنیاند و هیچکس و هیچچیز نمیتواند جای آنان را پر کند. زیرا در عالم هستی هرکس شبیه خودش است و ویژگیها و امتیازات خاص خودش را دارد.
شهید چمران مرد عمل بود و نه بلندگوی شعار. همین خصیصه بسیار برجسته از وی یک نمونه کامل از شاگردان مکتب مولا علی علیهالسلام به جهان اسلام، خصوصاً مکتب تشیع هدیه نمود تا مالک اشتری در لبنان باشد و حمزهای در کربلای خوزستان و کردستان ایران.
چمران، مرد هجرت بود برای فراگیری علم روز، فیزیک پلاسما، آنهم در سرزمین کفر و استکبار، آمریکا.
در این خصوص دانشگاه برکلی کالیفرنیا و آزمایشگاههای هستهای بل و پیشرانه جت ناسا از او خاطرات فراوان دارند.
او همان اندازه در فراگیری علوم هستهای ساعی و موفق بود که در علوم اسلامی تفسیر و فلسفه و منطق در پای منبر مرحوم طالقانی و مکتب شهید مطهری. و همچنین تعلیمات نظامی جنگهای چریکی سخت و نامنظم در مصر.
او مرد جهاد بود در نبرد با کفار و یزیدیان پلید زمانه چه در جبهه نبرد با اسرائیل غاصب و کودک کش و چه در جبهه نبرد با حزب بعث عفلقی به سرکردگی صدام تکریتی.
او علی وار یتیمان حاصل از تجاوز اسرائیل غاصب را در جنوب لبنان پدری میکرد.
چمران اسوه حرکت و مقاومت در عرصه نبرد و هجمهها بود در همه جبهههای جهادی و اجتماعی.
او عارفی بزرگ در مسیر رسیدن به قرب الهی بود وقتیکه از دنیا و آنچه در او هست میرست و میگسست و به خدا میپیوست.
و چه زیبا حضرت روحا… در خصوص شهید چمران فرمود:
چمران عزيز با عقيدهي پاك خالص غير وابسته به دستجات و گروههاي سياسي و عقيده به هدف بزرگ الهي، جهاد را در راه آن از آغاز زندگي شروع و با آن ختم كرد. او در حيات با نور معرفت و پيوستگي به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار كرد. او با سرافرازي زيست و با سرافرازي شهيد شد و به حق رسيد. هنر آن است كه بيهياهوهاي سياسي و خودنماييهاي شيطاني براي خدا به جهاد برخيزد و خود را فداي هدف كند، نه هوي و اين هنر مردان خداست. او در پيشگاه خداي بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و يادش به خير.