جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ , 22 November 2024

تاریخ انتشار : ۰۳ تیر ۹۸
ساعت انتشار : ۱۲:۲۰ ب.ظ
چاپ مطلب

تصور کن ولی تصور کردنش سخته

  وحید اشتری – تصورکن کف خیابون تو یه درگیری شلوغ و پلوغ هستی. دور دهنت اینقدر که فحش دادی یا داد زدی کف کرده. رسماً یه چوب، چاقو، سنگ یا پاره آجر هم تو عصبانیت به چندجا زدی. یه چهره محو یادته از اونی که سرش رو شکستی یا تو کمرش چیزی فرو کردی، […]

 

وحید اشتری – تصورکن کف خیابون تو یه درگیری شلوغ و پلوغ هستی. دور دهنت اینقدر که فحش دادی یا داد زدی کف کرده. رسماً یه چوب، چاقو، سنگ یا پاره آجر هم تو عصبانیت به چندجا زدی. یه چهره محو یادته از اونی که سرش رو شکستی یا تو کمرش چیزی فرو کردی، یا وقتی خونین و مالین بود بالا سرش واستادی…

حالا بعد ده سال همون فرد رو دوباره تو همون خیابون می‌بینی و مو به تنت سیخ میشه. همه خاطراتت یادت میاد. تصورکن اونی که زدی خونین و مالین اش کردی رئیس اداره تون شده، یا نماینده مجلس شده، یا بعد ۱۰ سال معلم بچه‌ات تو مدرسه است، یا همکارت شده، یا سوار تاکسی‌اش تو همون خیابون شدی…

حس ات چیه؟ خجالت می‌کشی؟ کینه داری هنوز؟ چپ چپ نگاهش می‌کنی؟ از شرم سرت رو میندازی پایین؟ با افتخار از کنارش رد میشی؟ بهش پوزخند می‌زنی یا چی؟

حالا واقعی فکر کن الآن خرداد ۹۸ هستیم. همین روزها ده سال پیش خیابون ولیعصر (عج) و انقلاب و حوالی‌اش شلوغ و پلوغ بود.

خیلی از رفقای سبز که اینروزها تو خیابون ولیعصر (عج) و انقلاب، از کنار بنر شهدای مدافعحرم رد میشن یهو یه چهره محو خیلی واقعی یادشون میاد. از یه آدم خونین و مالین که همین‌جا باهاش دست به یقه بودند و مجروح شد، و الآن تو همون نقطه بنرش نصبه. عجب حسی دارند. تصورش هم نمیشه کرد.

کسی که موتورش رو آتیش زدی و تو شلوغی خونین از زیر دستت جون سالم به در برد، چندسال بعد توسط داعش شهید شد. حالا باهاش تو همون خیابون چشم تو چشمی. رفقایسبز عجب حس بدی دارند. صدرزاده، عفتی، مرادی، ذوالفقاری، نوروزی، اسدالله ابراهیمی، رسول خلیلی، و خیلی‌های دیگه از مجروحان خرداد تهرانند.