زیدیه معتقدند پس از وفات رسول الله (ص)، امامت از آن امیرالمؤمنین ع، امام حسن ع و امام حسین ع است که با نص روایات پیامبر (ص) به عنوان امام معرفی شده اند ولی بعد از ایشان هر “سید فاطمی که عالم به دین و قائم به سیف (مجاهد فی سبیل الله) باشد” امام خواهد بود. بنابراین گرچه اعتراف دارند که امام زین العابدین(ع) در قله علم و معنویت بوده اند اما ایشان را بخاطر اینکه دست به قیام مسلحانه بر ضد خلفای ظالم نزده اند فاقد جایگاه امامت می دانند در حالی که فرزند ایشان یعنی «زید بن علی بن الحسین» را که هم عالم بوده و هم بر ضد ظلم بنی امیه دست به قیام مسلحانه زده «امام» می نامند. «امام» در نظر زیدیه دارای مرجعیت دینی، سیاسی و جهادی است اما لزوما معصوم نیست از این رو قائل به عصمت زید بن علی(ره) و سایر امامان زیدی نیستند.
زیدیه معتقد به دوازده امام نیستند بلکه تا روز قیامت هر سیدی که از ذریه حضرت زهرا(س) باشد، در مسایل دینی عالم باشد و برای نهی از منکر به پا خیزد و جهاد کند امام است. بنابراین شیعیان زیدی پس از جناب زید تا امروز بیش دهها امام غیرمعصوم را تجربه کرده اند که همگی از سادات فاطمی بوده اند و در برهه های مختلف تاریخی در مازندران و یمن حکومتهایی شیعی تشکیل داده اند.
عقاید و فقه زیدیه زیدی ها از نظر اصول عقاید همچون توحید و نبوت و معاد و عدل دیدگاههایی شبیه شیعیان و معتزله دارند. بنابراین بر خلاف عموم اهل سنت، «جبرگرا» نیستند. درباره صفات خدا نیز تنزیهی هستند و از تجسیم و تشبیه به شدت پرهیز دارند. در زمینه نظریه سیاسی نیز قائل به وجوب قیام بر ضد حکومتهای ظالم و وجوب امر به معروف و نهی از منکر در سطح کلان هستند. در واقع می توان مذهب زیدی را یک مذهب اسلامی عقلگرا دانست که نتیجه انشعابات جامعه فراگیر شیعی در قرن دوم است.
احادیث فقهی که در کتب زیدیه به چشم می آید عموما احادیث اهل سنت است بعلاوه شماری از روایات فضایل اهل بیت(ع). فقه زیدیه نیز تقریبا همان فقه اهل سنت است جز اینکه گرایش عقلگرایی در آن بارز است. از این روست که گاهی گفته می شود: « زیدیه در عقاید معتزلی، در فقه حنفی و در حب اهل بیت (ع) شیعه اند».
آنان بر خلاف شیعیان اثناعشری، متعه (ازدواج موقت) را حرام می دانند و در وضو نیز به شیوه اهل سنت پاهای خود را می شویند اما درباره اذان همانند شیعه بر ذکر «حی علی خیر العمل» اصرار می ورزند و نماز میت را نیز با پنج تکبیر اقامه می کنند.
در مسایل تاریخی و سیاسی نیز به شدت طرفدار امامت امیرالمؤمنین علی(ع) هستند و مواضع بسیار تندی بر ضد خلفای ظالم بنی امیه و بنی عباس دارند. معاویه را ظالم و فاسق می دانند اما درباره خلفای ثلاثه اختلاف نظر دارند: زیدیه معتقدند خلفای ثلاثه بر منصبی که از آن امیرالمؤمنین(ع) بوده تکیه زده اند بنابراین خطاکارند اما در اینکه «این خطا چقدر بزرگ است و آیا به حدی است که مشمول لعن و تبری قرار گیرند یا خیر؟» اختلاف دارند. زیدی های جارودی اهل تبری هستند ولی زیدی های بتری از ابوبکر و عمر برائت نمی جویند. گویا این اختلاف نظر ناشی از اظهارات دوپهلو یا تقیه آمیز خود زید بن علی(ره) در دوره یارگیری و آماده شدن برای قیام باشد.
انعطاف پذیری مذهب زیدی
زیدی ها قائل به عصمت امامانِ خود نیستند بلکه آنان را ضرفا «مجتهدانی مجاهد» می دانند بنابراین چه بسا زید بن علی(ره) فتوایی داشته باشد که برخی از امامانِ بعدی با مستندات روایی و اجتهادی دیگری آن را نقض نمایند. در واقع باب اجتهاد در میان زیدیه باز است و همین موجب شده علمای زیدی دارای چند مشرب و گرایش مختلف فقهی باشند گرچه همیشه در عمل خط قرمزهایی رعایت می شود. عدم اعتقاد زیدیه به عصمت زید بن علی(ره) و سایر پیشوایانِ زیدیه موجب شده گاهی فتاوی و اندیشه های وارداتی از مذاهب دیگر در میان زیدیه بروز کند چنانکه شوکانی (متوفای ۱۲۵۰هـ) از سلفیه اثر پذیرفته است. همچنین برخی از جریانهای داخل زیدیه به عقاید یا فتاوی رایج در میان شیعیان امامی گرایش دارند.
باز بودن باب اجتهاد در میان زیدیه از یک نظر یک فرصت برای فضلا و فقهای حوزه علمیه قم است تا با گفتگوی فقهی و علمی با علمای زیدیه گامی در مسیر تقریب پیش بروند و چه بسا برخی از علمای زیدیه در برخی از مسایل فقهی به فقه شیعه امامی نزدیک شوند. قطعا اگر زیدیه به شیعه امامی نزدیک شوند بهتر از آنست که به وهابیت گرایش پیدا کنند.
چالش های سیاسی و آینده زیدیه
واقعیات سیاسی در جهان امروز، برپایی حکومت بر اساس «نظریه سنتی امامت زیدی» را با دشواری مواجه کرده بنابراین طبیعی است زیدیها در نظریه سیاسی خود تجدیدنظرهایی انجام دهند. اینکه نظریه سیاسی زیدی در یک برهه طولانی قابلیت اجرایی نداشته باشد موجب تردید و دلسردی زیدیه می شود و آنان را به بازنگری وادار خواهد کرد. در دهه های اخیر شمار کثیری از زیدیها – احتمالا در اثر همین تعارض میان آرمانها و واقعیات جهان امروز – تغییر مذهب داده اند و به تشیع امامی یا مذهب سنی و سلفی گرویده اند.
بیش از ده سال پیش یکی از محققان زیدی به نام «محمد یحیی سالم عِزّان» کتابی با عنوان « قرشية الخلافة » نوشت تا بگوید: «اینکه حاکم و امام حتما باید از قریش باشد یک اصل دینی و شرعی نیست بلکه صرفا ناشی از اقتضائات و واقعیات تاریخی بوده است». وقتی یک نویسنده زیدی شرط «قریشی بودن حاکم» را که حتی اهل سنت نیز به آن باور داشته اند مورد نقد قرار می دهد معنایش اینست که به نظر او «سید فاطمی بودن» نیز شرط نیست زیرا سادات نیز شاخه ای از قریش هستند.
بعید نیست زیدیها در آینده به نظریات سیاسی جدیدی برسند که در عین بومی و اسلامی بودن، سازگاری بیشتری با الگوهای دموکراتیک امروزی داشته باشد. در این میان نظریه ولایت فقیه و مردمسالاری دینی ایرانی الگویی است که دور از انتظار نمی نماید.
البته روند این نظریه پردازی در میان زیدیه بستگی به تحولات میدانی یمن امروز نیز دارد: اگر یمن همچنان یکپارچه بماند با توجه به تنوع مذهبی کشور بعید است الگویی شبیه ولایت فقیه یا امامت زیدی در یمن عملی گردد اما اگر کشور تجزیه شود و یک کشور زیدی در شمال یمن تأسیس شود بعید نیست شاهد اجرایی شدن یک الگوی ترکیبی میان نظریه «امامت زیدی» که «سیادت»، «علم» و «جهاد » را در خلیفه شرط می کند با «مردمسالاری» یا «دموکراسی» را شاهد باشیم که در اینصورت تفاوت چندانی با ولایت فقیه و مردمسالاری ایرانی نخواهد داشت. اگر زیدیها در شمال یمن یک حکومت موفق برپا کنند احتمالا روند گرویدن زیدیها به مذاهب دیگر کند یا متوقف خواهد شد اما اگر انصارالله در چالشهای کنونی در یمن قافیه را ببازند احتمالا روند گرویدن زیدیها به وهابیت و شیعه اثناعشری تشدید گردد.
زیدیه و شیعه اثناعشری
درباره جناب زید(ره) و اینکه آیا او مدعی امامت بود یا خود را پیرو امام باقر(ع) و امام صادق(ع) می دانست و اینکه آیا قیام او با اذن معصوم(ع) بوده یا بدون اجازه انجام شده همواره میان علمای شیعه اختلاف نظر وجود داشته است. بی تردید قیام او یک قیام عدالتخواهانه برای براندازی ظلم بنی امیه بود و نیز بی تردید خود زید شخصیتی وارسته و از امامزادگانِ عالیقدر بوده اما اینها از نگاه یک شیعه اثناعشری کافی نیست. در نظر علمای شیعه اثناعشری هر اقدام مسلحانه و سیاسی در عصر حضور معصوم(ع) باید با اجازه ایشان انجام شود. اینجاست که بحث مشروعیت قیام زید به عنوان یک پرسش چالشی پیش روی علمای شیعه قرار می گیرد.
در روایاتی که از ائمه(ع) در اختیار داریم هیچگاه از شخص زید(ره) بدگویی نشده بلکه در مواردی از شخصیت او و وفاداری اش تجلیل شده است اما اثبات اینکه قیام ایشان با اذن معصوم(ع) بوده و اینکه او خود را شیعه امام صادق(ع) دانسته باشد بسیار دشوار و غیرواقعگرایانه به نظر می رسد. ظاهرا امام صادق(ع) و شیعیان خاص ایشان نه تنها در قیام زید مشارکت نکرده اند بلکه از حمایت زبانیِ آن نیز خودداری کرده اند. در هر حال ائمه(ع) بخاطر ارتباط نسبی با شخص زید و وجوب صله رحم و نیز بخاطر وارستگی این مرد انقلابی، هیچگاه از او بدگویی نکرده اند.
صرفنظر از جناب زید(ره)، درباره سایر امامان زیدی به ویژه برخی از سادات حسنی که مرتکب جسارت و توهین نسبت به امام صادق(ع) شدند وضعیت فرق کرد و موضع ائمه(ع) و شیعیان منفی بوده است. با این حال نقل شده وقتی خبر کشته شدن انقلابیون زیدی به دست بنی امیه و بنی عباس به گوش امام صادق(ع) می رسید امام(ع) متأثر می شدند. در برخی از روایات آمده که ائمه(ع) حتی با برخی از سادات حسنی که نسبت به آنان توهین یا بی مهری روا داشته بودند آشتی کرده اند. شاید به همین خاطر است که برخی از علمای شیعه پنداشته اند که نهی ائمه(ع) از شرکت در قیامهای زیدیه «حکم مولوی واجب الاتباع» نبوده بلکه «حکم ارشادی» و «صرفا از روی دلسوزی» بوده زیرا ائمه(ع) می دانستند این قیامها دستکم در آن برهه زمانی به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
در میان کتب حدیث شیعه در آثار شیخ صدوق روایاتی در مدح زید(ره) نقل شده است که امروزه نیز می تواند به عنوان ابزاری برای ایجاد صمیمیت میان شیعیان اثناعشری و شیعیان زیدی به کار گرفته شود. با این حال روایاتی نیز هست که همه قیامهای زیدی را تخطئه می کند.
زمینه ای برای همکاری با زیدیه
فعالیت زیدیها در جهان عرب برای نشر فضایل اهل بیت(ع) و افشای چهره حقیقی سلسله های جائر اموی و عباسی همواره چشمگیر و ارزشمند بوده است. به عنوان مثال در سایتهای زیدیه نقدها و افشاگریهای قابل توجهی درباره معاویه و بنی امیه دیده می شود. زیدیه همچنین در نشر فضایل پنج تن آل عبا پیشگامند. با توجه به اینکه اهل سنت نسبت به زیدیها بدبینی کمتری دارند این تلاشها از ضریب نفوذ خوبی در میان محققان و جوانان اهل سنت برخوردار است. این دو موضوع یعنی نشر فضایل اهل بیت(ع) و افشای چهره بنی امیه می توانند محور فعالیتهای مشترک میان شیعیان اثناعشری و زیدیه باشد که برآیند آن قطعا به نفع عموم مسلمانان حتی اهل سنت خواهد بود.
دو دیدگاه
همان اختلافی که میان علمای شیعه درباره وحدت و تقریب با اهل سنت وجود دارد به نحو ملایم تری درباره وحدت و تقریب با شیعیان زیدی نیز وجود دارد. می دانیم جریانی از علمای شیعه با «وحدت شیعه و سنی» مخالفند و آن را یک پروژه انحرافی برای تضعیف تشیع می دانند. برخی از شخصیتهای همین جریان، احیانا درباره وحدت با زیدیه نیز تحفظاتی دارند زیرا وحدت و تقریب با زیدیه را نیز مساوی با دست کشیدن از تعالیم تشیع اصیل اثناعشری می پندارند.
تلاش برای تشدید فاصله میان شیعیان اثناعشری و زیدیه
اخیرا کتابی دیدم با عنوان «عقيدة الرّافضة في سادات بني الحسَن والحُسين» تألیف فردی به نام «الکاظم الزیدی» (احتمالا اسم مستعار است) که دقیقا می خواهد به زیدیهای یمن بگوید: «فریب لبخند شیعیان اثناعشری را نخورید زیرا علمای آنان در واقع دشمن شما هستند». نویسنده این کتاب، منابع رجال و عقاید شیعه را زیر و رو کرده، انتقادات و سخنان نیشدار علمای شیعه به امامان زیدی – که از سادات هستند – را استخراج کرده است. وی مدعی شده که «علمای شیعه احادیثی جعل کرده، به امام جعفر صادق(ع) و سایر امامان(ع) نسبت داده اند تا چنان وانمود کنند که اهل بیت(ع) با قیامهای زیدیه مخالف بوده اند». وی علمای شیعه را به «کسب درآمد از طریق دروغ بستن به اهل بیت(ع)» متهم کرده است. طبیعی است اتهام جعل و سودجویی به عالمان جلیل القدر شیعه نمی چسبد و به نظر می رسد هر محقق بیطرفی با بررسی گزارشهای تاریخی به این نتیجه می رسد که امام صادق(ع) از قیامهای زیدیه حمایت نمی کردند.
با این حال نباید از نظر دور داشت که برخی از نویسندگان شیعه نیز در نقد سادات حسنی راه افراط پیموده اند چنانکه «الکاظم الزیدی» از کتاب یکی از چهره های علمی و رسانه ای اثناعشری نقل کرده که «ائمه علیهم السلام، بنی عباس را بر ضد سادات حسنی تحریک کرده اند زیرا دشمنی و حسادت سادات حسنی نسبت به اهل بیت(ع) بیش از دشمنی بنی عباس بود و اگر سادات حسنی به قدرت می رسیدند ممکن بود همه ائمه(ع) را به قتل برسانند»!! برداشت بنده اینست که این تحلیل نتیجه طبیعی «اعتماد افراطی به روایات» به علاوه «خیالپردازی» به جای «تحلیل بیطرفانه و واقعگرایانه حوادث تاریخی» است. این تحلیلها علاوه بر اینکه غیرواقعی و غیرعلمی است از نظر کارکرد نیز تنش میان زیدیه و اثناعشریه را تشدید خواهد کرد و تنها به سود وهابیهاست.
مسأله قیام بر ضد حاکم جائر
زیدیها قیام مسلحانه بر ضد حاکمان جائر را از باب نهی از منکر واجب می دانند. از نظر آنان برای برپایی قیام کافیست یکی از سادات با تقوا که اهل علم دینی نیز هست برای قیام مسلحانه فراخوان کند. اما قریب به اتفاق علمای شیعه اثناعشری در طول هزار و چهارصد سال گذشته نسبت به « قیام مسلحانه بدون اذن معصوم(ع)» بدبین بوده اند یا دستکم احتیاط می کرده اند. حتی وقتی امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴۲ش «قیام مسالمت جویانه و غیرمسلحانه» را آغاز کرد گروهی از روحانیون و علما اقدام او را «به دور از احتیاط شرعی» و «بر خلاف برخی از روایات منسوب به اهل بیت(ع)» می دانستند. وقتی شماری از علمای شیعه درباره انقلاب امام خمینی(ره) که یک «قیام غیرمسلحانه» در «عصر غیبتِ معصوم(ع)» به رهبری یک «مجتهد جامع الشرایط» بوده اینگونه احتیاط می کردند طبیعی است موضع آنان درباره «قیامهای سادات حسنی در زمان حضور ائمه(ع) که بدون اذن معصوم(ع) انجام می شد» نمی توانست موافق باشد.
در عراق نیز وقتی شهید آیت الله سید محمدباقر صدر(ره) قائل به مشروعیت تأسیس حزب اسلامی و تلاش برای کسب قدرت سیاسی در عصر غیبت شد با مخالفت طیفی از روحانیون مواجه بود. نگاه این طیف از روحانیون نسبت به شهید صدر هنوز هم نگاهی منفی است.
شاید بتوان گفت: مبانی فکری امام خمینی و شهید صدر و آن دسته از فقهای امامیه که تشکیل حکومت توسط علما در عصر غیبت را جایز و احیانا واجب می دانند در مقام عمل با نظریه سیاسی زیدیه قابل مقایسه است. زیرا در مقطع زمانی حاضر (عصر غیبت کبری) این گروه از فقهای شیعه نیز همانند زیدیه قائل به مشروعیت تشکیل حکومت هستند. اصل اختلاف این فقها با زیدیه مربوط به دوره قبل از غیبت کبری است زیرا یک فقیه اثناعشری نمی پذیرد که معصوم(ع) در دسترس باشد ولی کسانی بدون اجازه او دست به قیام مسلحانه بزنند. اما در عصر غیبت – دستکم در نظر بسیاری از فقهای اثناعشری همچون امام خمینی و شهید صدر- مجتهد جامع الشرایط می تواند یا باید حکومت تشکیل دهد.
انتهای پیام/
استفاده کردیم. متشکرم